گفت من زیر بار سنگین مرجعیت نمی روم
من از نزديكانشان شنيده ام كسانى به ايشان پيشنهاد كرده بودند كه: «شما با شرايطى كه داريد، چرا براى قبول مرجعيت آماده نمى شويد كه مثلاً رساله بنويسيد؟» كسانى هم از نزديكان يا شاگردان اصرار كرده بودند. ايشان در جلسه اى فرموده بودند كه: «من بررسى كردم، ديدم نمىتوانم زير بار سنگين اين مرحله بروم، از اين جهت، به هيچ وجه حاضر نيستم و ديگر در اين زمينه، با من بحث نكنيد»
کد خبر :
212214
سرویس سیاسی «فردا»: آيت الله محمد يزدي رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و اين رياست را از آيت الله مشكيني به ارث برده است. وي كه خود از السابقون انقلاب اسلامي و مبارزه است، در گفتگو با ویژه نامه روزنامه جوان که در سالگرد ارتحال آیت الله مشکینی منتشر شده است، از پيشكسوتي آيت الله مشكيني در نهضت امام خميني ياد ميكند و توصيه هاي آن فقيه مجاهد در دوره مبارزه و پس از انقلاب در مقام رياست خبرگان و جامعه مدرسين. آشنايى حضرت عالى با آيتالله مشكينى از چه زمانى آغاز شد و ارتباط جناب عالى با ايشان چگونه بود؟ اولين جايى كه مرحوم آيتالله مشكينى را زيارت كردم، در
تجمعى در مدرسه خان بود و هنوز مسائل انقلاب ـ به اين شكل كه بعدها گرم شد و انقلابات مردمى بود ـ شكل نگرفته بود. ظاهراً سخنرانى ايشان در آن اجتماع، مربوط به مسائل حوزهاى يا مقدماتى براى آن بود. دقيقاً يادم است كه اواخر بحثشان، شايد يك ربع به عربى صحبت كردند و من همان جا با حس پيجويى و تحقيق كه چرا به عربى مىگويند، متوجه شدم كه مىخواستند يكسرى نكات اخلاقى براى طلبهها بگويند كه ذكرش را براى عموم خيلى مناسب نمىديدند. من به ايشان علاقهمند شدم از اين جهت كه ديدم هم بحث كلى ايشان، مناسب بود و هم بخشى كه براى نصيحت به طلبهها گفتند.
طبعاً در اجتماعات يا جريانهاى بعدى كه پيش مىآمد، من با ايشان آشناتر مىشدم و به ارادتم افزوده مى شد. در مرحله بعد كه جريانهاى انقلاب و جلسات جامعه مدرسين پيش آمد و من هم عضو كوچكى در آن جمع بودم و ايشان هم از شخصيتها و اعضاى اين جمع بودند، در جلسات جامعه، موضعگيرىهاى ايشان و علاقهاى را كه به امام و انقلاب داشتند، مىديدم. هرچه جلو مىرفتيم، به ايشان علاقهمندتر مىشدم. نكتهاى كه مىخواهم اينجا بگويم، مربوط به نزديك پيروزى انقلاب است. در شرايط خاصى بود كه منزل ما، تا حدى مركز تلاشهاى انقلابيون بود. مسئلهاى پيش آمد و من مىخواستم
اقدام كنم و كمى در مسئله شرعى ترديد داشتم. آن موقع جامعه مدرسين مكان خيلى ثابتى نداشتند و جلساتشان در منزل آقايان تشكيل مىشد. يادم است اين جلسه، در منزل آيتالله امينى يا منزل آيتالله طاهرى بود كه كنار خيابانهاى اصلى بود. در آن جلسه، براى اينكه آن شبهه شرعى من رفع شود، گفتم: «من دلم مىخواهد يكى از آقايانى كه بزرگتر هستند، موافقت كنند و اجازه بدهند، تا من راحتتر بتوانم اين اقدامى را كه مىخواهم، انجام بدهم.» ديدم هر كسى احتياطى مىكند و چيزى مىگويد. يك دفعه، آيتالله مشكينى فرمودند: «به جاى اينكه شماها، خودتان اين كار را به عهده بگيريد و
انجام دهيد، حالا هم كه كسى جلو افتاده و كار را شروع كرده و به جايى مىرسد، به جاى اينكه كمكش كنيد، سنگاندازى مىكنيد و سر راهش مانع ايجاد مى كنيد؟» بعد فرمودند: «من به عهده مىگيرم و شما برو راحت كارت را انجام بده.» من از شهامت و شجاعت ايشان در اين قبيل مسائل انقلاب، خيلى خوشحال شدم، البته مسئله من هم جنبه شرعى داشت و من معمولاً با مبانى امام كار مىكردم كه آن موقع ايشان در تبعيد بودند. اين هم نقطهاى بود كه من به آيتالله مشكينى نزديكتر شدم و طبعاً در جلسات هم كه بوديم، ابراز ارادت مىكردم. نكتهاى را هم در مورد تعيين مرجعيت مراجع نهگانه عرض كنم
كه درباره آن بحثهاى بسيار طولانى انجام گرفت. بعد از فوت مرحوم آيتالله گلپايگانى و مرحوم آيتالله اراكى، بحث مرجعيت شروع شده بود كه خيلى طول كشيد. در آن جلسات تعيين مرجعيت هم، موضعگيرىهاى آيتالله مشكينى، براى من خيلى قابل توجه بود و به آنها دقت مىكردم. راجع به افرادي كه در جلسه يا به طور خصوصى با من صحبت مىكردند، مىديدم كه نظرات ايشان خيلى دقيق بود و بسيارى از جوانب شرعى را رعايت مىكردند. مسئله هم مسئله مهمى بود و مىخواستند اعلام كنند كه اين تعداد از آقايان مرجع هستند تا منتهى شد به آن نظرى كه اعلام شد. در اين جلسات هم من به ايشان
نزديكتر شدم، يعنى ارادتم بيشتر مىشد. نكته ديگر اينكه ايشان در هر جلسه اى صحبت مىكردند، در شروع صحبتشان از جملات ادعيه مأثوره ائمه عليهم السلام استفاده مىكردند. من به اين مورد هم خيلى توجه داشتم و علاقه مند بودم. آنچه ايشان در خطبه مىخواندند ـ برخلاف خطبههاى متعارفى كه چند جمله است و خوانده مىشود ـ غالباً بخشهايى از عبارات ادعيه بود. جنابعالي اكنون در جايگاه رياست جامعه مدرسين حوزه علميه قم هستيد كه پيش از اين آيتالله مشكيني اين مسئوليت مهم را برعهده داشتند، مشي ايشان در اداره جامعه مدرسين كه طبعاً دشواريهاي خاص خود را بهدليل تنوع
نظرات ميتواند داشته باشد، چه بود؟ دبيرى جامعه مدرسين طبق اساسنامه اش دورهاى بود و بعد از اتمام هر دوره، كس ديگرى را انتخاب مىكردند. بعد از پيروزى انقلاب كه به حاكميت امام منجر شد، دبيرى به عهده مرحوم آيتالله مشكينى قرار گرفت و ايشان رئيس جامعه مدرسين بودند و سياستهاى كلى را تعيين مىكردند، مثلاً يادم است يكى از سياستها ـ كه آن موقع اولين چيزى بود كه به من ابلاغ كردند ـ اين بود كه جامعه مدرسين بايد به اندازه جيبش خرج كند و اگر ندارد، خرج نكند و اين روند كه از اين و آن قرض كرده و خرج كرده است، نبايد ادامه پيدا كند. در مديريت اينجا، اصل اول ايشان اين
بود: «بايد به اندازه جيبتان خرج كنيد.» اصل دومشان ـ كه خيلى جالب بود و ما تا الان هم استفاده مىكنيم ـ اين بود كه چون جامعه مدرسين، منبع درآمد غيرروحانى ندارد، هميشه بايد پساندازى را براى خودش در نظر بگيرد كه اگر مشكلى پيش آمد، براى يكى دو ماه جريان عادى متوقف نشود.
در مجلس خبرگان هم كه ايشان رئيس مجلس بودند و در اين دورههاى اخير، من هم عضو خبرگان شده بودم. يادم است در يكى از اجلاسها فرمودند: «من چهار پنج مطلب فراهم كرده ام كه مىخواهم درباره آنها صحبت كنم و فكر مىكنم كه از اولويت برخوردار
است.» يكى دو مطلب را ما گفتيم كه اصلاً اولويت ندارد و مسائل كوچك است. شما رئيس مجلس خبرگان هستيد و مجلس خبرگان هم اهميتش بالاتر از اينهاست و مثلاً فلان مطلب در شرايط كنونى جهانى از اهميت بالاترى برخوردار است. ايشان كمى توضيح خواستند و ما توضيح داديم و يادم است كه دو سه تا مطلب را به راحتى قبول كردند كه جا به جا كنند، به عبارت ديگر اگر ما به عنوان مشاور، خدمتشان مطلبى مىگفتيم، احترام مىكردند. نه تنها به من، بلكه به تعدادى از دوستانى كه به مسائل اجتماعى ـ سياسى ورود بيشترى داشتند، اعتماد مى كردند. اين هم يك مرحله ارتباط من با ايشان بود. واقعيت اين است كه
مرحوم آيتالله مشكينى، يكى از سرمايههاى گرانقدر حوزه علميه قم بودند. من از نزديكانشان شنيده ام كسانى به ايشان پيشنهاد كرده بودند كه: «شما با شرايطى كه داريد، چرا براى قبول مرجعيت آماده نمىشويد كه مثلاً رساله بنويسيد؟» كسانى هم از نزديكان يا شاگردان اصرار كرده بودند. ايشان در جلسه اى فرموده بودند كه: «من بررسى كردم، ديدم نمىتوانم زير بار سنگين اين مرحله بروم، از اين جهت، به هيچ وجه حاضر نيستم و ديگر در اين زمينه، با من بحث نكنيد» يعنى با داشتن شرايط اجتماعى و موقعيت مقبوليت حوزه علميه ـ كه از اساتيد شناخته شده درسهاى سطوح عالى، درس خارج و درس
اخلاق بودندـ اگر ايشان وارد بحثهاى مرجعيت هم مىشدند، استقبال مىشد، ولى ايشان رسماً رد كردند. درسهاي اخلاق و ويژگيهاي اخلاقي آيتالله مشكيني زبانزد است، اگر در اين زمينه خاطراتي داريد، بفرماييد. درسهاى اخلاقى ايشان معروف است. هيچ جلسه اخلاق ايشان نبود كه من در آن جلسه حضور داشته باشم و ايشان صحبت كنند و به ياد اين روايت نيفتم كه: «يذكركم اللّه رويته: ديدار او انسان را به ياد خدا مىاندازد.» چون حتماً در بحثهايشان، در حد چند جمله اخلاقى ـ روايى، موعظه و نصيحت مىكردند كه: «مراقب خودتان باشيد.» در معاشرتهايى كه با ايشان داشتم، سادهزيستى
ايشان، بارز بود. اهل تشريفات نبودند و اين اواخر، چون پا درد داشتند، وقتى ما مىرفتيم، مىديديم يكى ـ دو صندلى هم آن جا بود. اين اواخر، قبول كرده بودند كه در اتاق بيرونى روى صندلى بنشينند، حتى يك مبل هم در خانه شان نبود. اين، زندگى بيرونى ايشان بود. در مورد زندگى درونى هم، چند بار با خانواده به خانه ايشان رفته بوديم. منزل قبليشان، منزل محقر و كوچكى نزديك منزل آيتالله جنتى بود تا اين اواخر، كه مراجعات زياد شده بود و موقعيت رئيس مجلس خبرگان و دبيرى جامعه مدرسين را داشتند. بعدها به اين منزلى كه در خيابان باجك قرار دارد، آمدند و طبعاً حفاظت و امنيت آن را
برايشان تكليف كردند و مقدارى شرايط بهترى فراهم شده بود. زندگيشان زندگى سادهاى بود. البته به خدمت به طلاب و حوزه بسيار علاقهمند بودند. مدرسهاى را به نام «الهادى» ساختند و واحد انتشارات درست كردند. زمانى كه من در قوه قضائيه بودم، يكى دو مراجعه در مورد كارهاى مدرسه يا كتابخانهشان بود كه به من ارجاع داده بودند تا موضوع حل و فصل شود. من ديدم كه خيلى طبيعى مىگويند كه مطابق مقررات، ضوابط و قانون عمل شود، هيچ وقت از انسان چيزى را به اين صورت نمىخواستند كه مثلاً «اين كار انجام شود» يا «نشود.» اينها بر صفا و صميميت و صداقت و پاكى ايشان (رضوان اللّه تعالى
عليه) دلالت مىكند. اين اواخر آمادگى خاصى براى پايان زندگى پيدا كرده بودند و از صحبتهايشان معلوم بود، مثلاً ما گفتيم كه «معمولاً در اين گونه مواقع، سفر خارج مى روند و به پزشكان كشورهاى ديگر مراجعه مىكنند. حداقل، يك سفر خارج برويد.» ولى ايشان اصلاً به اين مسئله توجه نمىكردند و حتى مخالف هم بودند و مىگفتند كه: «نه، مشكلى نيست و من همين جا، زير نظر پزشك هستم.» خيلى خودشان را آماده كرده بودند. در روايات ما هم هست كه مردان خدا، در اواخر عمر، آمادگى خاصى پيدا مىكنند. آيتالله مشكيني از پيشگامان مبارزه و نهضت امام خميني بودند، ظاهراً حضرت امام هم به
ايشان علاقه خاصى داشتند؟ علاقه ايشان به امام و علاقه امام به ايشان و علاقهاى كه به آيتالله خامنهاى داشتند هم مسئله جالب توجهى است. در اكثر جلسات، روحانيون، خيلى كم حاضر مىشوند به همديگر ابراز ارادت و اخلاص كنند. ممكن است مقام علمى يا سياسى و مسئوليت كسى را قبول كنند و به آن احترام كنند، اما اظهار ارادت قلبى كه مريد و مرادى باشد، بحث ديگرى است كه كمتر در فضاهاى آخوندى ديده مىشود، مثلاً مىگويند فلانى از مراجع شيعه است و بايد احترام و تجليل شود، اما ارادت و اخلاص، امر ديگرى است كه كمتر ديده مىشود. مرحوم آيتالله مشكينى نسبت به امام ـ تا ايشان
حيات داشتند ـ اظهار ارادت و علاقه شديد مىكردند كه در همكارىهايشان در جريان مبارزات سياسى خيلى روشن است. ايشان مشكلاتى را تحمل مىكردند و ظاهراً در كنار گروهى از جامعه مدرسين، تبعيد هم شده بودند.
در مسائل سياسى، فقط به نظرات امام احترام مىگذاشتند و در اكثر جلسات هم، به غير از تعابير علمى و رهبرى، واقعاً تعابير ارادتى به كار مىبردند و به روحيات حضرت امام ابراز علاقه و ارادت مىكردند. نسبت به مقام معظم رهبرى هم همين گونه بودند. چه در جلساتى كه در مجلس خبرگان اداره مىكردند و چه در آن جلسه نهايى خبرگان ـ كه در دفتر مقام معظم رهبرى تشكيل مىشد ـ از مقام رهبرى، هميشه با تجليل و احترام ياد مىكردند. در جلسات ديگر، مثل جامعه مدرسين هم همين طور بود بنا بر اين علاقه مرحوم آيتالله مشكينى به امام و مقام رهبرى، از نوع علاقه مريد و مرادى و زايد بر علاقه
علمى و سياسى و لزوم تبعيت در تصميمگيرىهاى سياسى و اجتماعى بود. از آن طرف هم در مواقع مختلف، مىشنيديم و مىديديم كه امام و رهبرى، از آقاى مشكينى تجليل و احترام مى كردند و از ايشان به نيكى و بزرگى ياد مىكردند.