دغل‌بازی رهبران اسرائیل در جریان مرزبندی دولت‌ها

از قبل معلوم بود که حق فلسطینی‌ها بر سرزمین شان مانند آن چه در مورد مصری‌ها و عراقی‌ها اجرا شد، محقق نمی‌شود. بلافاصله پس از جنگ جهانی اول اتحادیه عرب حق خود مختاری همه ملت‌های خاورمیانه را پذیرفت. تصمیم سال ۱۹۴۷ مبنی بر استثناء فلسطین (مشابه این اتفاق تصیم بر استثنا کردن کردستان بود)، اشتباه بزرگی بود که یکی از دلایل اصلی درگیری‌های کنونی در منطقه است.

کد خبر : 805681
سرویس بین الملل فردا: نام ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، در میان محققان ایرانی با موضوع فلسطین گره خورده است. کتاب‌های مختلف او درباره درگیری اسرائیل و فلسطین باعث شده است که او شهرت فراوانی در این حوزه کسب کند. او در سال ۲۰۰۸ اسرائیل را ترک کرد. فردا در سلسله ترجمه‌های پیش رو، متن کتاب دیگر او با عنوان ۱۰ افسانه پیرامون اسرائیل را برای خوانندگان فرهیخته خود منتشر می‌کند. در ادامه شانزدهمین قسمت این مجموعه تقدیم می‌گردد.

۱- افسانه‌های اسرائیل در بوته نقد یک اسرائیلی

۲- افسانه اول: یهودی‌ها بیابان‌های فلسطین را غصب کردند نه کشوری آباد

۳- تاریخ چگونه درباره سرزمین سرسبز فلسطین تحریف شد؟

۴-واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین

۵-گروهی آلمانی که مقدمات اشغال فلسطین را فراهم کردند

۶- اتحاد نانوشته کمونیست‌ها و انگلیسی‌ها و آلمانی‌ها برای ایجاد اسرائیل

۷-صهیونیست ها، از جنبشی پیش پا افتاده تا ریشه‌های مذهبی شکل گیری

۸- مخالفان سرسخت اسرائیل چگونه به عمله‌های این رژیم تبدیل شدند

۹-داستان تخیلی گدایی که در اسرائیل یک روزه پولدار شد!

۱۰-ماجرای تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها و کندن درختان زیتون واقعیت داشت؟

۱۱-پاسخ خاص گاندی به درخواست اسرائیل از او!

۱۲- ماجرای قتل عام و بی خانمان کردن مردم برای تصرف یک زمین!

۱۳-روحانی سوری که مشهورترین شخصیت نظامی فلسطین شد

۱۴-تاریخ سازی عجیبی که با دستور اسرائیل اتفاق افتاد!

۱۵-وقتی اسرائیل خود را به حضرت داوود تشبیه می‌کند!

در آغاز راه تمرکز اصلی بر دیپلماسی بود. آن‌ها به دنبال راهی بودند که استدلال منطقی فلسطینی‌ها که تصمیمی دموکراتیک برای آینده کشور را طلب می‌کردند شکست دهند. یکی از راه‌های این مساله پیوند دادن هلوکاست و سرنوشت یهودیان جهان با مهاجران یهودی بود که به فلسطین رفته بودند.
به همین خاطر دیپلمات‌های یهودی تلاش می‌کردند تا جامعه جهانی را متقاعد کنند که میان سرنوشت یهودیان جهان و این که چه کسی بعد از بریتانیا قدرت را در فلسطین به دست گیرد رابطه‌ای وجود دارد. تاسف بار‌تر از این، پیوند دادن این مساله با لزوم دلجویی از یهودیان به خاطر رنج دوران هولوکاست بود. نتیجه این افدامات قطعنامه ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ سازمان ملل بود. این قطعنامه توسط کمیسیون ویژه سازمان ملل در امور فلسطین تهیه شده بود که اگر نگوییم هیچ، می‌توانیم بگوییم اطلاعات بسیار کمی در مورد مساله فلسطین داشت. ایده تقسیم کردن سرزمین، بهترین دیدگاه از دید جنبش صهیونیست بود و از سوی آن‌ها مطرح می‌شد. اعضای کمیته در واقع بازخورد بسیار کمی از فلسطینی‌ها گرفتند. کمیته ارشد اعراب متشکل از نمایندگان سیاسی فلسطینی و اتحادیه عرب، تصمیم گرفته بودند که کمیسیون را بایکوت کنند.
از قبل معلوم بود که حق فلسطینی‌ها بر سرزمین شان مانند آن چه در مورد مصری‌ها و عراقی‌ها اجرا شد، محقق نمی‌شود. بلافاصله پس از جنگ جهانی اول اتحادیه عرب حق خود مختاری همه ملت‌های خاورمیانه را پذیرفت. تصمیم سال ۱۹۴۷ مبنی بر استثناء فلسطین (مشابه این اتفاق تصیم بر استثنا کردن کردستان بود)، اشتباه بزرگی بود که یکی از دلایل اصلی درگیری‌های کنونی در منطقه است.
صهیونیست‌ها پیشنهاد کردند که ۸۰ درصد فلسطین باید دولت بهودی باشد ور باقی مانده آن نیز یا به عنوان دولت عربی فلسطین باشد یا به پادشاهی اردن ملحق گردد. دولت اردن در مقابل این مساله حس دو گانه‌ای داشت: از یک سو پیشنهاد شده بود که سرزمین شان را با الحاق بخش حاصلخیزفلسطین وسعت بخشند و از سوی دیگر نمی‌خواستند به عنوان خائن در مساله فلسطین شناخته شوند. مساله وقتی حادتر شد که مقامات اسرائیلی به خاندان هاشمی پیشنهاد توافقی در این مورد داد. به این صورت، با پایان جنگ ۱۹۴۸ فلسطین کمابیش این گونه میان اردن و جنبش صهیونیست تقسیم شد. با این حال اسرائیل بر کمیته ویژه فلسطین تسلط کامل نداشت. این کمیته که از فوریه تا نوامبر ۱۹۴۷ بر روی راه حل کار می‌کرد برنامه صهیونیست‌ها را به هم ریخت. این کمیته سرزمین‌های متعلق به فلسطین را گسترش داد و بر روی ایده دو کشور مستقل پافشاری کرد. آن‌ها به طور ضمنی امید داشتند که این دو کشور اتحادیه مشترک اقتصادی و سیاست مهاجرت مشترکی داشته باشند و هر دو جامعه بتوانند درصورت تمایل در جامعه دیگر رای دهند. همان طور که اسناد محرمانه منتشر شده نشان می‌دهد صهیونیست‌ها این طرح و نقشه را پذیرفتند چرا که می‌دانستند طرف مقابل آن را رد کرده است. آن‌ها هم چنین می‌دانستند که سرنوشت نهایی تقسیم بندی را قدرت میدان نبرد نشان می‌دهد نه مذاکرات کمیته. مهم‌ترین نتیجه حاصل، قانونی کردن دولت یهودی در فضای بین الملل بود که شامل مرز‌های دولت آینده هم می‌شد. اکنون با نگاهی به گذشته و از دید رهبران صهیونیست در سال ۱۹۴۸ می‌توانیم ارزش این کار را بفهمیم. آن‌ها با تشکیل کشوری بدون نهایی کردن مرز‌های آن بهترین شیوه را (برای هدف خود) پیش گرفتند. البته رهبری بین مدت زمان نقشه تقسیم تا پایان قیمومیت در می ۱۹۴۸ بیکار نماند. آن‌ها بسیار فعال بودند. در جهان عرب فشار بر دولت برای استفاده از زور علیه دولت یهودی رشد پیدا کرده بود. در همان زمان، در فلسطین گروه‌های شبه نظامی محلی شروع به حمله‌هایی کردند که عمدتا حمل و نقل عمومی و نیز کلونی‌های منزوی بهودیان را شامل می‌شد. این حملات به خاطر پیش دستی در مقابل پیاده سازی تصمیم جهانی برای تبدیل وطن شان به دولتی یهودی بود. این مقاومت‌ها کاملا محدود بود و در هفته‌های پس از قطعنامه تقسیم بندی سازمان ملل تحلیل رفت. در همان زمان، رهبران صهیونیست در سه جبهه مجزا مشغول بودند. اولی آمادگی پیدا کردن برای حمله احتمالی اعراب بود. این مساله رخ داد و حالا ما دیگر می‌دانیم که اسرائیل از نبود هدف، آمادگی و همکاری واقعی میان نیرو‌های عرب سود بردند. سیاسیون عرب هم چنان به دخالت در مساله فلسطین متمایل نبودند. توافقی ضمنی با اردن وجود داشت که در ازای مشارکت محدود در جنگ بخشی از فلسطین را بگیرد که پس از آن به کرانه باختری مشهور شد. این مساله به عنوان فاکتوری مهم در توازن قوا بود چرا که نیرو‌های اردن کارکشته‌ترین نیرو‌های جهان عرب بودند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: