تحلیل از چپ و راست؛

تاخیر در مذاکرات؛ علل و عواقب

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1142183

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

عمار از علی(ع) چه شنیده بود ؟!

حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: « ۱- آن شب، غمی جانکاه نه فقط بر آسمان کوفه! که بر هر دو جهان مُلک و ملکوت سایه ‌انداخته بود، مولای ما بارها به آسمان نگریسته و زیر لب‌های مبارک آیه « ‫إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ » را زمزمه کرده بود. سحرگاه آن شب که راهی مسجد کوفه بود، سکوت همه شهر را فرا گرفته بود. حتی باد هم از بیم آنکه سکوت آن شب شکسته نشود‌، آهسته قدم بر می‌داشت. هنگام واقعه که رسید و فرق مولا که شکافت، منادی ندا برداشت که؛ «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّهًْ عَدْلِهِ... علی از شدت عدالتی که داشت در محراب عبادت کشته شد». این ندا چه حکیمانه بود. ‬

۲- امیرالمومنین‌(ع) در خلافت ظاهری کوتاه و پنج ساله خود با سه گروه درگیر بود و هر سه گروه از عدالت علی روی‌گردان بودند. هریک به بهانه‌ای. «‌ناکثین» که بعد از بیعت، پیمان شکسته بودند، علی‌(ع) را می‌خواستند، اما بدون عدالت. و «مارقین‌» که در صفین از اردوگاه علی‌(ع) خارج شده بودند، «‌عدالت» را می‌خواستند، اما بدون علی‌(ع) و «قاسطین‌» که به سردمداری معاویه بر شام حکومت می‌کردند، نه علی‌(ع) را می‌خواستند و نه عدالت را. قاسطین از هرکه با علی‌(ع) به دشمنی برخاسته بود حمایت می‌کردند و با هرکه در اردوگاه علی‌(ع) بود، دشمنی می‌ورزیدند. ناکثین و مارقین اگرچه با یکدیگر اختلاف داشتند ولی از آنجا که گروه اول علی‌(ع) بدون عدالت و گروه دوم عدالت بدون علی‌(ع) را می‌خواستند، در نهایت به هم پیوستند و به استخدام قاسطین درآمدند و این سرنوشت محتوم تمامی کسانی بود که به هر علت از علی‌(ع) فاصله گرفته بودند.

۳- از مالک اشتر نقل شده است که در میانه جنگ صفین با حسرت به عمار گفته بود؛ «‌کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند» و عمار به او دلداری داده بود که «‌آن روز‌ها در راه است» و از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود فرا برسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما‌» گذشته‌اند و به خدا رسیده‌اند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند و علی‌(ع) را امام و مولی و مقتدای خود می‌دانند. سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا‌(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده‌» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آنها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما،

این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است‌، نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر می‌دارند و نه فتنه نهروانیان از راه بازشان می‌دارد. اهل نفاق سراسیمه می‌گویند

«اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است» و...

« عصر خمینی» این‌گونه آغاز می‌شود که شد. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روح‌الله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند».

... راستی، عمار از امیر‌‌مؤمنان چه شنیده بود؟ آیا امروز را دیده بود؟ که یاران آخرالزمانی مولایمان پرچم بر زمین افتاده آن روزها را به دوش می‌کشند و در رکاب خمینی و خامنه‌ای سقف ظلمت‌زده جهان سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند؟...

۴- شهادت حضرت امیر علیه‌السلام بر خلاف آنچه حرامیان می‌پنداشتند و می‌خواستند، پایان بینش و منش او نبود. این فراز از « زیارت امین‌الله‌» انگار برای امروز است. آنجا که خطاب به امیرالمومنین‌(ع) می‌خوانیم « اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، حَتّى‌ دَعاک اللهُ اِلى‌ جِوارِهِ، فَقَبَضَک اِلَیهِ بِاخْتِیارِهِ، وَاَ لْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّهًَْ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ‌ الْبالِغَهًْ عَلى‌ جَمیعِ خَلْقِهِ... شهادت مى‌دهم که تو در راه خدا آن طور که شاید و باید جهاد نموده و به کتاب خدا عمل و سنن و احکام پیامبرش صلّى‌الله علیه و آله و سلّم را پیروى کردى تا حق تعالى تو را به جوار خودش خواند و به اختیار خویش قبض روحت فرمود و با کشتن تو بر دشمنان اتمام حجّت کرد، [‌و این همه‌] در حالى است که همه حجّت‌ها و براهین بالغه الهى در دست تو بود.»

 

آتش بس جنگ یمن فرصت اصلاح محاسبات راهبردی

رسول سنائی‌راد در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «آنچه از آن به عنوان آتش‌بس دوماهه یمن یاد می‌شود، طرح توقف درگیری‌های نظامی و فراهم شدن زمینه انتقال مقداری محدود سوخت به مردم تحت محاصره یمن است که با میانجیگری سازمان ملل و موافقت دولت ملی یمن و عربستان سعودی از دوم آوریل ۲۰۲۲ به اجرا گذاشته شده است.

آل‌سعود که تا پیش از این با حمایت همه‌جانبه از منصور عبدربه، رئیس‌جمهور مستعفی یمن، هرگونه مصالحه با انصارالله یمن را نفی می‌کرد، پس از دریافت ضربه‌های متوالی و کوبنده پهپادی و موشکی در عمق خاک عربستان و کاهش ذخایر ارزی که صرف قرارداد‌های تسلیحاتی باج‌گیرانه امریکا و برخی کشور‌های غربی شده بود، این بار با آتش‌بس موافقت، اما در عمل تاکنون چندین بار آن را نقض و به‌شروط آن مثل اجازه تخلیه مشتقات نفتی از نفتکش‌های پهلو گرفته در بندر الحدیده با هماهنگی نماینده سازمان ملل به صورت کامل تن نداده است.

امریکا به عنوان حامی و پشتیبان پنهان، اما اصلی آل سعود، در این جنگ ویرانگر نیز رویه‌ای منافقانه در برابر آتش‌بس پیشه کرده و از یک طرف پذیرش آن توسط آل‌سعود را تحسین و از طرف دیگر با تقویت حضور در دریای سرخ و اقدامات ایذایی علیه طرف یمنی به دنبال تحریک طرف‌های جنگ و شکستن آتش‌بس برآمده است.

اقدامی که نشان می‌دهد ادامه این جنگ فرسایشی و بیهوده تنها منافع شرکت‌های بزرگ ساخت سلاح و جنگ‌افزار را تأمین می‌کند و باوجود استقبال کشور‌های اروپایی متحد امریکا از توقف آن در شرایط فعلی برای تأمین نفت از منطقه غرب آسیا، طرف امریکایی به دنبال شکست آن برآمده است. در چنین شرایطی رهبر معظم انقلاب با توصیه خیرخواهانه، آل‌سعود را برای خروج از این جنگ بی‌سرانجام مخاطب قرار داده و تأکید می‌فرمایند: جنگی را که در آن پیروز نمی‌شوید تمام کنید.

این توصیه رهبری معطوف به واقعیت‌های میدان نبرد در یمن است که در شرایط فعلی؛

۱- ارتش و کمیته‌های مردمی یمن با دستیابی به توان پهپادی و موشکی امکان استمرار و شدت‌بخشی به حملات سخت و ویرانگر به عمق خاک کشور عربستان سعودی و ضربه به مراکز اقتصادی و نظامی آن را دارند.

۲- اختلافات شدیدی بین کشور‌های عضو ائتلاف سعودی بروز کرده که مهم‌ترین آن اختلاف بین کشور امارات با سعودی‌هاست. چنین اختلافاتی موجب تضعیف و ناکارآمدی ائتلاف و قرار گرفتن بار اصلی جنگ بر دوش سعودی‌ها می‌شود.

۳- تبعات اقتصادی جنگ برای عربستان با صرف بخش زیادی از ذخایر مالی این کشور به قرارداد‌های تسلیحاتی باجگیرانه امریکا و دولت‌های اروپایی موجب توقف پروژه‌های زیرساختی و فشار بر مردم عربستان و ایجاد نارضایتی‌های آشکار و پنهان داخلی شده است؛ بنابراین چشم‌انداز آینده چنین جنگی که شکل فرسایشی به خود گرفته، بسیار مبهم بوده و تنها به مثابه چاهی عمیق و بی‌انت‌ها می‌تواند باقی مانده ذخایر مالی عربستان را ببلعد و البته ویرانگری و کشتار در دو کشور اسلامی یعنی عربستان و یمن را تداوم بخشد.

از چنین روندی تنها صاحبان کارخانجات بزرگ ساخت سلاح و جنگ‌افزار و در رأس آن‌ها امریکایی‌ها و سپس صهیونیست‌ها، استقبال می‌کنند که چشم به اختلافات درون کشور‌های اسلامی برای فرصت‌طلیی دوخته و ادامه چنین جنگی را برای خود ایجاد حاشیه امن در تداوم جنایت علیه فلسطین تلقی می‌کنند.

از این رو تقویت این آتش‌بس به عنوان مقدمه برقراری صلح بین دو کشور اسلامی و پایان دادن به جنگی بیهوده باید مورد استقبال طرفین و تمامی دلسوزان و عقلای جهان اسلام قرار گیرد.

این آتش‌بس، قبل از آنکه فرصتی برای بازسازی و تجدید قوا برای جنگ باشد، فرصتی طلایی برای خروج از این وضعیت خسارت‌بار و فرسایش‌دهنده توان دو کشور مسلمان است.

اینک پس از شش سال جنگ برای تغییر معادلات در یمن، ثابت شده که نه‌تن‌ها معادلات به نفع آل‌سعود تغییر نکرده، بلکه موازنه جدیدی برقرار شده و انصارالله در معادلات یمن به جایگاهی کلیدی دست یافته و ارتش و کمیته‌های ملی با دستیابی به تسلیحات و تجاربی جدید به سطحی از توان نظامی رسیده‌اند که هرگونه نقض آتش‌بس می‌تواند به شکل‌گیری مرحله‌ای خسارت‌بارتر و مهلک‌تر از مرحله قبل منتهی شود. حال آقایان آل‌سعود می‌توانند از این فرصت برای تجدیدنظر در محاسبات و اصلاح رویه‌ها برای کاهش هزینه‌ها استفاده نمایند.»

 

مذاکرات وین معطل کیست؟

محمدکاظم انبارلویی در «رسالت» نوشت: «اخیرا طرف اروپایی مذاکرات در وین نامه‌ای به ایران ارسال کرده و التماس گونه خواستار از سرگیری مذاکرات شده است. او گفته برای نتایج حاصله زحمت کشیده شده و ۸ دور مذاکره شده حیف است این زحمات به باد رود. سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به تلاش‌های آقای مورا برای ازسرگیری مذاکرات گفته است:‌آمریکا می خواهد بخشی از فشار حداکثری ترامپ را حفظ کند. چیزی به نام انتفاع اقتصادی از برجام برای ایران نمی بیند.

موضوعات باقیمانده بین ایران و آمریکا بیش از یک موضوع است. مسئول عقب انداختن مذاکرات، آمریکاست.

همین دیروز سخنگوی وزارت خارجه آمریکا آقای ند پرایس با پررویی تمام گفت: «اگر ایران خواستار لغو تحریم هاست باید به مسائل فرا برجام رسیدگی و نگرانی ما را برطرف کند.»

 راستی چرا مذاکرات بی نتیجه رها شده؟ این سؤالی است که هم ما باید به آن پاسخ بدهیم هم طرف اروپایی  و آمریکایی!پاسخ روشن این سؤال کلیدی آن است، کسانی که آن طرف میز با ما مذاکره می کنند هیچ نمایندگی از طرف دولت‌های اروپایی و آمریکایی ندارند. آنها توپ جمع کن یک بازی هستند که فکر می کنند جزء بازیگران اصلی می باشند.

 کسانی که برای دولت آمریکا تصمیم می گیرند  کسانی نیستند که در کاخ سفید، وزارت خارجه، وزارت خزانه داری و پنتاگون با رأی مردم راه یافته باشند این‌ها بازیچه یک دولت نامرئی هستند که تصمیمات آن دولت برای این جماعت سرکار مکشوف نیست. همین بساط در اروپا و سه کشوری که طرف گفت و گوی  ما در وین هستند پهن شده است. این طرف میز یعنی ایران یک دولت مشروع مقتدر، با سابقه تاریخی و تصمیم ساز و تصمیم گیر و متعهد به تعهدات خود است و مرئی و نامرئی ندارد. لذا در برجام به تعهدات خود عمل کرد و نشان داد ظاهر و باطن آن یکی است و مرئی و نامرئی ندارد.... دولت نامرئی در آمریکا به احدی پاسخگو نیست خود را به کسی متعهد نمی داند. فقط امتیاز می خواهد بدون اینکه کمترین امتیازی بدهد. یک دولت طلبکار است بدون اینکه فکر کند به کسی بدهکار است.

حال باید دید با چنین دولتی چگونه می‌شود  گفت وگو کرد.

گفت و گو را نباید ترک کرد. منتها اتاق گفت و گو  را می‌توان عوض کرد و با یک منطق عزتمندانه و شرافتمندانه آن را در محلی دیگر به شرح زیر ادامه داد.

۱-دولت باید همت خود را روی خنثی کردن تحریم ها متمرکز کند. گفت و گو را زیر سقف کارخانه ها، مزارع وشرکت های دانش بنیان برای مقابله با دشمن و پیشرفت کشور دنبال کند.

۲-دولت و ملت ایران باید گفت وگو را با تجهیز هرچه بیشتر ملت فلسطین در سرزمین‌های اشغالی و نیز غزه به منظور رهایی قدس و مبارزه جدی با رژیم اشغالگر قدس و

 صهیونیست های کودک کش دنبال کند.

روز جهانی قدس نزدیک است سقف و سطح گفت و گوها را باید  در مقیاس خیابان‌های همه کشورهای اسلامی با صدای بلند ارتقاء ‌داد. مواضع صریح و روشن آیت الله رئیسی در مراسم گرامیداشت روز ارتش که فرمود: «صهیونیست‌ها زیر نظر هستند، قدرت ایران آنها را آرام نخواهد گذاشت»حکایت از عزم راسخ دولت در این وادی است.

۳-دولت و ملت ایران با تحکیم روابط برادرانه با همسایگان و تدابیر اقتصادی به جایگاه اصلی خود در اقتصاد منطقه برگردد و آن‌را راه اصلی برای خنثی کردن تحریم ها بداند. لذا گفت و گوها نه در وین بلکه در پایتخت‌های کشورهای همسایه با دوستان ایران دنبال شود.

۴-گفت وگو در یک سطح خشن تر با دشمن، زیر چکش موشک‌های نقطه زن حزب الله در منطقه ای به وسعت مرزهای لبنان با رژیم صهیونیستی دنبال شود.

۵-گفت و گو با توانایی‌های ایران در یمن، عراق و سوریه و بیرون از آن در داخل کشور، در خلیج فارس دنبال شود و جلوی باجگیری ها و عربده کشی ها و بدمستی‌های دولت نامرئی در اروپاو آمریکا گرفته شود.

راه حل تسلیم دولت نامرئی آمریکا در برابر خواست مشروع ایران، یعنی برداشتن همه تحریم ها، تضمین و راستی آزمایی همین پنج راه حل است.

از گفت و گوها در وین چیزی عاید نمی‌شود یک جماعتی در ایران که دچار بلاهت دیپلماتیک هستند می گویند شما گفت وگو بلد نیستید. آن را به کسانی بسپارید که بلدند با آمریکایی‌ها گفت وگو کنند.

منظور آنها از بلدبودن این است که یک تیمی را بفرستیم بروند فقط امتیاز بدهند و با دستاورد «تقریبا هیچ» برگردند. یعنی همان کسانی که در دولت گذشته با شاهکار دیپلماتیک و خسارت محض پیمانی را امضا کردند که  نه به درد ملت ایران می خورد و نه حتی به درد طرف مقابل! این پیمان آنقدر سست و آن گفت و گوها آنقدر بی مایه و بی ارزش بود که طرف مقابل به راحتی آن‌را پاره کرد و زیرپا گذاشت. کسانی که پیشنهاد تکرار تجربه تلخ گفت و گوهای دولت گذشته را می دهند منکر حافظه تاریخی ملت هستند یا می خواهند آن‌را از ذهن هوشمند ملت پاک کنند.

رهبر انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام فرمودند:

«معطل مذاکرات هسته ای نشوید» چرا نباید معطل مذاکرات شد. علت روشن است چون آمریکا با دنده «زورگویی»، «باج خواهی» و «زیاده خواهی» حرکت

 می کند سرش در مذاکرات وین به سنگ «قدرت هوشمند» ایران خورده و احساس بن بست و درماندگی می‌کند. آمریکایی‌ها فهمیده‌اند یک کلاه را نمی توان چند بار سر دولت ایران گذاشت.»

 

ماموریت داعش و مسئولیت طالبان

حامد رحیم پور در یادداشتی برای «خراسان» نوشت: «با آن که طالبان طی حدود 8 ماه گذشته قدرت را در کابل در دست گرفته و اکنون این گروه مسئولیت تامین امنیت در سراسر افغانستان و به ویژه  پایتخت این کشور را برعهده دارد، اما تا کنون اقدام موثری برای جلوگیری از تکرار حملات تروریستی در مناطق مختلف افغانستان انجام نداده است.صبح سه شنبه گذشته یک انفجار در مرکز آموزشی «ممتاز» در منطقه قلعه نو غرب کابل به وقوع پیوست. دقایقی بعد هم دو انفجار پیاپی در درِ ورودی آموزشگاه «عبدالرحیم شهید» واقع در منطقه تانک تیل  کابل روی داد که در پی آن بیش از 30 دانش آموز بی گناه در ماه مبارک رمضان شهید شدند.به خصوص این انتظار به طور طبیعی وجود دارد که دولت طالبان در کابل در مقایسه با دیگر شهرها و ولایات افغانستان که مرکز سیاسی و اقتصادی این کشور محسوب می شود،امنیت بیشتری برقرار کند و حساسیت خاصی برای ثبات و ارامش در این شهر قائل باشد. اما وقوع انفجارهای تروریستی در کابل نشان می دهند که  بر خلاف ادعای دولت طالبان، این گروه نتوانسته امنیت لازم را در پایتخت برقرار کند و بر همین  اساس ده ها نفر از شهروندان بی گناه قربانی کم توجهی طالبان به مسئولیت خود برای ایجاد امنیت برای همه مردم وگروه های قومی در افغانستان شده‌اند.ازابتدای به دست گرفتن دوباره قدرت توسط طالبان درافغانستان دراوت  2021نیز، بارها وقوع انفجارهای تروریستی در مناطق مختلف این کشور، صدها نفر را کشته یا زخمی کرده است.به خصوص آن که برخی از این حملات به طور هدفمند علیه شیعیان افغانستان طراحی و اجرا شده است که دولت طالبان متعهد شده بود که امنیت مردم و اموال آنان به ویژه برای اقلیت ها را در این کشور تامین کند.درواقع گرچه دایره حملات تروریستی اخیر در افغانستان محدود به شیعیان نیست و حتی رهبران و بزرگان اهل سنت نیز قربانی حملات تروریستی هستند اما شیعیان قربانیان اول این گونه حملات تروریستی بوده اند.در اکتبر گذشته هم دوحمله تروریستی به نمازگزاران شیعی در دو نمازجمعه در ولایات قندوز و قندهار که صدها شهید و مجروح به جا گذاشت، انتقادهای گسترده ای را علیه دولت طالبان به دنبال داشت. این در حالی است که انتظار می رود طالبان باتوجه به شعارهای خود، رسیدگی و توجه بیشتری به وضعیت شیعیان داشته باشند و به  این سوال  پاسخ دهند که آیا توان مقابله با این حملات را ندارند یااین که اراده ای برای آن کار در خود نمی بینند .مثلا  همین منطقه دشت برچی که شاهد انفجارهای اخیر و چندین حمله قبلی بوده است  با جمعیتی  حدود  1.5 تا ۲ میلیون  نفر که اکثر مطلق ساکنان آن را هزاره‌ها و شیعیان تشکیل می دهند برای تامین امنیت فقط دو  حوزه پلیس دارد.نشانه ای که به وضوح  می تواند از کم کاری حتی تعمدی طالبان در ایجاد امنیت در این مناطق حکایت کند .درواقع،به رغم آن که بارها جامعه شیعیان افغانستان خواستار توجه جدی دولت طالبان برای مقابله با تهدیدات علیه شیعیان شده اند، اما همچنان اقلیت ها در این کشور با مخاطرات جدی از سوی گروه های تروریستی مواجه هستند.افزون بر این،انفجارهای تروریستی در کابل در شرایطی است که به رغم هشدار مردم، نهادهای مدنی در افغانستان و حتی دیگر کشورها درباره خطر گسترش داعش و اقدامات مرگبار این گروه اما همچنان داعش خطری بزرگ برای ثبات و امنیت افغانستان است.اگر چه مسئولیت انفجارهای  اخیر در کابل را هیچ گروهی تاکنون نپذیرفته است اما گمان می رود، داعش در پشت طراحی و اجرای این انفجارها نقش داشته است. اگر چه  برخی ناظران حتی  یک گام فراتررفته و این حملات را به نوعی در هماهنگی بین  داعش و طالبان برای نوعی پاک سازی  قومی ونژادی که اکنون عمدتا  قوم هزاره را نشانه رفته است  می دانند. اتهامی که   البته از سوی امارت طالبان رد می شود .

به هر روی،ویژگی عمده حملات تروریستی این مقطع از افغانستان، پراکندگی و انجام حملات در مقیاس کوچک است. این حملات را به طور عمده گروه های منتسب به گروه تروریستی داعش سازمان دهی می کنند و انجام می دهند و در مواردی نیز گروه های محلی وابسته به داعش مسئولیت این گونه حملات کوچک و پراکنده ولی متعدد را برعهده می گیرند. با توجه به آن که این حملات در مقیاس کوچک ولی به طور مکرر انجام می شود، مشخص  است که هدف اصلی انجام دهندگان این حملات ناامن نشان دادن اوضاع افغانستان و ادامه بی ثباتی در این کشور است.ادامه این حملات از طرف دیگر به افزایش دلهره و احساس ناامنی در میان شهروندان افغانستان پسا خروج آمریکا منجر خواهد شد و این همان هدفی است که حامیان ناامنی در منطقه یعنی کشورهای غربی و آمریکا به دنبال آن هستند. از طرف دیگر انتظار می رود که با فرا رسیدن فصل گرما حملات تروریستی کوچک مقیاس در افغانستان بیشتر هم شود و لذا  شایسته است که  دولت همه شمول و فراگیر با حضور همه گروه ها در کابل هرچه زودتر تشکیل شود تا اوضاع افغانستان کمی سامان یابد.»

 

تبعات تاخیر در مذاکرات

فریدون مجلسی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «در شرایطی که شاخص‌های اقتصادی کشور در شرایط مطلوبی قرار ندارد و بر اساس اعلام کارشناسان، یکی از دلایل بروز مشکلات اقتصادی مرتبط با عدم احیای برجام ، تد اوم تحریم‌ها است، پرسش‌های فراوانی پیش روی افکار عمومی قرار دارد . یکی از این پرسش‌ها این است که چرا در زمان دولت گذشته که گفت‌وگوها تا حد چشمگیری پیش رفته بود و دو طرف در آستانه دستیابی به یک توافق قابل قبول قرار داشتند، به دلیل مسائل جناحی و گروهی این توافق حاصل نشد؟ اساسا آیا برخورد سیاسی و جناحی با مقولاتی که به منافع ملی کشور و معیشت مردم ارتباط مستقیم دارد، کاری عاقلانه است؟ امروز مسوولان رده بالای مدیریت کشور، ریشه مشکلات اقتصادی کشور را در تحریم‌ها و عدم احیای برجام می‌دانند، در حالی که در گذشته همین چهره‌ها اعلام می‌کردند که ارتباطی میان برجام و مشکلات اقتصادی وجود ندارد. در گذشته و بعد از امضای برجام در سال 95 توسط دولت قبل، چهره‌ای مانند ترامپ با رفتارهای افراطی در صحنه سیاسی امریکا، ظهور کرد. نهایتا ترامپ در سال 97 از برجام خارج شد و دامنه وسیعی از تحریم‌ها را نیز علیه ایران اعمال کرد که قرار گرفتن نام سپاه در لیست گروه‌های تروریستی یکی از این تحریم‌ها است. این روند تا انتخابات 2020 ایالات متحده ادامه داشت تا اینکه جو بایدن توانست ردای ریاست‌جمهوری امریکا را به تن کند و دوباره بحث احیای برجام را پیش بکشد. مذاکرات در 6‌ دور در ماه‌های پایانی دولت روحانی ادامه پیدا کرد و نهایتا اعلام شد که نتایج لازم حاصل شده و می‌توان به یک توافق مطلوب دست پیدا کرد. بنا به دلایل گوناگون این امر ممکن نشد تا فرصتی برای دولت جدید فراهم شود که این مذاکرات را به سرانجام برساند و دستاورد آن را به نام خود برداشت کند. این تاخیر اما از منظر اقتصادی برای کشور تبعات زیان باری را به دنبال داشت. بر اساس اعلام کارشناسان تنها در حوزه صادرات نفت به اروپا، ایران می‌توانست روزانه بین 550 تا 600 میلیون بشکه صادرات نفتی داشته باشد. 

این عدد در هر ماه درآمدی حول و حوش 1.5میلیارد دلار را برای کشور به همراه می‌آورد.اگر این عدد را ضرب در 9ماه تاخیر در مذاکرات کنیم به اعدادی و ارقامی حول و حوش 15میلیارد دلار می‌رسیم که رقم قابل توجهی است. از سوی دیگر تاخیر در صادرات نفتی به کره جنوبی، ژاپن وسایر کشورهای شرق آسیا، صادرات نفت به هند و... بخشی دیگر از منافع اقتصادی کشور را بر باد داد. تاخیر در جذب سرمایه‌های خارجی، تداوم مشکلات کشور در نقل و انتقالات بانکی، معضل صادرات به کشورهای همسایه، افزایش انتظارات تورمی، کمبود و گرانی ارز و... بخشی از تبعات اقتصادی زیان‌باری است که به دلیل تاخیر در مذاکرات ایجاد شده است. دولت جدید بعد از تاخیر چند‌ماهه، سکان مذاکرات را به دست گرفت و مطالبات خود را مطرح کرد. درست است که کشورهایی چون چین، روسیه، فرانسه، آلمان، انگلیس و... مایل هستند که ایران به صحنه تجارت و اقتصاد بین‌المللی باز گردد و بازار ایران را برای فروش محصولات خود در اختیار داشته باشند. اما باید توجه داشت که طرف اصلی گفت‌وگوهای برجامی ایران و امریکا هستند و تا زمانی که امریکا مهر تایید بر توافق نزند، امکان دستیابی به تفاهم ممکن نیست. بعد از مدتی، دولت جدید که پیش از این عنوان کرده بود، مطالبات خودش را در برجام مطرح کرده بود، اعلام کرد که خواسته‌اش، تداوم همان برجام قبلی است. در این میان مشخص نشد، اگر مطالبات ایران همان مطالبات قبلی است، چرا اجازه داده نشد در زمان دولت قبل، روند احیای برجام صورت گیرد. امروز اما مانع تازه‌ای در برجام ایجاد شده است، امریکا اعلام کرده که حاضر نیست نام سپاه پاسداران را از لیست گروه‌های تروریستی خارج سازد و برای این منظور (خارج ساختن نام سپاه از لیست گروه‌های تروریستی) ایران باید بر سر مسائل منطقه‌ای مذاکره کند.امریکا خواستار گسترش چتر گفت‌وگوها با ایران بر سر مسائل منطقه‌ای است. به هر حال ایالات متحده بعد از خروج از افغانستان نشان داد که در حال تجمیع ظرفیت‌های خود برای مقابله با چین است. ایران هم تا به امروز هزینه‌های فراوانی در منطقه کرده است. باید دید آیا در میان این منافع متضاد روند احیای برجام از سر گرفته خواهد شد یا اینکه مذاکرات، بدون دستیابی به توافق تداوم خواهد داشت؟ اما مساله اصلی آن است که مشکلات اقتصادی و معیشتی امروز فشار سنگینی را بر دوش دهک‌های متوسط و محروم کشور ایجاد کرده است. قیمت اقلامی چون گوشت، برنج، مرغ، روغن و... امروز سر به فلک می‌زند و زمانی که با متولیان امر درباره چرایی بروز این مشکلات صحبت می‌شود از تحریم‌ها و برجام سخن می‌گویند. امروز حتی مشکل پله‌برقی‌های شهر تهران به مساله تحریم‌ها گره زده می‌شود، امری که نشان می‌دهد، ارتباط مستقیمی میان مشکلات اقتصادی و عدم احیای برجام وجود دارد.»

 

تخفیف و تحقیر اندیشه متعالی

سیدمصطفی هاشمی‌طبا در یادداشتی برای «شرق» نوشت: «می‌گویند اگر می‌خواهید با پدیده‌ای مبارزه کنید، بهترین راه، قبول آن و تخفیف آن است. همچنان‌ که ما اینک، همگان شعارهای سال را در کلام و با پیشدستی قبول و تبلیغ کرده‌ایم؛ اما در عمل آن را در یک محدود کوچک محبوس کرده و به‌شدت تخفیف داده‌ایم تا جایی‌ که در پایان سال از اثر عملی شعار چیزی دیده نشده است. مقام معظم رهبری در آستانه سال نو و قرن جدید شعار سال را که ‌مانند سال‌های گذشته بر مبنای تولید قرار داشت، بیان کردند. این شعار به صورت «تولید-دانش‌بنیان-اشتغال‌آفرین» مطرح شده است. بر آنیم که ببینیم درحالی‌که تولیدات دانش‌بنیان و مدرن از نیروی کار کمتری نسبت به تولیدات معمولی بهره می‌گیرد، چگونه می‌تواند اشتغال‌آفرین باشد و اصولا تحقق شعار سال چگونه می‌تواند بالفعل شود. می‌دانیم که تولید اعم است از تولید کشاورزی، تولید صنعتی و تولید خدمات که تقریبا در همه موارد یادشده امور تولیدی کشور براساس روش نسبتا قدیمی ‌انجام می‌گیرد و 

صد البته کوشش‌های چند سال اخیر در احداث واحدهای دانش‌بنیان بسیار ارزنده است؛ اما هنوز تنها درصد ناچیزی از تولید ناخالص ملی را پوشش می‌دهد. با شرایط خشک‌سالی، سیستم مدیریت عقب‌افتاده آبیاری و مسائل دیگر، تولید کشاورزی در حقیقت در سراشیبی قرار گرفته و در‌حال‌حاضر حدود 15 میلیون تن محصولات کشاورزی وارد می‌کنیم. با وضعیت نشست دشت‌ها و کمبود نزولات آسمانی و برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی، کشاورزی کاملا در خطر است مگر آنکه دانش به کمک بیاید و تولیدات کشاورزی دانش‌بنیان شود؛ در غیر‌ این‌ صورت کشاورزان بی‌کار می‌شوند؛ اما با دانش‌بنیان‌شدن آن علاوه بر حفظ کشاورزی، دریچه‌های جدید برای کار کشاورزی باز می‌شود و در نتیجه تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین خواهیم داشت. در زمینه صنعت با وجود تعدادی صنایع نوین و دانش‌بنیان نوعا صنایع ما از دانش فنی و امکانات نسبتا قدیمی بهره‌مند هستند؛ بنابراین اغلب در معرض تعطیلی به‌ خاطر کیفیت یا قیمت تمام‌شده هستند. ایجاد صنایع دانش‌بنیان هم برای بازسازی صنایع و هم برای تولیدات جدید علاوه بر جلوگیری از بی‌کاری کارگران موجب جذب افراد دیگر به‌ویژه تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی که در معرض بی‌کاری هستند، می‌شود. خدمات نیز از وضعیت بهتری از کشاورزی و صنعت برخوردار نیست؛ پس آنچه درمورد این دو بخش ساری و جاری است، درمورد خدمات نیز صادق است. اما اینکه آیا می‌توان به‌ صورت همه‌جانبه با مسائل به‌ صورت دانش‌بنیان برخورد کرد، جای سؤال دارد. دولت در یک جزوه 244 صفحه‌ای، تحول دولت را مطرح کرده است. ظاهرا برای دولت هیچ اولویتی وجود ندارد و کل مسائل کشور را در حدی که توانسته‌اند در این جزوه گردآوری کرده‌اند. دولت بی‌اولویت دولتی سرگردان و بدون راندمان است و در این دولت تولید دانش‌بنیان بخش بسیار کوچکی را تشکیل می‌دهد و به‌ قول معروف «کفاف کی دهد این باده‌ها به مستی ما». اگر تصور کنیم که مقصود رهبری از «تولید-دانش‌بنیان-اشتغال‌آفرین» پرداختن به امور جزئی و به‌ دور از جریان تولید اقتصادی و کلان کشور بوده است، در حق ایشان ظلمی آشکار کرده و اهداف بلند ایشان درخصوص یک ایران مستقل، توانمند و صاحب‌اختیار را به مفاهیم محدود و کوچک خلاصه کرده‌ایم که هرگز نه در کوتاه‌مدت، حتی در بلندمدت نیز نمی‌تواند مددکار جمهوری اسلامی باشد. پس بسیار ضروری‌ است که ابتکار ایشان را دستورالعملی برای تحول در همه زمینه‌های تولید به‌ شمار آوریم و در حقیقت اگر تحول دولت را در این سه عبارت «تولید-دانش‌بنیان-اشتغال‌آفرین» خلاصه کنیم، در حقیقت خدمت شایانی به جمهوری اسلامی و رئیس‌جمهور که شعار «ایران قدرتمند» را اعلام کرده‌اند، کرده‌ایم. اگر مقصود رهبری تنها ادامه کار معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور بود -که نقش خود را در سالیان تصدی به خوبی ایفا کرده‌اند- که نیازی به اعلام شعار سال نبود؛ بلکه انتخاب این شعار از سوی رهبری به منزله آن است که در تمام ارکان تولید کشور موضوع دانش‌بنیان‌بودن باید ساری و جاری شود و نه به تدریجی طولانی که موضوع را نمدمال کند، بلکه با جهش و حرکتی جهادی و با استفاده از تمام نیروهای مؤثر کاردان کشور. مقام معظم رهبری حتی حل مسئله آب را در زمره امور دانش‌بنیان قرار داده‌اند؛ اما هیچ ندایی و هیچ بحثی تاکنون که یک‌ ماه از آن تاریخ می‌گذرد، نه از وزارت نیرو و نه از هیچ سازمان دیگر برنخاسته است. در اوایل دولت جدید حسب «مد روز» گفتند که قرارگاه‌های مختلف برای پیشبرد کار تأسیس می‌شود. بگذریم که اصولا کلمات و عبارات این‌چنینی نامفهوم است؛ اما تاکنون هیچ قرارگاهی -به‌خصوص در شهرداری که پیشگام این موضوع بود- دیده نمی‌شود. مسئولان ولایت‌مدار خود را باید در عمل و نه در حرف اثبات کنند. حداقل انتظار این بود و هست که مراجع دولتی مورد خطاب تولید، برنامه اولیه‌ای برای دانش‌بنیان‌کردن تولیدات ارائه می‌کردند و اگر ارائه برنامه ممکن نبود، می‌توانستند موارد موردنظر خود را فهرست کرده و اعلام کنند و از مردم به‌خصوص فرهیختگان نظرخواهی کنند. واقعا حیف است که نظر رهبر بر دانش‌بنیان‌شدن تولید کشور باشد و دستگاه‌های اجرائی لب فروبندند و وانمود کنند که خطاب رهبر در همان حد اقدامات معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهور است. 

 حال گیریم که شعار امسال به‌ دلیل کمبود وقت فرصت بروز و ظهور نیافته آیا در نهایت -منهای شعار سال- نباید کشور و به‌خصوص امر تولید دانش‌بنیان شود و اگر در احاطه به دانش مربوطه کمبود احساس می‌شود، آیا حسب فرمایش پیامبر گرامی‌ (ص) «اطلبو العلم و لو بالسین» را نباید پیشه کنیم؟ آیا مگر راهی به‌ جز دانش‌بنیان‌کردن بنیادهای کشور وجود دارد؟ به همین مسئله آب که مورد اشاره ایشان هم بوده است، توجه کنیم. آب آن‌قدر از اهمیت برخوردار است که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که «همه چیز را از آب زنده گرداندیم» و اینک که کمبود آب و استفاده ناصحیح و اسراف‌کارانه از آب موجب فرونشست دشت‌ها و به‌خطر‌افتادن تمدن ایران‌زمین و حتی قطع آب در لوله‌های خانه‌های مردم شده، آیا نباید بسیجی دانش‌بنیان، برای حل مسئله آب در کشور صورت گیرد و آیا باید با سکوت و بی‌عملی شاهد فروپاشی از داخل باشیم. حتی امروز دیر است. تحول دولت را بر دانش‌بنیان‌کردن تولید قرار دهید؛ زیرا غفلت از آن و دست‌یازیدن به امور جزئی و دهان‌پرکن، راه به ترکستان است.»


 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: