روایت کروبی از مقام آیت الله مهدوی کنی
به مناسبت انتخاب مجدد آیت الله مهدوی کنی به عنوان دبیر کل جامعه روحانیت مبارز "فردا" اقدام به انتشار مصاحبه ناگفته حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی از قدرت اجرایی ایشان می پردازد. در این مصاحبه کروبی حتی از سریال امام علی (ع) نیز سخن به میان آورده است.
کد خبر :
41985
غلامرضا مصباحی مقدم اعلام کرد: در جلسه اخیر جامعه روحانیت مبارز ، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی برای 5 سال دیگر به عنوان دبیرکل در سمت خود ابقاء شد. به گزارش "فردا"حجت الاسلام غلامرضا مصباحیمقدم در گفتگو با مهر، با اعلام این خبر اظهار داشت: در جلسه اخیر جامعه روحانیت مبارز حجت الاسلام ناصحی تا تعیین شخص دیگری به عنوان معاون اجرایی دبیرکل به کار خود ادامه خواهد داد. به گفته وی، حجت الاسلام ناصحی از این سمت چندی قبل استعفا داده بود. مصباحی مقدم ادامه داد: در این جلسه حجت الاسلام دعاگو به عنوان معاون فرهنگی، حجت الاسلام نواب به عنوان معاون سیاسی و بنده به
عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز برگزیده شدیم. سخنگوی جامعه روحانیت مبارز همچنین گفت: این چهار تن به عنوان چهار عضو هیئت اجرایی انتخاب شدند و بر این افراد حجت الاسلام موحدی کرمانی به عنوان نماینده دبیرکل نیز برگزیده شد. وی افزود: حجت الاسلام ابراهیمی، ابوترابی، اکرمی و تقوی نیز از اعضای دیگر هیئت اجرایی هستند که مجموعا 9 نفر اعضای هیئت اجرایی جامعه روحانیت مبارز را تشکیل می دهند. به گفته مصباحی مقدم، دبیرکل ریاست هیئت اجرایی را نیز برعهده دارد. این فعال سیاسی هیئت داوران را عبارت از آیت الله امامی کاشانی، آیت الله مهدوی کنی، حجت الاسلام ناطق نوری، رئیسی و
حسن روحانی عنوان کرد.
روایت کروبی از مقام آیت الله مهدوی کنی
چندی پیش حجت الاسلام کروبی در گفتگو با شهروند امروز درباره مقام آیت الله مهدوی کنی گفته بود : ايشان در آن زمان يك حالت قداست پيدا كرده بودند. بالاخره سابقهاي داشتند و همه نيز به ايشان احترام ميگذاشتند اما وضعيت به گونهاي شده بود كه هرچه ميگفت بايد انجام ميشد. مثلا درخصوص نشريه مبين، ايشان گويا گفته بودند كه نظرشان اين است كه اين نشريه بسته شود. دو نفر اين موضوع را به من گفتند. هم حسينيان و هم آقاي نظام داماد آقاي صانعي كه آن زمان در هيات منصفه مطبوعات بودند، گفتند كه اشعري مديركل مطبوعات، به آنها گفته است كه آقاي مهدويكني نظرش اين است كه مبين بسته
شود. حسينيان مخالفت كرده بود و همين باعث شد كه راي بدهد و هفتهنامه مبين توقيف نشود. اين مسايل به گوش ما ميرسيد. يك موضوع ديگر مربوط به سريال امام علي(ع) بود كه پخش ميشد. در يكي از قسمتها كه ابنملجم قصد ميكند اميرالمومنين را به شهادت برساند، پيش «قطام» ميرود. ما ديديم كه قطام يك قري جلوي ابنملجم داد. تكرار اين قسمت را كه ديديم، آن قر نبود. از بچههاي صداوسيما (فكر ميكنم پورنجاتي بود) پرسيدم چرا اين صحنه را حذف كرديد. مردم كه اين را ديدهاند. با اين كار باعث ميشويد كه مردم بگويند قسمتهاي ديگر را نيز سانسور كردهاند. ايشان گفت كه آقاي مهدويكني
تلفن كردند گفتند كه حذف كنيد. اين مسايل در ذهن ما تلنبار ميشد. من ديدم ايشان جوري حرف ميزند كه گويي يا مرجع تقليد است يا رهبر. منتظر فرصت بودم تا جوابي به ايشان بدهم. ما شنيديم كه آقاي مهدوي قصد كرده به شهرهاي مختلف سفر كند و خودش مستقيم وارد انتخابات شود. از طرفي آقاي خاتمي را نيز ميشناختيم كه اگر حملهاي به ايشان شود، ممكن است انصراف بدهد. پشت سر هم، به من مراجعه ميشد كه پاسخ بدهم. در اين ميان آقاي مهدويكني نيز به خانم فائزه هاشمي به خاطر بحث دوچرخهسواري خانمها حمله كرده بود. از طرف آقايهاشمي به ما خبر رسيد كه به كروبي بگوييد يك چيزي بگو. آقاي
خاتمي براي سخنراني رفت مشهد. آنجا در مسجدي يك سيد كلاهسبز عوام، ميان سخنراني ايشان جنجال كرد. ميخواست به خاتمي بگويد كه تو با نهضت آزادي رابطه داري، گفت تو با نهضت سوادآموزي رابطه داري. جلسه بهم ريخت. آقاي خاتمي تلفن زد و به كيانارثي گفت پس كروبي كجاست. چرا حرفي نميزند؟ ما ديديم كه ديگر نميشود سكوت كرد. آقاي مهدوي هم گفته بود براي سخنرانيها ميخواهد به شهرستانها برود. مصاحبهاي با روزنامه همشهري انجام داديم و گفتيم كه آقاي مهدويكني شما نه رهبر هستيد نه مرجع تقليد كه به مقلدين خود دستور ميدهيد. آقاي مهدويكني در خاطرات خودش نوشته كه من گفتم
«به تو چه». من نگفتم. اينجوري گفتم. گفته بودند كه ما طرفدار بنيصدر بوديم. گفتم شما خودتان طرفدار بنيصدر بوديد. عضو شما در ستاد بنيصدر بود. منظورم آقاي شبستري تبريزي بود. آقاي مهدوي رفت مازندران كه جواب بدهد. ما خبردار شديم. به چند تا از بچهها گفتيم كه چند سوال از ايشان بكنيد. چون آن موقع فضا چنين بود كه وقتي آقاي مهدوي حرفي ميزد، سخنراني ميكرد، هيچكس هيچ سوالي نميپرسيد. ايشان رفت و سخنراني كرد. تا حرفهاي ايشان تمام شد و خواست برود، شيخي بلند شد و ميكروفن را دستش گرفت و گفت حاجآقا لطفا به حرفهاي ما هم گوش بدهيد. ما هم سوال داريم. يك مرتبه فضا شكست.
متن کامل مصاحبه را در این قسمت بخوانید.