سرلشکر صفوی: دفاع مقدس ۸۰سال امنیت مارا تضمین کرد /شروع کننده جنگ اوکراین آمریکایی‌ها بودند

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا با روایتی از جلسه ترامپ با ژنرال های ارتش آمریکا بعد از موشک باران عین الاسد گفت: ما آنقدر قوی شده‌ایم که دشمنان حتی تصور حمله به ما را ندارند.

کد خبر : 1246633

 سرلشکر صفوی چهره‌ای شناخته شده و یکی از فرماندهان عالیرتبه نیروهای مسلح و از اساتید برتر دانشگاه‌های کشور است. او متولد سال ۱۳۳۱ در روستای همام، از بخش شهرستان لنجان، در استان اصفهان است.

پیش از انقلاب و پس از دریافت مدرک دیپلم متوسطه، در آزمون کنکور سراسری شرکت کرد و پس از قبولی در آزمون، در سال ۱۳۵۰ تحصیل در مقطع کارشناسی رشته زمین‌شناسی را در دانشگاه تبریز مشغول به تحصیل شد. او از ابتدای دهه ۱۳۵۰ فعالیت‌های مخفی علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد و برای عدم شناسایی توسط عوامل ساواک، نام مستعار رحیم را برای خود برگزید.

وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پیوست و در غرب کشور با گروهک‌های تجزیه طلب در کنار شهید محمد بروجردی و شهید صیاد شیرازی به مبارزه پرداخت و با آغاز جنگ تحمیلی و در طول جنگ از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، او از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بود و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ نیز فرماندهی نیروی زمینی سپاه را برعهده داشت. صفوی در فاصله سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ به‌عنوان جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران فعالیت می‌کرد و برای مدت یک دهه از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶ نیز فرمانده کل سپاه پاسداران بود. صفوی از سال ۱۳۸۶ به‌عنوان دستیار ویژه و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در امور نیروهای مسلح فعالیت می‌کند.

او مدرک کارشناسی زمین‌شناسی را پیش از وقوع انقلاب، از دانشگاه تبریز اخذ کرده بود، همچنین دانش‌آموخته کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی از دانشگاه امام حسین (ع) و دکتری جغرافیای سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس است.

در ایام هفته دفاع مقدس و حماسه آفرینی رزمندگان کشورمان در جنگ تحمیلی برای گفتگو در باره آن حماسه‌های عظیم و آشنایی بیشتر با دفاع مقدس و چرایی و چگونگی آغاز و پایان جنگ و همچنین مسائل روز منطقه و جهان با سرلشکر سید رحیم صفوی دستیار ویژه و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا به گفتگو نشستیم.

متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:

در سالروز آغاز جنگ تحمیلی هستیم. بعد از گذشت سی و پنج سال از پایان جنگ، باز هم یک سری سوالات و شبهات در خصوص چرایی آغاز جنگ وجود دارد. برخی شعارهای انقلاب و نوع نگاه امام (ره) همچون مخاطب قرار دادن مردم عراق بر قیام علیه رژیم بعث عراق و نپذیرفتن نماینده‌های صدام را دلایلی بر وقوع جنگ می‌دانند، برخی ضعف و مشکلات در ارتش و برخی نیز نوپا بودن انقلاب را دلیل آن می‌دانند. بزرگان جنگ نیز می‌گویند استکبار جهانی به این نتیجه رسیدند که با جنگ می‌توانند با انقلاب مقابله کنند. نظر شما به عنوان استاد جغرافیای سیاسی و ژئواستراتژی که سال‌ها در دانشگاه تدریس کردید و از طرفی خودتان مستقیماً در جبهه حضور داشتید، در این خصوص چیست؟

یک ائتلاف، وحدت و هماهنگی میان رژیم بعث عراق و شخص صدام حسین، با برخی از کشورهای منطقه، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکایی‌ها وجود داشت. هیچ‌گونه سندی در خصوص اینکه صدام کسانی را برای مذاکره با ایران فرستاده باشد در اسناد وزارت خارجه وجود ندارد. من به طور دقیق می‌توانم بگویم که صدام حسین یک سال قبل از شروع جنگ با طرح و برنامه ریزی که ناشی از جاه‌طلبی و قدرت طلبی بود، خود را برای جنگ با ایران آماده کرده بود. تیر ماه سال ۵۸ صدام، حسن البکر را که رئیس جمهور بود خانه نشین کرد و خودش، هم رئیس جمهور و هم رئیس حزب بعث عراق و در حقیقت قدرت بلا منازع عراق شد.

بنده مجدداً برای اثبات این حرف که صدام از قبل خود را برای جنگ آماده کرده بود، به سخنان صلاح‌الدین عمرالعلی که عضو شورای رهبری حزب بعث عراق بود به صورت دقیق اشاره می‌کنم. این فرد می‌گوید در تاریخ سوم تا نهم نوامبر ۱۹۷۹ یعنی دوازده و هجده شهریور ماه ۱۳۵۸ و یک سال پیش از شروع جنگ، ششمین کنفرانس غیر متعهدها در هاوانا پایتخت کوبا برگزار شد. اولین سفر خارجی و بین المللی صدام به عنوان رئیس جمهور، برای شرکت در این کنفرانس بود. از سوی ایران دکتر ابراهیم یزدی به عنوان وزیر امور خارجه شرکت کردند. مرحوم آقای دکتر یزدی تقاضای ملاقات با صدام را کردند.

سعدون حمادی وزیر امور خارجه عراق با این دیدار مخالف بود ولی صدام پذیرفت. یکی از پیشنهادات مرحوم دکتر یزدی این بود که هیئت‌هایی بین دو طرف با یکدیگر گفتگو کنند و مشکلات را برطرف کنند که صدام با این پیشنهاد موافقت کرد. وقتی که جلسه تمام شد، صدام به صلاح الدین رو کرد و گفت: جلسه را چطور دیدی؟ صلاح الدین گفت: ملاقات بسیار مثبتی بود، ما و ایران می‌بایست روابط دوستانه و صلح آمیز داشته باشیم، سرمایه‌های دو کشور وقف توسعه شود. صدام سکوت کرده بود ناگهان به او نگاه کرد و گفت: صلاح الدین متوجه باش ما اکنون با یک فرصت طلایی روبرو هستیم، ممکن است در هر صد سال یک بار چنین فرصتی دست بدهد. می‌توانیم سر ایرانی‌ها را به سنگ بکوبیم. اهواز و محمره را آزاد کنیم و بر شط العرب اعمال حاکمیت کنیم. هر صد سال یکبار چنین فرصتی دست می‌دهد. دیگر نشنوم از صلح با ایرانی‌ها صحبت کنی. صلح با ایران را حتی به خیالت هم راه نده. این مطالب در کتاب «نقد تحریف مدرن امام خمینی» به قلم آقای سید عطاالله مهاجرانی آورده شده است.

من تقریباً چند ماه پیش از شروع جنگ در کردستان، منطقه قصر شیرین، مرز خسروی و منطقه‌ای به نام ازگله و باویسی که از ارتفاعات ایران مسلط بر روی دشت دیاله است، بودم. بر روی ارتفاعات مرزی بدون دوربین می‌دیدم که لشگر مکانیزه عراق پشت مرز ما آرایش گرفته‌اند. آن زمان هم بلد نبودند خاکریز بزنند. تانک و نفربرهایشان روی زمین بود و چون هوا گرم بود چادر زده بودند.

من آن زمان فرمانده عملیات سپاه در کردستان بودم و فرمانده سپاه غرب کشور شهید عالی مقام محمد بروجردی بودند. تقریباً یک ماه پیش از شروع جنگ آقای بنی صدر که هم رئیس جمهور و هم فرمانده کل قوا بود به اضافه شورای عالی دفاع، به کرمانشاه آمدند.

آقای بنی صدر بهمن سال ۵۸ رئیس جمهور شد و اسفند ماه همان سال نیز حضرت امام (ره) فرماندهی کل قوا را هم به آقای بنی صدر داد. یعنی در شروع جنگ آقای بنی صدر حدوداً هفت ماه بود که هم رئیس جمهور و هم فرمانده کل قوا بود. طی جلسه‌ای که شهید بروجردی، شهید صیاد شیرازی و بنده هم در آن حضور داشتیم، به اتفاق شهید عالیقدر بروجردی به آقای بنی صدر گفتیم عراق لشگر خود را به مرز غربی آورده است. اما ایشان نپذیرفت. برخی از فرماندهان نظامی آن زمان هم نپذیرفتند و حدود یک ماه بعد هم جنگ شروع شد.

بنابراین ایران چون تازه انقلاب کرده بود و می‌خواست کشور را به سر و سامان برساند، هیچ داعیه‌ای که بخواهد جنگ را شروع کند وجود نداشت. عراقی‌ها علیه ما تبلیغات می‌کردند و بدتر از همه عراقی‌ها سال ۵۸ ده هزار ایرانی را از عراق اخراج و اموالشان را مصادره کردند. در همان سال ۵۸ نیز آیت الله صدر و خواهر محترمه‌اش بنت الهدی را اعدام کردند. حضرت امام (ره) نیز سه روز عزای عمومی اعلام کردند. زمانی‌که من در کردستان می‌جنگیدم می‌دیدم که نیروهای مرزی عراق به راحتی نیروهای کوموله، دموکرات و خوات را به عراق راه می‌دهند. یعنی عراق از لحاظ مهمات و سلاح، از نیروهای ضد انقلاب پشتیبانی می‌کرد. حتی از گروه‌های خلق بلوچ ضد انقلاب از طریق سفارتش در پاکستان حمایت می‌کرد. همچنین نیروهای خلق عرب را در خوزستان، اهواز و خرمشهر تحریک می‌کرد و ده هزار سلاح کلاشینکف و بمب برای انفجار لوله‌های نفت، حتی بازار اهواز در اختیارشان قرار می‌داد. قبل از جنگ همین نیروهای خلق عرب که از طریق عراق پشتیبانی می‌شدند ده‌ها لوله نفتی را منفجر کردند و ارتش عراق ده‌ها پاسگاه‌های مرزی ما را با گلوله، توپخانه، خمپاره حتی با تانک منهدم کردند و اسناد تمام این تحرکات موجود است در وزارتخانه و ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران.

اینکه می‌گویند ایران آغاز کننده جنگ بوده کاملاً غلط است. یکی از بندهای قطعنامه ۵۹۸ این بود که دبیر کل سازمان ملل آقای خاویر پرز دکوئیار مأمور شد آغاز کننده جنگ را معرفی کند. آقای خاویر بعد از بررسی‌های بسیار زیاد رسماً اعلام کرد آغاز کننده جنگ رژیم بعث عراق بوده است و این دیگر حرف ایرانی‌ها نیست. بنابراین اینکه می‌گویند ایران آغاز کننده جنگ بوده صحیح نیست.

یک موضوع دیگر که همواره از سوی بیگانگان و دشمنان انقلاب مطرح می‌شود، بحث اختلاف میان ارتش و سپاه است و یا اینکه سعی می‌کنند نقش ارتش و یا سپاه را کمرنگ نشان دهند، نظر شما در این خصوص چیست؟

در سال اول جنگ یعنی از شهریور سال ۵۹ تا خرداد سال ۶۰، فرماندهی اصلی میدان جنگ بر عهده ارتش و فرمانده کل قوا بنی صدر بود. اگر سپاه عملیات‌های محدودی را انجام می‌داد با هماهنگی ارتش بود. پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و فرارش از ایران، وضعیت و هماهنگی بهتری میان ارتش و سپاه شکل گرفت.

واقعیت امر این است که ارتش و سپاه ما از دو نوع فرهنگ، آموزش، تجهیزات و تفکر نظامی برخوردار هستند. سپاه ما سازمان رزم نداشت و درگیر مسائل امنیتی کردستان، سیستان و بلوچستان، گلستان و ترکمن صحرا بود و نهایتاً سازمان گردانی و گردان امنیتی وجود داشت. بنابراین در رابطه با هماهنگی‌های زمان جنگ اختلاف نظر از نظر تاکتیکی، بینش نظامی و نوع انتخاب صحنه عملیات وجود داشت ولی این اختلافات عمیق نبود.

در هفتم مهر ماه سال ۶۰ هواپیمای سی -۱۳۰ که فرماندهان ارتش و سپاه را از اهواز به تهران می‌آورد، در نزدیکی ورامین سقوط کرد که تعدادی زنده ماندند و تعدادی نیز همچون سرلشگر فلاحی، یوسف کلاهدوز، نامجو و جهان آرا به شهادت رسیدند. بعد از این اتفاق مرحوم زهیرنژاد رئیس ستاد مشترک و شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شدند.

پس از شکست حصر آبادان، انسجام و فهم مشترکی میان سپاه و نیروی زمینی ارتش به وجود آمد و الحمدلله در پیشبرد جنگ نقش بسزایی داشت. عملیات‌های مشترکی بین سپاه و ارتش شکل می‌گرفت. طرح ریزی های مختلفی همچون کربلای یک، کربلای دو تصویب شد و انسجام خوبی شکل گرفت و کمتر اختلاف به وجود می‌آمد. یک زمانی باز در بحث مدیریت جنگ اختلافاتی بین رده‌های بالای نیروی زمینی ارتش و سپاه به وجود آمد اما نهایتاً از سال ۶۲ و عملیات خیبر، حضرت امام (ره) مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را به عنوان فرمانده جنگ معرفی کردند که ایشان هم سپاه و هم ارتش را فرماندهی می‌کرد. عملیات‌هایی مثل خیبر و بدر را سپاه و ارتش با یکدیگر به طور مشترک انجام دادند. از سال ۶۴ به بعد بنا به تصمیم و تدبیر مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی ارتش به طور جداگانه عملیات انجام می‌داد و سپاه کمک می‌کرد؛ مثلاً عملیات قادر را که ارتش و سپهبد شهید صیاد شیرازی در غرب کشور انجام دادند حدود بیش از ده تا پانزده گردان نیرو از سوی سپاه کمک کردند.

در زمان عملیات فاو که بنده فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم، توپخانه ارتش، هوانیروز و یا نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، شهید ستاری و شهید بابایی که فرمانده عملیات بودند، از طریق هوایی، هلیکوپتری و توپخانه ای، بیش از هفتاد هزار نیروی ما که فاو را فتح کرده بودند، پشتیبانی می‌کردند. یک نوع هماهنگی میان ارتش و سپاه وجود داشت. سپاه به نوعی جنگ انقلابی به راه می‌انداخت که برای عراقی‌ها قابل تصور نبود؛ مثلاً عراقی‌ها هیچوقت تصور نمی‌کردند که بتوانیم از اروند عبور کنیم چون خودشان اوایل جنگ نتوانستند این کار را انجام دهند. عراقی‌ها هیچگاه تصور طرح ریزی های عملیاتی ما را نمی‌کردند چرا که در ذهن فرماندهان سپاه یک جنگ انقلابی و غیر قابل تصور بود. ما به اصل غافلگیری بسیار اهمیت می‌دادیم و معمولاً در صحنه‌هایی وارد عملیات می‌شدیم که آن‌ها هیچ تصوری از جنگ نداشتند.

ارتش ما قهرمانانه و مظلومانه به جنگ ورود پیدا کرد و پیروزمندانه از آن خارج شد. بنده قبل از انقلاب زمانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم، سال ۵۴ تا ۵۶ افسر وظیفه تیپ ۵۵ هوابرد شیراز بودم، آن موقع هم ستوان دوم بودم. آموزش‌های نظامی، پرش با چتر در شب و روز را در ارتش طی کردم و با ارتش آشنایی کامل داشتم. نیروی زمینی، هوایی و دریایی ارتش ما انصافاً بسیار شجاعانه و مظلومانه جنگید. ۴۸ هزار شهید ارتش عدد کمی نیست. طبیعتاً اختلاف نظرهای تاکتیکی وجود داشت ولی در سطح راهبردی اختلاف نظری وجود نداشت.

برخی مطرح می‌کنند که ارتش ما در جنگ غافلگیر شد. شما خودتان از نزدیک با ارتش و بسیاری از ارتشیان همچون شهید صیاد شیرازی در ارتباط بودید، آیا ارتش واقعاً غافلگیر شد؟

از نظر تاکتیکی ما غافلگیر نشدیم. ژاندارمری ما از نوار مرزی مرتباً به ستاد مشترک ارتش گزارش می‌داد که عراقی‌ها این تحرکات را دارند. پاسگاه‌های ما، سپاه و یا حتی ارتش ما گزارش‌ها و اخبار تاکتیکی را ارائه می‌دادند ولی در سطح عالی یعنی در ستاد مشترک ارتش، ستاد مرکزی سپاه و یا در سطح رهبران بالای کشور مثل رئیس جمهور، تصور اینکه یک جنگ تمام عیار رخ بدهد را نمی‌کردند. بنابراین ما در سطح راهبردی دچار غافلگیری استراتژیک شدیم.

معمولاً رهبران سیاسی خودشان جنگ‌ها را شروع می‌کنند و خودشان نیز به پایان می‌رسانند. رهبران سیاسی عراق تصمیم به جنگ گرفته بودند و طبق تصورات خود ظرف مدت یک هفته می‌خواستند تهران را بگیرند. رهبری سیاسی عراق این تصمیم را گرفتند و رهبران ایران، رئیس جمهور و حتی رهبران دیگر ایران این پیش بینی را نمی‌کردند.

ارتش عراق تصور می‌کرد که یک هفته‌ای می‌تواند تهران را بگیرد، چه شد که عراق نتوانست به هدف خود برسد و در خرمشهر متوقف شد؟

این تصور بسیار غلطی بود. آمریکایی‌ها بعد از اشغال عراق با فرماندهان نظامی عراق مصاحبه کردند و کتاب‌هایش نیز منتشر شد. فرماندهان لشگرهای عراق گفتند که ما اصلاً نمی‌دانستیم می‌خواهیم چه کار کنیم، به ما گفتند باید بروید و تهران را تصرف کنید. خود فرماندهان عراق آنچنان آمادگی نداشتند که دستور را اجرا کنند، صدام حسین نیز آموزش نظامی ندیده بود. فرماندهان عراق دوازده لشگر خود را تقسیم کردند، حدود هفت لشگر را برای جنوب گذاشتند و به هر لشگر حدود هفتاد هشتاد کیلومتر عمق دادند که در توان ارتش عراق نبود. راهبرد نظامی یا دکترین نظامی عراق در تهاجم به ایران غلط بود.

لشگر سه زرهی عراق و دو تیپ نیروی مخصوص عراق در تاریخ نوزده مهر ماه سال ۵۹ برای تصرف آبادان از رودخانه کارون عبور کردند، دو پل را هم بر روی رودخانه ساختند. آن‌ها نتوانستند محاصره را کامل کنند. ما در پنجم مهر ماه سال بعد این دو پل را تصرف کردیم و یگان‌های ارتش عراق نیز محاصره و تسلیم شدند.

ارتش عراق برای تصرف خرمشهر دو گردان نیرو و چهل و هشت ساعت زمان در نظر گرفته بود. فاصله شلمچه تا خرمشهر شانزده کیلومتر بیشتر نیست و اینها می‌خواستند این فاصله را چهل و هشت ساعته تصرف کنند. این چهل و هشت ساعت با مقاومت عزیزان ما در ارتش، ژاندارمری، بسیج، سپاه، مردم خرمشهر و آبادان و حتی مقاومت بانوان به سی و چهار شبانه روز تبدیل شد و آن‌ها برای تصرف خرمشهر مجبور شدند یک لشگر بیاورند.

آن‌ها رهبری ایران و حضرت امام (ره) را به درستی نشناخته بودند، اینکه حضرت امام (ره) می‌تواند فرماندهی کل قوا و ملت ایران را بسیج کند، را در نظر نداشتند. آن‌ها نه روحیات ملت ایران و نه رهبری ایران را می‌شناختند. از ارتش ما تیمسارهای فراری زمان شاه مثل اویسی و شاپور بختیار به صدام مشاوره می‌دادند و می‌گفتند ارتش ایران از هم پاشیده است.

ارتش یکی از عوامل اصلی بود که مانع پیشروی بیشتر عراق شد، وجود ارتش ما چه در غرب و چه در جنوب کشور بود. لشگرهای نیروی زمینی ارتش قهرمانانه و فداکارانه جنگیدند. نیروی هوایی ما که آسیب کمتری دیده بود شاید یک یا دو روز بعد از حمله عراق، یک عملیات با بیش از صد و چند فروند هواپیما انجام داد. رژیم بعث و ارتش عراق تصور نمی‌کرد که نیروی هوایی ما هم در بعد طرح ریزی عملیات، هم در بعد هجوم بتواند عراق را بمباران کند و برایشان غیر قابل باور بود. نیروی دریایی ما نیز در همان ماه‌های ابتدایی جنگ، تمام سکوی الامیه و البکر را با پشتیبانی نیروی هوایی مورد هدف قرار داد و صادرات نفت عراق را کاملاً قطع کرد.

این واکنش قدرتمندانه ارتش، چه نیروی زمینی قهرمان و چه نیروی هوایی و دریایی، یک فداکاری بزرگ بود. تفکر فرماندهان ایران چه در ارتش و چه در سپاه بر فرماندهان عراق برتری داشت. ما حسن باقری سی ساله را داشتیم که فرمانده قرارگاه ما در کربلا بود و در مقابلش سپهبد ماهر عبدالرشید فرمانده سوم سپاه عراق در بصره بود که سنش بالای پنجاه سال بود. حسن باقری یک نابغه جنگی بود. ما نقاط ضعف ارتش عراق را پیدا می‌کردیم و نقاط قوت خودمان را بر نقاط ضعف آن‌ها دیکته می‌کردیم. بنابراین از نظر تفکر، دانش نظامی و ساختار ما از آن‌ها برتر بودیم.

البته در زمان جنگ، سپاه و بسیج بیش از سی و چهار تیپ و لشگر تأسیس کرد، آموزش داد، دانشکده افسری و دانشکده زرهی تأسیس کرد؛ یعنی ما هم می‌جنگیدیم، هم سازمان را گسترش می‌دادیم و هم تجهیزات را یا از دشمن می‌گرفتیم و یا از خارج خریداری می‌کردیم.

یک موضوعی که همیشه از سوی مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده و شما هم چند روز پیش همایشی در این خصوص داشتید، بحث تأثیرات و دستاوردهای دفاع مقدس در حوزه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی است، لطفاً در این خصوص بفرمائید؟

اگر ما بتوانیم به خوبی تجارب و آموزه‌های هشت سال دفاع مقدس را به نیروهای مسلح و بسیج منتقل کنیم، آن آموزه‌ها امنیت ملی ما را برای هشتاد سال تأمین می‌کند و هیچ قدرتی دیگر تصور حمله به ایران را نخواهد کرد. البته ما در طول سی و چهار سالی که از جنگ می‌گذرد از نظر نظامی بر مبنای آن تجارب واقعاً پیشرفت کرده‌ایم. امروز ما قدرت موشکی بزرگ منطقه و فراتر از آن هستیم. از نظر پهپادی هم به همین صورت است و امروز بحمدالله سازنده این تجهیزات هستیم.

دفاع مقدس امنیت ملی ایران را برای هشتاد سال تضمین کرده است و ما آنقدر قوی شده‌ایم که حتی قدرت‌های بزرگی مثل آمریکا تصور حمله نظامی به ایران را ندارند. بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی حضرت آقا دستور دادند که پایگاه عین الاسد را ظرف مدت کوتاهی با موشک بزنید. آقای ترامپ نیز فرماندهان ارتشش را حاضر کرد که این کار را تلافی کند. آن‌ها استدلال کردند که اگر ما جواب ایران را بدهیم ایران موشک‌های خود را آماده کرده است و تمام نیروهای مسلح ما در عراق، کویت و بحرین همگی مورد اصابت موشک‌های ایران قرار می‌گیرد و ما هم نمی‌توانیم در مقابلشان ایستادگی کنیم. در حقیقت نیز ما موشک‌هایمان را آماده کرده بودیم. وقتی‌که ایران هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را سرنگون و تصرف کرد هم همینطور شد.

امروز ما آنقدر قوی شده‌ایم که دشمنان ما مثل آمریکا و صهیونیست حتی تصور حمله به ما را ندارند. البته ما نباید ساده اندیشی کنیم و همیشه بایست برای دفاع خودمان را آماده کنیم. هزینه آماده شدن برای دفاع و هزینه قوی شدن، بسیار کمتر از هزینه یک جنگ جدید است.

در رابطه با امینت منطقه‌ای، به فضل الهی تجارب هشت سال دفاع مقدس به یک مجموعه‌ای به عنوان جبهه مقاومت منتقل شد. در سال ۶۱ که ما عملیات خرمشهر را انجام دادیم، رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و ما رفتیم و حزب الله لبنان را تشکیل دادیم. پس از تشکیل حزب الله لبنان، نیروی قدس سپاه و در مسأله داعش، ما تجارب دفاعی خودمان را در غالب مدافعین حرم و در غالب مستشاری به سوریه منتقل کردیم. بیش از هفتاد هزار نیروی مردمی در سوریه با مستشاری ایران در کنار ارتش سوریه بر علیه داعش سازماندهی شد و داعش شکست خورد. البته نیروهایی از سایر کشورها همچون فاطمیون، زینبیون و حزب الله لبنان نیز برای کمک آمدند و ائتلاف و نقشه‌ای که آمریکایی‌ها، دستگاه‌های اطلاعاتی انگلیس، موساد اسرائیل و پول‌های کلانی که برخی از کشورهای عربی برای تجهیز داعش هزینه کردند، همگی نقش بر آب شد.

بنابراین فلسفه داعش و اینکه داعشی ها بتوانند سوریه و عراق را سرنگون کنند، با تشکیل هفتاد تا هشتاد هزار نیروی مردمی در سوریه و با تشکیل بیست تیپ حشدالشعبی در عراق در کنار ارتش عراق و سوریه با شکست مواجه شد. اگرچه سوریه و عراق هر کدام بالای دویست میلیارد دلار خسارت دیدند ولی حکومت بشار اسد و حکومت عراق حفظ شد.

دیگر تجربه دفاع مقدس انصارالله یمن است که به خوبی توانستند در مقابل هجوم وحشیانه دو کشور عربی ایستادگی کنند و حتی به پیروزی برسند.

تجربه دفاع مقدس باعث امنیت لبنان و سوریه شد یعنی در حقیقت به ارتش‌های این دو کشور کمک کرد. بنابراین ما می‌توانیم بگوییم که ادامه دفاع مقدس شکل‌گیری جبهه مقاومت است. این تجربه حتی بر نیروهای مبارز فلسطینی همچون گروه جهاد اسلامی و گروه حماس نیز تأثیرگذار بود. صهیونیست‌ها هیچ وقت تصور نمی‌کردند که در مقابل حزب الله لبنان، حماس یا جهاد اسلامی شکست بخورند ولی واقعیت این است که آن‌ها شکست خورده‌اند.

شما مهمترین نقش را در دفاع مقدس و موفقیت‌های آن متعلق به چه گروه یا افرادی می‌دانید؟

واقعیت این است که اگر ما امروز استقلال و امنیت داریم، اگر قدرت منطقه‌ای ایران در تأمین صلح و امنیت پایدار برای همه ملت‌ها شناخته شده است، در سایه سار آن عزتی است که شهدا رقم زده‌اند.

در حقیقت هشت سال دفاع مقدس با حضور نیروهای رزمنده ارتش و سپاه تکمیل نشد بلکه بیش از دو میلیون نفر نیروی داوطلب، نیروهای مردمی و بسیج در دفاع مقدس شرکت کردند. چون حجم تهدید بالاتر از ظرفیت ارتش و سپاه بود حضرت امام (ره) مردم و جوانان را برای دفاع از سرزمین و میهن خویش فراخواند. نیروهای مسلح حدود پانصد الی هفتصد هزار نفر از جمعیت سه میلیون نفری حاضر در جنگ بودند.

از جمعیتی که عرض کردم حدوداً پانصد هزار نفر دانش آموزان دبیرستانی بودند. ما حدود سی و شش هزار شهید دانش آموزی و بیش از پنج هزار شهید دانشجو داریم. دانشجوها هم رزمنده و هم فرمانده بودند اکثر فرماندهان ما همچون شهید مهندس باکری و یا شهید حسن باقری همه تحصیل کرده بودند.

ما امروز هر چه که داریم مدیون فداکاری‌های بزرگ شهداست. امنیتی که امروز داریم در سایه خون شهداست. بایست ببینیم الگوهای ما، اخلاق ما، رفتار ما با شهدا چه نسبتی دارد.

در رابطه با جنگ اوکراین و روسیه و تحولات این منطقه از نگاه جغرافیای سیاسی بفرمائید؟ نظر شما درباره این جنگ، دلایل آغاز و ادامه یافتن درگیری‌ها چیست؟

پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ این بزرگترین جنگی است که در اروپا وجود دارد. همانطور که می‌دانید روسیه یک کشور اوراسیایی است. هفده میلیون کیلومتر وسعت دارد. در قسمت شمالی دریای خزر رشته کوهی به نام اورال وجود دارد. شرق رشته کوه اورال قسمت آسیایی روسیه و غرب اورال قسمت اروپایی روسیه است. قسمت اروپایی روسیه چهار میلیون کیلومتر وسعت دارد ولی هفتاد درصد از جمعیت روسیه، صنعت، ثروت و قدرتش در همین قسمت است.

این جنگ بزرگترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم در اروپاست. شروع کننده این جنگ از نظر من و از نظر بسیاری از صاحب نظران، آمریکایی‌ها بودند. آمریکایی‌ها در اوکراین یک کودتای مخملی به راه انداختند و رئیس جمهور دست نشانده خود را در این کشور بر مسند قدرت نشاندند. آن‌ها هم می‌خواستند اوکراین را به اتحادیه اروپا ملحق کنند و هم او را عضو ناتو کنند که اگر این اتفاق می‌افتاد و اوکراین تحت تسلط ناتو و آمریکا قرار می‌گرفت به این دلیل که فاصله کیف تا مسکو کمتر از چهارصد کیلومتر است، امنیت ملی روسیه به خطر می‌افتاد و طبیعتاً روسیه برای امنیت ملی خود می‌بایست واکنش نشان می‌داد.

بخش زیادی از استان‌های هم مرز اوکراین با روسیه، حدوداً بالای پنجاه درصدشان روس زبان هستند و از نظر نژادی نیز روس هستند. در حقیقت روسیه از امنیت ملی خود دفاع کرد و از طریق استان‌هایی که تصرف کرده یک حائل به وجود آورده است. روس‌ها اهداف دیگری هم دارند؛ آن‌ها دسترسی اوکراین به دریای آزوف را قطع کرده‌اند و از طریق استان‌هایی که گرفته‌اند از راه زمینی به شبه جزیره کریمه راه پیدا کردند. ممکن است در آینده با گرفتن چند استان دیگر مثل خرسون یا اودسا بتوانند دسترسی اوکراین به دریای سیاه را نیز قطع کنند تا اوکراین محصور در خشکی باشد.

بیست سال گذشته چینی‌ها بر قدرت اقتصادی خود و روس‌ها نیز بر قدرت نظامی خود افزودند ولی آمریکایی‌ها پس از شکست‌های راهبردی که در افغانستان، عراق و سوریه خوردند، متوجه شدند که مشکل اصلی آن‌ها عراق و افغانستان نیست بلکه چین با قدرت اقتصادی اش، بزرگترین مشکل آن‌هاست. در سال ۲۰۱۲ میلادی آقای اوباما در سند امنیت ملی خودشان اعلام کرد که ما باید آرام آرام خلیج فارس را رها کنیم و به سمت شرق آسیا و به کنترل چین بپردازیم. آقای ترامپ و بایدن هم همین استراتژی را دنبال کردند. آمریکایی‌ها گفتند ما به طور همزمان نمی‌توانیم هم با روسیه و هم با چین بجنگیم پس زمانی که روس‌ها را دچار انزوای سیاسی و تحریم کردیم و روسیه ضعیف شد، پس از آن به سراغ چینی‌ها می‌رویم. بنابراین این یک جنگ استراتژیک بین آمریکا و روس است.

مواضع جمهوری اسلامی ایران در خصوص جنگ روسیه و اوکراین را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا سیاست اتخاذ شده تا کنون با توجه به هجمه‌های شدید علیه ایران درست بوده است؟

ایران در جنگ اوکراین یک نوع بی‌طرفی فعال را برگزیده و هیچ‌گونه کمکی تاکنون نکرده است. مردم اوکراین در حال کشته شدن هستند و جمهوری اسلامی ایران با هر نوع کشتار انسان‌ها مخالف است. ایران کمک نظامی به دو طرف درگیر در جنگ نکرده است. این یک اصل مهم است که ما متناسب با شرایطی که در سطح بین المللی وجود آمده اولاً هیچ نوع مشارکتی نداشته باشیم، ثانیاً به امنیت و منافع ملی خودمان پایبند باشیم، تاکنون نیز همین مسیر را در پیش گرفته‌ایم.

پیش بینی شما در رابطه با پایان این جنگ چیست؟

پیش بینی آینده بسیار مشکل است ولی هر جنگی بالاخره به پایان می‌رسد. به نظر من یک منطقه حائل به وجود خواهد آمد یعنی استان‌هایی که روسیه تصرف کرده است به عنوان جمهوری‌های خود مختار بین روسیه و اوکراین قرار خواهند گرفت و به نظر می‌رسد که هر دو طرف به صلح و توافق احتیاج دارند. برنده این جنگ کارخانجات اسلحه سازی غرب و برخی از کشورها برای خرید نفت ارزان از روسیه هستند.

در یکی از سخنرانی‌های اخیر بحث مهم استراتژی جدید ایران در خصوص پیوند قلمروهای دریایی و زمینی را مطرح کردید، این استراتژی در چه سطحی از حاکمیت اتخاذ شده و تا چه میزان برای آن کار تخصصی و علمی صورت گرفته است؟

تحلیل جایگاه انقلاب کبیر اسلامی و جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در شکل دهی به نظم جدید جهانی یک ضرورت به شمار می‌رود. بدون حضور در دریاها و اقیانوس‌ها نمی‌توانیم جایگاه ایران، انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت را در هندسه نظم جدید جهانی تعریف کنیم.

تبدیل شدن ایران به قدرت دریایی یک ضرورت است و یکی از مظاهر این قدرت حضور علمی و مطالعاتی در قطب جنوب است.

روسیه و چین قدرت‌های زمینی هستند، ما هم یک قدرت زمینی هستیم و استراتژی ما همواره برّی بوده است در مقابل آمریکایی‌ها و ناتو قدرت‌های بحری هستند. ما باید بتوانیم بین قلمروهای ژئواستراتژیک دریایی و زمینی پیوند برقرار کنیم. این یک استراتژی جدید است. موقعیت جغرافیایی ایران چنین ظرفیتی را به ما می‌دهد.

ایران برای مقابله با تحریم‌های ظالمانه آمریکا و متحدانش باید راهبرد اقتصاد دریا محور و قدرت دریایی خودش را با حضور ناوگان تجاری و نظامی خود در اقیانوس‌ها و دریاها و استفاده از شبکه کریدورهای جنوب-شمال و شرق به غرب با همکاری فدراسیون روسیه و چین، افزایش دهد.

عبور از سرزمین ایران باید بتواند مسیرهای تجاری اقیانوس آرام به اقیانوس هند و دریای سیاه، دریای مدیترانه و خلیج فنلاند را در شمال روسیه سازماندهی کند. این راهبرد می‌تواند در برنامه هفتم توسعه ایران در مجلس شورای اسلامی و دولت گنجانده شود.

چندی است که مسئولان کشور ما از جمله خود شما از مقوله مهم نظم نوین جهانی سخن می‌گویند، نظم نوین جهانی و پرداختن به آن موضوعات اگر چه فرصت‌های جدیدی بر سر راه کشور ما قرار می‌دهد و ما را با ابعاد مختلف حرکت ملت‌ها در عصر جدید آشنا می‌کند اما، به نظر شما کشور و مسئولان ما تا چه حد برای نقش آفرینی در این نظم نوین جهانی آمادگی دارند؟

عنوان صحبت کوتاه من در آن جلسه نظریه بروز و ظهور قطب قدرت جهان اسلام در هندسه نظم جدید جهانی بود، این نظریه را با سه سوال مطرح کرده‌ام.

۱- آیا امکان بروز و ظهور یک قطب جدید قدرت به عنوان قدرت جهان اسلام در هندسه نظم جدید جهانی وجود دارد؟

۲- ظرفیت‌ها و چالش‌های ظهور این قطب جدید قدرت کدام است؟

۳- چه زمانی برای ایجاد و تکمیل قدرت قطب جهان اسلام قابل پیش بینی است؟

مبنای این نظریه بنده بر مبنای ایدئولوژی و اندیشه و تفکر حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری فعلی مان و تجارب انقلاب شکوهمند اسلامی است. به نظر می‌رسد عناوینی از قبیل دوران گذار ژئوپلیتیکی و نظم نوین جهانی که آمریکایی‌ها می‌خواستند آن را ایجاد کنند و پیچ تاریخی که مقام معظم رهبری یا تمدن نوین اسلامی که فرمودند، ابعاد ذهنی، علمی و آرمانی شرایطی است که در آن ساختار، قواعد و کارکرد نظم جهانی دچار یک تغییراتی بنیادین شده است. البته رقابت شدیدی میان بازیگران برای شکل بخشی به نظام مطلوب آینده مدت‌ها است که شروع شده است.

به لحاظ فکری و اعتقادی، مسئله جهان اسلام و اعتلای آن، با محوریت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، از دیرباز ذهنم را به خود معطوف داشته است.

ماحصل تلاش علمی اینجانب در این رابطه؛ در بیش از بیست عنوان کتاب و ده‌ها مقاله و یک فصلنامه علمی و پژوهشی با عنوان «مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام» است که همگی در مرکز آینده پژهشی جهان اسلام، با همکاری طیف گسترده و شبکه بزرگی از خبرگان و صاحب‌نظران رشته‌های جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی، روابط بین الملل، جامعه شناسی، اقتصاد و …، به رشته تحریر درآمده است.

علاوه بر این، برای نخستین بار، با رویکردی ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، موضوع قطب قدرت جهان اسلام در کتابی با عنوان «ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی جهان اسلام» در سال ۱۴۰۱، در همکاری با انتشارات سمت منتشر شده است.

رویکرد و پیشینه تخصصی و مطالعاتی‌ام در حوزه جغرافیای سیاسی، ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی، و تجارب حدوداً نیم قرن در حوزه انقلاب و دفاع و امنیت کشور، جذابیت زیادی را برایم ایجاد کرده تا در این حوزه، دست به پژوهش و تألیف بزنم.

ابتناء اصلی این نظریه بر آرا و آموزه‌های امام خمینی (ره)، امام خامنه‌ای (مدظله العالی) و تجارب انقلاب شکوه‌مند اسلامی ایران استوار است.

در اینجا برخود لازم می‌دانم از تمام همکاران و عزیزانی که در فرایند تکامل این نظریه مرا یاری کرده‌اند قدردانی کنم.

در تاریخ معاصر، (حدود ۵۰۰ سال اخیر) یعنی در دوره زمانی افول تدریجی قدرت در شرق و برآمدن استعمار و نظم اروپایی و امپریالیستی، همواره «کانون قدرت جهانی»، در غرب عالم مستقر بوده است.

در پناه این نظمِ استعماری، اندیشه و جهان‌بینیِ غرب، امکان توسعه و فراگیرشدن در گستره جهانی را یافت.

ارزش‌ها و مظاهر مادی و معنوی تمدن غرب، به واسطه قدرت نظامی و اقتصادی و علمی استعماری، بر منظومه‌های جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی دیگر تحمیل شد.

در این دوره، مناسبات قدرت و سیاست و حکمرانی، در سطوح ملی، منطقه‌ای و جهانی، یا از ماهیتی «غربی و دین‌زدایانه» برخوردار بود؛ یا ماهیتی «سوسیالیستی و ضددینی» به خود گرفته بود؛ یا ماهیتی ناسیونالیستی داشت.

منابع و سرمایه‌های مادی و معنوی سایر کشورهای جهان نیز مصروف سیاست‌ها و مناسبات دورن-سازه‌ای یا خارجی منظومه قدرت غرب می‌شد.

در این دوره، با وجود بنیان‌های عمیق اعتقادی و دینی در جوامع مسلمان، و همزمان ظرفیت‌های عظیم انسانی و مادی کشورهای مسلمان، به دلیل سلطه نگرش غربی و تجربه اروپا از قرون وسطی، کارکرد دین و مکتب حیات‌بخش اسلام در اداره جوامع و نیز بازیگری کشورهای مسلمان در عرصه‌های منطقه‌ای و جهانی، به محاق رفته بود.

تا اینکه، بر اساس مکتب اصیل اسلام ناب محمدی (ص) و رویکرد مترقیانه فقه شیعه، انقلاب کبیر اسلامی پیروز شد و مردم مسلمان ایران، به رهبری امام خمینی (ره)، نظام سیاسی اسلامی را ایجاد کردند. این پدیده، ضربه بزرگی را به ساختار قدرت جهانی که ماهیتی دوقطبی داشت وارد کردند.

از انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران، می‌توان به عنوان زلزله بزرگی در نظم ناعادلانه جهانی یاد کرد. این انقلاب نقطه آغازین فرایندی است که موجب بحران اساسی در نظم مسلط دوقطبی و فروپاشیدن آن شد.

با پایان جنگ سرد، به تدریج تغییرات بزرگی در ساختار ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی جهان رخ‌نمون شد. اساس ساختار قدرت جهان، مبتنی بر دو ایدئولوژی لیبرالیستی و سوسیالیستی فروپاشید.

نیروهای خفته و سرکوب‌شده غیر غربی، خصوصاً سازه‌های انسانی و فرهنگی مسلمانان که بیش از ۵ قرن تحت فشار استعمار و استبداد قرار گرفته بودند، فرصت بروز و ظهور یافتند.

آنچه با عناوینی از قبیل: «دوران گذار ژئوپلیتیکی»، «نظم نوین جهانی»، «پیچ تاریخی»، «تمدن نوین اسلامی» که در اندیشه سیاستمداران یا دانشمندان، یاد می‌شود؛ ابعاد ذهنی علمی یا آرمانی شرایطی است که در آن، ساختار، قواعد و کارکرد نظم جهانی دستخوش تغییرات بنیادین شده و نوید از برآمدن نظم جدیدی می‌دهد. البته رقابت شدیدی میان بازیگران، برای شکل‌بخشی به نظم مطلوب آینده درگرفته است.

شدتِ‌عمل غرب و آمریکا در مقابل چین و روسیه، همگرایی بیشتر روسیه و چین، ظهور قدرت‌های جدید منطقه‌ای مانند ایران، هند، برزیل و ترکیه؛ نشانگان محسوس افول قدرت آمریکا و حرکت قدرت از غرب به شرق عالم؛ بازتعریف امنیت و دفاع در کشورها و اتحادیه‌ها و موارد متعدد دیگر، نشان از این دارد که فضای جهانی در حال گذار به شرایط دیگری است و در این بین فرصت‌ها و چالش‌های زیادی برای بازیگران پدید آمده است.

رهبر معظم انقلاب سالهاست که بر اهمیت دریا و حرکت به سوی تمدن دریایی و اقتصاد دریا محور تاکید دارند، با توجه به اطلاعاتی که در این عرصه دارید، تا چه میزان توانسته‌ایم در این زمینه موفق باشیم دلیل محقق نشد خواست رهبر انقلاب در این خصوص چیست؟

ایران ۲۷۰۰ کیلومتر ساحل دریا در دریای عمان و خلیج فارس و دریای خزر دارد ولیکن هنوز از استراتژی دریایی و اقتصاد دریا محور کمتر برخوردار است، در حالی که ایران از نظر موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در چهارراه جهانی قرار دارد و می‌تواند با شکل‌گیری استراتژی ترکیبی بحری و بری با مشارکت با چین روسیه و هند در قالب سازمان همکاری شانگهای، کریدورهای ترانزیتی جنوب به شمال و شرق به غرب را راه‌اندازی کند، به کشورهای هند و چین توصیه می‌کنم ایران از ثبات سیاسی و اقتدار نظامی و وجود زیر ساخت‌های لازم مثل شبکه راه آهن نسبت به دیگر گزینه‌ها از جمله کریدورهای کشورهای جنوب خلیج فارس وضعیت بهتری دارد.

با همین نگاه، نیروی دریایی سپاه با مشارکت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید حاج قاسم سلیمانی همایش ملی فرصت‌ها و تهدیدهای نوپدید دریایی در تاریخ ١٧ و ١٨ آبان سال‌جاری در دانشگاه دریایی امام خامنه‌ای (مدظله العالی) در استان گیلان برگزار می‌کنند، که ریاست همایش بر عهده بنده است و سردار تنگسیری دبیر همایش هستند، سردار سلمانی دبیر علمی و سردار دبستانی دبیر اجرایی همایش هستند.

از همین فرصت استفاده می‌کنم و از اساتید و دانشجویان و صاحب نظران دعوت می‌کنیم تا پایان مهرماه مقالات خودشان را در رابطه با این موضوع مهم از طریق پایگاه اینترنتی همایش به نشانی emotconf۱۴۰۲.ir ارسال کنند.

شما در صحبت‌هایتان به حضور مردم در جبهه‌ها و تغییر معادلات جنگ اشاره کردید، در سال جاری انتخابات مجلس و خبرگان رهبری را پیش رو داریم، اهمیت حضور مردم در این انتخابات و راه‌های مشارکت و رقابتی شدنش از نظر چیست؟

بدون تردید رضایت مردم، حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم، ایجاد اشتغال برای جوانان، انسجام و وحدت سیاسی همه جناح‌های سیاسی معتقد به قانون اساسی و چگونگی بررسی صلاحیت‌ها در استان‌ها و شورای نگهبان تأثیرگذار در سرنوشت هم انتخابات مجلس شورای اسلامی و هم انتخابات خبرگان رهبری است.

پیش بینی برای انتخابات هنوز زود است، افزایش مشارکت و نتیجه انتخابات به خیلی از عوامل بستگی دارد، ولیکن حضور حداکثری و درصد بالای شرکت کنندگان واجد شرایط برای سرنوشت سیاسی و وجهه بین المللی و سرمایه‌گذاری در ایران و حتی ترکیب دولت بعدی قطعاً تأثیرگذار است.

مهر

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: