گفت‌وگوی «فردا» با علیرضا سلیمی و محمد فاضل

بحران سواد در ایران/ میانگین مدل 11.5 چه مفهومی دارد؟

علیرضا سلیمی، عضو هیئت‌رئیسه و از اعضای کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی و مححمد فاضل مشاور پیشین وزارت آموزش و پرورش درباره وضعیت کنونی آموزش در کشور سخن می‌گویند.

کد خبر : 1194081

گروه جامعه سایت فردا: رئیس کمیسیون آموزش مجلس گفته متوسط معدل دانش‌آموزان در ایران به نمره نازل 11.5 رسیده است، اتفاقی که پیش ازین بی‌سابقه بوده است. عباس منادی گفته باید برای ریشه یابی این موضوع به سراغ وضعیت دانش‌آموزان و معلمان رفت. هر چند بر کسی پوشیده نیست که دلایل این افت تحصیلی فراتر از وضعیت دانش‌آموزان و معلمان است. اما سوال این است که با تداوم این رویه که حالا نشان از افت تحصیلی دانش‌آموزان دارد چه چیزی در انتظارمان است؟ فارغ از دلایل این افت تحصیلی فاحش که در گفتگو با کارشناسان آموزش به آن پرداختیم آنچه مهم است اینکه بحران سواد در نظام آموزشی و فراتر از آن در جامعه ایرانی چقدر جدی است؟ آیا در آینده‌ای نزدیک با پزشکان بی تجربه و مهندسان بی‌مهارتی رو به رو خواهیم بود؟

کرونا مقصر اصلی نیست

محمد فاضل کارشناس حوزه آموزش و مشاور پیشین وزارت آموزش و پرورش است.  او اعتقاد دارد پیش از اعلام میانگین نمرات دانش‌آموزان هم وضعیت آنها چندان قابل قبول نبوده است. او به فردا می‌گوید « میانگین نمرات دانش‌آموزان ایرانی طی سال‌های گذشته از 15 تا 13 در نوسان بوده است اما اعلام این نکته که این میانگین به 11.5 رسیده است قطعا یک تنزل رتبه محسوب می‌شود. تعطیلی کلاس‌های درس و مجازی شدن آموزش به نوعی مزید بر علت‌هایی شد که پیش از این وجود داشت. اما نباید بار اصلی چرایی این داده‌ها را تنها محدود به فراگیری کرونا بدانیم.

دانش‌آموزانی که  نامشان را نمی‌توانند بنویسند

ما علاوه بر بحث معدل و میانگین نمرات که شاخص قابل لمسی است به لحاظ کیفیت آموزشی هم بسیار وضعیت نامطلوب و نگران‌کننده‌ای داریم. در حال حاضر بسیاری از دانش‌آموزان ما در کلاس چهارم دوران ابتدایی که نمره هم ندارند و به لحاظ کیفی سنجیده می‌شوند حتی در مسائل اولیه همچون خواندن و نوشتن دچار مشکل هستند! این در حالی است که دانش‌آموز کلاس چهارم حداقل باید با الفبای فارسی آشنا باشد. این مصداق‌ها نشانه تنزل کیفیت آموزشی است.

بخشی از این موضوع معلول شرایط روز است هر چند بسیاری از کشورها به این مسائل هم فائق آمده‌اند اما مشکلات نظام آموزشی ما چه به لحاظ زیرساختی و چه به لحاظ مهارتی باعث شده نتوانیم بر این مشکلات پیروز شویم. علیرغم این شرایط اما چالشی که همواره همراه با نظام آموزشی در ایران است این نکته است که ما در بحث آموزش سه عنصر مهم و تاثیرگذار داریم ، مولفه اول معلم است، مولفه دوم دانش‌آموز است و عنصر سوم محتوای آموزشی است که ما در هر سه موضوع دچار مشکلات فراوانی هستیم.

محتوای درسی؛ حافظه‌محوری به جای مهارت‌محوری

نظام آموزشی ما متاسفانه همچنان مبتنی بر حافظه‌محوری است. هر چند در این سالها تلاش‌هایی صورت گرفته اما آنقدر تاثیرگذار نبوده است که پیامدهایش را بتوایم ببینیم. این یکی از دردهای بزرگ ماست که برنامه درسی ما یک برنامه درسی پویا و به روز و البته متناسب با شرایط جامعه نیست. این مشکلی است که باید پژوهشگران و کارشناسان آموزش و مولفین کتاب‌های درسی به آن توجه کنند که متاسفانه آنها هم به دلایل مختلف از جمله تغییرات متعدد مدیریتی، ناکارآمدی آن سیستم و دخالت‌های بیرون از این حوزه در این زمینه ضعیف عمل کرده‌اند.

دانش‌آموزان بی‌انگیزه؛ فوق‌لیسانس‌ها پشت فرمان

دانش‌آموزان به شرطی می‌توانند در این فرآیند جایگاه و نقش واقعی خود را ایفا کند که از انگیزه و امید مطلوبی نسبت به آینده برخوردار باشد. در این زمینه بحث اشتغال یا باورهای خانواده در انگیزه دانش‌آموزان نقش مهم دارد. اینها عواملی است که انگیزه و تلاش دانش‌آموزان را به ویژه در مقاطع دبیرستان می‌گیرد. گرایش بی‎‌اندازه در بحث ورود به دانشگاه‌های برتر و پس از آن مهاجرت از کشور یکی از این موارد مهم در بی‌انگیزگی دانش‌آموزان در این مقاطع است. با این نگاه درصد بالایی از کاروان دانش‌آموزان ما انگیزه‌ای برای تحصیل ندارند. به ویژه وقتی که به جامعه پیرامونی خودشان نگاه می‌کنند و می‌بینند فردی با مدرک کارشناسی ارشد مسافرکشی می‌کند و همین اتفاق انگیزه کم باقی‌مانده آنها را هم زایل می‌کند. دانش‌آموز وقتی امیدی به آینده نداشته باشد خیلی در فرآیند آموزش و پرورش فعال نخواهد بود.

معلمان گرفتار؛ بی‌حوصله در مهارت

در شرایط کنونی معلمین ما انگیزه‌ای برای افزایش مهارت ندارند. وقتی مهارت آنها ضعیف باشد طبعا توانایی انتقال مفاهیم آنها هم کاهش می‌یابد. طی سالهای اخیر هم خیلی با روحیه معلمان بازی شد. همه این سالها بحث رتبه‌بندی به نابودی انگیزه آنها در فرآیند آموزش انجامیده است. ما در گذشته برای این قشر یک تعریف و جایگاه معینی داشتیم. معلمی که حالا درگیر روزمرگی خودش باشد، معلمی که منتظر باشد تا زنگ کلاس بخورد تا به شغل دیگری برسد اساسا تاثیری در روند آموزشی نخواهد داشت.

بحران سواد در ایران

پیامدهای این رویه همین حالا هم در فضای پیرامونی ما قابل مشاهده است. بسیاری از وکلایی را شاهد هستیم که قدرت استنباط قانون را ندارند و طرفا از روی متن قانون اساسی پی مشکلات در این زمینه را می‌گیرند. همین حالا هم با پزشکانی بی‌مهارت رو به رو هستیم که چندان در روند درمان از قدرت تشخیص خوبی برخوردار نیستند و مهندسینی داریم که قابل مقایسه با مهندسان گذشته نیستند. اینها تنها نمونه‌های دم دستی از اتفاقی است که در آینده نه چندان دور با  آن رو به رو خواهیم بود.

سلیمی؛ کرونا و بلای آموزش مجازی

علیرضا سلیمی، عضو هیئت رئیسه کنونی مجلس و البته عضو فعال کمیسیون آموزش در سال‌های گذشته است. او هم البته که بخشی از قصور کنونی را پای وضعیت فراگیری کرونا می‌داند اما باور دارد مهارت را نباید با مدرک سنجید و مهم‌تر از آن باور دارد مدارک تحصیلی که افراد بانفوذ در دوران مسئولیتشان اخذ می‌کنند هیچ ارزش علمی ندارد. او به «فردا» می‌گوید «بخشی از وضعیت موجود را باید به پای فراگیری کرونا و دور ماندن دانش‌آموزان از فضای آموزشی ببینیم. اما این موضوع چند وجهی است. به این معنا که در این زمینه کم‌کاری‌هایی هم صورت گرفته است از خانواده‌ها بگیرید که به نوعی به فرزندان خود را رها کردند تا نظام آموزشی که معتقد بود آموزش مجازی کیفیت لازم را ندارد اما راهکاری هم برای آن نداشت. دانش‌آموزان بخش قابل توجهی از زمانشان را در فضای مجازی گذراندند و این به آموزش‌پذیری آنها به شدت ضربه زد. اما در این میانه کیفیت آموزشی در نظام آموزش هم آشکار شد، هر چند بسیاری از معلمان مسلط به موضوع آموزش هستند اما تعدادی از آنها هم از مهارت آموزش برخوردار نیستند. تعلیم یک هنر و مهارت است».

مدرک، سواد نیست

بحران سواد در جامعه ایرانی آغاز شده است. مدرک، سواد نیست. تعداد افرادی که مدرک دارند بسیار است اما تعداد افرادی که سواد و مهارت آن تخصص را دارند کم. پیش از این مدرک یک علامت و نشانه بود از میزان سواد و مهارت افراد، اما واقعیت این است که امروز نمی‌توان به مدرک افراد اعتماد کرد.  برخی از مسئولین از معاون وزیر گرفته تا استاندار و فرماندار در دوره صدارت خود به وسیله نفوذشان در منطقه توانسته‌اند به مدارک بالای علمی دست پیدا کنند و همین افراد برای کیفیت آموزشی تصمیم می‌گیرند. اساسا مدارکی که در دوره مسئولیت افراد اخذ می‌شود نباید ارزش اداری داشته باشد.

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: