از انتخاب 76،تا«اصلح» 84 و حالا ... / ملت نظر ندهد، مطیع تشخیص «برخی» باشد!
گروهی شناخت مصلحت مردم را در حد تفکر آنها نمیدانند و جایگاه ملت را پایینتر از حدی میدانند که بتوانند برای آینده و انتخابات خویش بهترین صورت را تشخیص دهند. این رویکرد، به جای تفکرات فردی و اجتماعی ملت و رسیدن به گزینه های ایده آل، ایجاد فضایی غوغایی و جنجالگونه را ارجح میداند تا بدین وسیله گزینههای مورد نظر خویش در اوج غوغاسالاری به مردم و به ويژه قشر مذهبی غالب نمایند.
کد خبر :
244676
سرویس سیاسی «فردا»: مکانیزمهای اجرایی و تصمیمگیری در جامعه اسلام تفاوتهای ماهیتی و ذاتی با سازوکارهای سایر جوامع غیر اسلامی دارد. این تفاوتها بر اساس الگوها و ارزشهای اسلامی تبیین شده و منشأ تحولات اجتماعی میگردد. از این رو، آنچه باید در جامعه خویش در نظر بگیریم، رویکردهای اسلامی و نگرشهای دینی است که باید بستر تفکرات، تأملات، تصمیمگیریها، برنامهریزیها و انتخابها گردد. در میان این رویکردها، رجوع به بزرگان دینی و علما و مراجع در عصر غیبت امری قطعی و ضروری است. رویکردی با تداوم صحیح و بی حاشیه آن، میتوان به توفیقات هرچه بیشتر جامعه
اسلامی نزدیک شد. انتخاب و رأی مردم در نظام جمهوری اسلامی، بر پایه مبانی دینی و قانون اساسی بنا شده است و این امر جمهوریت نظام را تضمین میکند. اما در بین افراد مختلف با سلایق و عملکردهای مختلف، چه کسی اصلح است و چه کسی شایسته انتخاب شدن خواهد بود؟ تعیین صالحترین و کارآمدترین فرد چه سازوکاری دارد؟ قانون اساسی ما این مطلب را با تاییدات شورای نگهبان به آحاد ملت واگذار کرده است و آنها به طور مستقیم یا غیر مستقیم در انتخاب افراد صالح مورد نظر خویش هدایت کرده است. بنابراین نقش مردمی در انتخاب نیروهای انسانی در رکنهای نظام، نقشی غیر قابل انکار، مهم و برجسته است.
برجستهسازی مطلوب این نقش و احقاق حق انتخاب مردمی و ملی نظام اسلامی، میتواند در تداوم هرچه بیشتر نقش نظام اسلامی در مردمسالاری دینی مؤثر گردد. اما در فضای سیاسی کنونی، گروهی هستند که مردم را صاحبنظر نمیدانند و از اساسا با قانون اساسی نیز دچار چالش فکری اند. آنان تعیین و شناخت مصلحت نظام و مردم را در حد تفکر آنها نمیدانند و جایگاه ملت را پایینتر از حدی میدانند که بتوانند برای آینده و انتخابات خویش بهترین صورت را تشخیص دهند. این رویکرد، به جای تفکرات فردی و اجتماعی ملت و رسیدن به گزینه های ایده آل، ایجاد فضایی غوغایی و جنجالگونه را ارجح میداند
تا بدین وسیله گزینههای مورد نظر خویش در اوج غوغاسالاری به مردم و به ويژه قشر مذهبی قالب نمایند. این غلبهی گزینه، به وسیلهی بهرهگیری از شعارهای اولیه و اصیل انقلاب و با جای دادن رویکردهای مورد نظر در اذهان مردم صورت میگیرد.
گروهی گمان میکنند هر آن چه از میان لبهای آنان بیرون میآید حق است و هر آنچه آنان فکر میکنند اصالت دارد. آنان به خود حق میدهند به جای 75 میلیون ملت فهیم، بیاندیشند و تصمیم بگیرند و مصلحتیابی کنند و اصلح را تشخیص دهند. اما مگر چه تفاوتی میان چنین افرادی با عموم ملت ایران وجود دارد؟ آنان بر اساس چه منطق و چه استدلالی اقبال عمومی و رضایت جمعی ملت را زیر سؤال برده و تفکرات خویش را بر رأی تودههای مردم غالب میدانند؟ اینان نیز جزئی از همین ملت اند و در کنار آنها یک رأی دارند. لذا تداوم رفتارهای جنجالی و هیجانی کردن مردم، صرفاً به حاشیه کشیده شدن رأی واقعی
ملت را به دنبال خواهد داشت. جالب آنکه همین ها در پیشینه خود مواردی خاص را یدک می کشند اما ادعای تشخیص اصلح را دارند! این روحیه تعیین تکلیف کردن به جای ملت، در سرشت برخی جا باز کرده است. برخی دوست دارند تشخیصهای خود را به خورد سایرین دهند. آنان حتی اشتباهات مسلّم خویش را که بارها و بارها تکرار کردهند را مجدداً با قالبهای جدیدی برای غلبه بر نظر مردم طراحی میکنند. این رویه، گامهای غلطی در پی دارد، چرا که از جریان اصلی و اصولی و جمعی روحانیت و خبرگان و بزرگان نظام دور است و نتیجهاش به سالهای 76 و انتخابات دوم خرداد و 84 یعنی انتخاب احمدی نژاد باز خواهد گشت
ک فضای دوقطبی کاذب و غوغایی فرصت انتخاب صحیح را سلب کرد. استمرار و پافشاری بر تفکری که خود را عالم نسبت به سایر اندیشهها بداند به جز حاشیهروی و انحراف از مسیر حقیقت پیامدی نخواهد داشت. در قرآن کریم میخوانیم: «أَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَتَنسَونَ أَنفُسَكُم». کسانی که دیگران را به نیکی میخوانند و خود از آن اعراض می کنند؛ آیا صلاحیت تداوم رهنمود! دادن به مردم را دارند؟ اینان در گذشته به قدر کافی همت ملت را خرج ثبات سخنان خویش کردهاند که امروز دیگر نباید سخنی از اهداف و آرمانها به میان آورند. جریان انحراف از تفکرات و رویکردهای همین گروه
برخواسته و ریشه دوانده است. حالا به جای اینکه عذرخواه ملت باشند و از فرافکنیهای و تبلیغات و بازی با ارزشها کوتاه بیایند، باز هم در صدد توجیهگری آن بر میآیند و هر گاه که ندای وحدت علوی بلند می شود با رگهای بیرون زده فریاد «لا حکم الا لله» را سر می دهد و با نقل گرایی صرف و تمسک ظاهری به آیات و روایات از تالیف قلوب مومنین جلوگیری کرده و مانع از فلاح و صلاح جامعه اسلامی می شوند. این عده با استفاده ابزاری ارزشهای انقلاب و بهرهبرداری از آنها در جهت اثبات معیارهای ادعایی خویش برمیآیند، حال آنکه مردم بسیار آگاهاند و سیاه و سفید را از هم تمیز میدهند. بر
اساس اندیشه برخی، اگر چشم مردم از منظر جهانبینی آنان به امور نگریست، مشکلی وجود ندارد اما اگر ملت جور دیگری چشمش را به واقعیات باز نمود، آنگاه همین مردم خطاکار و بی بصیرت نامیده خواهند شد. رویهای که مطلوب دشمن است و بهترین استفادهها را میتواند از آن انجام دهد.