حزبالله و توافق 6 ماده ای
دکتر رحمن قهرمانپور
گروههاي مخالف و گروه حاكم در لبنان از پذيرش توافق 6 مادهاي كه يك پيروزي آشكار براي گروههاي مخالف است اهداف متعددي را دنبال ميكنند كه البته در تعارض با يكديگر قرار دارند و همين تعارضها احتمال موفقيت آنها را تا حد قابل توجهي كاهش ميدهد. هدف اصلي حزبالله پذيرش اين توافق و نشان دادن حسن نيت در تلاش براي خودداري از بيثبات كردن فضاي داخلي لبنان است تا به اين ترتيب مانع كاهش محبوبيت خود در ميان مردم لبنان شود. اگر توافق 6 مادهاي منجر به حصول نتايجي روشن در مذاكرات دوحه قطر در مورد انتخابات رئيسجمهور و تشكيل دولت وحدت ملي شود، حزبالله استراتژي گروه حاكم و حاميان غربي آن را براي غيرمشروع جلوهدادن و درنهايت خلع سلاح حزبالله به واسطه قطعنامههاي شوراي امنيت تا حد زيادي خنثي خواهد كرد. كمترين فايده توافق حاضر براي گروههاي مخالف و مخصوصا حزبالله برملاكردن نيت گروه حاكم در همسويي با سياستهاي آمريكاست كه باعث كاهش هر چه بيشتر محبوبيت آنها در لبنان خواهد شد. در حالي كه گروه حاكم و مخصوصا افرادي چون وليد جنبلاط و سعد حريري حزبالله را متهم به نابود كردن زيرساختهاي لبنان بر اثر جنگ 33 روزه سال 2006 ميكنند، پذيرش توافق 6 مادهاي از سوي حزبالله حاوي اين پيام است كه اين گروه تمايلي به شروع هر نوع جنگ داخلي و كشتهشدن لبنانيها ندارد و هدف اعلامي و اعمالياش مقابله با اشغال لبنان توسط اسرائيل است. از سوي ديگر پذيرش اين توافق در پي واكنش شديد حزبالله به قطع خطوط ارتباطي خود نشان ميدهد اين گروه در قبال سياست خلع سلاح خود كه خواسته آمريكا، اسرائيل و فرانسه و برخي گروههاي داخلي است، ساكت نخواهد نشست. تلاش حزبالله اين است كه همسو با قدرت نظامي، قدرت سياسي متناسبي نيز در عرصه تصميمگيريهاي كلان داشته باشد تا بتواند از اجراي استراتژي غرب و اسرائيل در لبنان جلوگيري كند، سياستي كه در پي جنگ 33 روزه اسرائيل با حزبالله وارد فاز جديدي شد. در اين فاز جديد آمريكا و متحدان آن برخلاف گذشته ابايي از وقوع يك جنگ داخلي در لبنان ندارند و هر نوع جنگ يا منازعه گسترده را زمينهساز مداخله وسيع نظامي خود و سركوب زيرساختهاي ارتباطاتي، اطلاعاتي، نظامي و تسليحاتي حزبالله ميدانند كه ميتواند موازنه قوا را در داخل لبنان به نفع نيروهاي طرفدار غرب تغيير دهد. به باور غربيها برخلاف دهه 1980، در حال حاضر فضاي بينالمللي براي مداخله در لبنان مساعدتر است، زيرا هم ائتلاف 14 مارس خواهان آن ميباشد و هم آمريكا ميتواند به بهانه مبارزه با تروريسم دخالت غيرمستقيمي در لبنان داشته باشد. حزبالله با درك اين استراتژي توافق 6 مادهاي را پذيرفته است تا شرايط لبنان حداقل به صورت تاكتيكي به سمت جنگ داخلي حركت نكند. نحوه برخورد آمريكا و اسرائيل با اين توافق و مذاكرات دوحه ميتواند بخشي از استراتژي پنهان آنها براي مقابله با حزبالله را نشان دهد. اهميت اين امر براي حزبالله از آنجايي ناشي ميشود كه استراتژي آمريكا بعد از جنگ 33 روزه دچار تحولات جدي شده به طوري كه اين كشور از دستزدن به اقداماتي كه پيشتر خود آنها را محكوم ميكرد واهمهاي ندارد. از طرف ديگر اقدامهاي جاسوسي و اطلاعاتي نقش مهمي در اين استراتژي دارند و از اين رو شناخت ابعاد مختلف آن مشكلتر از شناخت استراتژيهاي قبلي اعلام شده است. پذيرش توافق 6 مادهاي نشان ميدهد استراتژي حزبالله در مقطع فعلي كاهش جبهههاي مخالف پيش روي خود و حركت با احتياط بيشتر است تا گروه حاكم و غرب بهانهاي براي متشنج كردن اوضاع داخلي لبنان و ضربهزدن به حزبالله نداشته باشند، اما پرسش اصلي اين است كه با توجه به عملكرد گروه حاكم طرفدار غرب و اعراب محافظهكار بعد از ترور رفيق حريري، آيا اين گروه تقسيم قدرت با گروههاي مخالف و در راس آنها حزبالله را خواهد پذيرفت؟ امري كه به صورت طبيعي يك پيروزي براي حزبالله و متحدان آن محسوب ميشود. سرنوشت توافق 6 مادهاي تا حد زيادي به اين پرسش جواب خواهد داد.