چرایی ناپایداری احزاب در ایران
حزب یکی از مولفههای اصلی در سنجش میزان دموکراتیک بودن یک نظام سیاسی محسوب میشود. برخی معتقدند که برای پایداری توسعه سیاسی در هر کشوری حضور و فعالیت احزاب ضرورت دارد. در علوم سیاسی برای حزب کارویژههایی تعریف شده که به ساماندهی نیروها و یا تلفیق منافع متعارض میپردازد و موجب رشدآگاهی سیاسی در جامعه میشود.
کد خبر :
448467
فردانیوز: تشکیل احزاب در ایران با رخداد برخی اتفاقات سیاسی نسبت دارد، در حالیکه تداوم آنها نیازمند پشتوانه مردمی است. با این همه، احزاب سیاسی در ایران چندان موفق بوده و اغلب بعد از مدتی که از زمان تاسیس گذشت، با فروپاشی مواجه شدند. در زمان پهلوی دوم، تشکیل احزاب نیز به امری فرمایشی و صوری برای وابستگی بیشتر به غرب مبدل شد و احزاب دولتی یکی پس از دیگری تولد یافتند. با این همه احزاب مردمی نیز در این زمان شکل گرفتند، ولی تدوام آنها نیز با موفقیت همراه نبود. احزاب در ایران تا کنون سه دوره را تا به امروز تجربه کردهاند. دوره اول مربوط به جنش مشروطیت است؛ دوره دوم به زمانی باز میگردد که رژیم پهلوی درصدد دیکته کردن ایدئولوژی غرب در ایران بود به گونهای که احزاب شکل گرفته دولتی و در راستای سیاستهای تحمیلی نظام شاهنشاهی قرار گرفتند. به مرور و با افزایش آگاهی سیاسی مردم در آستانه انقلاب، رشد فزاینده احزاب را شاهد بودیم. در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احزاب با نگرشهای متفاوت و گاه متضاد ایجاد شدند. با گذشت زمان و روشن شدن اهداف انقلاب و شیوه حکومتداری جمهوری اسلامی، ماهیت مطالبات و نوع فعالیت
سیاسی نسبت به دو دوره قبل تغییراتی کرد؛ وجه هویتی و نمادین به خود گرفت، ابعاد متنوع و پیچیده ای پیدا کرد، و با گذشت زمان، متأثر از جریان جهانی شدن نه تنها در سطح جامعه بلکه در جامعه مجازی و رسانه ها هم مطرح شد. موضوع دیگر به تغییرات ساختاری در بافت اجتماعی کشور برمی گردد که آن را کاملاً متمایز از دو دوره قبل می کند. افزایش سطح تحصیلات، افزایش میزان اشتغال، گسترش تعاملات جهانی، رشد ارتباطات جمعی که هر یک از این عوامل زمینه ساز تحولاتی منحصربه فرد در این دوره شده است. در ادامه به تشریح مختصری از این دوران و بررسی نظرات کارشناسان پرداختیم. پس از كودتاي 28 مرداد 1332 احزاب متعددي از سوي رژيم شاه به صورت فرمايشي و دستوري بهوجود آمدند. در دهههای 1330 تا 1350 هر چند کنترل کامل درآمدهای نفتی، توان لازم را برای ایجاد زیرساختهای صنعتی و نظامی مهیا ساخته بود و پهلوی دوم کار نوسازی ساختار اجتماعی - اقتصادی را آغاز کرد، اما به جای نوسازی سیاسی، قدرتش را افزون بر حمایتهای خارجی، بر روی چهار ستون نیروهای مسلح، شبکه¬ حمایتی دربار، دیوانسالاری گسترده¬ دولتی و نظام احزاب دستوری قرار داد. اتخاذ این رویه با موفقیت
همراه نبود زیرا بنیانهای تشکیل احزاب نه تنها رعایت نشد بلکه سعی در ساماندهی کردن مردم از کانالها کنترلگر خود داشتند. احزاب دولتی مانند حزب رستاخیز به یک حزب اجباری و فراگیر در ایران مبدل شد که هر نوع فعالیت سیاسی را الزاما در چارچوب خود تعریف میکرد. (ماهنامه زمانه - دکتر مسعود طلبی) دکتر لبیبی مدیر رادیو تجارت در تشریح این نوع احزاب دولتی در کشور گفت: «احزابی که توسط دولتها ایجاد میشوند، اغلب یا منحل شده، تغییر نام داده یا دچار تغییرات فکری عظیم میشوند، زیرا برخاسته از بطن مردم،گرایشها، تفکرات و عقاید ریشهدار آنها نبوده است. تشکیل حزب توسط دولت، تظاهر به ایجاد حزب و فعالیت حزبی است و شاید کارکردهای جزیی در جامعه سیاسی داشته باشند اما آن ثبات و پایداری را نمیتوانند در جامعه و در بین نظام سیاسی ایجاد کنند مگر اینکه به مرور در درون مردم و عقاید انها نفوذ کنند، استحاله شوند و بتوانند گروههای قابل توجهی از مردم را با خود همسو کنند که اغلب کار بسیار دشواری است.» دکتر خانجانی، عضو هیئت علمی دانشگاه و درباره تشکیل احزاب در ایران معتقد است: «در غرب کشورهای بسیاری توانستند علاوه بر رشد کمی احزاب، رشد
کیفی را نیز تجربه کنند به طوری که در برخی کشورها بالغ بر 200 یا حتی 300 سال فعالیت حزبی وجود دارد. ما اگر مشروطه را هم جزء فعالیت حزبی در نظر بگیریم، در کل حدود 100 سال فعالیت حزبی داشتیم که در این صد سال فعالیتهای گروههای سیاسی عمدتاً در مواجه با استبداد و محدودیتهای قانونی و حکومتی بودند و به همین دلیل نتوانستند خودشان در در قالبی مستقل شکل و ارائه دهند. در اواسط دوران قاجار انجمنها، گروهها و گدههای در قالب گعده های سیاسی اجتماعی به وجود آمدند و فعالیتهایی داشتند. سپس در دوره رضاشاه (پهلوی اول) نیز تعدادی حزب سیاسی شکل گرفت اما متاسفانه به دلیل محدودیتهایی ایجاد شده برای ادامه حیات آنها، از بین رفتند. دوره پهلوی دوم هم فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب تا سال 1332 جریان داشت اما فعالیتهای حزبی بعد از این سال دچار افول و انحطاط شد. این کاهش فعالیت احزاب و محدودیتهای ایجاد شده تا جایی ادامه یافت که دولت پهلوی به احزابی روی آورد که خود و سران حکومتی وابستهاش آنها را تشکیل دادند. احزاب تشکیل شده توسط آنها جلوه حزبی مشخصی نداشتند و در پیشانی و راس امور سیاسی آنها، فعالیت سامانمند حزبی قابل مشاهده
نبود.» دکتر کاووس امامی با شمردن برخی از دلایل ظهور و افول احزاب دولتی و غیردولتی در ایران، بر این باور است که: «یکی از نکات مهم در مباحث مربوط به احزاب این است که آن است که بین احزاب سیاسی و توسعه سیاسی نوعی همبستگی و رابطه تعاملی وجود دارد. شاید گسترش فعالیت احزاب سیاسی نشانه توسعه سیاسی باشد اما سابقه فعالیت حزبی گسترده و خوبی در ایران نداشتیم و نوعی دید منفی هم به دلیل عدم موفقیت احزاب سیاسی داشته است. در هر حال احزاب همیشه در بیشتر کشورهای جهان در صحنههای اصلی رقابت سیاسی حضور داشتند اما در ایران احزاب به واسطه چهرههای شاخص در احزاب یا جناحها شناخته شدند و به افراد نسبت داده شده است.» احزاب در دوران معاصر عرصه خودنمایی فعالیت مردمی و دولتی در فعالیتهای سیاسی بودند اما کارنامه چندان موفقی از احزاب سیاسی در ایران به چشم نمیخورد زیرا تشکیل آنان بسته به برخی تبهای سیاسی در کشور بازگشته و بعد از فروکش کردن آن فعالیت بسیار کاهش یافته و به تعطیلی احزاب انجامید. دکتر لبیبی در این باره معتقد است که به دلیل همزیستی مسالمت آمیز محلی و قومی در ایران، حزب به معنای مرسوم عرب در ایران تبلور نیافت :«در تاریخ
تمدن ایرانی، خوشبختانه همزیستی مسالمتآمیز اقوام و گروههای مختلف مذهبی در کنار هم و در یک شهر یا محله وجود داشته و دارد و این امتیاز مثبتی برای ماست. حزبها در جامعه ما ایجاد میشوند اما به سرعت از بین میروند و همین امر دید منفی نسبت به احزاب سیاسی در جامعه ایجاد کرده است. تشکیل حزب بدون توجه به زیرساختها و گذر زمان لازم مانند ساخت بنایی عظیمی است که بدون فونداسیون و پیریزیهای ضروری در زمان بسیار کوتاه ساخته میشود.» بعد از انقلاب نیز به فراخور فضای سیاسی کشور، تشکیل احزاب بسیار رشد یافت اما این احزاب نیز با توجه به ضرورتها واهداف بلندمدت پایهریزی نشده بود و بنابراین نتوانست به فراخور نیاز سیاسی در کشور نقش آفرین باشد. احزاب بسیار زیاید شکل گرفتند که هیجیگ دوام لازم برای تصمیمسازی در عرصه سیاسی را نیافتند و چند دستهگی و فروپاشی درونی سازمان حزب مانع از آن شد تا بخشی از فرایند ساماندهی فعالیت سیاسی مردمی را پوشش دهد. دکترخانجانی در این باره معتقد است: «بعد از انقلاب 32 حزب برای فعالیت مجوز داشتند که بیشتر آنها در قالب کانونها و حزبهایی بودند که فعالیت چندانی در عرصه سیاسی کشور نداشتند. در دوران
بعد از سال 1376 نیز تحولاتی در حوزه فعالیت احزاب رخ داد اما متاسفانه دوره این فعالیتها و تحرکات سیاسی کوتاه بود. اساساً در این دوره کوتاه، احزاب نمیتوانستند رشد و فعالیت مناسب یا ثمر بخش داشته باشند.» سال 76 را میتوان دوره تولد قارچگونه احزاب سیاسی در ایران دانست که هیچیک فرایند سازمان حزب را به درستی طی نکردند و تنها در جریان حوادث سیاسی آن زمان اقدام به تشکیل احزاب مختلف کردند. با اینکه بعد از دوم خرداد 76 بیش از 180 حزب در مدت 7 سال مجوز گرفته و شکل یافتند اما اغلب احزاب کوچک و بعضی از آنها خانوادگی بود که متاسفانه نمیتوان به آن احزاب جایگاه حزب در کلان خود را نسبت داد. دکتر لبیبی تغییرات رخ داده در ایران را زمینهساز تشکیل احزاب به معنای مرسوم سیاسی خود دانست و گفت: «با توجه به نغییرات ایجاد شده در ایران و افزایش سطح آگاهی سیاسی مردم، چشم اندازهایی برای ایجاد حزب در حال وقوع است. مردم با دیدن اتفاقات رخ داده در کشورهای همسایه و دیگر کشورهای خاورمیانه، درسهای خوبی از بی ثباتی سیاسی گرفتند و به عبارتی از وضعیت پیش آمده در آنجا عبرت گرفته است. به طور مثال آنها وقتی انتخابات، درگیریها و کشتارهایی
که در عراق را میبینند، متوجه میشوند که چقدر عدم امنیت موجب لطمه به کشور عراق شده و دلیل آن هم نبود زیرساختها است. هنوز در کشور عراق درگیریهای قومی و مذهبی وجد دارد که حاکی از عدم تحمل دیگرانی است که عقاید مشترک با هم ندارند و در نتیجه فضای خطرناکی که به ضرر همه آنهاست ایجاد شده است.» باید گفت که ظهور، عملکرد و گسترش احزاب در ایران قاعدهمند نبوده است زیرا از دوره مشروطه و مردمی شدن عرصه سیاسی و تصمیمگیری، تکامل احزاب از کانالهایی که به اهداف مورد نظر دست یابد، صورت نگرفته است و اغلب صدای گروهی خاص به مثابه صدای تمام مردم از سوی احزاب به گوش دولت و نظام سیاسی رسانده شد. شاید با کمی اغراق بتوان گفت که تشکلهای سیاسی حاصل مبارزه فکری، صنفی و سیاسی نبوده بلکه در دورانی از فترت سیاسی و در پی تحولات سریع سیاسی ظهور و بروز یافتند و فرصتی برای حضور و پشتوانه مردمی نیافتند. متاسفانه احزاب و فعالیتهای آنان بدون بلوغ و آگاهی سیاسی روی کار آمدند و نتیجه این رفتار آن شد که دوره عملکرد سیاسی احزاب در مدت کوتاهی بسته شد و دستاورد مهمی در تصمیمسازی نظام سیاسی احیا نکردند. دکتر کاووس امامی درباره آگاهی و بلوغ
سیاسی در تشکیل احزاب در ایران گفت: «باید تاکید کنم که بلوغ سیاسی و آزادی سیاسی نسبی است و حتی در پیشرفته ترین کشورهای دنیا رأی دهندگان تحت تاثیر مسائل روز و لحظهای قرار دارند و رفتارهایی را از خود بروز میدهند که که دور از بلوغ سیاسی است. باید به این قبیل مفاهیم نگاه نسبی داشت و هیچ وقت نمیتوان انتظار داشت شهروندی شکل پرورش یابد که در تمام امور سیاسی و اجتماعی کاملا عقلانی رفتار کند. امروز ما میتوانیم ادعا کنیم که شهروند ایرانی در این سالها به شناخت و درکی از مسائل رسیده است و میتواند مسائل را تشخیص دهد؛ علیرغم اینکه برداشتها و نگرشها ممکن است با یکدیگر تفاوت داشته باشند.» احزاب برای بلوغ خود نیازمند افزایش اگاهی سیاسی مردم و مشارکت دادن آنان در برنامههای حزبی هستند. وجود احزاب به سامانمند کردن فعالیت سیاسی قانونی و در چارچوب منافع کشور کمک میکند و هرگز نباید حزب عاملی برای فروپاشی یا براندازی تصور شود زیرا در ذات خود، حزب نهایتا به برخی اصلاحات قانونی و اصولی در نظام سیاسی ختم خواهد شد. منبع: روزنامه بیرجند امروز