گلچین بهترین متن های ولادت امام حسین (ع)

متن ولادت امام حسین(ع) به یک اتفاق مبارک در روز سوم شعبان سال چهارم هجری اشاره دارد و ولادت امام سوم شیعیان را به زبان و بیان‌های مختلف شادباش می‌گوید. متن ولادت امام حسین به سه صورت متن تاریخی ولادت امام حسین (ع)، متن ادبی به مناسبت میلاد امام حسین (ع) و متن‌های کوتاه برای تولد امام حسین (ع) را در ستاره بخوانید.

کد خبر : 934888

ستاره: امام حسین(علیه‌السلام) نوه پیامبر اسلام(ص) و دومین فرزند حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در مدینه دیده به جهان گشودند. بنابر زندگی‌نامه امام حسین(ع) ولادت آن حضرت در سوم شعبان سال چهارم هجری اتفاق افتاد. در مطلب حاضر متن‌های مختلف درباره ولادت آن امام همام گردآوری شده است. این متن‌ها را بر اساس زبان نوشتار و کوتاهی یا بلندی متن به سه دسته متن تاریخی، متن ادبی و متن کوتاه ولادت امام حسین دسته‌بندی کردیم. ضمن تبریک تولد امام حسین(ع) شما را به خواندن این متن‌ها دعوت می‌کنیم. چنانچه علاقه‌مند به ارسال پیام تبریک ولادت امام حسین(ع) برای دوستان و آشنایان هستید؛ بازدید از مطلب جدیدترین پیام های تبریک ولادت امام حسین (ع) را از دست ندهید.

متن تاریخی ولادت امام حسین(ع)

سوگ ولادت علی بن الحسین علیه السلام، از اسماء بنت عُمَیس چنین نقل می‌کند: من در ولادت حسن و حسین علیهماالسلام، قابله جده‌ات ـ فاطمه علیهاالسلام ـ بودم ... وقتی حسین علیه السلام به دنیا آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به سراغ من آمد و فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور. من حسین را در پارچه سفیدی پیچیدم و او را به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله دادم. پیامبر گرامی اسلام در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و در دامنش نهاد و گریست. عرض کردم: پدر و مادرم به قربانت! چرا گریه می‌کنی؟! فرمود: بر این پسرم. عرض کردم: او که هم اکنون به دنیا آمده است. فرمود: ای اسماء! این پسرم را گروه ستمگران می‌کشند. خداوند شفاعتم را به ایشان نرساند. آنگاه فرمود: ای اسماء! این مطلب را به فاطمه مگو، چون او تازه فرزند به دنیا آورده است... (امام سجاد می‌فرمایند) پرسیدم: آیا با همه کوشش‌ها، این راز دردناک از زهرای مرضیه مکتوم ماند؟ اسماء ادامه داد: نه به خدا سوگند! چگونه پوشیده بماند در حالی که هر روز گروه فرشتگان شرفیاب می‌شدند و خبر شهادت حسین عزیز را می‌آوردند و ماتم او را ساعت به ساعت تازه می‌کردند.

❆❆❆❆❆

محبت شدید پیامبر صلی الله علیه و آله رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به حسین علیه السلام محبت شدیدی داشت و در مناسبت‌های مختلف و حوادث زیادی با رفتار و گفتار گرانمایه‌اش این محبت را ابراز می‌داشت. ابوهریره می‌گوید: با دو چشمان خود دیدم و با دو گوش خود شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله، دو دست حسین علیه السلام را در دست نهاده بود و پاهای حسین علیه السلام بر قدم‌های پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داشت، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«تَرَقَّ عَیْنَ بَقّة» بالا بیا کوچولو! حسین علیه السلام بالا آمد تا قدم‌هایش را بر سینه مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله نهاد، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دهانت را باز کن، وقتی حسین علیه السلام دهانش را باز کرد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله دهان حسین علیه السلام را بوسید و فرمود:«اَللّهُمَّ اَحِبَّهُ فَإِنّی اُحِبُّهُ» خدایا! حسین علیه السلام را دوست بدار، من او را دوست دارم. پس هرکه مرا دوست دارد، باید این دو (امام حسن و امام حسین) را دوست بدارد.

❆❆❆❆❆

پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر دادند که امّ ایمن شب و روز گریه می‌کند، وی را به حضور آوردند، پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: خوابی دیدم که بسی دردناک است. فرمودند: خوابت را بگو. گفت: بر من سخت و ناگوار است که خواب را بر زبان آورم. فرمودند: خوابت آن گونه نیست که تو می‌پنداری؛ آن را بگو. گفت: خواب دیدم که پاره‌ای از پیکرت جدا شد و در خانه من افتاد. پیامبر لبخند زده و فرمودند: آسوده باش، فاطمه پسری به نام حسین به دنیا می‌آورد که تو او را پرورش می‌دهی و نگهداری‌اش می‌نمایی و او پاره تن من است که در خانه تو خواهد بود. روز هفتمِ ولادت، أمّ ایمن حسین علیه السلام را به بغل گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر با خوشحالی بسیار فرمودند:«مَرْحَبا بِالْحامِلٍ وَالْمحْمُولِ، هذا تَأْویلُ رُؤیاکِ»؛ آفرین بر تو و کودکی که در بغل داری، این است تعبیر خوابی که دیده بودی.

متن ادبی به مناسبت میلاد امام حسین(ع)

قدم نورسیده آفتاب قدوم نورسیده آفتاب را ملائک بی‏‌شمار، به تبریک آمده‏‌اند و بر بام خانه دختر خورشید، بال می‏‌افشانند. از بهشتِ دامان بتول، بهاری سرزده است و خانه علی و زهرا، امروز، خانه تمام شادی‌‏‌ها و دست‏‌افشانی‏‌‌هاست. خدا، لبخند می‏‌زند این روز شگفت را و مرد تنهای نخلستان‌‏ها، به نسل سبز این کودک می‌‏اندیشد. به نور ممتدی که سینه به سینه، تا قیامت خواهد رفت؛ «وَلَو کَرِهَ الْکافِرُون». عاشورا متولد شد اتفاق کمی نیست... بگذار تمام کائنات بدانند آغاز تو را! دو دریای آبی، به هم آمیختند و در پیوند خدایی و زبان‌زدشان، اقیانوسی پدید آمد که تاریخ را دیگرگونه خواهد کرد. بگذار از امروز، همه شمشیرها، خود را مهیا کنند! بگذار لب‏‌ها برای تشنگی، آب‌دیده شوند! بگذار کفر، ازهم‏‌اکنون، دست به کارِ تیز کردن تیغ کینه باشد و ایمان، کوه صبرش را به شانه‏‌های تو تکیه دهد! تاریخ، در راه است تا با خون معصوم تو، خود را رقم زند. حادثه‌‏ها در راهند. آب‌‏های متلاطم و دست‏‌های جفاپیشه‏‌ای که سدِّ سیراب شدن‏‌اند، توفان خونخواهی حق و رسوایی باطل، خطبه‏‌های بلیغِ روسیاهی کفر، قرآن فصیح بر منبر نیزه‏‌ها و خدایی که دلشدگانِ زخم‏‌خورده را خود به پرسش و مرهم می‏‌آید؛ همه در راهند. تو، مولود عشق، امروز، در آغوشِ مادر، مهیّای فردای خونخواهی و «هل من ناصر» باش! لبخند بزن، تا خون در رگ‌‏های طبیعت جاری شود! لبخند بزن، تا خدا به یمن آمدن تو، اهالی روزگار را امان دهد! لبخند بزن، تا همه بدانند «عاشورا» متولد شد.

❆❆❆❆❆

بهارهای شگفتی در راهند فردا گلی می‏‌شکفد که بادها را پرپر می‏‌کند. بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمی‏‌گویم؛ آسمان می‏‌گوید با هزاران بهاری که دیده است. بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین می‌‏گوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است. زمین که آبستن بهارهای شگفتی است که در راهند. فردا گلی می‏‌شکفد که گل‌‏ها به پیشواز آمدنش، پرپر می‌‏شوند. درخت‌‏ها، سجده می‏‌کنند مقدمش را، کوه‏‌ها سر بر آستان کرم او می‏‌گذارند و دریاها، وام‏‌دار زلال چشمانش می‏‌شوند. فردا گلی می‏‌شکفد که عطرش از همه پنجره‌‏های بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برج‏‌های بتُنی، خیابان‌‏های تاریک، کوچه‏‌های رنگ و رو رفته. فردا گلی می‏‌شکفد که پنجره‌‏ها را باز خواهد کرد و آینه‌‏ها را شفاف. فردا گلی می‏‌شکفد که ابرها را به باران دعوت می‏‌کند، باران را به زمین تشنه می‌‏فشاند، گل‏‌ها را می‌‏رویاند و خورشید را صدا می‌‏کند تا رنگین‏‌کمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگین‏‌کمانی زیباتر از همه آذین‏‌ها و خیر مقدم‏‌ها، رنگین‏‌کمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست. فردا باران می‏‌بارد، گلی می‌‏شکفد. مردی می‌‏آید؛ فردا مردی که قرار است در باران بیاید، خواهد رسید؛ بعد توفان می‌‏گیرد، باران تند می‌‏بارد. فردا، گلی می‌‏آید؛ گلی که کشتی‌بان «سفینه النجاه» است. می‌‏آید و آرامش را به دل‏‌های عاشق می‏‌آورد و منتظران را سوار می‏‌کند. فردا گلی می‏‌شکفد که بادها را پرپر می‏‌کند. توفان، تاب ایستادگی در برابرش را ندارد؛ پرپر می‏‌شود، نسیم می‌‏شود و به پای مبارکش بوسه می‌‏زند: «السلام علیک یا سفینه النجاه».

❆❆❆❆❆

شور یک تولد این شب‏‌ها، مدینه فرشته‌باران است و هوا بوی بشارتی سبز و سرخ می‌‏دهد؛ بوی مراتع سبزی که غروب، به تماشایشان نشسته باشی. زمین، شانه‏‌هایش را برای قدوم آسمانی فرزند خورشید، تکانده است و یحیی ابن زکریا، از پس ِ پرده‌‏های غبارآلود تاریخ، دوباره متولد خواهد شد. ام ایمن، تمام دیشب را نخوابیده و گریه‏‌اش، برای لحظه‏‌ای بند نیامده است. چند روزی بیشتر به سوم شعبان سال چهارم هجری نمانده و التهاب غریبِ اشیا و بهت ثانیه‏‌ها و دقیقه‌‏ها، بوی تردید دارد. هوا رنگِ دلهره به خود گرفته است و خاک، سرخی شرم. حسین علیه‏ السلام، بر زمین قدم بگذارد؟ زمینی که رسم مهمان‏‌نوازی آسمانیان نمی‌‏داند؟! زمینی که یک‏‌بار برای همیشه، مسیح را در آن میزبانی کردند؟! زمینی که یحیی ابن زکریا را بر عرصه‏‌اش سر بریدند و برای پلیدی بردند که حکم قتل زندگی را صادر کرد؛ زمینی که... ام ایمن، تمام دیشب را نخوابیده و گریه‌اش لحظه‌‏ای بند نیامده است. او در عالمِ رؤیا، پاره‏‌ تن پیامبر را در خانه خود یافته است. چه چیز وحشتناک‏‌تر از آلوده شدن خانه‏‌اش به خون پیامبر؟! اعضای تن پیامبر، در خانه او چه می‏‌کنند؟! ام ایمن، آن‏قدر پریشان است که تمام همسایه‌‏ها را هم نگران کرده و به سراغ پیامبر فرستاده است. پیامبر این روزها در انتظار یکی از بهترین ساکنان روی زمین است و چشم انتظار یکی از برترین جوانان اهل بهشت دارد و چشم در راه طاووس ِ اهل بهشت، کشتی نجات، ستاره امان اهلِ زمین و بیشترین سهم خود را از گل‏‌های روی زمین دارد. ام ایمن تمام دیشب را نخوابیده است... و پیامبر خوابِ او را این‌‏گونه تعبیر می‏‌کند که:«ای ام ایمن، به زودی فاطمه فرزندی به دنیا می‏آورد که تو دایه او خواهی بود و به او شیر خواهی داد پس بعضی از اعضای پیکر من و پاره تن من در خانه تو خواهد بود...» ام ایمن شاد می‌شود و نوری به روشنایی حضور حسین علیه السلام بر قلبش می‌تابد.

متن‌های کوتاه برای تولد امام حسین(ع)

سلام بر امام حسین سلام بر تو که گلویت، بوسه‌‏گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی‏ آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که می‌‏تواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سال‏‌ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می‏‌خورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد. بیا ای هم‏‌کلام جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان می‌‏کند.

❆❆❆❆❆

دریایی به نام حسین می‏‌گویند:«پایان شب سیه سپید است» و ازاین‏ رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگربار بر نیزه‏‌های شبزدگان. روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک‏‌گویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین». خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه‌‏های شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند. میلادت مبارک یا ثارالله...

❆❆❆❆❆

در دوستیِ حسین هیچ سجاده‌‏ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین! خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم‏‌خانواده حسین شد. آن‏که تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را می‏‌شکافد. یا حسین! از قرن‏‌های آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگ‏‌هایمان جاری می‏‌شود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت! در روز ولادتت به آبرویت قسم ما را از درگاهت مران و از خوان کرم خود ما را بهره‌مند ساز.

❆❆❆❆❆

شفیع قیامت روز ولادت حضرت امام حسین روزی عجیب است. حسین، تنها واژه‌‏ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا می‌‏کنند و سرریز می‌‏شود. تکرار نام «حسین» بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که او بیش از یک نفر بود. نام زیبای «حسین» را باید آن‏قدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق‏‌نماهای زمین، به ناتمامِی آن حضرت اقرار کنند؛ یا حسین! در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت‏‌وگوی تو خیزم به جست‏‌وجوی تو باشم

❆❆❆❆❆

بشارت به زمین و زمان تاریخ را بشارتِ ظهور، آب را بشارتِ تولد روشنی باد و تاریخ را بشارتِ ظهورِ یک تحول جاویدان! زمین، تندتند نفس می‌‏زند و صدای گام‌های روشنی از دور می‏‌آید؛ از سمتِ افق. آب، چند چنگ بر گلو دارد و سخت احساسِ تشنگی می‏‌کند. شمشیرها، در اعماق تاریخ، سر خم می‌‏کنند و نیزه‌ها در آسمان زار می‏‌زنند. فرشته‏‌ها، لحظه‏‌ای لبخند می‏‌زنند و لحظه‏‌ای بغض می‌‏کنند. بعدها پیامبر، بشارت امتداد سرخی صبح را تا بی‏‌نهایت می‏‌دهد. و بعدها، چهره شفق‏‌گونِ صبح، روی نیزه، شکستِ شمشیر مقابل خون را فریاد می‏‌کند. «سلام بر تو روزی که متولد شدی و روزی که از دنیا رخت بستی و روزی که دوباره زنده مبعوث می‌‏شوی». خجسته باد آمدن سومین بهار ولایت و مبارک باد این طلوع سبز بی‌‏پایان؛ میلاد لاله‏‌ترین سرور جهان بر تمام عزت‏‌مداران و دوستدارانت مبارک باد!

در پایان ضمن آرزوی اینکه در روز قیامت مورد شفاعت امام حسین (علیه السلام) قرار گیریم؛ بار دیگر ولادت حضرت اباعبدالله را به مخاطبان ستاره تبریک عرض می‌نماییم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: