مذاکرات هسته‌ای و تقابل لیبرالی دولت با غرب رئالیست

با غفلت از پارامترهای اصلی سیاست قدرت، در عرصه سیاست بین الملل، و پیروی حداکثری از رژیم ها، قواعد، نهادها و رویه های حقوق بین المللی، نمی توان قدرتهای بزرگ دنیا را وادار به تسلیم شدن در برابر خواست و حقوق ملت ایران کرد.

کد خبر : 364046
جواد حق‌گو: حدود یکسال از روی کار آمدن دولت یازدهم به ریاست دکتر حسن روحانی می گذرد. در این مدت در هر دو عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی شاهد دگرگونی های متعددی بوده ایم. با این حال عرصه سیاست خارجی ب سیار بیشتر از عرصه سیاست داخلی دچار دگرگونی شده است. دولت یازدهم با انتقاد همه جانبه از سیاست خارجی دولت قبل بر آن شد تا با در انداختن طرحی نو، به زعم خود شرایط مطلوبی را برای کشورمان به ارمغان آورد. بر این اساس، گفتگو، مذاکره و در کلام اهل فن «دیپلماسی» شاه بیت رفتار دولت جدید در عرصه سیاست خارجی را تشکیل داد. بنا بر این، حسن روحانی و به تبع، متولیان دستگاه دیپلماسی کشور بر آن شدند تا با گفتگو و مذاکره، تمام گره های موجود در روابط ایران با غرب را بازنموده و به باور خود، بسترهای لازم برای بالندگی کشور را ایجاد نمایند. از آن جایی که در یک دهه گذشته پرونده هسته ای ایران کانون چالش میان ایران با غرب را تشکیل داده است، دولت جدید نیز تمام ظرفیتهای دیپلماتیک خود را برای به سرانجام رسانیدن این پرونده استفاده کرد و بدین منظور مذاکره مستقیم با دولت آمریکا را در دستور کار خود قرار داد. با این حال و به رغم برگزاری چندین دور مذاکره، تاکنون ثمرات چندان مطلوبی عاید کشور نگردیده است. چرایی این وضعیت خود معلول علل و عوامل گوناگونی است که در ادامه به شرح بیشتر آن پرداخته ایم. اول) نوع نگاه دولت یازدهم به روابط بین الملل باتوجه به نوع برداشت از روابط بین الملل، نظریه های جریان اصلی روابط بین الملل را می توان به سه دسته کلی تقسیم بندی کرد. دسته اول نظریه هایی هستند که بر ویژگیِ نظام بودن روابط بین الملل تاکید دارند و روابط میان کنشگران عرصه بین الملل و به طور خاص دولتها را در قالب نظام تعریف می نمایند. این دسته از نظریه پردازان که غالباً در ذیل پارادایم واقعگرایی قرار می گیرند برآنند که دولتها فاقد اهداف، هنجارها، قواعد، نهاد ها و ارزشهای مشترک اند و تنها منافع خود را در نظر می گیرند. بر اساس این نگرش سیاست قدرت و رقابت تسلیحاتی اصلی ترین ویژگی سیاست بین الملل را تشکیل داده و صلح جهانی در شرایط توازن میان قدرتها پایدار خواهد بود. دسته دوم بر وجود یک جامعه جهانی تاکید داشته و بر آن است که در حال حاضر مجموعه کشورهای جهان تشکیل یک جامعه را داده اند که در آن نه تنها قواعد، ارزشها، نهادها و هنجارها و اهداف مشترک وجود دارد، بلکه دیگر چیزی به نام جوامع نداشته و با یک جامعه مشترک جهانی سر و کار داریم. این دسته از نظریه پردازان که غالباً در ذیل پارادایم لیبرالیسم قرار می گیرند ضمن تاکید بر لزوم همکاری حداکثری میان دولتها برآنند که پی ریزی حقوق و قواعد بین المللی برای ایجاد صلحی پایدار و جاودان کارسازتر از هر ابزار دیگری خواهد بود. مهمترین وجه معرف نگرش لیبرال یا آرمانگرا، باور به امکان تحول در روابط بین الملل به شکل همکاری، کاهش تعارضات، و نهایتاً نیل به صلح جهانی است. دسته سوم از نظریه ها، برداشت از روابط بین الملل را فراتر از یک نظام بین الملل، جامعه ای مرکب از دولتها می دانند و قائل به اهمیت اهداف، قواعد، نهادها، ارزشها و هنجارهای مشترک آنند. پیروان مکتب انگلیسی ازجمله اصلی ترین قائلان به این نوع نگاه هستند. جایگاه این دسته را می توان در میانه نگرش دسته اول و دوم قرار داد. تعیین جایگاه دولت تدبیر و امید بر اساس دسته بندی صورت گرفته کار چندان دشواری نیست. مراجعه به بیانات رئیس جمهور محترم، وزیر محترم امور خارجه و دیگر دست اندرکاران دیپلماسی دولت یازدهم به خوبی مشخص می سازد که نگاه دولت جدید و برداشت آنها از روابط بین الملل در جایگاهی میان برداشت دوم و سوم در نوسان است. به عبارت دیگر دولت یازدهم با اعتقاد به وجود جامعه بین المللی برآن است که می توان با نهادینه سازی برخی قواعد و هنجارهای مشترک بین المللی به سوی جامعه ای جهانی و در نهایت صلح جاویدان گذار کرد. دولت یازدهم بر اساس چنین مبنایی بر این باور است که مذاکرات باید نتیجه ای برد-برد داشته باشد. بر اساس چنین نگرشی است که محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران می گوید: در نظامی که تماماً براساس زور و قدرت شکل گرفته است و حتی قواعد و هنجارهای حقوقی آن نیز توسط قدرتمندان به مرحله تدوین رسیده است، دل خوش کردن به نهادها و قواعد حقوق بین الملل و غفلت از سیاست بین الملل ساده انگاری محض است. «اگر آمریکا به دنبال بازی با حاصل جمع صفر در صحنه بین‌المللی باشد، هم خودش می‌بازد و هم طرف مقابل. باید این واقعیت را درک کنیم و دیگران را هم وادار به درک آن کنیم که سیاست خارجی عرصه بازی با حاصل جمع مثبت است و بازی برد - برد است. » (1) فارغ از اینکه چنین نگاهی به چه میزان با واقعیت قرابت دارد، نکته اساسی آن است که لااقل دولت ایالات متحده در صحنه عمل چنین رویکردی را در قبال دیگر دولتها به کار نبسته است و همانگونه که دکتر ظریف هم اشاره داشته اند، دولت ایالات متحده همواره به دنبال بازی ای با حاصل جمع صفر بوده است به گونه ای که همواره خود برنده و طرف مقابل بازنده نبرد باشند. در همین رابطه و با چنین منطقی باید ادعا کرد که دولت آمریکا برخلاف آنچه در ظاهر همواره بدان تاکید دارد، نه قائل به وجود جامعه جهانی مورد ادعای لیبرالها و نه قائل به وجود جامعه بین الملل مورد تاکید پیروان مکتب انگلیسی است. شواهد و قرائن نشان از آن دارد که اتفاقاً دولتمردان ایالات متحده چه جمهوری خواه و چه دموکرات، هموار منطق رئالیستی را در برخورد خود با دیگر دولتها و به خصوص دولت ایران به کار بسته اند. از همین روی مقام معظم رهبری در مناسبتهای گوناگون و به طور مستقیم و غیرمستقیم بر بی فایده بودن مذاکره با دولت ایالات متحده تاکید داشته اند و در آخرین اظهار نظر خود در این رابطه فرموده اند: «رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ عده‌ای اینجور وانمود می‌کردند که اگر با آمریکایی ‌ها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل می‌شود، البته ما می‌دانستیم این جور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد. در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان آمریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر به خاطر مسائل حساس هسته‌ای و تجربه‌ای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماس‌ها، نشست‌ها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایده‌ای عاید نشد بلکه لحن آمریکایی‌ ها تندتر و اهانت‌آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه‌ی بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبون‌های عمومی بیان کردند. البته مسئولان ما در نشست‌ها در جواب طلبکاری آنها، جواب‌های قوی‌تر و گاهی گزنده‌تر دادند، اما در مجموع معلوم شد مذاکره برخلاف تصورات برخی‌ها، به هیچ چیز کمک نمی‌کند. آمریکایی‌ها نه تنها دشمنی‌ها را کم نکردند بلکه تحریم ها را هم افزایش دادند! البته می‌گویند این تحریم‌ها، جدید نیست اما در واقع جدید است و مذاکره در زمینه‌ی تحریم هم، فایده‌ای نداشته است.» (2) دوم) حقوق گرایی افراطی و غفلت از ویژگی سیاسی روابط بین الملل به تبع نوع نگاه و برداشت دولت یازدهم از روابط بین الملل، تاکید افراطی بر رفتار حقوقی و بهره مندی از ظرفیتهای حقوق بین الملل یکی از ویژگیهای اساسی رفتار دولت یازدهم در عرصه بین الملل را تشکیل داده است. این نوع نگاه در طول تاریخ پیروان متعددی داشته است. در تقسیم بندیهای رایج در روابط بین الملل، پیروان این نوع نگاه را آرمانگرایان نام نهاده اند. هرچند ریشه اندیشه های آرمانگرایانه به لحاظ تاریخی به اندیشه اندیشمندانی چون امانوئل کانت و نظایر آن باز می گردد با این حال در دوران معاصر باید ویلسون، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، را احیا کننده این تفکر در روابط بین الملل برشمرد. پیروان این دیدگاه برآنند با استعانت به حقوق بین الملل و ایجاد نهادهای بین المللی ای چون جامعه و سازمان ملل، می توان جلوی جنگ و دیگر تجلی های ناامنی در عرصه بین الملل را گرفت. فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا، نکته دارای اهمیت آن است که تنها پس از دو دهه از طرح این ادعا و فراگیر شدن آن در عرصه بین الملل که هژمونی نگرش حقوقی در تقابل با نگرش سیاسی را به همراه داشت، شاهد ظهور جنگ دوم جهانی بودیم، رویدادی که بیش از هر چیز دیگر نادرستی و یا لااقل نقص این تفکر را برای جهانیان فاش کرد. چه آنکه ایجاد جامعه ملل و تاکید بر امنیت دسته جمعی مورد اشاره لیبرالها، نه تنها نتوانست امنیت بین الملل و دولتها را به ارمغان آورد بلکه نتیجه عینی چنین تفکری غفلت برخی از دولتها از ایجاد توازن در برابر دولتهای تجدیدنظر طلبی چون آلمان نازی و در نهایت کشتار میلیونی انسانهای بیگناه در این جنگ خانمان برانداز شد. عدم پیروی ابداع کنندگان تفکر آرمانگرا از رهیافت لیبرال، موضوعی است که در بررسی تاریخ روابط بین الملل در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم، بیش از دیگر موضوعات خودنمایی می کند. مروری بر رفتار دولتهای غربی در این سالها نشان از آن دارد که این دول و به خصوص دولت ایالات متحده تماماً رفتارهای رئالیستی و منفعت طلبانه و نه رفتارهای لیبرالیستی را در دستور کار قرار داده اند. به تبع نوع نگاه و برداشت دولت یازدهم از روابط بین الملل، تاکید افراطی بر رفتار حقوقی و بهره مندی از ظرفیتهای حقوق بین الملل یکی از ویژگیهای اساسی رفتار دولت یازدهم در عرصه بین الملل را تشکیل داده است. بر این اساس در نظامی که تماماً براساس زور و قدرت شکل گرفته است و حتی قواعد و هنجارهای حقوقی آن نیز توسط قدرتمندان به مرحله تدوین رسیده است، دل خوش کردن به نهادها و قواعد حقوق بین الملل و غفلت از سیاست بین الملل ساده انگاری محض است. به عبارت دیگر با غفلت از پارامترهای اصلی سیاست قدرت در عرصه سیاست بین الملل و پیروی حداکثری از رژیم ها، قواعد، نهادها و رویه های حقوق بین المللی، نمی توان قدرتهای بزرگ دنیا را وادار به تسلیم شدن در برابر خواست و حقوق ملت ایران کرد. این امر به خصوص در شرایط کنونی و با دقت در نوع رفتار نهادهای پر طمطراقی چون سازمان ملل و شورای امنیت در قبال کشتار هزاران تن از کودکان و زنان بی گناه غزه بیش از پیش خودنمایی می کند. هرچند نباید تلاشهای شبانه روزی دستگاه دیپلماسی کشور در این مدت را نادیده انگاشت، لکن لزوم توجه همزمان به حقوق و سیاست بین الملل بی تردید ثمرات مطلوب تری را برای کشور و مردم به ارمغان خواهد آورد. سوم) درک ناقص از معنای دیپلماسی در رویکردهای مرسوم از دیپلماسی با عنوان فن و آداب مذاکره یاد کرده اند. بر اساس این تعریف دیپلماسی در مرز میان جنگ و صلح قرار گرفته است و شکست دیپلماسی جنگ را با خود به همراه خواهد آورد. غلبه این نوع نگاه که در آن دیپلماسی تنها در معنای مذاکره و گفتگو خلاصه شده است، در دولت یازدهم کاملاً مشهود است. حال آنکه در معنایی وسیعتر از معنای دیپلماسی، می توان معنایی تیزتر از این مفهوم را استخراج کرد. در این معنا دیپلماسی دیگر تنها به معنای مذاکره و گفتگو نیست، بلکه در خود حالتی از جنگ را نیز دارد. این امر به خصوص در شرایط مذاکره با طرفی که به لحاظ تاریخی سبقه چندان درخشانی از خود به یادگار نگذاشته است، معنا پیدا می کند. درک این معنا از مفهوم دیپلماسی آنگاه قابل تصور است که دیپلماسی را نه یک بازی با نتیجه برد- برد بلکه بازی ای با نتیجه برد- باخت بدانیم. به عبارت دیگر در این نوع از نگاه، عرصه دیپلماسی دیگر عرصه ای صرفاً برای بده بستان نیست، بلکه طرف مقابل تنها به فکر گرفتن است نه دادن. این ویژگی در وضعیت حاضر مذاکره میان ایران و آمریکا قابل مشاهده است لکن به معنای ترک و تعطیلی مذاکره نیست، بلکه هوشیاری و در عین حال جامع نگری در شرایط مذاکره را می طلبد. رهبر انقلاب در دیدار با وزیر امورخارجه و دیگر مسئولان این وزارتخانه این مهم را اینگونه مطرح نمودند: شواهد و قرائن نشان از آن دارد که اتفاقاً دولتمردان ایالات متحده چه جمهوری خواه و چه دموکرات، هموار منطق رئالیستی را در برخورد خود با دیگر دولتها و به خصوص دولت ایران به کار بسته اند. «در مسئله سیاست خارجی، دستگاه‌های دیگری هم مؤثرند اما وزارت خارجه به عنوان یک سازمان موظف و ارتش منظم، مسئولیت اصلی را بر عهده دارد . . . واقعیت این است که میدان دیپلماسی عرصه‌ی پنجه انداختن است و اگر کسی بدون اعتقاد راسخ به هدف، به این کار اقدام کند یا در همان موقعیت و یا در نهایت شکست خواهد خورد.» (3) چهارم) ترس از حریف نکته پایانی ترس و واهمه داشتن از حریف در مذاکره است. در حیات وحش قانونی وجود دارد مبنی بر اینکه هرگاه دو حیوان درنده با یکدیگر مواجه شوند، آنکه ترس بیشتری از خود نشان دهد، محکوم به شکست است. اساساً حتی در حیات وحش تنها قدرت فیزیکی طرفین تعیین کننده نتیجه نبرد نخواهد بود بلکه ترس بیشتر و به تبع روحیه پایین تر خود موجبات تهاجم و درندگی حریف را در بر خواهد داشت. این امر به طرق دیگر در نظام بین الملل که از جهات بسیاری با حیات وحش مشابهت دارد نیز مصداق دارد. (4) عینی ترین و نزدیکترین نمونه تاریخی آن را می توان در نوع رفتار دولت ایالات متحده با عراق و لیبی به نظاره نشست. این دولتها با نشان دادن و علنی ساختن ترس خود از ایالات متحده و خلع سلاح نمودن داوطلبانه خود موجبات درندگی بیشتر دولت درنده آمریکا را فراهم ساختند. بی تردید ایران با هیچکدام از کشورهای دیکتاتور مورد اشاره قابل قیاس نیست لکن در عرصه عمل و نظر متولیان دستگاه سیاست خارجی باید با بهره مندی از تجربیات تاریخی دیگر کشورها، این مهم را فهم نموده و در عرصه عمل و نظر به کار اندازند. کرنش و عقب نشینی از مواضع نه تنها موجبات رفتار خوشایندتر طرف مقابل را به ارمغان نخواهد آورد بلکه بی تردید در عرصه ای به نام نظام بین الملل که دولتها تنها به اهداف، امنیت و منافع ملی خود فکر می کنند موجبات دست اندازی بیشتر دیگر کنشگران را ایجاد خواهد کرد. این نکته را رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با مسئولان وزارت امورخارجه اینگونه بیان داشتند: «پایبندی به موازین شرع در رفتارهای فردی و اجتماعی و در محافل دیپلماتیک، و نترسیدن از هیبت و تشر قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا، ویژگی خاص دیپلماسی ایرانی است و باید مورد توجه جدی باشد. نهراسیدن از قدرت‌های سلطه‌گر، بعد از انقلاب، به خصوصیت بارز سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شده که این ویژگی هم در دل ملت‌ها جاذبه ایجاد کرده و هم سیاست‌مداران دنیا را چه بگویند و چه پنهان کنند به تعظیم و تجلیل واداشته است». جمع بندی پیچیدگی، مشخصه بارز و آشکار سیاست بین الملل است. در این بستر پیچیده تمام دولتها برآنند تا به منافع حداکثری خود دست یابند. دولتهای غربی به عنوان موسسین و ایجاد کنندگان اصلی نظام فعلی بین الملل به حسب نقش تاسیسی خود بیش از سایر دولتها به پیچیدگیهای این فضا آشنایند. دیپلماتهای دولت یازدهم بی شک بیش از نگارنده به این پیچیدگی آشنایند لکن به حسب تاکید و تلاش بیش از حد دولت وقت برای ایجاد دگرگونی در رویه های رفتاری دستگاه دیپلماسی کشور در قیاس با نوع رفتار دولت قبل بیم آن می رود که دولت جدید با دور شدن از واقعیتهای موجود سیاست بین الملل، اقدامات نه چندان موثر و بلکه حتی مضری را در عرصه روابط خارجی به نمایش بگذارد. شکی نیست که دلسوزان وزارت امورخارجه دغدغه تامین حداکثری منافع ملی را دارند لکن همانگونه که بدان اشاره شد نمی توان در فضایی کاملاً رئالیستی برخوردی لیبرال از خود نشان داد. شاید دولتهای غربی و ازجمله خود ایالات متحده در گفتار کاملاً لیبرال و آرمانگرا وانمود کنند لکن با استناد به شواهد موجود در کردار کاملاً رئالیستی عمل کرده اند. پی نوشت: 1 - http://www.entekhab.ir/fa/news/125970 2 - http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27180 3 - http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27180 4 - فهم این نکته با دقتی دوباره در دیگاه افلاطون مبنی بر نقش عوامل سه گانه غریزه، روحیه و خرد در تحرکات انسانی قابل هضم خواهد بود. به باور برخی از نظریه پردازان روابین الملل ازجمله ریچارد ند لیبو با در نظر گرفتن ویژگی روحیه بسیار بهتر می توان چرایی رفتار دولتها و در نهایت روابط بین الملل را درک کرد. دکتری روابط بین الملل و مدرس دانشگاه
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: