علی مطهری: ‌جریان دولتی حاکم می‌خواهد همه جریانات را حذف کند

دولت قبح قانون‌شکنی را ریخت چون به صراحت اعلام کرد که من فلان قانون را قبول ندارم و اجرا نمی‌کنم. یا گفت مجلس در رأس امور نیست یا خیلی‌جا‌ها اصلا کاری به قانون نداشت و کار خودش را کرد. وقتی که دولت بگوید که من فلان قانون را اجرا نمی‌کنم، در واقع راه استبداد را باز می‌کند. مخصوصا اگر مجلس هم سکوت کند، معنی‌اش این است که ما داریم راه استبداد را هموار می‌کنیم. علت اینکه ما بر سوال از رئیس‌جمهور تأکید داریم، همین است که راه استبداد باز نشود.

کد خبر : 181553
سرویس سیاسی «فردا»: همشهری ماه در جدیدترین شماره خود مصاحبه ای با علی مطهری داشته و با وی در باب آنچه در مجلس هشتم گذشت و آنچه شایسته ی مجلس نهم است، گفتگو کرده است.
*****************
آ قای مطهری، حرف از شما نقل بسیاری از محافل سیاسی است، به نظرتان دلیلش چیست؟
شاید دو علت داشته باشد؛ یکی اینکه من صراحت لهجه دارم و نظراتم را روشن، بدون ملاحظه و رودربایستی بیان می‌کنم. گاهی هم در محدوده‌هایی قدم می‌گذارم که افراد دیگر کمتر وارد می‌شوند یا به موضوعاتی می‌پردازم که نو و جدید هستند، مثل سوال از رئیس‌جمهور. این امر خصوصاً برای رسانه‌ها که طبیعتا دنبال خبرهای داغ هستند، جاذبه ایجاد کرده است.
با این حال به نظر می‌رسد اصولی خاص پشتوانه فکری همه این موضع‌گیری‌هاست.
به نظرم سیاست همیشه باید متکی به اندیشه باشد، یعنی اول باید اصول و مبانی‌ای در کار باشد و پس از آن، ‌ سیاست‌مدار بر اساس آن مبانی و آرمان‌ها اظهارنظر کند. اصولاً حرکت سیاسی بدون یک پشتوانه فکری مؤثر نیست و به هدف خود نمی‌رسد. شهید مطهری به تعبیری عام‌تر می‌فرمایند که هر حرکت و نهضت اجتماعی اگر دارای یک پشتوانه فکری نباشد، در تار عنکبوت اندیشه‌های بیگانه گرفتار می‌شود و هدف خودش را گم می‌کند.
لذا یک سیاست‌مدار ضمن پایبندی به یک سلسله اصول و مبانی فکری باید رسالتی برای خودش قائل بوده و در واقع انگیزه‌ای برای کار سیاسی خودش داشته باشد و الا مثل برگ کاهی که در هوا معلق است، با حرکت باد به این‌سو و آن‌سو می‌رود و متزلزل خواهد بود. بر همین ‌اساس خودم فکر می‌کنم که من ابتدا یک‌ سلسله اصول و مبانی را پذیرفته‌ام، بعد می‌خواهم بر اساس آن‌ها حرکت کنم، لذا می‌بینید که گاهی موضع‌گیری من به نفع اصولگرا‌ها تمام می‌شود و گاهی به نفع اصلاح‌طلب‌ها. گاهی هر دو گروه ناراحت و گاهی هردو خوشحال می‌شوند.
تفسیر اصولیتان هم حتما از آثار شهید مطهری است؟
بله من این چارچوب را بیشتر از آثار شهید مطهری گرفته‌ام. چون تدوین‌کننده آثار ایشان بوده‌ام، خودبه‌خود این‌ها در ذهن و روح من رسوخ کرده است. شاید قدرت تطبیق افکار و رفتار‌ها بر این اصول و مبانی را پیدا کرده‌ام و می‌توانم تطبیق بدهم که این فکر درست است یا درست نیست. اگر گاهی من زود‌تر از دیگران اظهارنظر می‌کنم و مطلبی را می‌گویم که بعد از مدتی عده‌ای به‌‌ همان مطلب می‌رسند، شاید ناشی از انس من با آثار شهید مطهری باشد.
مثلاً همین جریان موسوم به انحرافی؛ من از سال ۸۷ و‌‌ همان اوایلی که وارد مجلس شدم، درباره تسامح فرهنگی دولت کنونی چندبار صحبت کردم، حتی تعبیر لیبرالیسم فرهنگی را به‌کار بردم که آن موقع مورد حمله طرفداران دولت قرار گرفتم. حتی وسط نطقم مزاحمت ایجاد می‌کردند. یا بحث مکتب ایران که مطرح شد، من اولین کسی بودم که انتقاد کردم و این را یک خطر جدی تلقی کردم ولی باز خیلی‌ها مخالفت می‌کردند و می‌گفتند که این‌ها مسائل فرعی است.
در این چند سالی که مجلس اصولگرا داشتیم، همواره چهره‌هایی مورد توجه رسانه‌ها و مردم بوده، افراد اصول‌گرایی مثل آقای افروغ و شما. اینکه شمار این آدم‌ها دارد اندک می‌شود، این پیام را می‌رساند که برخی از نیروهای سیاسی اصول‌گرا، علی‌رغم اینکه گفتمان اصلی کشور اصولگرایی است، اصول را جدی نمی‌گیرند.
این یک مقدار برمی‌گردد به شخصیت و روحیات افراد. یعنی صرف داشتن چارچوب فکری برای اینکه یک سیاست‌مدار موضع‌گیری‌های درست داشته باشد، کافی نیست؛ اینکه فرد اسیر هواهای نفسانی خودش نباشد و دلبستگی به قدرت و ثروت نداشته باشد هم مهم است.
حرف از لیبرالیسم فرهنگی دولت کنونی به میان آمد؛ نکته این است که طبقه متوسط ایران خیلی به مجلس حساس است، حالا مجلس دست هر جناحی باشد؛ در واقع این طبقه است که روزنامه می‌خواند؛ برنامه تلویزیون را دنبال می‌کند؛ خبر سیاسی برایش مهم است، و اخبار مجلس را مرور می‌کند. من الآن به راننده‌ای که می‌آمدم گفتم به خانه فرزند آقای مطهری می‌روم. راننده، پیرمردی است که من دوسه‌سال است می‌شناسمش، آدم زیاد باسوادی هم نیست. فقط می‌دانستم که خیلی آدم مذهبی‌ای است. منتظر بودم ببینم اولین واکنش‌اش چیست. گفت که شما را می‌شناسد، چون اخبار را با روزنامه و رادیو می‌داند؛ گفت به شما بگویم که ما به‌ویژه آن لحظه‌ای را دوست داریم که پدرشان گفتند که بعد از انقلاب نوبت این است که ایدئولوژی‌ها و جهان‌بینی‌ها آزادانه با هم وارد گفتگو بشوند. پس هرجایی که در مجلس، آدم‌هایی مثل آقای افروغ و شما مورد توجه قرار می‌گیرند، شاید بیشتر تأکیدشان روی آزادی خیلی مهم است. چون آزادی نسبی فضا در نظر آن طبقه پیگیر ارزشمند است. شما فکر می‌کنید وضعیت آزادی، آزادی فکر و آزادی بیان، در دوره دولت و مجلس اصولگرا‌ها چگونه است؟
به نظر من وضعیت آزادی بیان در دوره حاکمیت اصولگرا‌ها که شامل دولت نهم و دهم می‌شود، در دو بخش قابل ارزیابی است. در دولت نهم وضعیت آزادی بیان در مجموع قابل قبول بود. ولی بعد از انتخابات سال ۸۸ به نظرم دولت مایل بود به بستن فضا‌ها و تا به امروز آزادی بیان مطلوب وجود ندارد، و این نقصی است در اصولگرا‌ها که به آزادی بیان به اندازه کافی بها نمی‌دهند و از این جهت رقبایشان نگاه بهتری دارند.
آن بخشی از اصولگرا‌ها که نزدیک‌تر هستند به دولت، حرفشان این است که آن جناح یا طیف اصول‌گرا که آقای مطهری نمایندگی می‌کند، تنگ‌نظر است. مدعی‌اند خودشان نسبت به فرهنگ و فکر وسیع‌تر فکر می‌کنند و اگر حوزه‌های بیشتری را مدیریت کنیم، برخوردهای آزادانه‌تر افزایش می‌یابد؛ مثلاً آقای احمدی‌نژاد به خیلی از مسائلی که مربوط به محدودیت‌های سیاسی و فکری و فرهنگی می‌شود، وارد نمی‌شود و موضع نمی‌گیرد؛ شاید می‌خواهد این پیام را به طبقه متوسط جامعه برساند که طرفدار گشایش‌هاست و با آزادی مشکلی‌ ندارد.
آزادی اقسام گوناگون دارد؛ یکی‌ آزادی بیان است و دیگری آزادی اجتماعی. آزادی‌ اجتماعی یعنی اینکه افراد در رفتار و عمل اجتماعی آزاد باشند. این را قبول دارم که گروه موسوم به انحرافی یا اصلا خود دولت (چون ما نمی‌توانیم آقای مشایی را از آقای احمدی‌نژاد جدا کنیم، خودشان هم می‌گویند طرز تفکرمان یکی است) در آزادی‌های اجتماعی با تسامح‌وتساهل بیشتری رفتار می‌کند. مثل بحث ورود بانوان به ورزشگاه‌ها یا نوع برخوردشان با قانون عفاف و حجاب که خود آقای رئیس‌جمهور گفت اصلا دولت وظیفه‌ای در این زمینه ندارد و فقط باید کار فرهنگی کرد. یا فیلم‌های سینمایی‌ که امروزه اکران می‌شود و تفاوتی با فیلم‌های دوره اصلاحات ندارند و در برخی موارد بد‌تر هم هستند.
یادمان هست که انتقادات شما در دوره اصلاحات هم به این موارد بود...
یکی از انتقادات ما در دوره اصلاحات به حاکمیت همین نوع نگاه به آزادی‌های اجتماعی بود که به آزادی‌های غربی گرایش داشت. اتفاقا نقطه پیوند دولت فعلی با اصلاح‌طلب‌ها، همین مسئله آزادی‌های اجتماعی است. ما می‌گوییم معیار، اسلام است و آنچه اسلام گفته باید اجرا شود. درباره مساله تفکیک جنسیتی مثلاً، من خودم موافقم با تفکیک. به این معنی که ما باید دانشگاه‌های ویژه دختران هم داشته باشیم، تا اگر دوست دارند در محیط جداگانه درس بخوانند، بتوانند. امروز در آمریکا هم از این جور دانشگاه‌ها تأسیس کرده‌اند و تجربه موفقی بوده است. در دانشگاه‌های فعلی هم تا آنجا که مقدور است و موجب عسر و حرج نشود باید عملی شود.
منتهی آزادی بیان بحث متفاوتی دارد. در بحث آزادی بیان دولت سخت‌گیر است. من خودم عضو هیأت نظارت بر مطبوعات هستم. اگر روزنامه‌ای انتقاد صریحی به رئیس‌جمهور ایراد کند، در آنجا طرح می‌شود و بحث تذکر و حتی توقیف آن مطرح می‌شود. البته ما مقاومت می‌کنیم و در مقابل این نوع تفکر می‌ایستیم.
پس ادعای جریان هوادار دولت در حوزه آزادی‌ها، مثال حرف بی‌ عمل است؟
بله، در آزادی بیان که کارنامه خوبی نداشته‌اند و در آزادیهای اجتماعی هم علاوه بر اینکه منطبق بر معیارهای اسلامی نبوده گاهی صداقت هم در کار نبوده است. مثلاً موضع‌گیری دولت درباره بازنشستگی استادان یا تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها، به عقیده من بیشتر جنبه سیاسی دارد و الاّ خود این آقایان کاملا در جریان امر هستند. مخصوصاً درباره استادان دانشگاه، بعد از آن‌که بسیاری از استادان بازنشسته شدند، مسوولان می‌آیند و می‌گویند که ما مخالفیم. از نظر تحمل انتقاد شاید دولت‌ قبل کمی بهتر بود؛ البته من معتقدم شخص رئیس‌جمهور خیلی نسبت به انتقاد حساس نیست، اما اطرافیان و طرفداران ایشان خیلی تعصب دارند و تحمل انتقاد را ندارند.
این نوع اصولگرایی انتقادی که الآن یکی از چهره‌های شاخص‌اش شما هستید، کدام تابلو را می‌خواهد بالا ببرد و در انتخابات مجلس بگوید مردم مشکل چیست؛ می‌خواهید روی مشکلات سیاسی و آزادی بیان دست بگذارید یا روی مشکلات اقتصادی و نابسامانی نظام توسعه‌ای کشور؟
ببینید ما الآن با مشکلات مختلفی مواجه هستیم. حالا اینکه کدامش مهم‌تر است، این هم قابل بحث است. به نظر من اساسی‌ترین ضربه‌ای که در این دوره به کشور وارد شده است، مخدوش‌شدن حرمت، قداست و جایگاه بلند نظام جمهوری اسلامی است. یعنی تا قبل از دولت کنونی، پردة حرمتی بین ملت و حکومت وجود داشت. به نظر من دولت فعلی با ادبیات و سیاستی که به‌کار برد، حرمت اصل نظام و خیلی از سابقه‌داران نظام را شکست. به تعبیر دیگر اعتماد مردم نسبت به نظام مخدوش شد. مردم احساس می‌کردند که سابقه‌داران و کسانی که در پیدایش این انقلاب نقش داشتند، آدم‌های برجسته و مهذبی هستند، ولی یک‌دفعه اتهام‌زنی‌هایی مثل این‌که فلانی دزد است و...، باب شد. پرده حرمت‌ها دریده شد. این، آسیب بزرگی بود که البته باید جبران بشود.
آسیب دیگر مساله قانون‌شکنی و قانون‌گریزی است. دولت قبح قانون‌شکنی را ریخت چون به صراحت اعلام کرد که من فلان قانون را قبول ندارم و اجرا نمی‌کنم. یا گفت مجلس در رأس امور نیست یا خیلی‌جا‌ها اصلا کاری به قانون نداشت و کار خودش را کرد. وقتی که دولت بگوید که من فلان قانون را اجرا نمی‌کنم، در واقع راه استبداد را باز می‌کند. مخصوصا اگر مجلس هم سکوت کند، معنی‌اش این است که ما داریم راه استبداد را هموار می‌کنیم. علت اینکه ما بر سوال از رئیس‌جمهور تأکید داریم، همین است که راه استبداد باز نشود.
همین ادبیات خارج از عرف شاید آینده سیاست خارجی را کمی با مشکل روبه‌رو کرده است.
البته ما جاهایی باید واقعاً بایستیم، هرچند به تحریم منجر شود. مثلاً در مسئله فلسطین ما نمی‌توانیم کوتاه بیاییم. اگر ما از مسئله فلسطین کوتاه بیاییم، شاید همه مشکلات حل است، حتی مشکل انرژی هسته‌ایمان. تمام فشاری که به ما می‌آورند، به دلیل مسئله فلسطین است. در اینجا ما نمی‌توانیم کوتاه بیاییم، بنابراین آن‌ها هم ما را‌‌ رها نمی‌کنند. ولی همین مسئله فلسطین را می‌توانیم و می‌توانستیم با ادبیات بهتری پی بگیریم که نتیجه آن عملیتر هم باشد. در واقع‌‌ همان حرف را بزنیم به طوری که خود اسرائیل هم بهره‌برداری نکند. می‌توان تاکید کرد که آوارگان باید به فلسطین برگردند و انتخابات آزاد برگزار شود و تا آن زمان مقاومت و جهاد برای آزادی فلسطین حق مردم فلسطین و بلکه همه مسلمانان است.
فکر می‌کنید شخصاً می‌شود مانع انحراف شد یا معتقدید برای این مهم، تشکیل یک جمعیت، ‌ یک جریان یا یک راه جمعی دیگری لازم است؟ سوال این است که درپی نام نیکی هستید که از شما باقی می‌ماند، یا می‌خواهید به استناد آن اصول مدنظرتان، کار موثری بکنید؟ قبول دارید که ماندن نام نیک از کسی الزاماً به‌معنای آن نیست که او عملاً کاری کرده باشد؛‌‌ همان فاصله میان خلق لحظات حماسی سیاسی و رویه‌های سیاسی که به نتیجه‌های ماندگار می‌اندیشند...
تا حالا رویه من و چند نفر دیگر، انفرادی بوده است و چند نفر خاص هستند که چنین مواضعی می‌گیرند. البته همین مقدار هم خیلی مؤثر بوده است. اگر امثال ما در این دوره نبودند، قطعا تندروی‌ها خیلی بیشتر بود. همین موضع‌گیری‌ها باعث شد که این‌ها در خیلی‌ از جا‌ها کوتاه بیایند و عقب‌نشینی کنند یا نتوانند مثلا در مجلس می‌دان‌دار باشند. ادامه این اقدامات هرچند به شکل فردی آثاری دارد، اما شاید آثار تعیین‌کننده عمیقی نداشته باشد و نتواند ابتکار عمل را در صحنه سیاسی در دست بگیرد. لازم است که حتما تشکیلاتی باشد، همفکری باشد و کار جمعی صورت بگیرد.
برنامه‌ای برای این کار دارید؟
بله، مخصوصا الان که داریم به انتخابات مجلس نزدیک می‌شویم، ما هم نشست‌هایی داریم تا این‌گونه افراد بتوانند وارد مجلس بشوند. ما معتقد به کار جمعی حساب‌شده هستیم. البته توفیق در این راه تا حد زیادی بستگی دارد به این‌که ترکیب مجلس نهم چطور باشد. به‌هرحال من به این موضوع اعتقاد دارم و عملا هم دنبال این کار هستم. حتی تشکیلاتی مانند حزب هم می‌تواند در دستور کار باشد.
این‌ روز‌ها یکی از دغدغه‌های اهالی سیاست و به‌طور خاص فعالان سیاسی اصول‌گرا، سازماندهی جریان انحرافی برای کسب کرسی‌های گسترده در مجلس است...
اصل دخالت دولت در انتخابات مجلس کار غلطی است، برای اینکه انتخابات مجلس برای انتخاب افرادی است که قرار است ناظر بر دولت باشند، حالا اگر دولت بخواهد در انتخاب این ناظران نقش داشته باشد، قابل توجیه نیست. البته این حرف‌ها براساس شنیده‌ها و احتمالات است و بر اساس احتمالات هم نمی‌شود قضاوت کرد و نظر داد.
یعنی شما با وجود احتمال چنین مباحثی خوشبینانه نگاه می‌کنید؟
البته از برخی جریانات حاکم در دولت این طور کار‌ها برمی‌آید، ما خیلی خوش‌بین هم نباید باشیم (ه‌مان طور که خیلی بدبین هم نباید باشیم). مثلاً بخشی از سود سهام عدالت در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری بین مردم توزیع شد، به‌ویژه در شهرهای کوچک و روستا‌ها. خبر متوا‌تر است، با شواهدی غیرقابل انکار. حال آیا واقعا سود سهام بوده یا از جای دیگر آورده شده، قابل بحث است. این بودجه‌ها هم قابل تأمین است. بالاخره بودجه‌های «در اختیار» وجود دارد و می‌توان از آن استفاده کرد و نهادهای نظارتی مثل دیوان محاسبات هم شاید خیلی نتوانند ایراد بگیرند. بستگی به تعهد دولت دارد که آیا این کار را تخلف بداند یا نه. ببنید به دولت کنونی، انتقادات بسیاری می‌شود، به قانون‌گریزی‌ها و غوغاسالاری‌ها و انحراف‌های عقیدتی و...؛ همان‌ها که آن اوایل در دفاع دولت، و در ذمّ امثال شما، فریاد می‌کشیدند، حالا انتقادات زیادی دارند. با این همه مواضع منفی، قدرت دولت برای انجام کارهای پرسروصدایی که چه‌بسا کلی متخصص هم با آن مخالف است، از کجا ناشی می‌شود؟
در درجه اول به‌سبب حمایت‌ها و همراهی‌های قابل توجه و البته کم‌نظیری است که در سطوح بالای نظام ما از دولت نهم به‌عمل آمد که برخی از آن‌ها بجا هم بود. حالا البته این دست تایید و تاکید‌ها، به‌سبب برخی انحرافات و اصرار بر آن‌ها رخ بربسته است.
یکی هم پایگاه اجتماعی خود آقای احمدی‌نژاد در تیپ فقیر و روستایی است. ایشان اساساً سیاستشان همین است، خودش هم می‌گوید که ما توده مردم را داشته باشیم، کاری به بقیه نداریم، کاری به نخبگان نداریم، مگر تعداد نخبه‌ها چقدر است؟ روش دولت هم بیشتر توزیع پول است. دولت اصرار داشت که قانون هدفمندی یارانه‌ها برخلاف نظر مجلس - که می‌گفت باید ۵ساله‌ اجرا بشود - در مدت دو تا سه سال اجرا بشود.
البته دلایلی هم برای خودش داشت مثل اینکه تعداد شوک اقتصادی که به جامعه وارد می‌شود و طبعا تورم انتظاری کمتر باشد. یک علتش هم این بود که دولت تمایل دارد بین مردم پول بیشتری توزیع کند. در سفرهای استانی هم هرکسی که نامه‌ای ببرد، بالاخره پولی می‌گیرد. اما این، روش بسیار غلطی است، چون مردم را عادت می‌دهیم که بیایند پول بگیرند و بروند. برای دولت‌های آینده هم مشکل ایجاد می‌کند. اصلا عادلانه نیست. عامل سوم جسارت و تهوری است که شخص رئیس‌جمهور دارد.
فکر می‌کنید که بالاخره سئوال از رییس جمهور در مجلس عملی شود؟
امیدوارم. فعلا یک گام پیش رفته، یعنی سؤلات به کمیسیونهای مربوط ارجاع شده است. دولت باید از این ماجرا استقبال کند تا حرف‌هایش را بزند. این‌بار هیات رئیسه هم همراهی بیشتری دارد و البته طبق قانون نمی‌تواند انجام ندهد.
برخی می‌گویند ممکن است در بحث پرسش از رئیس‌جمهور، بحث‌هایی از سوی ایشان طرح شود که به تنش‌های جدید منجر شود...
البته ایشان حق دارند یک‌ساعت حرف بزنند ولی نمی‌توان با این استدلال، جلوی سوال از رئیس-جمهور را گرفت و باعث شد که این مساله یک تابو تلقی شود. البته سوال‌های ما هم کاملاً مشخص است، ممکن است از میان پرسش‌هایی که در کمیسیون‌های مربوط توسط نماینده رئیس‌جمهور پاسخ داده می‌‌شود، برخی موارد قانع‌کننده باشد. اما پرسش‌ها مشخص و جدی‌ است و پاسخ‌های جدی هم می‌طلبد. برای مثال، قرار بود تا پایان سال ۸۹، دولت دو میلیارد دلار تسهیلات ارزی به متروی تهران و کلان‌شهر‌ها و حمل و نقل عمومی پرداخت کند، چرا پرداخت نشد؟ یا هدفمندکردن یارانه‌ها طبق قانون مصوب در مجلس اجرا نشده است. رییس جمهور باید به این پرسش‌ها پاسخ مشخصی بدهد.
شما برای بیرون رفتن از این وضعیت، چه برنامه‌ای دارید؟ می‌شود شاخصه‌هایش را بگویید.
به نظر من بهترین راه برای خروج از این وضعیت این است که ما یک مجلس قوی و واقعی داشته باشیم، مجلسی که واقعا معتقد به نظارت بر امور کشور باشد و از حقوق مردم دفاع کند و در عین حال برداشت درستی از مسائل کشور و از اصول و آرمان‌ها مانند آزادی بیان و از ولایت فقیه داشته باشد. آنجایی که احساس وظیفه می‌کند باید وارد بشود و اهل ملاحظه‌کاری نباشد. البته نمی‌خواهم بگویم که مجلس فعلی کاری نکرده و نمی‌کند. اتفاقاً خیلی کار‌ها کرده است؛ خیلی از گزارش تخلفات را ارائه کرده است و در این دوره گزارش‌های کمیسیون اصل نود و بعضی استیضاح‌ها هم بوده است. مثلا استیضاح مرحوم کردان بسیار مهم و به نفع نظام بود.
راهکارتان برای تشکیل مجلسی با چنین خصایلی چیست؟
راهش این است که مشارکت مردم بالا باشد. به خاطر همین من اصرار دارم که اصلاح‌طلب‌ها هم در این انتخابات به طور فعال شرکت کنند تا فضا گرم‌تر شود. من معتقدم اگر مشارکت بالا باشد، نمایندگان مستقل و منتقد دولت، معتدل، عاقل و قانون‌گرا پیروز می‌شوند. اگر ما چنین اکثریتی داشته باشیم، فضای سیاسی عوض خواهد شد. از سوی دیگر، اگر ما بتوانیم، مثلا یک مشارکت ۷۰ درصدی داشته باشیم، بسیاری از تهدیدات خارجی دفع می‌شود. این خیلی مهم است. الآن غربی‌ها چشم به ما دوخته‌اند. اگر ما بتوانیم مشارکت بالایی داشته باشیم، قطع امید می‌کنند.
برخی از اصلاح‌طلب‌ها معتقدند که با حضورشان تنها تنور انتخابات گرم می‌شود.
عیب ندارد، به نفع نظام است. اشکال ندارد، آن‌ها حرف خودشان را بزنند. تنور انتخابات هم گرم بشود. آن‌ها که مخالف نظام نیستند. واقعیت این است که اصلاح‌طلب‌ها هم که نمی‌خواهند نظام سرنگون بشود. با توجه به شرایط دنیا و شرایط کشور آیا الان ما نباید از نظام دفاع کنیم؟ آیا نباید ما مشارکت را به هر قیمتی شده بالا ببریم؟ باید مسائل را از هم تفکیک کرد. اگر گروهی مطالباتی از حوادث انتخابات گذشته دارند، نباید انتخابات را به آن مطالبات مشروط کنند. می‌توانند کرسی‌های بیشتری از مجلس را بگیرند و از این طریق هم مطالباتشان را دنبال کنند.
ما برای تقویت و دفاع از نظام در برابر دشمن، وظیفه داریم که کمک کنیم مشارکت بالا برود. به نظر من شرکت نکردن اصلاح‌طلبان در انتخابات اشتباه بزرگی‌ است چراکه اگر این‌ها شرکت نکنند و مشارکت هم در حد قابل قبولی باشد، این امر موجب انزوای آن‌ها می‌شود.
در این فضا نقش شورای نگهبان چیست؟
خیلی مهم است. اگر بخواهند به طور گسترده رد صلاحیت کنند، شور انتخابات کم می‌شود، عده‌ای از مردم شرکت نمی‌کنند و این برای نظام خیلی بد است. به نظر من فقط آن کسانی باید رد صلاحیت بشوند که اقدام عملی علیه نظام کرده‌اند، یعنی در خیابان اغتشاش کردند. به باور من همه اصل نظام را دوست دارند، اگر نظام به خطر بیفتد من معتقدم که بیش از ۹۰ درصد مردم وارد میدان می‌شوند. بنابراین ما نباید دافعه ایجاد کنیم.
درخواست شما برای مشارکت بالای مردم، در واقع نشان می‌دهد که در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی سیاست جناحی هیچ‌وقت نمی‌میرد، چرا که چند سال پیش اصلاح‌طلبان بودند که می‌خواستند مشارکت مردم در هر انتخاباتی بالا باشد. فکر می‌کنید در آینده، به ویژه در همین یک‌سال پیش رو، این سیاست جناحی می‌تواند تقویت بشود؟ خودتان تصورتان این است که تمایل به این است که سیاست جناجی در نظام تقویت بشود که دو یا سه جناح با یکدیگر در حال رقابت باشند، یا اینکه روال‌ یک‌سال آینده تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری، به سمت این خواهد رفت که جریان خاصی همه فضا‌ها را یکدست کند.
به نظر من سیاست کلی جریان‌های دولت این است که فضا یکدست بشود. ولی من معتقدم که باید مصلحان جامعه با این سیاست مقابله کنند و اجازه ندهند که این کار انجام بشود. همین که اعلام شده درصورتی‌که اصلاح‌طلب‌ها توبه کنند و به اشتباه‌شان اعتراف کنند، آزادند در انتخابات شرکت کنند، سیاست غلطی است، چرا که برخی از آن‌ها اعتقاداتی دارند که نمی‌توان به آن‌ها گفت از اعتقادتان درباره برخی وقایع دست بردارید. تفسیرشان از فلان واقعه، به شکل خاص است، نمی‌توان گفت آقا تو واقعیت را طور دیگری ببین، همان‌طورکه من می‌بینم.
چند درصد از اصلاح‌طلب‌ها واقعا از خط اصلی که امکان بازگشتشان به فضاهایی مثل مجلس و دولت باشد خارج شدند. یعنی واقعا نباید بخشیشان را خارج‌شده تلقی کرد؟
بخش کوچکی از آن‌ها ساختارشکن بودند یعنی به دنبال تغییر چارچوب نظام بودند. این‌ها اغلب در خارج کشورند. یک عده‌شان که اصلا امکان ورود برایشان نیست چون در زندان‌اند. من معتقدم که مابقی این‌ها باید کاندیدا بشوند. فرض کنید که رد صلاحیت بشوند. اما آن‌ها به وظیفه خودشان عمل کرده‌اند. آن‌ها فردا در مقابل تاریخ و در مقابل مردم، پاسخگو هستند و در واقع با مردم و تاریخ اتمام حجت کرده‌اند.
حضور در ۹دی هم دفاع از اصل و کلیت نظام بود... مثل همین حرف و درخواست شما...
حضور مردم در ۹ دی، برای دفاع از نظام بود. حتی خیلی از افراد معترض هم آمدند، چون معتقد بودند که اصل نظام مهم‌تر از این‌ حرف‌هاست. این‌طور نیست که بگوییم که فقط بسیجی‌ها و تیپ‌های حزب‌اللهی بودند. نه، خیلی از منتقدان و مخالفان هم بودند. البته ۹دی جنبه دفاع از مقدسات دینی هم داشت. یک عده برای دفاع از شعائر دینی وارد میدان شدند.
در هر صورت، پدیده ۹ دی، به هیچ‌وجه یک پدیده جناحی نبود که بگوییم که این‌ها طرفداران آقای احمدی‌نژاد یا دولت بودند. وقتی مردم احساس کنند که اصل نظام در خطر است، وارد صحنه می‌شوند. شبیه کاری که در ۲۳ تیر سال ۷۸ اتفاق افتاد. وقتی در ۱۸ تیر آن اتفاقات افتاد، بعد از چند روز مردم ریختند در خیابان و آن داستان را تمام کردند. اکثر مردم به نظام اعتماد دارند و حرف نظام را قبول می‌کنند. وقتی رهبر انقلاب می‌گویند که تقلب نشده است، اکثریت قاطع می‌گویند که‌ تقلب نشده است. ۹ دی یک چنین حادثه و پدیده‌ای بود. بنابراین هیچ‌کس نباید این اتفاق را به نفع خودش مصادره کند و مختص به قشر خاصی از جامعه بداند. این روش غلط است. نظر خود رهبر انقلاب هم این است که نباید ۹ دی را سیاسی و جناحی کرد.
هر دولتی که باشد ما با بخشی از این مشکلات قطعا مواجه هستیم. این‌طور نیست که اگر دولت آقای احمدی‌نژاد نبود، مشکلات ما خیلی کمتر بود. البته شاید با یک سیاست‌ورزی بهتر کمتر می‌شد. بالاخره ما آرمان‌هایی داریم که نمی‌توانیم از آن‌ها دست بکشیم. ما معتقد به صدور انقلابیم، ما معتقد به آزادی فلسطین هستیم. این‌ها برای ما خط قرمز است و نمی‌توانیم از آن‌ها عبور کنیم.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: