جیش‌ الظلم با همکاری چه کسانی مقر انتظامی راسک را هدف قرار داد؟

سیستان و بلوچستان در یک ‌سال اخیر، شاهد شهادت تعداد قابل توجهی از ماموران انتظامی بوده است. حمله به مقر فرماندهی انتظامی شهرستان کوچک راسک نیز جدای از یک ‌سال گذشته این منطقه نیست. با این وجود یک سؤال مهم این است که روند ضدامنیتی چگونه توانسته همچنان خود را در سیستان و بلوچستان حفظ و هرازگاهی رویداد ضدامنیتی تولید کند.

کد خبر : 1262682

سیستان و بلوچستان در یک ‌سال اخیر، شاهد شهادت تعداد قابل توجهی از ماموران انتظامی بوده است. حمله به مقر فرماندهی انتظامی شهرستان کوچک راسک نیز جدای از یک ‌سال گذشته این منطقه نیست. با این وجود یک سؤال مهم این است که روند ضدامنیتی چگونه توانسته همچنان خود را در سیستان و بلوچستان حفظ و هرازگاهی رویداد ضدامنیتی تولید کند. برای درک دقیق این روند، باید مکانیزم تولید و زایش اقدامات ضدامنیتی در جنوب شرق را خوب فهم کرد.

1- شهر راسک در یک ‌سال اخیر به علت اقدامات یک پدر و پسر که جایگاه امام جمعه را در آن شهر در اختیار داشتند، ملتهب بوده است. این پدر و پسر هر دو پیش از این به علت اقدام به ترور یک روحانی اهل سنت و مواضع افراطی سیاسی و تکفیری بارها خبرساز شده بودند. اما آنچه اتفاقات شهر راسک را به حادثه تلخ اخیر شهادت 11 نفر از ماموران انتظامی رساند، فرآیندی فراتر از این پدر و پسر دارد. مولوی عبدالحمید بعد از بازداشت پدر(مولوی محمد فتحی نقشبندی) بارها از این چهره ضدامنیتی حمایت کرد و او را در افکار عمومی، فردی بی‌گناه که به او ظلم شده، معرفی کرد. در این میان پسر نقشبندی

(مولوی عبدالغفار نقشبندی) که اینک به عنوان «عبدالمالک دو» در خارج از ایران گروه تروریستی جدید شکل داده، متقابلا، مولوی عبدالحمید را رهبر مذهبی و خط قرمز گروه خود معرفی کرد. این رفت و برگشت‌های سیاسی و رسانه‌ای، برای اهل فن واضح است که چه بلا و تصورات انحرافی سر اعتقادات بخشی از جوانان منطقه می‌آورد. ساده‌ترین اثرش این است که برخی از کسانی که اقدامات تروریستی چند ماه گذشته در سیستان و بلوچستان را رقم زدند، به صراحت از تاثیر‌پذیری همزمان و توامان خود از مولوی عبدالحمید و نقشبندی پسر گفته‌اند. به تعبیر جامع‌تر، خطبه‌ها و مواضع عبدالحمید با تولید شبهه، سیاه‌نمایی، نفرت، خشم، مشروعیت و مقبولیت‌زدایی و دادن آدرس‌های گمراه‌کننده ذهن‌ها را مریض می‌کند و پس از آن گروه‌های تروریستی مثل جیش‌العدل و نقشبندی‌ها یا دیگر تکفیری‌ها و تجزیه‌طلبان به ذهن‌های مریض شده، اسلحه پیشنهاد می‌کنند و توهم داشتن پشتوانه و تاییدیه مردمی پیدا می‌کنند. این اولین مکانیزم و البته ابرمکانیزم تولید ترور و اقدام ضدامنیتی در جنوب شرق در سال‌های گذشته و به‌خصوص یک‌ سال اخیر بوده و هست.

2- مکانیزم دوم در خارج از ایران اتفاق می‌افتد، خارج‌نشینان در ابتدا فرآیند اثرگذاری و نحوه هدایت و مدیریت مولوی عبدالحمید را در یک‌ سال گذشته به‌روز‌رسانی کردند و سپس او را در پروژه ضدامنیت ‌ملی زن، زندگی و آزادی با همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و امنیتی، استحاله و معنابخشی کردند. گردانندگان مکانیزم دوم که فعال در خارج از ایران هستند، علاوه‌بر این، سازمان منافقین را راهبر جیش‌الظلم و گروه تروریستی نقشبندی و حبیب‌الله سربازی قرار دادند و بین گروه‌های تروریستی بلوچ با دیگر گروه‌های قومی، مذهبی و تجزیه‌طلب دور جدیدی از همکاری و هماهنگی برقرار کردند.

3- مکانیزم سوم در سطح هماهنگی سرویس‌های آمریکایی، اروپایی و رژیم صهیونیستی طراحی و هدایت می‌شود. گردانندکان مکانیزم سوم، دو ‌مکانیزم قبلی را تقویت، هدایت و مواظبت می‌کنند و در بزنگاه‌های مهم از آن استفاده‌های مطلوب خواهند کرد. یکی از بزنگاه‌ها حتما زمانی خواهد بود که اسرائیل زیر ضرب است و یا جریان اغتشاشگر کف خیابان‌های زاهدان مهار شده و یا مهم‌تر از آن، نگرانی از کم‌اثر شدن روانی یکی از رهبران معنوی جریان زن، زندگی و آزادی در جنوب شرق جدی‌تر از قبل شده است.

4- حال دوباره به حادثه راسک نگاه کنید، روند مسائل ضدامنیتی در سیستان و بلوچستان پیچیدگی بیشتری یافته و بازیگران به ظاهر نقش متفاوت و با حدود مشخص دارند ولی در پشت صحنه درواقع دور یک میز نشسته‌اند و خارج از چارچوب تعیین شده نمی‌توانند اقدام کنند. آنچه در سیستان و بلوچستان در حال اتفاق است، فراتر از موضوع ضدامنیتی اخیر است و خلاصه کردن و ماندن در حادثه حمله به مقر انتظامی در شهرستان کوچک راسک، بسیار ساده‌لوحانه خواهد بود و به صراحت باید گفت، دستگیری عوامل جیش‌العدل اتفاقا ساده‌ترین موضوع ضدامنیتی روی میز جنوب شرق است.

5- خب اینک چه باید کرد؟! اولین اتفاق این است که در سیستان و بلوچستان، مسئولین بدانند دوران تحلیل موضوعات این استان با روش‌ها و مؤلفه‌های سنتی گذشته است و باید پذیرفت جنگ ترکیبی در این استان واقعیتی روی زمین است. دوم اینکه مجموعه تصمیم‌گیر راهی جز زدن زیر این میز گفته شده به صورت کامل ندارد و مدارا با بخشی از اعضای این میز به امید اینکه بخشی از میز را مهار و بخش دیگر خود به خود اصلاح می‌شود، تکرار اشتباه گذشته و وقت تلف کردن است. همه اطراف میز باید در وهله اول ارتباط‌شان قطع و سپس همزمان و یکی‌یکی‌کامل مهار شوند.

کیهان

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: