مادر معتادی که فرزند ۲.۵ ساله اش را با لگد به قتل رساند

سه شنبه گذشته (بیست و نهم خرداد) خبری با عنوان قتل دلخراش ارسلان ۲.۵ ساله زن جوانی با ضربه لگد، پسر کوچکش را به قتل رساند/

کد خبر : 833100

روزنامه خراسان: سه شنبه گذشته (بیست و نهم خرداد) خبری با عنوان قتل دلخراش ارسلان ۲.۵ ساله در صفحه حوادث روزنامه خراسان به چاپ رسید که طی آن زن جوانی با ضربه لگد، پسر کوچکش را به قتل رساند

این زن که ابتدا مدعی بود سر فرزندش به خاطر بازیگوشی به گوشه دیوار اپن آشپزخانه اصابت کرده است وقتی در برابر سوالات فنی و تخصصی قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت به تناقض گویی پرداخت و هر بار ماجرایی ساختگی را درباره چگونگی مرگ فرزندش بیان کرد. به همین دلیل و به دستور قاضی احمدی نژاد این زن به محل وقوع حادثه منتقل شد و به بازسازی صحنه مرگ دلخراش ارسلان پرداخت و به ناچار حقیقت قتل فرزندش را فاش کرد. آن چه می‌خوانید گفت و گوی اختصاصی خبرنگار روزنامه خراسان با این زن جوان است.

نامت چیست؟ سیمین- الف. چند ساله هستی؟ ۲۷ سال دارم در خانواده پرجمعیتی زندگی می‌کردی؟ خانواده ما هفت نفر بود و من دو خواهر و دو برادر دیگر داشتم البته دو برادرم کوچک‌تر از من هستند و من سومین دختر خانواده ام. اعتیاد داری؟ نه الان معتاد نیستم چرا که مجبور شدم برای به عهده گرفتن سرپرستی فرزندانم اعتیادم را ترک کنم. چه مدت است که اعتیاد را ترک کرده ای؟ حدود ۹ ماه همسرت هم اعتیاد دارد؟ او هم یک بار با من در مرکز ترک اعتیاد بستری شد تا بتوانیم مراحل قانونی را برای سرپرستی فرزندان مان طی کنیم البته زمانی که من و همسرم زیر یک سقف زندگی می‌کردیم هیچ گاه ندیدم که او مواد مصرف کند در واقع اختلافات ما به خاطر اعتیاد من بود. از ابتدا در محله طرحچی زندگی می‌کردی؟ نه ۹ ماه قبل برای آغاز زندگی دوباره خانه‌ای را در آن منطقه اجاره کردیم. در مدتی که قهر کرده بودی هیچ وقت فرزندانت را ندیدی؟ نه! پسر بزرگم در گناباد، دخترم در مشهد و دو پسر کوچکم در شیرخوارگاه حضرت علی اصغر (ع) نگهداری می‌شدند. چند بار تا به حال ترک کرده ای؟ یک بار وقتی تصمیم گرفتم دوباره زندگی ام را از نو بسازم ترک کردم، ولی باز بعد از مدتی به مصرف ادامه دادم تا این که بار دوم به دستور مقام قضایی دوباره ۱۵ روز در مرکز ترک اعتیاد بستری شدم. فرزندانت بازیگوش بودند؟ بله، آن‌ها به خاطر این که فاصله سنی خیلی کمی از یکدیگر داشتند مدام با هم درگیر می‌شدند و مثل خیلی از کودکان به سوی هم اسباب بازی پرت می‌کردند. حادثه مرگ فرزندت چگونه رخ داد؟ آن روزعصر من در حیاط منزل مشغول شست و شوی لباس‌ها بودم که صدای جیغ و فریاد فرزند کوچکم را شنیدم و به سویش رفتم تا او را ساکت کنم. چه اشکالی داشت که کودک ۲.۵ ساله فریاد بزند؟ صاحبخانه ما یک زن بیمار است ما هم آخرین ماه قرارداد اجاره منزل را می‌گذراندیم، به همین خاطر می‌خواستم پسرم را ساکت کنم تا فریادهایش موجب آزار آن زن نشود. حادثه چگونه رخ داد؟ ارسلان نزدیک پله‌ها بود و من قصد داشتم او را به داخل اتاق هل بدهم تا از روی پله‌ها نیفتد، ولی دستانم به خاطر شستن لباس‌ها کفی بود که مجبور شدم برای هل دادن او لگد محکمی به شکمش بزنم. بعد از آن چه کردی؟ ارسلان بی رمق روی زمین افتاده بود و چیزی نمی‌خورد و حالت تهوع داشت، فکر کردم مثل همیشه به خاطر پرخوری به این روز افتاده است. از سوی دیگر هم می‌ترسیدم که اتفاقی برایش بیفتد. چرا موضوع را از همسرت پنهان کردی؟ حدود یک ساعت بعد از این حادثه وقتی همسرم به منزل آمد سعی کردم همه چیز طبیعی جلوه کند، اما هر لحظه که می‌گذشت حال پسرم وخیم‌تر می‌شد. من شام دیگر فرزندانم را دادم، اما همه حواسم به ارسلان بود. دست و پایش یخ کرد و همسرم با دیدن این وضعیت خیلی نگران شد، این در حالی بود که من هنوز جرئت نمی‌کردم واقعیت قضیه را به او بگویم. همسرت چه کرد؟ او مضطرب بود، گفت: باید ارسلان را به درمانگاه برسانیم شاید با تزریق یک آمپول حالش بهتر شود. بعد از آن هم در حالی که شب به نیمه رسیده بود، تاکسی تلفنی گرفت و پسرم را به درمانگاه رساند. چگونه از مرگ فرزندت مطلع شدی؟ در خانه نشسته و با وجدان خودم درگیر بودم که حدود ساعت ۳ بامداد از کلانتری سپاد تماس گرفتند و از من خواستند به کلانتری بروم. آن جا بود که فهمیدم پسرم دیگر در این دنیا نیست. الان چه احساسی داری؟ خیلی پشیمانم اگر لحظه‌ای خودم را کنترل می‌کردم روزگارم این گونه تباه نمی‌شد. ریشه اصلی بدبختی هایت را در عصبانیت می‌بینی؟ نه! این فاجعه در اعتیاد من و مواد مخدر صنعتی ریشه دارد چرا که وقتی به این مواد لعنتی آلوده شدم زندگی ام را نیز از دست دادم. التبه مقصر اصلی باز هم خودم هستم که اگر با آن زن معتاد رفت و آمد نمی‌کردم شاید سرنوشتم به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

به دیگر زنان چه می‌گویی؟ مواد مخدر همه چیز را از انسان می‌گیرد به طوری که فرزندان و زندگی اش را قربانی می‌کند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: