«میلیونر زاغهنشین» چطور به اینجا رسید؟ +تصاویر
«دِو پاتِل» همان بازیگر نوجوان هندی است که درست مثل داستان «میلیونر زاغهنشین»، یک شبه به شهرت باورنکردنی رسید. او این روزها فیلم «شیر» را که در آن نقش پسر «نیکول کیدمن» را بازی کرده، در رقابتهای اسکار دارد.
کد خبر :
616477
خبرگزاری ایسنا: «گاردین» مصاحبهای خواندنی با «دِو پاتل»، ستاره هندی فیلم موفق «میلیونر زاغهنشین» انجام داده که این بازیگر در آن، مسیری را که طی سالهای اخیر طی کرده شرح داده است. «دِو پاتل» در ۱۶ سالگی در سریال تلویزیونی به نام «پوستها» ایفای نقش کرد و پس از آن دیگر به عقب نگاه نکرد. او در فیلم «میلیونر زاغهنشین» (۲۰۰۸) که هشت جایزه اسکار برد، خود را به دنیا نمایاند و سپس در آثاری چون «دومین هتل برتر مریگُلد» و «مردی که ابدیت را میفهمید» مقابل دوربین رفت.
«پاتل» این روزها در فیلم «شیر» که براساس یک داستان واقعی که برای «سانی پاوار» اتفاق افتاده ساخته شده، میدرخشد. داستان این فیلم درباره پسرکی هندی به نام «سارو» است که اشتباها یکهزار مایل از خانوادهاش دور میافتد و سر از یتیمخانهای در استرالیا درمیآورد. «نیکول کیدمن» سرپرستی او را قبول میکند و این پسر در ۲۵ سالگی سعی دارد با کمک گرفتن از گوگل مَپ مادر اصلی خود را پیدا کند. متن گفتوگوی «گاردین» را با «دِو پاتل» در ذیل میخوانید: بابت نامزدیتان در جوایز «گلدن گلوب» به خاطر بازی در فیلم «شیر» تبریک میگویم. آیا «سارو» سختترین نقشی بود که تا
حالا بازی کردهاید؟ من ۲۶ سالهام و مثل تمام بازیگران همسن و سالم تشنه نشان دادن طیفهای مختلف احساسی هستم. این نقش باعث شد بتوانم شخصیتی را بازی کنم که واقعا رنج میکشد. این با فیلمنامههایی که از من نقش یک آدم پیر و مضحک را میخواستند، فرق داشت. هشت ماه طول کشید آماده شوم. دلم میخواست با تعهدِ ذرهذره وجودم این کار را انجام دهم. باید درشتتر میشدم، موهایم بلند میشد و لهجه را یاد میگرفتم. آخرین باری که «گارت دیویس» کارگردان را سر فیلمبرداری «مردی که ابدیت را میفهمید» دیدم، استخوانی بودم با موهای خیلی کوتاه. باید یک مربی شخصی میگرفتم و مثل
دیو میخوردم و شِیکهای پروتئینی را سر میکشیدم. «شیر» فیلمی درباره مادرها و پسرهاست. برداشت مادرتان نسبت به آن چگونه بود؟ من مادر، پدر، خواهر و پدربزرگ و مادربزرگم را برای افتتاحیه جشنواره فیلم لندن با خودم آوردم. لحظه زیبایی بود و جمعمان جمع بود. سه سال پیش از آن، من سه ساعت پشت در آن سینما منتظر ایستادم تا بتوانم «ویل اسمیت» را ببینم. یک عکس از پیشانی او گرفتم و یادم میآید که فکر میکردم: «وای! این باورکردنی نیست.» حالا لیوانهایی با عکس من در این سینما فروخته میشود و من کنار «نیکول کیدمن» ایستادهام. مادرم خیلی به من افتخار میکرد و خیلی تحت
تاثیر فیلم قرار گرفت. در اولین مراحل، مادرت نقشی در ورود تو به دنیای بازیگری نداشت؟ او الهامبخش بزرگی است. او یک آدم خوشمشرب اجتماعی و پرانرژی است، یک شخصیت خاص. من نسبت به او خیلی درونگراتر هستم. اوست که برای فیلم بازی کردن ساخته شده، نه من. به خاطر مادرم است که من وارد صنعت سینما شدم. او تبلیغ آگهی «پوستها» را در مترو دید، آن را پاره کرد و دست من را گرفت و به تئاتر ملی جوانان لندن آورد. من مجبور شدم مدرسه را رها کنم.
«سارو» و خانوادهاش فیلم را تایید کردهاند؟ تولیدکننده ما گفت که آنها سالنی خصوصی را اجاره کردند تا فیلم را ببینند. «سارو» در یک گوشه نشست تا فیلم را به تنهایی تجربه کند. «سویی» و «جان» مادر و پدر او، در حالی که دستان همدیگر را گرفته بودند، وسط نشستند. «مانتوش» برادرخوانده او هم در گوشه دیگر نشست. وقتی چراغها روشن شد، همهشان کنار هم جمع شدند، همدیگر را بغل کردند، دستهای هم را گرفتند و گریه کردند. به نظر من این خیلی زیباست.