شعر طنز: ز قدرت بود مرد را چیزها
ز قدرت بود مرد را چیزها | ریاست، مدیریّت و میزها || غلامش شوند آدمی و پری | «سرندپیتی»ها و «چنگیز»ها! || که گسترده است ارتباطات او | به هر گوشهای دارد آویزها
کد خبر :
499217
طنز پس پریروز: رضا احسان پور
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی دروغ آید و کاستی
«فردوسی»
::
ز قدرت بود مرد را چیزها
ریاست، مدیریّت و میزها
غلامش شوند آدمی و پری
«سرندپیتی»ها و «چنگیز»ها!
که گسترده است ارتباطات او
به هر گوشهای دارد آویزها
و هر کار عشقش کشد میکند
ندارد از آن گونه پرهیزها
شیاطین کنار چنین آدمی
چه هستند غیر از تلامیذها!؟
اگر ادّعایش رسیده به سقف
شعورش ولی تا به قرنیزها...
خداوند شایستهسالاری است
به لطف تمامی تبعیضها
همیشه مدیریّت او به جاست
علیرغم تغییر و تعویضها
حسابش از اینجا و آنجا پر است
از انواع و اقسام واریزها
و تا بوده این بوده، یعنی به او
درشت و به ما میرسد ریزها
::
الا شاعر طنز! هشدار که
شده کاسهی صبر، لبریز ها!
نزن با دو تا شعر بیهوده زور
که روزی بیفتی به پایم چو مور!