دکتر بدو!
دکتر بدو" عنوان کتابی است که خاطرات و تجربه های "سرتیپ دوم غلامحسین دربندی" است که به عنوان افسر بهداری در طول دوران دفاع مقدس مشغول به خدمت بوده است.
سرویس فرهنگی فردا؛ یکی از ناگفته های جنگ تحمیلی، رسته ی بهداری، پزشکان، پرستاران، بهیاران، رانندگان آمبولانس و ... است؛ چه آنهایی که در بیمارستان ها و بهداری ها بودند، وچه آنهایی که در یگانهایی رزمی و گردان ها در پشت خاکریز و خط مقدم، به مجروحان رسیدگی کرده و آنها را منتقل می کردند. در خصوص این قشر کمتر صحبت شده و کمتر بدانها پرداخته شده است. به مناسبت روز پزشک این کتاب را به یاد همه پزشکانی که از جان و امنیت خود را برای نجات دیگران گذشتند مرور می کنیم.
دکتر بدو!
در این بین از میان خاطرات مکتوب شده می توان به "دکتر بدو" اشاره کرد که خاطرات و تجربه های "سرتیپ دوم غلامحسین دربندی" را شامل می شود که به تازگی از سوی انتشارات عماد فردا منتشر شده است.
امیر دربندی با حضور فعال و طولانی مدت خود در خطوط مقدم مناطق عملیاتی جنوب، نقش بسیار موثری در امداد رسانی به مجروحان دفاع مقدس داشت.
کتاب دکتر بدو تنها به ذکر خاطرات بسنده نکرده است، بلکه همزمان با آن، به ترسیم فضای مناطق عملیاتی و مشکلات امدادرسانی در خط مقدم و پشت جبهه ها نیز پرداخته است.
در این کتاب مطالب به صورت موضوع بندی ذکر شده است. حوادث طبیعی و مشکلات جوی، معنویت در جبهه، خاطراتی از علما و فرماندهان، در خط مقدم جبهه از جمله عناوین این کتاب است. همچنین نویسنده در کتاب به خاطرات خود با شهید صیاد شیرازی نیز اشاره کرده است.
یکی از ویژگی های مثبت کتاب ارائه اسناد و مدارک مرتبط با خاطرات بیان شده است که در انتهای کتاب گنجانده شده. مثلا در بررسی عملیاتها، نقشه های مرتبط با ان نیز آورده شده است.
نویسنده درباره عنوانی که برای این کتاب انتخاب شده می گوید: "دکتر بدو" عنوانی است که برای کتاب انتخاب شده و علت آن این است، زمانی که در جبهه ها صدای انفجار گلوله خمپاره، توپ ، تانک و ... شنیده می شد، اگر فریاد دکتر بدو به گوش می رسید، یعنی کسی مجروح شده و اتفاقی افتاده، در غیر این صورت یعنی کسی مجروح نشده است. «دکتر بدو!» در جنگ مرسوم شود. به همین دلیل این اسم را انتخاب کردم.
همچنین در این رابطه در پشت جلد کتاب آمده است: «هر وقت می گفتند"دکتر بدو"ً! می فهمیدم یکی از بچه ها روی زمین افتاده و در خون خود غلتیده است. یکی از همان بچه هایی که قبل از عملیات پیش من می آمدند و می گفتند: "دکتر جان! اگر زخمی شدیم، سریع ما را به عقب ببر تا روی زمین نمانیم". یکی از همان هایی که می گفتند:"اگر شهید شدیم، جنازه مان را به دست خانواده مان برسان". با خودم می گفتم: "خدایا! مگر دل من چقدر بزرگ است؟ پس من سفارش هایم را به که بگویم».
یکی دیگر از نقاط قوت کتاب استفاده از نمایه اسامی شهدا، اسامی اشخاص، اسامی اماکن در انتهای کتاب است تا به خواننده این امکان را می دهد اسامی را از یکدیگر تفکیک نماید.
کتاب دکتر بدو، تنها گوشه ای از خاطرات عظیم پزشکان در دوران دفاع مقدس را بیان می کند، این درحالی است که هنوز ناگفته های بسیاری دراین باره وجود دارد. این کتاب نیز منعکس کننده عملکرد کارکنان بهداری ارتش جمهوری اسلامی ایران است.
در یکی از خاطرات امیر دربندی به برخورد کادر پزشکی با مجروحان عراقی اشاره دارد و در این باره می نویسد:
"کارکنان بهداری، تنها زخمی ها و شهدای خودی را تخلیه نمی کردند؛ بلکه بر اساس رافت و عطوفت اسلامی، مجروحان دشمن را هم از زمین بلند کرده، زخم هایشان را پانسمان و به عقب منتقل می نمودند؛ در حالی که از طرف دشمن چنین رفتاری دیده نمی شد.
دشمن، بسیاری از مجروحین ما را در همان محل به شهادت می رساند و با آنهایی که به اردوگاههای خود تخلیه می کرد، رفتاری خشونت آمیز ذاشت؛ حتی به آنها خدمات پزشکی ارائه نمی داد و می گذاشت تا دچار عفونت شده و دست و پایشان قطع شود. برای نمونه دکتر هادی عظیمی راد در جریان اسارت خود از ناحیه چشم زخمی شد که به علت عدم رسیدگی و شرایط بد بهداشتی، بینایی خود را از دست داد.
در حالی که اسیران عراقی به محض ورود به ایران، تحت درمان قرار گرفته و به همان بیمارستان هایی که مجروحان ما بستری بودند، اعزام می شدند. آنها همان خدمات پزشکی را که به رزمندگان ما ارائه می شد، دریافت می کردند. حتی در بعضی مواقع در بیمارستان های ما به مجروحان عراقی بیشتر می رسیدند".
یادآوری می شود، سرتیپ دوم غلامحسین دربندی در سال 1334 در تهران متولد شد. وی در سال 1351 در رسته ی بهداری به استخدام ارتش درآمد و در مرکز آموزش بهداری نیروی زمینی مشغول به خدمت شد و پس از گذراندن دورهی آموزشی در سال 1353 به هوانیروز اصفهان منتقل شد.
سرتیپ دربندی در دوران پیش از انقلاب، همگام با نیروهای انقلابی و نظامیان همفکر خود به صف تظاهر کنندگان پیوست.
وی پس از گرفتن دیپلم در سال 1358 و طی دورهی افسری، در اول شهریور 1359 به گردان 145 پیاده لشکر 92 زرهی اهواز که در پادگان تیپ 3 دشت آزادگان قرار داشت، منتقل است. در آن زمان هنوز جنگ اغاز نشده بود.
در 31 شهریور سال 1359 تهاجم عراق با حملهی هوایی به فرودگاه های کشور آغاز شد. از این زمان، سرتیپ دربندی همراه با تیپ 3 در منطقه چزابه حضور پیدا کرد و تا پایان جنگ در مناطق عملیاتی خوزستان به انجام وظیفه پرداخت و در تمام عملیات ها از جمله ارتفاعات الله اکبر، طریق القدس، فتح المبین و.. به عنون افسر بهداری، حضور چشم گیری داشت و در تخلیه مجروحان در خط مقدم جبهه ها نقش مهمی ایفا کرد.
امیر دربندی پس از 34 سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی بازنشته شده و امروز نیز به عنوان یکی از فعال ترین راوی های دوران دفاع مقدس و در هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرزای مشغول به خدمت است.
علاقه مندان جهت تهیه کتاب می توانند با شماره 021-66490191 تماس بگیرند.