آن بازیگر و عکاس و گرافیست... آنکه می گفت بازیگر زن چون من نیست!

آورده اند که عاشق کارها و نقش های مختلف بود! و می فرمود: «می خواهم در فیلم هایی بازی کنم که نقش های آن غیر متعارف باشد!!» از این روی دوبار نقش خود را در فیلم ها بازی کرده بود. یکی در فیلم « هرکس به سینمای خود» ساخته مولانا عباس کیارستمی و یک بار در فیلم «سیاوش» ساخته سامان مقدم!! گویا از خود نا متعارف تر ندیده بود!!

کد خبر : 237355

سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازی‌های سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند. در این مطلب « پ. خالتور» به سراغ«هدیه تهرانی» رفته است.

*************************
آن بازیگر جنجالی، آن گوینده حرف های تو خالی، آنکه زیاد به بازیگری عشقی نداشت، آن که کار می کرد بی چشم داشت، آن بازیگر گزیده کار، آن دارای انواع گوناگون آثار، آن از اقوام ناصر تقوائی، آن از مریدان مولانا مشائی، آن دارای دو سیمرغ بلورین، آن که به خود هی می گفت: «مرحبا و آفرین!» آن بازیگر و عکاس و گرافیست، آن که می گفت بازیگر زن چون من نیست!! آن بازیگر قرمز و دوئل و سلطان، آن که همکاری کرد با بهروز افخمی در شوکران، آن که بازی کرده بود در فیلم های فرمان آرا و جیرانی و کیمیایی، آن همکاری کرده با فرهادی و قبادی و کیارستمی، آنکه می زد در فیلم ها بر سر مردان بانگ، آن برنده جایزه ازجشنواره بین‌المللی فیلم پیونگ یانگ، آن برنده تندیس زرین بهترین بازیگر زن از دهمین جشن خانه سینما، آن سوژه عکس های جنجالی و پر سر و صدا، آن که بود تحت حمایت مشائی و بقائی!!، هدیه تهرانی. متولد چهار تیر هزار و سیصد و پنجاه و یک، در تهران بود و همکار مانی حقیقی در فیلم آبادان بود و فروشنده عکس های هشت میلیونی در خانه هنرمندان بود و در مقابل انتقاد منتقدان چشمانش گریان بود و امثال او فراوان بود!! نقل است ابتدای کار او این بود که هرکاری به او پیشنهاد می کردند رد می کرد!! چناکه گفته اند پیشنهاد مولانا مهر را برای ایفای نقش در فیلم لیلا را رد کرد و پیشنهاد کار مولانا کیانوش عیاری در فیلم بودن یا نبودن را رد کرد وهیچ کار دیگری را نیز نپذیرفت! چنانکه برخی در باب او گفتند: «مولانا تهرانی!! غوره‌ نشده‌ مويز ‌شده است!!» آورده اند که زمانی پیش از این، مغازه عتیقه فروشی داشت و در اوقات فراغت از سینما توغیراف به نوسازی اشیاء عتیقه اشتغال داشت! آورده اند در دکان خود نشسته بود که مولانا بقایی و مشایی که از روسای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بودند به آنجا وارد شدند!! تهرانی تا آن دو دید، به دامنشان آویخت که: «یا ملوک مرا وامی دهید که آثار باستانی و عتیقه نوسازی کنم! تا به کار مردم آید و از آن کیف کنند!! و باعث حفظ آثار قدیمی شوم!!» مولانا بقائی گفت: «تو را صله ای دهیم!! تا کارت راه بیافتد. که ما از حامیان هنربندانیم!!» پس مولانا مشائی نیز اضافت فرمود: «که یا هدیه ما نیز با حضور خود در نمایشگاه تو از هنربندی تو حمایت همی کنیم!» دیگر چه خواهی؟ فرمود: «نان!!» پس این دو حیران شدند. با این حال یکی از ملوک پارچه غذای خود برون کرد و تکه نانی به تهرانی تعارف نمود!! لیک تهرانی نپذیرفت!!! پس اکابر، حیران، از وی علت را جویا شدند!! گفت: «این نان برای دیروز است و از دهان ما پائین نمی رود که ما عادت به خورد نان با نرخ روز داریم!! نه نان دیروز!!» پس بزرگان نیز خشنود گشتند و صله ای فزون تر او را دادند!! آورده اند که پس از آن ملاقات از وضعیت موجود بسیار خوشنود بود و با دمش گردو همی شکست!! برخی منتقدان آورده اند که فرموده بود: «همه چی آرومه من چقدر خوشحالم!! آن زمان هایی که مردم همدیگر را دور میزدند دیگر گذشت!!» نقل است رندی گفت: «آری دیگر مردم یکدیگر را دور نمی زنند. اکنون از روی هم رد می شوند!!» از صداقت او در کلام، بسیار نقل کرده اند. آورده اند فرموده بود: ترجیح میدهم پول سیگاری را دهم که صادقانه بر آن نوشته شده باشد: «سرطان زا !!»تا پول آبمیوه ای را که بر آن به دروغ نوشته شده باشد: «100% طبیعی!!» آورده اند که عاشق کارها و نقش های مختلف بود! و می فرمود: «می خواهم در فیلم هایی بازی کنم که نقش های آن غیر متعارف باشد!!» از این روی دوبار نقش خود را در فیلم ها بازی کرده بود. یکی در فیلم « هرکس به سینمای خود» ساخته مولانا عباس کیارستمی و یک بار در فیلم «سیاوش» ساخته مولانا سامان مقدم!! گویا از خود نا متعارف تر ندیده بود!!
پ. خالتور
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: