در دیدار رهبری با آیتاللّه گلپایگانى(ره) چه گذشت؟
برکات این شهر مقدس و این افاضات معنوىیى که همیشه در این شهر هست، خستگیهاى ما را رفع کرد. من با اینکه در این چند روز یک مقدار اشتغال داشتم، اما اصلاً هیچ احساس خستگى نمىکنم. بله، الحمدللَّه این شهر از همه جهت محفوف(1) به برکات است؛ و یکى از بالاترین برکاتش، وجود آقا(2) و امثال ایشان است که واقعاً از وجودهاى استثنایى هستند.
امروز آقا (آیتاللّه العظمى گلپایگانى(ره) ) در رأس حوزههاى علمیه هستند و بحمداللَّه مقام عالى و شامخى هم دارند، به نظم و ترتیب در حوزه معتقدند. ایشان در لندن براى تبلیغات مرکز دارند؛ اینها خودش افکار نو و تجدد در امور است. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری بیانات معظم له را در دیدار ایشان با مرحوم آیتاللّه العظمى گلپایگانى(ره) منتشر کرده که شرح آن در ذیل میآید. برکات این شهر مقدس و این افاضات معنوىیى که همیشه در این شهر هست، خستگیهاى ما را رفع کرد. من با اینکه در این چند روز یک مقدار اشتغال داشتم، اما اصلاً هیچ احساس خستگى نمىکنم. بله، الحمدللَّه این شهر از همه جهت محفوف(1) به برکات است؛ و یکى از بالاترین برکاتش، وجود آقا(2) و امثال ایشان است که واقعاً از وجودهاى استثنایى هستند. دعا مىکنیم که خداوند انشاءاللَّه ایشان را محفوظ و برکاتشان را مستدام بدارد. این حال نشاط روحى هم که بحمداللَّه در ایشان هست و هنوز هم مطالعه مىکنند، خیلى مغتنم است.
... دیروز ما توفیق پیدا کردیم و رفتیم کتابخانهى فیضیه را دیدیم؛ متأسفانه آنجا یک انبار کتاب است! این آقاى حاج آقا مجتبى عراقى خیلى زحمت مىکشند؛ لیکن واقعاً آنجا یک انبار است! انسان خیلى تأسف مىخورد؛ حیف است که این کتابخانه با این نسخ نفیس و خطى و خطوط بزرگان، به این شکل درآمده است. البته آقاى فاضل چند ماه پیش از این در تهران گفتند که آن طرف فیضیه زمینى را در نظر گرفتهاند؛ بناست چند طبقه در آنجا ساخته شود؛ ما هم گفتیم حرفى نداریم. امروز بعد از دیدن این کتابخانه، براى ساختن یک کتابخانهى مستقل، عزم من جازمتر شد. واقعاً کتابخانهى به این عظمت، حیف است؛ صدهزار کتاب دارد، چند هزار کتاب خطى نفیس دارد؛ و اینها همینطور مثل انبارى، مملو از کتاب شده است. سالن مطالعهاش هم با این نسبت طلبه - بیش از بیست هزار نفر طلبهى قم - در حقیقت سالن مطالعه نیست! ... بنده یادم هست که در این حوزهى شریف، آن وقتى که ما اینجا مشغول درس و بحث بودیم، اولین مدرسهى منظم و برنامهدار را - حتّى قبل از مدرسهى حقانى - حضرتعالى ایجاد کردید؛ ما این را همیشه در مجامع گوناگونى هم که در تهران بوده، گفتهایم؛ اینجا هم در جلسهیى(3) بحث بود، به آقایان گفتیم. این نشاندهندهى آن است که نظر شریف حضرتعالى از قدیم به نظم و ترتیب و امتحان و ادارهى مرتب و منظم طلاب بوده است. بیش از بیست هزار نفر طلبه در این حوزهى بزرگ هستند که خیلى احتیاج به رسیدگى از لحاظ این جهات دارند؛ حضرتعالى انشاءاللَّه به این آقایان فضلا و بزرگان حوزه بفرمایید که این کارها را بکنند. این حوزه مثل انبار بزرگى از معلومات شده؛ مادامى که اینها طبقهبندى نگردد و از اینها استفادههاى خوب نشود، نمىتواند پابهپاى نیازهاى زمان پیش برود. ما الان در هزاران جا محتاج مبلّغ هستیم؛ مبلّغ را باید حوزه بدهد؛ اما آقایان فضلا که از حوزه تکان نمىخورند و هیچکس از حوزه بیرون نمىآید؛ بعضى از طلبهها هم که مىآیند، ما نمىخواهیم؛ چون نیازها را برآورده نمىکنند! ... امتحان، قدم اولى بوده که ایشان(4) برداشتند. امتحان چیز لازمى است؛ لیکن یکى از صد کارى است که باید در حوزه بشود. بزرگان ما در گذشته به این مسائل و نیازهاى روز واقعاً خیلى توجه نداشتند. مرحوم آقا سیّد حسن تهامى(5) که از شاگردان خوب مرحوم میرزا(6) و همعرض و همقران با آقاى خویى(7) و آقاى میلانى(8) و ملاى حسابىیى بود، مىگفت که ما ده، دوازده نفر شدیم - که اسم آقاى خویى و آقاى میلانى و مرحوم آسیّد علىمدد قاینى(9) و خودش و چند نفر دیگر را مىآورد - و بعد از اینکه مرحوم میرزا فوت کرد، چند صباحى دور و بر مرحوم آسیّد ابوالحسن(10) رفتیم و گفتیم که ترتیبى به حوزه داده بشود؛ طلبهها از مسائل جدید مطلع بشوند و احیاناً زبان خارجى بخوانند؛ آن وقتهایى بود که تازه این افکار اروپاییها راه افتاده بود و به همه جا مىآمد.ایشان مىگفتند که جلسهى اول مرحوم سیّد از حرف ما استقبال کرد؛ اما جلسهى دوم که براى نتیجهگیرى رفتیم، به نتیجه نرسیدیم!
ایشان مىگفتند که بین بیرونى و اندرونىِ سیّد اتاق کوچکى بود که اتاقِ نشستن خود ایشان بود؛ دیدیم در باز شد و در حالىکه عبا روى دوشش نیست و دکمههاى قبایش را هم نبسته است - پیدا بود که براى نشستن نیامده بود - وارد جمع ما شد؛ ما بلند شدیم و احترام کردیم؛ گفت نه، من داخل نمىآیم؛ خواستم همین قدر بدانید که این وجوهاتى که من مىدهم، ملک شخصى من است؛ براى اینکه من قبلاً قرض مىکنم و شهریه را مىدهم؛ بعد که وجوهات مىآید، قرضم را ادا مىکنم؛ بنابراین آن وقتى که این شهریه داده مىشود، ملک شخصى من است که داده مىشود و من راضى نیستم که جز فقه و اصول، طلبه به کار دیگرى اشتغال داشته باشد و بخواهد شهریه بگیرد. این را گفت و در را بست و رفت! حالا در این فاصلهى یک هفته، ده روز چه کسى خدمت ایشان رفته بود و چه گفته بود، آدم نمىداند. مىخواهم عرض بکنم که این قضیه مربوط به پنجاه، شصت سال قبل است؛ اما امروز بحمداللَّه اینطور نیست؛ امروز آقا(11) که در رأس حوزههاى علمیه هستند و بحمداللَّه مقام عالى و شامخى هم دارند، به نظم و ترتیب در حوزه معتقدند. ایشان در لندن براى تبلیغات مرکز دارند؛ اینها خودش افکار نو و تجدد در امور است. ایشان در دستگاهشان کامپیوتر آوردهاند؛ اینها خیلى مغتنم است. در سابق علما با کامپیوتر کارى نداشتند؛ اگر دنبال مطلبى بودند، باید کتابهاى زیادى را ورق مىزدند؛ کتابهایى که بعضاً نه فهرست داشت و نه حتّى شمارهى صفحه! من کتاب «مسالک» دارم که شمارهى صفحه ندارد! به نظر من امروز فضلاى حوزه اگر حوزه را نظم ندهند، هیچ عذرى ندارند. فضلا باید از وجود و از افکار و از حمایت ایشان استفاده کنند و حوزه را درست کنند.
... این قضیهى آسیّد ابوالحسن، زمانى است که اوج نفوذ مارکسیسم در دنیاست؛ همان زمانى است که آشیخ جواد بلاغى در نجف به تنهایى مشغول رد افکار دهریون و مادّیون بود. بنده اطلاع دارم - البته اطلاع شخصى نیست؛ ثبت شده است - که جوانان طلبهى نجف؛ کسانى که حتّى از بیوت مهم اهل علم و از بیت صاحب جواهر و امثال اینها برخاسته بودند، به بغداد رفتند و براى سوسیالیستها شعر گفتند! بر آسیّد ابوالحسن که اشکالى وارد نیست - او فقیه و مجتهدى بود که تکلیفش را مىدانست و بر طبق تکلیفش عمل مىکرد؛ اشکال شرعى بر او وارد نیست - اشکال بر مجراى امور بود؛ امور اینطورى جریان پیدا کرده بود. بله، امروز واقعاً هیچ عذرى پذیرفته نیست.
... حضرتعالى با ما فرمایشى - نصیحت و توصیهیى - ندارید؟ بههرحال ما همیشه منتظر هستیم که نظرات شریف و ارشادات جنابعالى را بشنویم؛ ما آن را مغتنم مىشماریم. انشاءاللَّه خداوند توفیق بدهد که تکلیف و وظیفهمان را درست بشناسیم و بتوانیم بر طبق آن درست عمل کنیم. مرحمت عالى زیاد، خدا حافظ شما -------------- پینوشت: 1) فراگرفته شده 2) آیةاللَّهالعظمى گلپایگانى 3) بیانات در جمع علما و مدرّسان و فضلاى حوزهى علمیه قم(30/11/1370)؛ ر.ک: صفحهى 119 همین مجلد 4) آیةاللَّه العظمى گلپایگانى 5) . (؟) 6) میرزاى نائینى (1315 - 1239 ق) 7) 1371 - 1278 ش) 8) 1353 - 1274 ش) 9) . (؟) 10) 1324 - 1246 ش) 11) آیةاللَّه العظمى گلپایگانى