سریال ساده سازی های مرعشی
حسین مرعشی، سند راهبردی آمریکا را فرصتی برای ایران حتی در حوزه تامین مواد غذایی دانسته است. اما چرا می گوییم نه سیاست و نه اقتصاد به سادگی آنچه در دهه های گذشته بوده، نیست؟
یادداشت سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، در روزنامه سازندگی با عنوان «تأمین موادغذایی را جدی بگیریم» که بهتازگی منتشر شده، تلاشی برای برجسته کردن بحران اقتصادی ایران و پیشنهاد تعامل با آمریکا بر اساس سند راهبردی امنیت ملی این کشور است. مرعشی با استناد به تغییرات لحن آمریکا نسبت به ایران و تأکید بر خروج از خاورمیانه، این را «نقطه تلاقی راهبردی» میداند و پیشنهاد تشکیل شوراهای اضطراری و تغییرات ساختاری در دولت را مطرح میکند. هرچند دغدغه ایشان برای معیشت مردم قابل تحسین است، اما این یادداشت بسیاری از پیچیدگیهای اقتصادی و سیاسی را نادیده میگیرد و به نوعی سادهانگاری در تحلیل منجر شده است. در این گزارش تحلیلی، به بررسی بخشی از نقدهای وارد بر این یادداشت میپردازیم و نشان میدهیم که راهحلهای پیشنهادی بدون توجه به ریشههای عمیق مشکلات، ممکن است چرخه معیوبی را تکرار کند.
بیراهه امید به مذاکرات برای جبران کمبود ارز: یکی از محورهای اصلی یادداشت مرعشی، هشدار درباره بحران تأمین کالاهای اساسی و ارز است. اگرچه ممکن است این ادعا تا حدی درست باشد، اما آیا واقعاً کمبود ارز موضوعی است که با تعامل جدید با آمریکا حل شود؟ پس تجربه برجام چه می شود؟ یا با فرض تعامل و حتی توافق با آمریکا، ریسک های رفتن تبادلات مالی زیر بلیت آمریکا چه می شود؟ (هر چند تجربه گران سال های گذشته نشان داده که این ها فرض های محالی هستند) یادمان نرفته دوران برجام را که به کنایه گفته می شد خط سوئیفت وصل است اما آن طرف کسی گوشی را برنمی دارد.
هنوز تا رسیدن به نقطه ای که صرفاً نیازمند مذاکره باشیم، راه زیادی باقی مانده است! تقویت تولید داخلی نهادهها، کشت فراسرزمینی، یا اصلاح سیاستهای ارزی داخلی (بدون وابستگی به مذاکرات)، کاهش وابستگی به درهم و ... همه و همه کارهای روی زمین مانده و یا نصفه نیمه انجام شده در حوزه ارز است.
موضوع نهاده ها پیچیده تر از این حرف هاست: بخش دیگری از سخنان مرعشی درباره کمبود ارز نهاده ها، حول ادعای یکی از شرکت ها درخصوص عدم تخصیص ارز است. وی از این کلیپ به عنوان مصداقی برای کمبود ارز به منظور تامین نهاده ها یاد کرده است، در حالی که واقعیت ابعاد پنهان دیگری نیز دارد. گزارش هفته گذشته خبرگزاری فارس، حاکی از آن است که واردکنندگان نهاده دامی گفته اند بیش از ۵ میلیارد دلار از دولت طلب دارند و به همین دلیل تا زمانی که طلبشان وصول نشود، امکان واردات نهاده را ندارند. مجموعه مدلل نیز که بخش زیادی از سهم بازار نهاده را در اختیار دارد، به مرغداران نامه زده که امکان عرضه نهاده را به دلیل مشکلات تخصیص ارز و پرداخت نشدن بدهیهای قبلی ندارد. طبق اعلام این مجموعه، هم اکنون یک میلیون و ۶۰۰ هزار تن کالای اساسی از جمله ذرت و کنجاله در بندر امام خمینی دارد که به محض برطرف شدن مشکلات ارزی آن را عرضه خواهد کرد. با این حال سؤال این است که ۵ میلیارد دلار ارز مصرفشده و همچنین ارز مورد نیاز یک میلیون و ۶۰۰ هزار تن کالا که در بندر در انتظار تخصیص ارز است، چگونه تأمین شده است؟ این گزارش این چنین ادامه داده که: جواب این سوال در بازاری است که همیشه در دسترس است. «بازار آزاد» محل تأمین ارز نهادههایی است که واردکنندگان با آن، نهادههایی را که قرار بود با ارز ۲۸۵۰۰ تومان به دست تولیدکنندگان برسد، خریداری کرده و بعد با قیمت بالا به تولیدکنندگان میفروشند. بنابراین واردکنندگان ابتدا با رجوع به بازار آزاد ارز خریداری کرده و کالا را با آن وارد میکنند و بعد از تخصیص از سوی بانک مرکزی همان ارز را در بازار آزاد و این بار با قیمت بالاتر میفروشند و یک بار با فروختن نهاده با قیمت آزاد و یک بار ارز تخصیصیافته ۲۸۵۰۰ تومان در بازار آزاد، سود میکنند. به این ترتیب باید گفت اعلام تامین نشدن ارز برای انحصارگر تامین نهاده های دامی الزاماً به معنی کمبود ارز نیست.
اقتصاد گروگان هسته ای یا بانک ها؟ مرعشی اقتصاد ایران را در دو دهه گذشته «گروگان مسئله هستهای» میداند و متوسط رشد یک درصدی و تورم بالای ۴۰ درصدی را به آن نسبت میدهد. اما این جمله چندان دقیق نیست؛ آن چه واقعاً بخش عمده ای از مصیبت های اقتصاد ایران در دو دهه گذشته را نمایندگی می کند، انفجار نقدینگی بی سابقه در اقتصاد ایران در این دو دهه است که با محوریت بانک های خصوصی رخ داده است. بانک هایی که ردپای همفکران مرعشی در حوزه جریان اصلاح طلبی در آن پررنگ است. (گزارش ۲ آذر خبرگزاری فارس به این موضوع پرداخته است) بحران غذا که امروز ایشان درباره آن هشدار داده است، ریشه در تورم ناشی از نظام بانکی با این خصوصیات دارد. اگر هم گذشته تاریخی را نادیده بگیریم، اظهارات صریح فعالان بخش خصوصی حاکی از بی تدبیری های رخ داده در ماه های گذشته در خصوص تامین نهاده های دامی است که سفره مردم را گروگان گرفته است؛ موضوعی که به دلیل ملاحظات ناشی از ریسک های سیاسی و طرح موضوعاتی نظیر سنگ اندازی پیش پای دولت توسط همفکران آقای مرعشی، حتی از سوی مخالفان دولت نادیده گرفته شده است.
سیاست خارجی؛ تلاقی یا تله استراتژیک؟ مرعشی سند امنیت ملی آمریکا را فرصتی برای تعامل دیده و خروج آمریکا از خاورمیانه را همراستا با پیششرط رهبری انقلاب میداند. اما این برداشت، ماهیت رویکرد آمریکا در آسیای غربی را نادیده میگیرد. اگرچه سند به ظاهر تنش با ایران را کمرنگ کرده، اما این به معنای کاهش واقعی مخاصمه نیست، بلکه تغییر راهبرد به «چمنزنی» است: نگه داشتن کشورهای منطقه در سطح پایین و اقدام جدی علیه هرگونه قدبرافراشتن مخالف سیاستهای آمریکا و به طور خلاصه نگه داشتن فشار بر ایران از طریق اسرائیل و سایر سیاست های منطقه ای. این رویکرد با پیمان ابراهیم (عادیسازی روابط عربی-اسرائیلی با میانجیگری آمریکا) و کریدور آیمک (IMEC) همخوانی دارد که هدف آن انتقال منابع انرژی به غرب با محوریت اسرائیل و مقابله با نفوذ چین است. بنابراین، تصور نقطه تلاقی، بیش از حد خوشبینانه است.
علاوه بر این، برخلاف ادعای مرعشی، رهبر انقلاب بر سه شرط همزمان برای بررسی درخواست همکاری با آمریکا تأکید کردهاند: قطع کامل حمایت از رژیم صهیونیستی، جمعآوری پایگاههای نظامی از منطقه، و عدم دخالت در امور آن. این شروط، اختلافی ذاتی را نشان میدهد و نمیتوان از تغییرات کنونی، همگرایی استخراج کرد.
فارغ از همه این ها، باید گفت کارشناسان بین الملل امروزه اذعان دارند هرگونه تعامل جدید جهانی دیگر نه در چارچوب های حقوقی بلکه در معادلات قدرت تعریف می شود. ترجمه این موضوع در اقتصاد، این است که مذاکره به معنی واقعی زمانی محقق می شود که بنیان های اقتصادی تقویت شده باشد. در غیر این صورت (و با فرض پذیرش مذاکره واقعی از سوی آمریکا) چاره ای جز دادن امتیازات اساسی به طرف مقابل برای توافق وجود نخواهد داشت.
دغدغه رهبری؛اقتصاد در اولویت: مرعشی ادعا میکند رهبری مسائل اقتصادی را محور اصلی دغدغه خود نمیدانند، زیرا مسئولیت اجرایی برعهده دولت است. اما این برداشت با واقعیت همخوانی ندارد. از سال ۱۳۸۷ تاکنون، اکثر شعارهای سال توسط رهبر انقلاب اقتصادی بودهاند: از «نوآوری و شکوفایی» در ۱۳۸۷ تا «جهش تولید با مشارکت مردم» در ۱۴۰۳. این نامگذاریها نشاندهنده تسلط و دغدغه عمیق رهبری در حوزه اقتصاد است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
مدیریت کهنه اقتصاد نیاز به شوراسازی ندارد: برخلاف نظر مرعشی، راه حل کنونی، افزودن ستادها پشت ستادها و شوراها پشت شوراها نیست. این ادامه همان روندی است که هیچکس حاضر نیست مسئولیت اقدامات تحولی را بپذیرد و همه به دنبال بازکردن بار مسئولیت از گردن خود هستند. شوراسازی بهترین ساختار برای این فرار از مسئولیتهاست. به جای بزرگتر کردن ساختار، نرم افزارهای تصمیم گیری و تجمیع اراده و اجرا باید به روز و تقویت شوند.
درمجموع یادداشت مرعشی، هرچند از سر دغدغه معیشتی نوشته شده، اما با نادیده گرفتن پیچیدگیهای اقتصادی مانند رانت در زنجیره نهادهها و نقش نظام بانکی و سادهانگاری سیاست خارجی آمریکا، به نتیجهگیریهای نادرستی میرسد. بزنگاه کنونی، جای تکرار چرخه معیوب مذاکره – انتظار گشایش – نیست؛ بازی منطقهای تغییر کرده است و اولویت باید اصلاح داخلی و تقویت قدرت باشد. تنها با واقعبینی و پاسخ به سؤالاتی مانند چگونگی تغییر راهبرد بدون از دست دادن سرمایهها، میتوان به سمت بهبود معیشت مردم حرکت کرد. بهبود معیشت راه دارد و این راه از مسیر برداشتن عینک سیاست زدگی، مبارزه بی ملاحظه با فساد و اتکا به سرمایه های واقعی ملی امکان پذیر خواهد بود.
خراسان