شکست خوردگان دیروز، سیاست‌بازان امروز شده‌اند/خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق را جدی بگیرید

آن آدم مقدس مآبى كه تسبيح هم دستش گرفته است و مى‏گويد به اسلام هم من خدمت مى‏ كنم. اين مقدس مآب را چه بايد بكنيم ...؟ اين طايفه منافقين هم كه نمى‏ شود با آنها كارى كرد. اسلام از صدر، از اولى كه اسلام پيدا شده تا حالا، مبتلاى به اين جمعيت هست. و حل مسأله اينها مشكلتر از هر مسئله‏ اى است براى اسلام و مسلمين.

کد خبر : 254290
سرویس سیاسی«فردا»: برای آزاداندیشی دینی، خطر تحجر بسیار مهلک تر و خطرناک تر از سکولاریسم است. سکولاریسم عمدتا با رویکردهای عیان به میدان مبارزه تئوریک و عملی می آید و از همین رو مواجهه با آن مواجهه ای آشکار و رخ به رخ است. اما تحجر در لفافه به میدان می آید و با ادبیات دینی می کوشد، جریان های اصیل اسلامی را از میدان خارج کند. در این باب حضرت امام که به نیکی به خدعه ها و دین فروشی های این جماعت آشنا بودند، به طرح مسئله می پردازند. حضرت امام (ره)، از آنجایی که به مبانی و مبادی فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه ملاصدرا وقوف تام داشتند، نقدشان بر جریان متحجر نقدی مستدل و فلسفی بود. ممکن است از ظاهر کلام ایشان این طور برداشت شود که معظم له، صرفاً خطابی سیاسی را سامان داده اند، اما اندکی مداقه و غور در بندبند تصریحات ایشان، نفحات دلپذیر فلسفه صدرایی هویدا است. آن پیر فرزانه خود البته خون دلها از این جماعت «ضد فلسفه» خورده بود و در سخنان خود به روزگاری که «در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم» اشاره ای واضح می کنند. با این وصف از حیث معرفتی بی گمان اگر مبارزات امام (ره) و آرای فلسفی ایشان و بزرگانی چون علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و... نبود، وضعیتی که در قرون وسطی در اروپا حادث شده بود، در غوغای عنیف اشعری مسلکان ضد فلسفه در حوزه های علمیه، در ایران هم رخ عیان می کرد، این امر را حضرت امام (ره) چنین شرح می دهند: «تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه را حفظ نمود.» (منشور روحانیت، ص ۱۰) آنچه که از نظرتان می گذرد هشدارها و تبیین هایی است از امام امت که درباره این جماعت بیان شده است. جماعتی که چند سالی است از لانه های نمور خود دوباره بیرون آمده اند و بدون انکه توضیح دهند در دوران مبارزه با فتنه های متعدد کجا بوده اند، در چه خانواده ای پرورش یافته اند و چرا اقامت در ینگه دنیا و بساز بفروشی و .. را به اعانت به انقلاب ترجیح داده اند، به هتاکی و اتهام زنی علیه نیروهای اصیل اصولگرا مشغول شده اند.
*********************
«گمان نکنید تهمت وابستگی و افترای بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز! ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپس گرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن قد علم کند.» (همان، ص ۱۰) مقدس نمایان بیشعور «روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا کم نبودند و نیستند. در حوزه‌های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده‌ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام امریکایی‌اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟» (صحیفه امام، ج21ص278) یک روایت تاریخی روزى مرحوم آقاى بروجردى، مرحوم آقاى حجت، مرحوم آقاى صدر، مرحوم آقاى خوانسارى، رضوان اللَّه عليهم، براى مذاكره در يك امر سياسى در منزل ما جمع شده بودند . به آنان عرض كردم كه شما قبل از هر كار تكليف اين مقدس‏نماها را روشن كنيد. با وجود آنها مثل اين است كه دشمن به شما حمله كرده، و يك نفر هم محكم دستهاى شما را گرفته باشد. اينهايى كه اسمشان «مقدسين» است- نه مقدسين واقعى- و متوجه مفاسد و مصالح نيستند دستهاى شما را بسته‏اند. و اگر بخواهيد كارى انجام بدهيد، حكومتى را بگيريد، مجلسى را قبضه كنيد كه نگذاريد اين مفاسد واقع شود، آنها شما را در جامعه ضايع مى‏كنند. شما بايد قبل از هر چيز فكرى براى آنها بكنيد. عاملان پنهان استکبار «استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‏ ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏اى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى ‏آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته ‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى‏دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هر گز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست.» «در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏ خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى ‏شنیدى که شاه شیعه است! عده ‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‏ دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختی هاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. داستان آب کشیدن کوزه... به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه ‏اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه ‏ها بود که هر کس کج راه مى ‏رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى ‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه ‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏ گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى ‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‏ شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه ‏ها را حفظ نمود. علماى دین باور در همین حوزه‏ ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامى‏مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته ‏اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه ‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده‏ لوحان بیسواد، عده ‏اى کمر همت بسته‏ اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‏ اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس ‏نماها از میدان به در مى ‏رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمى ‏توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى‏ دهد و از همه شکننده ‏تر، شعار گمراه‏ کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى‏ شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله ‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى‏ شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. ضربه مقدسین روحانى نما آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است.» (همان، ص 278-280) «طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست‌بازان امروز شده‌اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی‌دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند.» (همان، ص280) «دسته‌ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه دربار می‌ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. » (همان، ص281) خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه البته بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه‏ روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏ اى با ژست مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏ اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟ ابتلای اسلام به مقدس مآب ها آن آدم مقدس مآبى كه تسبيح هم دستش گرفته است و مى‏گويد به اسلام هم من خدمت مى‏كنم. اين مقدس مآب را چه بايد بكنيم ...؟ اين طايفه منافقين هم كه نمى‏شود با آنها كارى كرد. اسلام از صدر، از اولى كه اسلام پيدا شده تا حالا، مبتلاى به اين جمعيت هست. و حل مسأله اينها مشكلتر از هر مسئله‏اى است براى اسلام و مسلمين. اشخاصى كه فرياد براى اسلام مى‏زنند و مى‏زدند. و از مليت و از اسلاميت و از اينها مى‏گفتند. بعد معلوم شد كه اين آقا كه اين قدر اسلام مآب است و اين قدر ملى است رابطه دارد با امريكا. صحيفه امام ج‏11 234 با اسم « اسلام » مي خواستند اسلام را بكوبند « اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمي بوده است كه با اسم « اسلام » مي خواستند اسلام را بكوبند. مگر محمدرضا قران طبع نمي كرد مگر سالي يك دفعه نمي رفت به مشهد مگر دائما صحبت از عدالت اسلامي و عدالت نمي كرد مگر نمي گفت حضرت عباس مرا در يك قضيه اي نجات داد مي گفت اينها را. اينها يكي از قدترهاي (آنها است ) واقعا قدرت است . قدرتهاي بزرگي كه دارند اين است كه همچو با جدي بدون اينكه هيچ پرده حيايي در كار باشد جدا مي گويند كه اين كار را خدا كرده است اين كار را دنبال خدا هستيم ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يك وقت ببينيد باورتان بيايد خيليها باورشان آمده بود خوب يك شاهي است كه دارد مي گويد « قرآن » و دارد مي گويد « اسلام » و دارد مي گويد چه خوب چه كارش داريد ما مدتي بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم . اين يك چهره است يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها بيايد توي ميدان (كه ) خطرناك است . ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيتها را آن چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفي كنيم آن وقت ما پيروز مي شويم و اين در قضيه محمدرضا شد; چهره دومش را به قاعده نشان داد » جز افشاگری راه دیگری نداریم « اين مقدس مآبي كه هر روز مي رود پشت سر فلان آقا نماز مي خواند و گاهي هم سهم امام مي دهد براي اغفال آن آقا لكن در واقع مخالف با اين رژيم است و مي خواهد بزند اين رژيم را و از هم بشكند مشكل است با او معارضه كردن . اين را جز افشاگري آلان جور ديگر راه نداريم . راه اين است كه مطالب اينها و خيانتهاي اينها را هر كس پيدا كرد اين را بگويد كه اين طور شد » حل مسئله منافقين دشوار است « محمدرضا ايستاده بود و مي زد و مي كشت . و تكليف ملت با او معلوم بود. ملت مي رفت به جنگش . اما يك دسته اي كه در ظاهر اظهار اسلام مي كنند در ظاهر براي اسلام دعوت مي كنند در ظاهر حرف اسلام مي زنند. قلمهايشان و قدمهايشان براي اسلام است لكن زير پرده با اسلام مخالف اند. مخالفت با اسلام مي كنند در زير پرده . با اينها بايد چه بكنيم كار با اينها بسيار مشكل است . و حل مسئله منافقين (دشوار است ) پيغمبر اكرم هم نمي توانست حل بكند. حضرت اميرهم گرفتار اينها بود و حلش نمي شد بكني . حلش مشكل است . مقدس نماها روشنفكر مآبها و منافقان مثلث تزوير و ريا آن كه ما امروز مبتلاي به آن هستيم و آن دسته منافقيني كه اظهار اسلام مي كنند و كمر اسلام را مي خواهند بشكنند. كار مسلمانها با اينها مشكل است حل مسئله اينها بسيار مشكل است . اين غير از آني است كه « نصيري » است كه مطلبش معلوم است . و « هويدا » معلوم بود كه مردم را چه كرده و تكليف مردم با او معلوم بود. و گرفتند آنها را و به جزاي خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس مآبي كه تسبيح هم دستش گرفته است و مي گويد به اسلام هم من خدمت مي كنم . اين مقدس مآب را چه بايد بكنيم اين طايفه منافقين هم كه نمي شود با آنها كاري كرد. اسلام از صدر از اولي كه اسلام پيدا شده تا حالا مبتلاي به اين جمعيت هست . و حل مسئله اينها مشكلتر از هر مسئله اي است براي اسلام و مسلمين . اشخاصي كه فرياد براي اسلام مي زنند و مي زدند. و از مليت و از اسلاميت و از اينها مي گفتند. بعد معلوم شد كه اين آقا كه اين قدر اسلام مآب است و اينقدر ملي است رابطه دارد با آمريكا. بعضي از اين روشنفكرهاي ما اين طوري اند منافق اند اگر صاف مي ايستادند مردانه مي ايستادند مثل آن فرض كنيد ادمي كه مي ايستد مي گويد كه من طرفدارم »
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: