روایتی از دیده نشدن سید احمد خمینی و شایعه قهر او پس از رحلت امام

کد خبر : 194058

روزنامه شرق به مناسبت سالگرد در گذشت سید احمد خمینی با مجید انصاری گفت وگویی انجام داده است.در بخشی از این گفت وگو آمده است. *بعد از فوت حاج‌آقا مصطفی بود و خلأیی که به واسطه فوت ایشان در بیت امام به وجود آمد. اداره بیت حضرت امام و ارتباطات مردم مسلمان سراسر دنیا با ایشان دشوار بود و با شهادت ایشان این شبهه به وجود آمد که نکند در امور بیت خللی ایجاد شود و با جایگزینی سریع حاج احمدآقا در نجف و کمک کردن در این بحث مدیریتی به امام نه تنها خلأ حاج آقا مصطفی حس نشد، بلکه هوشمندی بالا و ارتباط نزدیکی که حاج‌احمد با بدنه انقلاب و ایران داشتند یک گشایش جدیدی ایجاد کرد و سرعت گرفت. ایشان روابط عمومی بالایی با تک‌تک افراد داشت و فضل و دانش هم از دیگر ویژگی‌های ایشان بود. دغدغه‌های تالیف را نیز مانند حاج آقا مصطفی نداشتند و زمان بیشتری را درخصوص سازماندهی و مدیریت بیت و دفتر امام داشتند. این مساله ادامه پیدا کرد و با اوج گرفتن نهضت، مساله اخراج امام از عراق و کویت و مهاجرت به پاریس اتفاق افتاد که حقیقتا از این مقطع نقش تعیین‌ کننده ایشان در مشورت دادن و این هجرت بزرگ کاملا مشهود است. با توجه به فضای رسانه‌های جهانی، استقرار امام در نوفل لوشاتو به عنوان کسی که در رهبری نهضت حرف اول را می‌زند، کانون مدیریت و هدایت برنامه‌ها بعد از امام (ره) به عهده حاج احمدآقا بود و به نظر من باید ابعاد گوناگون مدیریت ایشان بر آن مجموعه و مشورت دادن مورد توجه قرار بگیرد. مرحله سوم بعد از ورود به ایران و حیات ایشان در کنار امام بود. *مدیریت و اداره بیت امام و سازماندهی تشکیلاتی کوچک بود که قوا، سازمان‌ها، جامعه و... را با امام ارتباط می‌داد. با هوش و ذکاوت حاج احمدآقا دفتر به گونه‌ای طراحی شده بود که بالاترین کارایی را داشته باشد و از حیث کسب اخبار روزانه، طراحی برنامه‌ای برای همه امور کشور و بین‌الملل، ایجاد ارتباط بین همه اقشار کشور و منطقه از نظر سیاسی، ایجاد پل مطمئنی بین امام و مردم بود. یکی دیگر از مسوولیت‌های سید احمدآقا مواظبت از امام بود بنابراین امام به نوه‌ها می‌گفتند شما پدرداری را از پدرتان بیاموزید. ایشان فردی دلسوز بود و با برنامه‌ریزی‌های پزشکی دقیق بر اساس سن و بیماری امام، باعث سلامتی، زنده بودن، شادی و نشاط امام می‌شدند. نقش دیگر حاج احمدآقا این بود که نماینده امام بودند. در جلسات سران سه قوه و گرچه با حق رای شرکت نمی‌کردند اما حضور ایشان در جلسات سران سه قوه‌، هم موجب دلگرمی آنها بود و هم از پشتوانه فکری بزرگی برخوردار بودند، زیرا ایشان شخصیت بسیار بسیار تیزهوشی بودند که در سایه قله بلند امام شخصیت ایشان بروز پیدا نکرد. ایشان در جلساتی که شرکت می‌کردند، هم دیدگاه امام و هم نظر خود را بیان می‌کردند و نقطه نظرات مسوولان را به سمع و نظر امام می‌رساندند. در آن زمان در مسایلی که پیش می‌آمد از سه قوه می‌خواستند با هم به برطرف کردن مشکل بپردازند. سران سه قوه نیز از وزن بالایی برخوردار بودند. حضور اینها به تنهایی برای اداره یک کشور کافی بود و حضور حاج احمد‌آقا باعث می‌شد امام با اطمینان نظارت‌شان را اعمال کنند و هم سیاست‌گذاری‌های کلی داشته باشند. *امام می‌فرمودند الزاما موسسه فرهنگی نیاز به دفتر پرزرق و برق، تشکیلات و دفتردار، خدم و حشم ندارد و بزرگان ما با دفاتری کوچک توانسته‌اند جهانی را مدیریت کنند مانند آیت‌الله بروجردی، حاج شیخ‌عبدالکریم حائری. امام اگر وضع قم الان را ببینند معلوم نیست چه خواهند گفت. به نظر می‌رسد الان در تاسیس دفاتر پرزرق و برق موازی افراط شده است. بنابراین اول خود امام نسبت به این موضوع حساس بودند. مساله بعدی خود حاج احمدآقا بود که واقعا پایبند به این موضوع، بی‌تکلف، ساده زیست و از این حیث ممتاز بودند. ایشان اواخر حیات‌شان با یک پیکان رفت و آمد می‌کردند و دوست داشتند ساده زندگی کنند و از جمله این موضوع که در صورت توسعه دفتر امام امکان نفوذ دشمن بیشتر می‌شود. نفوذگاه‌ها توسط امام مسدود شد و منافقان نتوانستند به بیت امام راه پیدا کنند. من مطمئن هستم اگر این تشکیلات عریض و طویل بود راه‌های نفوذ گسترده می‌شد. *اگر احمدآقا در سال66 به تشکیل مجمع روحانیون مبارز کمک می‌کنند از این جهت بود که به تدریج نگاه تک‌صدایی درون سازمان روحانیت داشت فراگیر می‌شد و می‌خواستند جلو آن را بگیرند، به خصوص اینکه برخی روحانیون نسبت به مقوله اقتصاد و... نظرات خاصی داشتند که این مسایل برای دولت در حال جنگ مهم بود و باعث تضعیف روحیه مردم می‌شد؛ حتی در امور کشور اتهاماتی زده می‌شد و افرادی که به توزیع عادلانه امکانات تاکید داشتند به کمونیست بودن متهم می‌شدند و امام توسط حاج احمدآقا در جلسات سه قوه و سایر جاها دفاع می‌کردند. به قول حضرت امام می‌خواستند به امام بد بگویند و از آنجا که حاج احمدآقا سپر دفاع امام بود به ایشان بد می‌گفتند. بهترین دلیل بر گفتار من این است که زمانی حاج احمدآقا پیشنهاد مجمع روحانیون را مطرح کردند امام مانند کسی که منتظر این مساله بود با استقبال می‌پذیرفتند، در حالی که امام در تصمیم‌گیری کاملا جدی بودند و اگر این کار را خلاف مصلحت می‌دانستند حتما می‌فرمودند نه! من در یکی، دو سال گذشته دیده‌ام افرادی که اصلا از این موضوع آگاه نیستند مطرح کرده‌اند که تاسیس مجمع انشقاق در روحانیت بود. در ابتدای تاسیس نیز این شبهه وجود داشت و مرحوم حاج احمدآقا برای رفع این شبهه نوعا به دنبال این بودند که مجمع و جامعه تلفیق شود و طی نامه‌ای که ما نوشتیم امام بر سیر چگونگی تشکیل مجمع تاکید کردند و حاج احمدآقا سعی می‌کردند رابطه امام با گروه‌های سیاسی را برقرار کنند و همه دسترسی به امام داشته باشند و اگر امام با سنجش موقعیت و مصلحت‌اندیشی شرایطی را پذیرفتند که با دیدگاه عده‌ای نزدیک‌تر بوده است معنای آن این نیست امام یا حاج احمدآقا همراه با جریانات یا گروهی هستند و دیگران نیز باید خود را با شرایط تطبیق دهند. *این صحبت‌ها بی‌اساس است و امام در دو سال آخر حیات خود تصمیمات بزرگی گرفتند که خارج از حیطه وظایف حاج احمدآقا بود، مانند نامه امام به گورباچف و اقدامات بزرگ داخلی و خارجی که توسط امام انجام شد. امام تا چند روز قبل از بستری شدن در بیمارستان حال مساعدی داشتند و 9 سال بود که تحت نظارت شورای پزشکی بودند و آنها سلامتی امام را کنترل می‌کردند. حساسیتی که حضرت امام براساس اشرافی که بر مسایل داشتند و هوشمندی در مسایل اطلاعاتی مانع این قضیه می‌شد که کسی بتواند یا بخواهد ایشان را کانالیزه کند. مرحوم حاج احمدآقا هم بنا بر خواسته امام عمل می‌کردند و خواسته امام این بود که مطلع شوند. سال 66 امام حمله قلبی دومی داشتند که بسیاری از مردم مطلع نشدند و پزشکان امام توصیه کردند ایشان را از اخبار استرس‌دار دور نگه دارند و کار امام سبک شود. بر همین اساس مرحوم حاج احمدآقا برنامه‌ریزی جدیدی کردند و یک مقدار بولتن‌ها و خلاصه نامه‌ها را کمتر به امام بدهند تا امام به لحاظ کمّی، وقت بیشتری برای استراحت داشته باشند. پس از مدتی ایشان از حاج احمدآقا پرسیده بودند، دیگر مدتی است که نامه‌های انتقادی و توهین‌آمیز نمی‌رسد آیا وضع اینقدر خوب شده که مردم دیگر منتقد نیستند یا چیز دیگری است؟ و حاج احمدآقا جریان را مطرح کردند و امام فرمودند باید طبق همان روال اخبار و اطلاعات در اختیارشان باشد. امام دستور داده بودند رادیوهای مختلف و شبکه‌های مختلف در اختیارشان قرار گیرد و مقید بودند که به‌طور منظم اخبار رادیوهای خارجی و داخلی، صحن مجلس، خطبه‌های نماز جمعه و... را بشنوند بنابراین، امکان کانالیزه کردن و قرنطینه امام امکان‌پذیر نبود و این مساله توسط کسانی مطرح شده است که نظرات امام برخلاف خواسته‌های آنها بوده است و مانند قبل انگشت اشاره به سمت حاج احمدآقا می‌گرفتند. * من احساسم بر این است که مرحوم حاج احمدآقا آگاه شده بودند که عمرشان کوتاه است و به خصوص دو سال پایان عمر بیشتر شاهد این شواهد و قراین هستیم و در مقطعی ایشان تصمیم گرفتند چند ماهی با خدای خودشان خلوت کنند و در یک خانه روستایی با یک چاه آب در منطقه‌ای بین قم و تهران در عمق بیابان که الان به نام دشت احمد معروف است و در حال حاضر باغ پسته است در دو نوبت در آنجا به انجام فعالیت‌های مذهبی پرداختند. یک مدت شایع شد حاج احمدآقا قهر کردند که در انظار دیده نشده‌اند و در جلسات شورای‌عالی امنیت ملی و... شرکت نمی‌کردند، در حالی که در حقیقت قهری در میان نبود. ایشان آنجا بودند و بسیار کم و در حد ضرورت به تهران می‌آمدند و حالت روحانی در ایشان ایجاد شده بود که نشان می‌داد توجه به تزکیه نفس، درسی بود که از امام گرفته‌اند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: