تحلیل از چپ و راست؛

احیای بن سلمان

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1156722

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

«نهضت مدارا» چگونه گره‌گشایی می‌کند؟ 

عباس شمسعلی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «این روزها یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از خانواده‌ها؛ موضوع افزایش بی‌ضابطه و جهشی کرایه خانه‌هاست. ... در روزهای اخیر با بالا رفتن تب افزایش کرایه‌ها، با تصمیم سران قوا و طبق اعلام وزیر راه و شهر‌سازی برای کنترل این شرایط، تصمیماتی از جمله تعیین سقف مجاز برای افزایش کرایه‌ها و همچنین تمدید خودکار قراردادها اتخاذشده که باید دید در عمل تا چه ‌اندازه می‌تواند با لحاظ کردن حقوق موجران و مستاجران، آرامش و منطق را به بازار برگرداند و البته باید اذعان کرد که اجرای موفق چنین مصوباتی بیش از هر چیز منوط به همراهی خود مردم است. اما در کنار این مباحث باید گفت که حل مشکل موجود در حوزه کرایه خانه و کمک به رفع دغدغه مستاجران، فراتر از هر مصوبه و قانونی، به دست خود مردم امکان‌پذیر است؛ اما چگونه؟

فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی مردم کشورمان و حافظه تاریخی بلندمدت و کوتاه‌مدت این سرزمین مملو از رفتارهای ارزشمند انسانی، ایثار و ازخودگذشتگی و دستگیری هموطنان‌مان از یکدیگر در شرایط سختی و مشکلات است. در این فرهنگ غنی، برعکس بسیاری از جوامع بشری و فرهنگ‌های بیگانه، حس همدلی و مهربانی مردم با یکدیگر، با افزایش مشکلات و سختی‌ها بیشتر متبلور می‌شود که نمونه‌های فراوانی می‌توان برای آن برشمرد. ... فراوان دیده‌ایم صاحب‌خانه‌هایی که اساس افزایش کرایه را نه مظنه بازار مسکن و بازارگرمی فلان بنگاهی و سایت و کانال؛ بلکه توان مستاجر و انصاف و رضایت خدا قرار داده‌اند. صاحب‌خانه‌هایی که مستاجر را نه به عنوان مسئول پر کردن جای همه کمبودهای خود، بلکه همچون فرزند و عزیز خود دیده‌اند و از طریق مدارا با آنها، در واقع با خدا معامله کرده‌اند. ... شکی نیست در این میان باید به مشکلات صاحب‌خانه‌ها نیز توجه کرد؛ اما متاسفانه یک‌سویه دیده شدن این شرایط از طرف بسیاری از صاحب‌خانه‌ها، گره به کار ‌انداخته است. عده‌ای گمان می‌کنند اگر مسکن خود را با نرخ عرف محل (که خدا می‌داند با چه متر و معیاری تعیین می‌شود و پشت‌پرده برخی قیمت‌‌سازی‌ها چه خبر است) اجاره ندهند یا از حداکثر قیمتی که فلان بنگاهی و سایت و... بر پایه‌ای بعضاً بی‌اساس و نه مثلا در مسیر نرخ تورم و شرایط واقعی جامعه بر زبان‌ها ‌انداخته‌اند کوتاه بیایند، از قافله جا مانده و زیان دیده‌اند. حال آنکه در همین شرایط نیز هستند صاحب‌خانه‌هایی که ترجیح می‌دهند انصاف را رعایت کنند و اسیر برخی سوداگری‌های ناصواب نشوند. ... یکی دیگر از مواردی که این روزها به شدت نیازمند تبلور و اجرای «نهضت مدارا» از سوی مردم و خانواده‌هاست، موضوع مهم ازدواج است که به دلایل اقتصادی و فرهنگی برای جوانان سخت‌تر و دورتر شده است. یکی از ملزومات اصلی این عرصه نیز تهیه مسکن است که هزینه‌های آن برای جوانان بسیار سخت‌تر است چراکه در کنار این خان مهم باید هزینه‌های دیگری برای برگزاری مراسم و عمل به آداب و رسوم‌های دست و پاگیر و غیرضروری و پر هزینه هم داشته باشند.

در کنار نیاز به همراهی و مدارای صاحب‌خانه‌ها با زوج‌های جوان، این امر مهم نیازمند عمل به «نهضت مدارا» از سوی خانواده‌ها از طریق کاستن موانع غیرضروری از جمله اجبار به برگزاری مراسم‌های آن‌چنانی، یا خرید اجباری چند ده میلیونی طلا در ابتدای ازدواج و صرف‌نظر کردن از ریخت‌وپاش‌ها و شرط و شروط‌هایی است که هیچ کمکی به زندگی جوانان نمی‌کند. این موضوع هم یکی دیگر از مصادیق نقش مهم مردم در حل مشکلات است، چراکه در موضوع ازدواج در کنار وظیفه مهم زمینه‌سازی مسئولان از طریق ایجاد شغل یا فراهم کردن شرایط مناسب اقتصادی، تامین مسکن و...، خود مردم و خانواده‌ها می‌توانند با رونق دادن به ازدواج‌های آسان، نه در حرف بلکه در عمل، موانع مهمی را از پیش پای جوانان بردارند.

«نهضت مدارا» برای مردم ما شعار نیست، چون پیش از این بارها در عرصه‌های مختلف مردم نمونه‌های زیادی همچون نهضت «مواسات و همدلی» و... را به ظهور و اثبات رسانده‌اند.»

 

آهن، کتاب و ترازو

حمزه نوذری، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در یادداشتی برای «شرق» نوشت: «پیشرفت سه مؤلفه اصلی دارد و زمانی که هر سه در کنار هم قرار گیرند می‌توان از کشوری قدرتمند سخن گفت. شریعتی الگوی پیشرفت جامعه ایران را ذیل سه سمبل در قرآن جست‌وجو می‌کند. آهن، کتاب و ترازو. آهن سمبل قدرت تکنیکی و نظامی است که جامعه‌شناسان از آن به‌عنوان عقلانیت ابزاری و قدرت کنترل و به‌خدمت‌درآوردن نیروی طبیعت یاد می‌کنند. کتاب مظهر و سمبل تفکر، علم و فرهنگ است و ترازو سمبل برابری و عدالت. شریعتی معتقد است وجود هر سه پایه برای ایجاد جامعه پیشرفته ضروری است و نبود هریک باعث ناقص‌ماندن تعالی جامعه می‌شود. چنان که تاریخ نشان می‌دهد تمدن‌ها و جوامع بشری هریک به علت نبود یک، دو پایه از این سه پایه، اساس حیات متعالی و انسانی‌شان فروریخته است. از نظر شریعتی هند آهن (قدرت نظامی) نداشته است و رم ترازو (عدالت) و جای دیگر نه کتاب نه ترازو و نه آهن. کشورهای امروزی را هم براساس همین سه پایه می‌توان دسته‌بندی کرد. پاکستان آهن را دارد اما کتاب و ترازو را ندارد. افغانستان (به جهت حاکمیت سیاسی ناکارآمد) هیچ‌کدام از سه مؤلفه را ندارد. می‌توان گفت جامعه قدرتمند جامعه‌ای است بر این سه پایه استوار. از نظر شریعتی، اگر کشوری هر سه مؤلفه را داشته باشد، جامعه‌ای است برخوردار و از هرچه گزند است به دور خواهد بود. در مقابل، غفلت از هریک از عناصر ذکر شده، جامعه را دچار مشکلات اساسی می‌کند. حوزه تمدنی ایران درحال‌حاضر از آهن برخوردار است و هیچ‌وقت نباید از آن غفلت کرد. پس از جنگ تحمیلی هشت‌ساله سعی کردیم در آهن پیشرفت کنیم، به این دلیل که آهن تضمینی برای عدم تهاجم سایر کشورهاست درحالی‌که کتاب و ترازو چنین ویژگی‌ای ندارند. هرچقدر کشوری در علم و عدالت پیشرفت کند، تضمینی برای اینکه مورد تهاجم سایر کشورها قرار نگیرد، نیست. کتاب علم و فرهنگ است‌ اما علم فقط علوم اثباتی و تکنیکی نیست بلکه علوم انتقادی و علوم مبتنی بر فهم انسانی را هم شامل می‌شود. هابرماس اندیشمند علوم اجتماعی سه نوع علم را مبتنی بر سه علاقه انسانی توضیح می‌دهد. علاقه به کنترل و سلطه که باعث شکل‌گیری علومی مانند فنی و مهندسی می‌شود. علوم مبتنی بر فهم که ناشی از علاقه‌ای انسانی به فهم دیگران است مانند علوم هرمنوتیکی و فرهنگی. دسته سوم علوم انتقادی هستند که ناشی از علاقه انسان به رهایی و آزادی است. جامعه ایران از ابتدا متکثر و متنوع بوده است. احترام به تکثرها و تنوعات اساس جامعه ایرانی است. فرهنگ در سایه احترام به تکثر و تنوعات ذیل قانون اساسی معنا و مفهوم می‌یابد. ترازو که همان عدالت و برابری است، بیش از دو مؤلفه اصلی نیاز امروز کشور است. 

‌اما هیچ‌یک بر دیگری اولویت ندارد. هر سه را می‌توان منظومه‌ای نگاه کرد که در ارتباط با هم قرار دارند. عدالت، قدرت و علم که در قرآن با رمز ترازو، آهن و کتاب از آنها یاد شده است انسجام اجتماعی را تقویت و در نهایت جامعه متمدن و پیشرفته‌ای ایجاد می‌کند که همه خواهان آن هستند. لازم است برای شناخت دقیق جامعه و تدوین الگوی پیشرفت این سه مؤلفه اصلی را مد نظر داشته باشیم و وضعیت خود را بازاندیشی کنیم. آهن را داریم و دائم در جهان پرریسک فعلی، از جمله وضعیت اسفناک اوکراین و لیبی، نیازمند تقویت آن هستیم. کتاب اگر به معنای علم در نظر گرفته شود وضعیت مناسبی در علوم دقیقه داریم، اما در بخش فرهنگ و در مؤلفه ترازو (عدالت و انصاف) بازنگری و بازاندیشی‌های اساسی لازم است.»

 

دشمن در جنگ ترکیبی دنبال بهره‌گیری از تحول نسلی است

عباس حاجی نجاری در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در دیدار متصدیان کنگره شهدای جامعه عشایری کشور یکی از مهم‌ترین ابعاد جنگ نرم دشمن علیه مردم ایران را خاموش یا تضعیف کردن انگیزه‌های دینی در کشور خواندند ... پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظامی مبتنی بر ارزش‌های دینی در ایران یکی از مهم‌ترین وقایع دوران معاصر بود که علاوه بر تحول بنیادین و فراگیر در ایران، بازتاب و دستاورد‌های جهانی فراوانی داشت و با احیای تفکر دینی به‌ویژه درصحنه سیاست و جامعه و اداره زندگی بشری، بسیاری از تئوری‌ها و اصولی را که تا آن زمان در جهان قطعی و خدشه‌ناپذیر معرفی‌شده بودند نظیر مارکسیسم، سوسیالیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم، مدرنیسم و مانند آن را مورد چالش قرار داد و مبدأ تحولات عظیمی در صحنه سیاست و فرهنگ و اجتماع و سرآغازی الهام‌بخش برای بسیاری از حرکت‌های مقاومتی و ضد استعماری و نهضت‌های استکبارستیز شد و اکنون باگذشت بیش از چهار دهه همچنان به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن و مانع قدرت‌های تمامیت‌طلب و استعمارگر در جهان مطرح است.

تجلی ارزش‌های دینی از همان سال‌های آغازین پیروزی انقلاب نظیر رشد فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه و توجه ملت به آموزه‌های دینی، ایمان به غیب، اطاعت‌پذیری عاشقانه از ولایت و رهبری، اخلاص، ایثار، توکل، شهادت‌طلبی، اخوت و بسیاری از ارزش‌های اسلامی در پرتو این انقلاب در تاروپود جان ملت ایران تنیده شد و تحولات روحی و معنوی شگفت‌انگیزی به وجود آورد، به‌گونه‌ای که انقلاب اسلامی ایران به‌عنوان یک تحول و انقلاب روحی و فرهنگی در جهان نام گرفت و به همین دلیل اندیشه‌ورزان آن را از دیگر انقلاب‌ها در جهان متمایز ارزیابی کرده‌اند و به همین دلیل است که دشمنان و آنان که منافع خود را درنتیجه این تحول عظیم و انقلاب دینی درتهدید و مخاطره می‌دیدند، نتوانند آن را تحمل کرده با تمام توان و به‌کارگیری همه امکانات خود و در عرصه‌های مختلف، بکوشند این حرکت را متوقف و یا تحت کنترل و مدیریت خود درآورند.

در این میان اگرچه مقابله قدرت‌های سلطه‌گر غربی باارزش‌های دینی در کشور‌های اسلامی به سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد به‌گونه‌ای که «همفر» جاسوس و مأمور استعمار پیر انگلیس در خاطرات خود راه‌های نابودی قدرت اسلام و مسلمانان جهان را در ۲۳ بند ذکر نموده بود که برخی از بند‌های آن نظیر ترویج شراب‌خواری، قمار، فساد، شهوت‌رانی، ترغیب به زیر پا نهادن دستورات اسلامی و سرکشی از اوامر و نواهی آن، نفوذ در خانواده‌ها و تیره نمودن روابط فرزندان و والدین از همان سال‌های دور در دستور کار قدرت‌های سلطه با مقابله با گسترش اسلام ناب در کشور‌های اسلامی قرار داشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی که خود نمایانگر ناکامی قدرت‌های سلطه در مقابله با رشد اسلام در جهان بود، وقتی‌که قدرت‌های سلطه در مقابله با نظام اسلامی با بهره‌گیری از همه روش‌های سخت و نیمه سخت نظیر توطئه تجزیه قومی و حمایت از تروریسم و تحمیل هشت سال جنگ و تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی در مقابله با مردم ایران طرفی نبستند و به اعتراف خود از مؤلفه‌های قدرت نرم انقلاب اسلامی نظیر ایمان و اعتقادات مردم ایران، روحیه ایثارگری و... شکست خوردند، تلاش کرده و می‌کنند تا با بهره‌گیری از تحول نسلی و به میدان آمدن نسل جدید که به‌زعم آنان با اندیشه دینی و انقلابی فاصله دارد و همچنین بهره‌گیری از پیامد‌های فشار و تحریم اقتصادی و القای ناکارآمدی نظام دینی انقلاب اسلامی را از درون دچار چالش و به فروپاشی برسانند.

به همین دلیل اصلی‌ترین هدف دشمنان در جنگ نرم، حمله به اسلام ناب و آموزه‌های آن بود. آن‌ها در طول این سال‌ها تلاش داشتند هویت و فرهنگ اسلامی ما را از میان بردارند و یا اینکه دست‌کم آن را خرد و ناچیز جلوه داده و عامل عقب‌ماندگی و ایزوله شدن معرفی کنند و مترقی‌‌ترین تعالیم را به‌عنوان تعالیم ضد بشریت معرفی نمایند.

در عرصه میدانی نیز جوان بودن اکثریت جمعیت ایران اسلامی، دشمنان را بر آن داشت تا برای متزلزل کردن پایه‌های معنویت و ایمان در جوانان، با بهره‌گیری از ابزار‌های نوین اطلاع رسانی به ترویج فساد و فحشا روی آورند.

اما متناسب با تحول در عرصه ابزارها، تاکتیک‌ها و راهبرد‌های دشمنان نیز در عرصه جنگ نرم متحول شده و آنان با تمرکز بر حوزه‌های جنگ شناختی و پیچیده‌تر کردن روند تقابل خود باارزش‌های دینی و انقلابی، تضعیف بنیان‌های انقلاب را هدف قرارداده اند.

رهبر معظم انقلاب در همین بیانات به ابعادی از آن نظیر القای بی‌آیند‌گی، بن‌بست و اینکه مسئولان اداره کشور را بلد نیستند و... اشاره می‌کنند. محور‌های مهم این تغییر را به شرح زیر می‌توان برشمرد:

-زیر سؤال بردن ایده اصلی نظام، «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه».

-ناکارآمد نشان دادن ساختار و کارکرد نظام و القای بی‌توجهی مسئولان نسبت به مشکلات مردم.

-مقصر نمایی نیرو‌های انقلابی و حاکمیت دینی در ایجاد مشکلات موجود.

-بحران‌سازی از مسائل و حوادث عادی باهدف ایجاد فشار روانی، اضطراب و خشم انباشته.

-ناامید‌سازی از بهبود اوضاع، به‌خصوص اوضاع اقتصادی و معیشتی (پروژه ناامید‌سازی).

-ایجاد التهاب در کشور باهدف ایجاد اخلال درروند کار دولت، دامن زدن به التهابات.

-القای هزینه‌ساز بودن مواضع مسئولان برای مردم و ضرورت عقب‌نشینی از آن‌ها خصوصاً در عرصه سیاست خارجی.

-القای بن‌بست سیاسی در حاکمیت و قریب‌الوقوع بودن فروپاشی.»

 

آمریکایی‌ها ‌دنبال حل اختلاف نیستند

سیدمصطفی خوش‌چشم کارشناس مسائل بین‌الملل در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « اقدامات آمریکایی‌ها علیه ایران به این معنی است که آن‌ها به دنبال گفت‌وگو و رسیدن به توافق برای حل اختلافات نیستند. آمریکایی‌ها به‌دنبال گرفتن امتیازات حداکثری در برجام هستند. حدود یک ماه پیش بعد از جلسه استماع کنگره رابرت مالی اعلام کرد که امتیاز سپاه را نمی‌دهند و بعد از آن هم آقای بایدن در سخنرانی اعلام کردند که پنجره امتیازدهی بسته شده است لذا به‌رغم پیشنهادات ایران، آن‌ها قطعنامه علیه ایران را تصویب کردند. آمریکا در حال حاضر به دنبال گرفتن امتیاز حداکثری از ایران است. در خصوص بخشی از تحریم‌های باقی‌مانده، تضامین و همچنین بیرون ‌آوردن سپاه از لیست تحریم‌ها، به‌دنبال این هستند تا فشار حداکثری به ایران آورده و امتیازاتی فراتر از برجام را از ایران بگیرند. آمریکایی‌ها در حال حاضر موجب وقفه در رسیدن به توافق با ایران شده‌اند و به‌دنبال توافق و حل اختلاف نیستند بلکه به دنبال این هستند تا به قول خودشان ایران را در منطقه مهار کنند. همچنین ایالات متحده بیش از یک ماه است که در حوزه‌های گوناگون از جمله در حوزه پروپاگاندا و جنگ رسانه‌ای با اعمال تحریم‌ها، ترور و خرابکاری و اجرای قطعنامه در حال فشار ترکیبی به ایران هستند. این اعمال فشار از سوی آمریکا به این دلیل است که مجموعه‌ای از فشارها را به جمهوری اسلامی وارد کنند تا ایران در تمامی موارد باقی‌مانده، از درخواست امتیازات خود صرفنظر کند و آقای بایدن با یک توافق حداکثری بتواند اوضاع خود را در انتخابات آتی میان‌دوره‌ای مجلس آمریکا بهتر کند. جمهوری اسلامی هم در مورد توقیف محموله نفتی و هم هنگام تصویب قطعنامه و اقدام متقابل به‌درستی نشان داد که سیاست مماشات دولت قبلی تغییر کرده و جمهوری اسلامی با قدرت در مقابل اقدامات غربی‌ها مقابله به مثل می‌کند. با توجه به جنگ روسیه و اوکراین و تا ماه‌های آینده که پیش خرید نفت برای پاییز و زمستان در بازارهای جهانی آغاز می‌شود و قیمت حامل‌های انرژی افزایش می‌یابد، زمان به نفع آقای بایدن نیست و بهتر است هرچه سریع‌تر برای رسیدن به توافق با ایران به نتیجه برسد. رئیس‌جمهور آمریکا به‌ درستی می‌داند که فرصت فقط برای چند هفته باقی است و این آمریکا است که باید انتخاب کند که همچنان می‌خواهد به ریسک و قمار ادامه دهد و با ادامه فشار به دنبال کسب امتیازاتی باشد که بسیار بعید است که به چنین دستاوردی برسد و یا اینکه می‌خواهد به پای میز مذاکره برگردد و درباره موارد باقی‌مانده و برای رسیدن به توافق تلاش کند.»

 

پروژه آمریکایی احیای بن سلمان با سفر به کشورهای منطقه

فرزانه دانایی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «آنطور که رسانه‌های سعودی و همچنین تعدادی از رسانه‌های آمریکایی مطرح کرده‌اند، سفر بن‌سلمان به مصر، اردن و ترکیه در جهت تقویت روابط دوجانبه با این کشورها و گفت‌وگو پیرامون مسائل و منافع مشترک با آنهاست. با این ‌حال گمان می‌رود مهم‌ترین موضوع مورد نظر بن‌سلمان در سفر به این کشورها، زمینه‌سازی برای اعلام عادی‌سازی روابط خاندان سعودی با رژیم صهیونیستی باشد. ... سفر بن‌سلمان به کشورهای منطقه و در عین ‌حال سفر بایدن به عربستان نشان می‌دهد متحدان آمریکا در منطقه تلاش دارند ماجرای قتل خاشقجی را نیز به ‌کلی فراموش کرده و به ‌دنبال این باشند بار دیگر از منابع مالی عربستان برای پیشبرد منافع خود در منطقه استفاده کنند. بن‌سلمان در حالی به قاهره سفر می‌کند که از زمان روی کار آمدن ژنرال سیسی تاکنون عربستان میلیاردها دلار به مصر کمک مالی کرده و در این سفر نیز قرار است درباره سرمایه‌گذاری‌های جدید در مصر گفت‌وگوهایی با مقامات مصری داشته باشد. این گفت‌وگوها در حالی است که بسیاری از تحلیلگران حوزه اقتصادی بر این باورند بحران جهانی غذا که ناشی از جنگ اوکراین و روسیه است، به ‌احتمال زیاد آفریقا را بشدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و مصر یکی از کشورهایی است که می‌تواند دچار قحطی یا گرسنگی شدید شود. 

مسأله دومی که بن‌سلمان را به قاهره کشانده‌ است، همکاری خوب و موافقت سیسی برای واگذاری ۲ جزیره تیران و صنافیر به عربستان‌سعودی است. این ۲ جزیره که سال‌ها محل مناقشه ۲ کشور بوده، حالا با پادرمیانی ایالات ‌متحده قرار است به خاندان سعودی واگذار شود.

تحلیلگران مسائل منطقه بر این باورند واگذاری این ۲ جزیره به عربستان نخستین اقدام اجرایی آمریکا و مصر برای کمک به عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی و عربستان است. محمد بن‌سلمان قرار است بعد از دیدار با سیسی به اردن و بعد به ترکیه برود. بازدید از ترکیه می‌تواند نشان‌دهنده پایان پروژه تاثیرگذاری پرونده خاشقجی بر روابط ۲ کشور باشد. مقامات ترکیه بر این باورند دیدار بن‌سلمان و اردوغان می‌تواند آغاز‌کننده پروژه‌های مشترک بزرگ اقتصادی در حوزه انرژی و همچنین امنیت باشد. با این ‌حال به‌ نظر می‌رسد مهم‌ترین پروژه مشترک مصر، اردن، ترکیه و عربستان تلاش برای پیشبرد پروژه عادی‌سازی روابط کشورهای عرب منطقه با رژیم صهیونیستی باشد؛ همین مساله قرار است جو بایدن را نیز به منطقه بکشاند. 

آمریکا که این روزها درگیر در تورم شدید و افزایش قیمت‌ حامل‌های انرژی است، تلاش دارد عربستان را قانع کند بر میزان تولید نفت خود بیفزاید تا از این طریق بتواند قیمت حامل‌های انرژی در جهان را کنترل کند و بر بحران‌های داخلی کشورش نیز فائق آید، البته بن‌سلمان شروط زیادی برای سفر بایدن به کشورش گذاشته ‌است. با وجود اینکه بایدن تمایلی به دیدار با محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی ندارد، نیاز آمریکا به نفت ارزان‌قیمت باعث شد بایدن در نهایت دیدار با ولیعهد سعودی را بپذیرد و قرار است در دیدار بن‌سلمان درباره مسائل مرتبط با بحران انرژی در جهان، جنگ در اوکراین و یمن، امنیت غذایی، امنیت سایبری و همچنین مسائل مرتبط با پرونده هسته‌ای ایران گفت‌وگو کند. دستیاران بایدن تلاش دارند این سفر را به ‌عنوان موفقیت تاریخی برای دولت او جا بزنند؛ بر همین اساس گفته‌اند در صورتی ‌که این سفر موفقیت‌آمیز باشد، بازار انرژی و قیمت نفت به ‌حدی پایین خواهد آمد که روسیه بشدت دچار بحران شده و در عین‌ حال دیگر نیازی به نفت ایران و ونزوئلا نیز در دنیا وجود نخواهد داشت. 

 با آنکه به ‌نظر می‌رسد سفر بن‌سلمان به کشورهای منطقه نیز در راستای پروژه عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی باشد اما در نهایت تلاش اصلی او ایجاد یک ائتلاف عربی برای مقابله با ایران است. عربستان ‌سعودی تاکنون همکاری‌های متنوعی را با رژیم صهیونیستی درباره پرونده هسته‌ای ایران داشته و هر دو تلاش کرده‌اند مانع بازگشت آمریکا به برجام شده و در نهایت برای انجام عملیات‌های خرابکارانه در داخل ایران یا حتی جنگ بزرگ، با آمریکا زمینه‌سازی کنند. او حالا در سفرهای جدید خود به کشورهای منطقه تلاش دارد با پول‌پاشی در مصر و اردن و احیای روابطش با ترکیه، پروژه ایران‌هراسی را پیش برده و در عین ‌حال موافقت کشورهای مسلمان و عرب منطقه را برای پیشبرد پروژه نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی به‌ دست آورد. 

با این ‌حال مساله‌ای که باز هم باعث ایجاد اختلافات شدید میان عربستان و ایالات‌متحده می‌شود، عدم تمایل خاندان سعودی به محکوم کردن جنگ اوکراین است. این مساله‌ای است که به ‌احتمال زیاد باعث ایجاد تنش‌هایی در دیدار ۲ طرف خواهد شد. مساله یمن نیز به محلی برای اختلاف دولت بایدن و خاندان سعودی تبدیل می‌شود، چرا که دولت دموکرات آمریکا از زمان روی کار آمدن بنا به دلایل مختلف به دنبال پایان دادن به جنگ یمن بوده و هم‌اینک نیز با درخواست‌های متعدد نمایندگان کنگره برای پایان دادن به حمایتش از عربستان روبه‌رو است. این مسائل تا حدی پیش رفته که برخی نمایندگان جمهوری‌خواه یا حتی دموکرات به این نتیجه رسیده بودند بایدن نباید دیداری با بن‌سلمان داشته باشد اما نیازهای داخلی آمریکا برای کنترل بازار انرژی بویژه قیمت بنزین باعث شده ‌است این ‌بار ایالات‌متحده نیاز شدیدتری به گاو شیرده خود داشته باشد.»

 

سرقت حدی!

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «واقعیت این است که سرقت یکی از جرایمی است که فراوانی آن بسیار است و در سال‌های اخیر نیز به علت مشکلات اقتصادی افزایش بیشتری یافته است، و اگر قرار بود که برای همه آنها قطع انگشتان در نظر گرفته شود، اتفاق ناگواری رخ می‌داد. ولی جالب این است که در چند دهه اخیر به ندرت شاهد اجرای چنین حکمی هستیم، در حالی که میلیون‌ها پرونده سرقت بررسی و منجر به محکومیت شده است. اگر حکمی وجود دارد که این تعداد اندک و نادر از سرقت‌ها مشمول آن می‌شود، چرا اصولا باید در قانون باشد؟ و اگر نه؛ موارد زیادی مشمول این حکم می‌شوند ولی به علل گوناگونی مصداق سرقت حدی و قطع انگشتان تشخیص داده نمی‌شوند، پس اصل فلسفه وجودی این ماده در قانون چیست؟ چرا این اتفاق برای قصاص رخ نمی‌دهد؟  برای پاسخ به این پرسش باید توجه کرد که سرقت و شیوه‌های آن در جوامع امروز، به کلی با قدیم متفاوت شده است. مثلا سرقت از حساب‌های بانکی؛ حتی اگر صدها میلیارد تومان باشد، مشمول سرقت حدی نمی‌شود، چون جنس نیست، همچنین حرز یا همان محل امن تخریب و شکافته نشده است. جالب است که بدانید، حتی سرقت بانک ملی هم احتمالا مصداق سرقت حدی نیست، چون به احتمال زیاد تخریب‌کننده حرز یا گاوصندوق متفاوت از برداشت‌کننده اجناس است!! و این یکی از شروط سرقت حدی را از میان می‌برد.  مساله این است که هدف و فلسفه مجازات چیست؟ بازدارندگی؛ تشفی‌خاطر مردم؛ استحقاق مجرم و اجرای عدالت. ماده قانونی «سرقتِ حدی» براساس وضعیت اقتصادی و اجتماعی گذشته تنظیم شده‌ است و با امکانات گوناگون امروز برای دزدی تناسب ندارد. از این نظر هیچ‌ کدام از اهداف مذکور برای مجازات را برآورده نمی‌کند. نقش بازدارندگی ندارد، چون کسی که از این مجازات بترسد، به راحتی می‌تواند به گونه‌ای سرقت کند که یکی از شروط ۱۴گانه آن زایل شود و حد سرقت بر او جاری نشود. به ویژه که اجرای چنین حکمی نادر است. همچنین این مجازات تشفی‌خاطر مردم را فراهم نمی‌کند، چون از نظر مردم هر گونه فساد مالی فارغ از شیوه‌های آن یک عمل مجرمانه و دزدی است.

از نظر مردم اینکه یک مسوول دولتی فساد مرتکب شود و صدها و هزاران میلیارد را به سود خود جابه‌جا کند به مراتب استحقاق بیشتری برای مجازات دارد تا کسی که به هر دلیلی حرز را می‌شکند و مثلا در ۴/۵ نخود گرم طلا (حدود یک گرم که حداقل لازم برای صدور حکم حد سرقت است) یا بیشتر دزدی می‌کند. ولی مطابق قانون، اولی را با چند سال زندان که عموما هم در مرخصی هستند مجازات می‌کنند و دومی باید با قطع انگشتان دست مواجه شود، مجازاتی که هیچ راه بازگشتی ندارد و از آن بدتر اینکه وی را برای همیشه با برچسبی آشکار همراه می‌کند. 

استحقاق مجرم و عدالت در مجازات نیز با این مجازات محقق نمی‌شود، زیرا کسی که با شیوه وحشیانه در خیابان خفت‌گیری می‌کند، به مراتب استحقاق بیشتری برای مجازات‌های شدید دارد تا کسی که پنهانی وارد مغازه یا خانه‌ای می‌شود و مثلا حدود یک گرم طلا و بیشتر را به سرقت می‌برد، ولی طبق قانون اولی مواجه با حکم سرقت تعزیری و دومی مواجه با حکم سرقت حدی می‌شود. 

ماجرای حد زنای محصنه و سنگسار نیز کمابیش از همین نوع بود و اتفاقا در آنجا راهکاری قانونی اندیشیده شد که اجرای این حکم در عمل منتفی شد، همان راهکار را می‌توان برای اجرای این حد نیز به کار برد، ضمن اینکه حل این مشکل برای ماده قانونی سرقت حدی بسیار ساده‌تر است و تعداد محکومین آن نیز نادر است. به ویژه آنکه وضعیت کنونی کشور از حیث اقتصادی موجب می‌شود که یکی از شرایط سرقت حدی را ساقط شده تلقی کنیم و صدور حکم سرقت حدی را کلا بلاموضوع بدانیم. 

متاسفانه به جای بازنگری جدی در مقررات و قوانین جزایی یک سرهم‌بندی‌سازی را در قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ انجام دادند و نتیجه آن وجود همین مشکلات است. همه اینها یک طرف، احساس عمومی مردم و افکار عمومی جهان نسبت به وجود چنین احکامی را باید جداگانه تحلیل کرد. ولی آنچه می‌توان اجمالا گفت، این است که این حس عمومی داخلی و جهانی نسبت به این‌گونه مجازات‌ها را نباید توطئه دشمنان یا انحراف از خواست خداوند تعریف کرد. این احتمال که اصولا خواست خداوند چیز دیگری است را جدی‌تر بگیرید و به صواب نزدیک‌تر است. 

امیدواریم که ریاست محترم قوه قضاییه اقدام شایسته‌ای را درباره این‌گونه مجازات‌ها بنمایند و این تصور خام و ساده‌انگارانه که در اسلام زندان نداریم و باید مجازات‌های بدنی را جایگزین کرد، به‌طور دقیق نقد و اصلاح کنند.»

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: