چشم‌های منتظر به آزادی فلسطین/ آوارگی و غربت برای فلسطینی‌ها، شهرک‌سازی برای صهیونیست‌ها

اردوگاه «برج البراجنه» در استان جبل لبنان، از جمله اردوگاه‌هایی است که فلسطینی‌های آواره در آن سکونت دارند. فلسطینی‌هایی که از سال ١۹۴۸ توسط سربازان اسرائیلی به زور از خانه‌هایشان رانده شده‌اند.

کد خبر : 608242
سرویس بین‌الملل فردا: چندی پیش شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه‌ توقف فوری فعالیت‌های شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطینیان را تصویب کرد. قطعنامه‌ای که خشم صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را بر انگیخت. نشستن پای درددل فلسطینی‌هایی که از سرزمین مادری بیرون رانده شدند، می‌تواند اهمیت این قطعنامه و نقش شهرک‌سازی‌ها در تبدیل فلسطین به یک کشور یهودی را روشن کند.

اردوگاه «برج البراجنه» در استان جبل لبنان، از جمله اردوگاه‌هایی است که فلسطینی‌های آواره در آن سکونت دارند. فلسطینی‌ها از سال ١۹۴۸ و بعد از «روز نکبت»، سالروز تأسیس رژیم صهیونیستی در این اردوگاه زندگی می‌کنند. آنها توسط سربازان اسرائیلی به زور از خانه‌هایشان رانده شده‌اند. بسیاری از این فلسطینی‌ها حتی یک قدم نیز در فلسطین نگذارده‌اند. فقط پیرترین افراد این اردوگاه چیزهایی از فلسطین در خاطر دارند. بسیاری از آنها در فقر و تنگدستی به دنیا آمده‌اند و با سختی و مرارت بسیار اوضاع می‌گذرانند. کمتر از ١% از افراد این اردوگاه سرزمین مادری خود را به چشم دیده‌اند. آنها چگونه یاد وطن‌شان فلسطین را در یاد خود زنده نگه می‌دارند. چه چیز آنها را به یاد فلسطین می‌اندازد؟ فرهنگ فلسطین در نظر آنها چیست؟ این میراث فرهنگی را چگونه برای نسل جوان خود حفظ می‌کنند؟

«مروه ایوب»، ١۹ ساله است، اهل عکا. او هرگز فلسطین را ندیده است. در همین اردوگاه به دنیا آمده و حالا در شیرینی‌فروشی اردوگاه کار می‌کند. مروه می‌گوید: «از پدر و مادرم شنیده‌ام که فلسطین سرزمین زیبایی است. اما آنها بسیاری از جزئیات را فراموش کرده‌اند. من تنها خرابه‌هایی از فلسطین، آن هم در ویدئوها دیده‌ام. بسیار دوست دارم با چشمان خودم آنجا را ببینم.»
«ملک» نیز اصالتاً اهل عکاست. او در لبنان به دنیا آمده است. «ملک» می‌گوید: «چیز زیادی از فلسطین نمی‌دانم. تنها شنیده‌ام که آنجا سرزمین زیبایی است. من فکر می‌کنم غذاهای دریایی و ماهی آنجا بسیار مشهور است و تنها همین. من بسیار دوست دارم به سرزمین که به آن تعلق دارم، بازگردم و از نزدیک آن را ببینم. این آرزوی تمامی فلسطینی‌هاست تا بتوانند در سرزمینی آزاد و در صلح و صفا زندگی کنند.»
«درجه عهد موسی»، ۳۳ سال دارد و متولد زویوم است. «درجه» می‌گوید: «بله، من اهل زویوم هستم؛ اما حتی نمی‌دانم آنجا دقیقاً کجاست. من در لبنان به دنیا آمده‌ام. فلسطین کشوری زیباست با مردم، خانه‌ها و درختانی دلفریب. همه چیز آنجا زیباست. من در تلویزیون فلسطین را دیده‌ام. آرزویم دیدن کشورم فلسطین است. فلسطین؟ نحوه لباس پوشیدن، قلاب‌دوزی، عبایا (لباس‌های بلند زنانه)، و البته پرچم فلسطین چیزهایی است که مرا به یاد کشورم می‌اندازد.

«احمد رفیق علی»، اهل عکای فلسطین است. احمد می‌گوید: «من در سال ١۹۸۲ در لبنان به دنیا آمده‌ام و آرایشگر هستم. من دکور مغازه‌ام را مانند بیت‌المقدس تزئین کرده‌ام. البته دکور و طراحی بیت‌المقدس را در اینترنت دیده‌ام. پدران، پدربزرگان و اجداد ما درباره فلسطین چیزهایی گفته‌اند. اجداد ما جزو مالکین و ساکنان فلسطین بوده‌اند. در زمین‌هایشان درختان زیتون و لیمو داشته‌اند. آنها درباره دیوارهای عکا و زیبایی و اعجاب این شهر برایمان سخن گفته‌اند. به ویژه از مسجد بزرگ عکا با گنبد و ستون‌های ساخته شده از طلا که هنوز هم باقی است.»

«طاها عیسی»، ۷۸ ساله و اهل حیفاست. او تا ۹ سالگی در این شهر زندگی کرده است. طاها به سختی در مورد خاطرات خود از فلسطین سخن می‌گوید، چرا که یادآوری آن دوره از زندگی برایش بسیار دردناک و ناراحت‌کننده است. طاها می‌گوید: «من واقعاً نمی‌توانم آن خاطرات را بیان کنم. گاهی آنها را به یاد می‌آورم، اما زمان زیادی از آن تاریخ گذشته است و یادآوری آن خاطرات بسیار دشوار است.» ساکنان اردوگاه گاهی اوقات تلاش می‌کنند تا او را به یاد خاطراتش در فلسطین بیندازند و او از سرزمین مادری برایشان بگوید.
«حسن عواد»، ۷۳ ساله است و چهار سال اول زندگی خود را در فلسطین بوده است: «من خانه‌مان را به یاد می‌آورم. خانه ما پر بود از درختان سیب. ۲ اتاق و یک آشپزخانه داشت. در اینجا هیچ چیز مانند فلسطین نیست، هیچ چیز مرا یاد آنجا نمی‌اندازد. ما باید خود را با این شرایط سازگار کنیم و گذشته‌ها را پشت سر بیندازیم.»

«هیام محمود»، ۵۴ ساله است، اما حتی یک روز هم در وطن خود زندگی نکرده است، اما مادرش حدود نه سال در فلسطین بوده و خاطراتی را برایش به یادگار گذارده است: «عکه شهری زیبا با دیوارهایی عریض بوده است که ماشین‌ها می‌توانسته‌اند بر تاج دیوارها حرکت کنند. پدربزرگ من به مسجد الجزار رفته و خاطراتی از آنجا برایمان تعریف کرده است. ما از این خاطرات تنها در مراسم ازدواج و اجتماعات یاد می‌کنیم.»

«فاطیما عیسی رمضان»، مادر ۴١ ساله دختری 6 ساله به نام صنعاست. پدر او به دلیل بمب‌گذاری صهیونیست‌ها در منطقه «الزیب» خانه و زمین کشاورزی‌اش را از دست داده است. او هرگز فلسطین را ندیده، اما چیزهایی شنیده است: «بهشتی روی زمین، سرزمینی بسیار زیبا با درختان میوه پربار.» در این اردوگاه هیچ چیز او را به یاد فلسطین نمی‌اندازد. او از اینکه مردم اردوگاه اخبار غرب را دنبال می‌کنند و سنت‌هایشان را فراموش کرده‌اند، ناراحت است.
«حنانه ستیته»، ۵١ سال دارد. مادر او درباره زادگاهش حیفا چیزهایی تعریف کرده است. درباره مدرسه‌ای که می‌رفته، مسجد محله و البته پدربزرگ ماهی‌گیرش. اجتماعات اردوگاه و گاهی برخی از آهنگ‌ها او را به یاد سرزمین مادری‌اش می‌اندازد.

«نصر الخطیب»، ۴۷ ساله و مسئول فروشگاه اردوگاه است. نصر می‌گوید: «والدینم درباره فلسطین و زیبایی‌ها و موقعیت جغرافیایی آن برایم گفته‌اند. مادربزرگ من در آنجا ماند و در همان جا درگذشت. ما در آنجا خوشبخت بودیم تا اینکه اشغالگران ما را از سرزمین‌مان، از خانه و کاشانه‌مان راندند. زندگی اجتماعی، لهجه و دستپخت مردم اردوگاه مرا یاد فلسطین می‌اندازد.»

«عیسی»، در اردوگاه به دنیا آمده است: «من درباره فلسطین هیچ چیزی نمی‌دانم، چرا که پدرم درباره آن سرزمین هیچ نمی‌دانست تا برایم بگوید.»

«نظمیه»، ۶١ ساله است، اهل قبصیه صفاد. او فلسطین را در یک سالگی ترک کرده است. خانواده او ثروتمند بوده‌اند. «ویلایی داشتیم که دور تا دورش را درختان زیتون گرفته بود. با اشغال فلسطین، ما همه چیزمان را از دست دادیم. دوست دارم به کودکیم برگردم تا کشور زیبایم را ببینم. اسراییل هیچ نسبتی با کشور ما ندارد. آنها با زور ما را از خانه‌هایمان آواره کردند اما دست خداوند بالای همه دست‌هاست.» نظمیه می‌گوید تنها مراسم ازدواج‌ها و مراسم ختم‌هاست که سنت‌ها و آداب و رسوم فلسطین را در اردوگاه زنده نگه داشته است.

«محمد»، ۲۶ ساله است، اهل صافد. او در اردوگاه یک قهوه‌خانه دارد و می‌گوید: «لهجه مردم مرا به یاد فلسطین می‌اندازد و البته درخت زیتون. آداب و سنن، وسایلی که مردم اردوگاه می‌سازند و چیزهایی که برخی افراد از آنجا به یادگار دارند و هنوز آنها را حفظ می‌کنند. نشستن پای صحبت کهنسالانی که مقداری از زندگی خود را آنجا بوده‌اند، نیز یاد فلسطین را در خاطر ما زنده می‌کند.»

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: