چرا خطاب‌های قرآن مردانه است؟

قانتین و قانتات کسانی هستند که مطیع بوده و امر خداوند را اطاعت می‌کنند. گاه این واژه را به عابد تفسیر می‌کنند ولی مناسب همان مطیع است.

کد خبر : 612388
سرویس سبک زندگی فردا: گاهی سوال می‌شود چرا در قرآن روی سخن بیشتر با جنس مذکر و غالب خطاب‌های قرآن مردانه است؟ آیا این مساله، دلیل بر نگاه قرآن نسبت به فرودست بودن جنس زن نسبت به مرد نیست؟ آیت الله العظمی سبحانی در خلال درس تفسیر سوره مبارکه احزاب، به سوال یادشده پاسخ داده‌اند که مشروح آن، در زیر می‌آید.
﴿إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرینَ اللَّهَ كَثیراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً ﴾[۱] گویا در زمان رسول خدا (ص) بعضی از زنان ایشان مانند ام سلمه خدمت ایشان رسیده عرض می‌کند که چرا همه‌ی خطاب‌های قرآن مربوط به مرد است و از زن در قرآن سخنی نیست. گاهی هم گفته می‌شود که این مطلب را غیر ام سلمه گفته است. یعنی گفته‌اند که ضمائر قرآن همه مذکر است. راوی می‌گوید: من این مشکل را در ذهن داشتم و ناگهان دیدم که آیه‌ی فوق در مسجد خوانده می‌شود. این آیه زنان را هم‌طراز مردان قرار می‌دهد بدون اینکه بین آنها و مردان فرقی بگذارد. خداوند در این آیه برای کسانی که اهل مغفرت هستند ده صفت قائل شده است که در آنها بین مرد و زن فرقی نیست. بنابراین آنانی که می‌گویند که اسلام دین مردان است نه زنان، اشتباه می‌کنند. انسان از نظر طبیعت انسان بین زن و مرد فرقی قائل نیست. البته مخفی نماند که حقوق زن و مرد با هم فرق دارد. در کشورهای غربی طبیعت زن را بسیار پائین فرض می‌کردند و گاه زن را برزخی بین انسان و حیوان می‌دانستند. اما معرفی این صفات ده گانه: ۱. مراد از مسلمین و مسلمات کسانی هستند که در زبان، بگویند: لا اله الا الله. ۲. مؤمنین و مؤمنات کسانی هستند که در قلب نیز ایمان دارند. دلیل این فرق آیه‌ی قرآن است که می‌فرماید: ﴿قالَتِ‌ الْأَعْرابُ‌ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‌ قُلُوبِكُمْ﴾؛ اعراب بادیه‌نشین گفتند: «ایمان آورده‌ایم.» بگو: «شما ایمان نیاورده‌اید، ولى بگویید اسلام آورده‌ایم، هنوز ایمان وارد قلوب شما نشده است.[۲] ۳. قانتین و قانتات کسانی هستند که مطیع بوده و امر خداوند را اطاعت می‌کنند. گاه این واژه را به عابد تفسیر می‌کنند ولی مناسب همان مطیع است. ۴. صادقین و صادقات از نظر لغت به معنای کسی است که دروغ نگوید ولی در اینجا مراد، اعم است و مراد صدق در لسان، در قلب و در عمل است. یعنی فرد از هر نظر صادق باشد. یعنی اگر کسی در زبان می‌گوید که باید به فقراء کمک کرد و یا باید به جبهه رفت و از اسلام دفاع کرد در عمل نیز خود همین گونه عمل کند و بین قول و عمل آنها اختلافی نباشد. ۵. صابرین و صابرات همان مردان و زنان شکیبا و بردبار هستند. صبر بسیار مهم بوده و زیربنای اسلام است. روزه گرفتن در هوای گرم توسط صبر میسر می‌شود. به همین دلیل است که می‌گویند: صبر در مقایسه با ایمان مانند سر در رابطه با جسد است یعنی همان گونه که جسد بدون سر بی فایده است ایمان نیز بدون صبر بی فایده می‌باشد. صبر است که موجب می‌شود انسان به نامحرم نگاه نکند. این همان صبر بر معصیت است همان گونه که صبر بر روزه از قسم صبر بر عبادت می‌باشد. یک قسم دیگر از صبر نیز وجود دارد که همان صبر بر مصیبت می‌باشد. زینب کبری سلام الله علیها مصداق بارز صابرات می‌باشد. ۶. خاشعین و خاشعات کسانی هستند که اهل خشوع و خضوع می‌باشند. فرق خاشع با خائف در این است که خائف کسی است که می‌ترسد ولی خضوع ندارد مانند کسی که از مأمور راهنمایی می‌ترسد. چنین کسی اگر مأمور راهنمایی را نبیند، عمل خلاف را مرتکب می‌شود. این ترس زیاد فایده ندارد. خاشع کسی است که ترس او همراه با خضوع و تواضع است. خاشع کسی است که واقعا خدا را برتر و خود را پست تر بداند و در نتیجه به قوانین الهی احترام بگذارد. ۷. متصدقین و متصدقات کسانی هستند که اهل صدقه دارد به فقراء می‌باشند. در زبان عرب گاه تاء در صاد ادغام شده، از آن به مصّدّق تعبیر می‌کنند. ۸. صائمین و صائمات کسانی هستند که اهل روزه می‌باشند. ۹. حافظین و حافظات فروج همان مردان و زنان پاک هستند. پاک بودن بسیار مهم است. امروزه ماهواره‌ها موجب خراب شدن اخلاق زن و مرد شده است. ماهواره از نظر اسلام حرام نیست ولی از آنجا که حاوی برنامه‌های ویرانگر است به عنوان ثانوی باید از آن پرهیز کرد. ۱۰. ذاکرین و ذاکرات خداوند کسانی هستند که به یاد خداوند می‌باشد. ذاکر از ذُکر مشتق شده است نه از ذِکر که همان تسبیح و حمد گفتن با زبان است. ذاکر کسی است که خدا و روز قیامت و عذاب و ثواب الهی را به یاد داشته باشند. هنگامی که یوسف از پدرش جدا می‌شد. پدرش به او گفت که هیچگاه خدا را فراموش نکند زیرا چنین کسی از بسیاری از گناهان باز می‌ماند. کسی که غرق در گناه است کسی است که قلبا خدا را فراموش کرده است و اگر هم نامی از خداوند می‌برد صرف لقلقه‌ی زبانی است. سپس خداوند در خاتمه می‌فرماید: ﴿أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً﴾ فرق ﴿أَعَدَّ﴾ با وعد در این است که وعده به امری می‌گویند که قطعی است و خداوند اگر وعده دهد خلاف آن عمل نمی‌کند. به همین دلیل با ﴿أَعَدَّ﴾ تعبیر شده است یعنی مغفرت و اجر عظیم برای او آماده است و اگر تا آخر عمر آن را حفظ کند به آن می‌رسد. بلعم باعورا کسی بود که آیات خداوند بر او نازل می‌شد هرچند پیامبر نبود و در آخر عمر، کافر از دنیا رفت. در صحیح بخاری بابی است تحت عنوان: الامور بخواتیمها. یعنی عاقبت کارها باید خیر باشد. در دنیای جاهلیت دختر لکه‌ی ننگ بود و قرآن در این مورد می‌فرماید: ﴿وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظیمٌ یَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْكُمُون‌﴾ در حالى كه هر گاه به یكى از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتى) سیاه مى‌شود؛ و به شدّت خشمگین مى‌گردد بخاطر بشارت بدى كه به او داده شده، از قوم و قبیله خود متوارى مى‌گردد؛ (و نمى‌داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاك پنهانش كند؟![۳] در چنین فضایی قرآن کریم می‌فرماید: ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‌ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ﴾[۴] در تورات فعلی آمده است که خداوند زن را از رگ چپ یا راست آدم که در ران مرد بود آفرید. قرآن عکس آن را قائل است. ما در سفری که به مکه مشرف شده بودیم در (رابطة العالم الاسلامی) با فردی که عبیدی که رئیس آنجا بود مذاکره می‌کردیم و او می‌گفت اگر بخواهند تورات را به شکل صحیح بنوسند باید آن را از روی قرآن بنویسند. ما نیز کلام ایشان را تائید کردیم و گفتیم که شاهد آن این آیه از قرآن است: ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُ‌ عَلى‌ بَنی‌ إِسْرائیلَ أَكْثَرَ الَّذی هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ﴾[۵] یعنی این قرآن بین اختلاف های بنی اسرائیل داروی می‌کند. به هر حال قرآن می‌گوید که زن از جنس آدم خلق شده است نه از خود آدم: ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ‌ نَفْسٍ‌ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها﴾[۶] ضمیر در ﴿مِنْها﴾ به نفس بر می‌گردد و (من) در آن بیانیه است نه تبعیضیه یعنی همان گونه که آدم، حیوان ناطق است زوج او نیز حیوان ناطق است. خداوند در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‌ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‌ كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا﴾[۷] بَنی‌ آدَمَ هم مرد را شامل می‌شود و هم زن را یعنی خداوند هر دو را تکریم کرده است. و در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ‌ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُونَ﴾[۸] همچنین می‌فرماید: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ‌ النَّاسَ‌ جَمیعا﴾[۹] یعنی قتل به ناحق یک انسان چه زن باشد چه مرد مساوی با کشتن تمامی انسان‌ها است. درس تفسیر آیت الله سبحانی ۹۴/۰۴/۲۱
پی‌نوشت‌ها:
[۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵. [۲] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴. [۳] نحل/سوره۱۶، آیه۵۸. [۴] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳. [۵] نمل/سوره۲۷، آیه۷۶. [۶] نساء/سوره۴، آیه۱. [۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰. [۸] نحل/سوره۱۶، آیه۹۷. [۹] مائده/سوره۵، آیه۳۲.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: