کیهان: نقشه راه در گرگ و ميش روزگار

کد خبر: 164608

اين، حكايت مردمان مومن و پارسايي است كه مي دانند «هركس تقواي الهي پيشه كند، خداوند براي او راه خروج از مضيقه را قرار مي دهد و بهره مند مي كند از جايي كه گمان نمي برد...

نقشه راه كدام است و در كدام موقعيت قرار گرفته ايم؟ كساني از راه مي پرسند كه مقصدي را مراد كرده باشند. مي دانند كه انتخاب مقصد به ميل و اراده آنهاست اما «راه» نه. مقصد، اختياربردار است اما از اين انتخاب كه گذشتي، راه رسيدن به آن مقصد، اراده بردار نيست. هر مقصدي، راه هاي الزامي خود را دارد، فارغ از «ميل» رهرو. و رهرو چون آن مقصد را اختيار كرده، رنج راه را به جان مي خرد و با اشتياق مي پيمايد حتي اگر راحت و آساني «بيراهه» او را وسوسه كند. رهرو با تدبيري كه عازم و جازم است، نه از سرزنش مي هراسد و نه از سختي مسير اما همواره مراقب نقشه است تا راه را گم نكند همچنان كه احتياط مي كند تا آنجا كه مي تواند در گرگ و ميش هوا نيفتد و اگر هم به تاريكي افتاد، لوازم عبور از آن را با خود داشته باشد. ورود در چنين راه انديشيده اي، فراز و نشيب، و تندي و كندي سرعت دارد اما يأس و ترديد و بازگشت و نيمه كاره رها كردن سفر را ندارد. دشواري دارد اما بن بست ندارد. اين، حكايت مردمان مومن و پارسايي است كه مي دانند «هركس تقواي الهي پيشه كند، خداوند براي او راه خروج از مضيقه را قرار مي دهد و بهره مند مي كند از جايي كه گمان نمي برد. و هركس به خداوند توكل كند، پس پروردگار براي او كفايت مي كند. خداوند اراده خويش را به انجام مي رساند و براي هر چيزي قدر و اندازه اي قرار داده است».(آيات 2 و 3 سوره طلاق). حرف آخر- همين اول بحث- اين كه جامعه مؤمن و داراي نقشه راه، هرگز بن بست نمي شناسد حتي اگر زمان هايي فضا گرگ و ميش شود. اهل بصيرت حتي در گرگ و ميش فضا و غبارآلودگي آن نيز، دشمن و دوست را به اشتباه نمي گيرند و از رصد مقصد غافل نمي شوند. و البته كه ديدن در مه گرفتگي و غبارآلودگي فضا، ظرفيت و توانايي و ابزار خود را مي طلبد. ما هنوز خيلي راه داريم تا بفهميم مولاي متقيان و امير مومنان علي عليه السلام با چه سوز دلي فرمود «سرآغاز وقوع فتنه ها هواهايي است كه پيروي مي شود و بدعت هايي است كه در دين مي آورند... اگر باطل لباس حق نمي پوشيد، امر بر پويندگان راه حق مشتبه نمي شد و اگر حق با باطل پوشانده نمي شد، زبان معاندين از سرزنش كوتاه مي شد...». چه سرزنش ها كه امام از همان فرداي سقيفه از يهوديان و منافقين شنيد و چه زخم زبان ها چشيد به خاطر صحابه اي كه با شعار عدالت به بيعت با او آمده بودند اما اكنون مقابل او ايستاده بودند و متهمش مي كردند... اما امام به رغم اين همه زبان هاي دراز، چشم به عمق دشمني ها دوخت و انگشت اشاره از اعماق جبهه دشمن برنداشت آنجا كه فرمود «ارم ببصرك اقصي القوم». چشم به عمق سپاه دشمن بدوزيد، يعني اينكه نه خواب بمانيد و دشمني ها را نبينيد و نه، در صف پياده نظام و تحريك شدگان دشمن متوقف بمانيد. يعني كه اگر لازم شد، بايد با چشمي پر از اشك به جنگ صحابه فزونخواه و امتيازطلب سابق رفت اما نبايد از كانون جوشان دشمني ها در جبهه اموي غافل شد. افسوس كه در جبهه امام(ع) ژرف انديشاني كه افق هاي دورتر را ببينند يا دست كم به ديدباني حضرت اعتماد كنند و از «گير»ها بگذرند و به هنگام از جا بجنبند، كم بودند. گويا آنان را به زمين دوخته بودند. امام، نقشه راه را بارها با دقت و جزئيات به آنان باز گفت اما اين راه و راهبر، رهرواني مي خواست كه ابتدا پا بر ميل خود بنهند و از خود عبور كنند نه آنها كه مركبشان، هوس هايشان بود و خود به مركب بسته بودند. اين گروه دوم، نقشه راه را بد خواندند و بد فهميدند چرا كه اساساً زمامدار و اختياردار خود نبودند. از كجا نقشه را بد خواندند؟ چرا پرت افتادند؟ چاره چه بود و تدبير مطمئن كدام؟ نقشه راه ما كدام است؟ ماكه با جنبش خود جهاني را به جنب وجوش و سر ذوق آورده ايم اما گاه- بعضي هايمان- چنان بي پروا رفتار مي كنيم كه مجال گرگ و ميش شدن اوضاع و دراز شدن زبان طعنه زنندگان فراهم مي آيد، اين وسط چه كاره ايم؟ امير مومنان(ع) در بحبوحه همان شرايط پرالتهاب روزگار خويش، خطبه اي ايراد فرموده اند كه اگرچه در تعداد كلمات كوتاه اما در تبيين و كارگشايي بسيار بلندبالاست. امام در خطبه 176 نهج البلاغه، مختصات راهي را كه بايد رفت، به دقت برمي شمارد و روشن مي كند كه مقصد رضوان خدا نه با «تمنيات» و نه با «منيت » و تفرقه دست يافتني نيست. با كلامي از رسول خدا(ص) آغاز مي كند؛ «انّ الجنّه حفّت بالمكاره و انّ النّار حفّت بالشّهوات. همانا بهشت با ناگوارها و جهنم با خواسته ها و شهوت ها پيچيده شده است». حضرت پس از آن چند نكته راهبردي را بيان فرمود: 1- «و بدانيد هيچ طاعت خدا نيست مگر كه با اكراه انجام مي شود و هيچ نافرماني خدا وجود ندارد الا اين كه با شهوت و ميل است. پس رحمت خدا از آن كسي است كه از ميل و خواسته خويش كنده شد و هواي نفس را سركوب كرده است». 2- «و بدانيد بندگان خدا كه مومن شب را صبح نمي كند و صبح را به شب نمي رساند مگر اين كه نفس وي پيوسته نزد او مورد ظن و اتهام فراوان است. پس همواره از خود عيب جويي مي كند و بر خرده گيري از نفس مي افزايد». 3- «و بدانيد قرآن خيرخواهي است كه خيانت نمي كند و راهنمايي كه گمراه نمي سازد... پس شفاي دردهاي خود را از قرآن بخواهيد و در مشقت ها از آن ياري بجوييد چرا كه در قرآن، شفاي بزرگ ترين دردها- كفر و نفاق و انحراف و گمراهي- است. پس با قرآن از خدا بخواهيد و با محبت قرآن رو به سوي خدا كنيد... روز قيامت منادي بانگ برمي آورد؛ آگاه باشيد هركس مبتلا و گرفتار كاشته خويش است غير از عمل كنندگان به قرآن... پس از قرآن نصيحت بجوييد و آرا و افكار خود را مطابق قرآن در معرض اتهام قرار دهيد و سوداهاي بي اساس خود را در مقابل آن، آلوده بشماريد». 4- «العمل العمل ثم النهايه النهايه والاستقامه الاستقامه ثم الصّبر الصّبر و الورع الورع...». (با جديت عمل كنيد و گرفتار ادعا نمانيد. پس به انجام و سرانجام برسانيد و اقدامات خوب را نيمه كاره رها نكنيد. مداومت و استقامت داشته باشيد. رفتار خود را به زيور صبر و بردباري بياراييد. صبر بعد از استقامت! هم در راه استوار باشيد و هم صعوبت آن را به جان بخريد و هيچ بهانه يا معارضي شما را از راه به بيراهه نجنباند و نكشاند ولو دعواي حق! و تازه به موضع صبر پس از پركاري و استقامت كه رسيديد، مراقب حرمت ها و محارم الهي باشيد. اين مسابقه، مسابقه استقامت براي زورآزمايي نيست. مسابقه استقامت بر اطاعت است و بس). «ان لكم نهايه فانتهوا الي نهايتكم و ان لكم علما فاهتدوا بعلمكم». سرانجامي براي شماست پس به سوي آن رهسپار شويد و پرچمي براي شماست پس با آن پرچم راه را بپوييد. 5- «خداوند مي فرمايد ان الذين قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه... و شما گفتيد ربنا الله پس استقامت كنيد بر كتاب و مسير فرمان او و بر همان راه شايسته اطاعت از خدا، و از آن منحرف نشويد و در آن بدعت نياوريد و از آن سرپيچي نكنيد زيرا اهل انحراف، در روز قيامت بريده از لطف و عنايت پروردگار هستند. سپس بپرهيزيد از بي ثباتي و دگرگوني اخلاق و زبان خود را يكي كنيد...». 6- «بپرهيزيد از تلون و دم دمي مزاجي در دين خدا، كه وحدت و هماهنگي درباره حقي كه ناگوار مي شماريد بهتر از پراكندگي در باطلي است كه آن را دوست مي داريد. و خداوند سبحان به خاطر تفرقه و جدايي، هيچ خيري را نه به گذشتگان و نه به آيندگان نداده است.» نقشه راه ما در رهروي و اقدام پيگير، صبورانه، خالصانه و همدلانه است نه سستي و خودرأيي و تشتت و تعارض و تقابل. چه بسا ميل و رضايت و جاذبه شخصي كه نبايد پاگير آن شد و به خاطر مقصد، بايد گذاشت و گذشت. كه اگر چنين شد، گردنه هاي سخت و پرتگاه هاي هول انگيز را با اميد و اطمينان تمام مي توان پشت سر گذاشت. بن بست هاي بزرگ اين گونه با نيت خالص و عمل صالح متلاشي مي شود و غبارها بر اين سياق فرو مي نشيند. اگر از غبار آلودگي فضا، از تاختن يأس و نااميدي و ترديد و تزلزل، و از گستاخي بدخواهان نگرانيم، چاره را صرفا بايد در «نقشه خواني» و پايبندي به صراط مستقيم الهي بجوييم كه فرمود «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا. به تحقيق و بي هيچ ترديدي، مجاهدان را به راه هاي خويش هدايت مي كنيم.» اگر يأس از جنود ابليس است، غرور و غفلت و لجاجت و تفرقه و تنازع و سستي و نيمه كاره رها كردن امور نيز از اجزاي همان لشكر است. و هيچ خردمندي، عوامل دشمن را به جبهه خودي راه نمي دهد. خطا و غفلت و رفتن در بيراهه ممكن است اما آنچه پذيرفتني نيست اصرار بر انحراف از مسير است. اينكه مسير حق بن بست بردار و شكست پذير نيست، نه به اين اعتبار است كه امكان خطا و انحراف از آن وجود ندارد بلكه به اين اعتبار كه مؤمنان اگر احساس كردند پر شيطان به قباي آنها گرفته، متذكر مي شوند و بازمي گردند. بي دليل نبود بهترين بندگان خدا- صلوات الله عليهم اجمعين- علي الدوام ذكر توبه و استغفار در رگ و پي وجود مباركشان جاري بود. يعني علي الدوام چشم به نقشه راه داشتند و با فروتني و اخلاص و تذلل و تضرع، از پروردگار براي مداومت در مسير استمداد مي جستند. مي دانستند كه هم دشمناني از مجرمان آشكار دارند (و كذلك جعلنا لكل نبي عدواً من المجرمين. فرقان- آيه 13) و واقف بودند كه دشمنان پنهان و وسوسه گر در كمين آنانند (و كذلك جعلنا لكل نبي عدواً من الشياطين الانس و الجن. انعام-آيه211). مي دانستند كه وسوسه شياطين در زينت دادن انحراف، كم از جور و جفاي مجرمان و ستمگران نيست. اولياي دين به عنوان طبيبان جان و روح انسان، دردهاي هلاكت بار را مي شناختند كه نسخه «توبه» را براي جويندگان درمان پيچيدند يعني كه لازم نيست هركس به بيراهه لغزيد، حتما تا آخر آن- تا سقوط و هلاكت از سر لجاجت و غرور- برود. نقشه راه ايمان، چنان سرشار از اميد و بشارت و بن بست گشايي است كه رهرو خود را از هر نوع سردرگمي و يأس بازمي دارد. امام محمدباقر عليه السلام فرمود «همانا فرح و شادماني خداوند به خاطر توبه بنده اش بيشتر از شادماني كسي است كه در شبي ظلماني مركب و توشه خودرا گم كرده باشد و آن را پيدا كند.» توبه و انابه، اسباب عزت و سربلندي است و نه مايه سرشكستگي و شرمساري. بايد به مسير حضرت حق برگشت تا او نيز با تماميت لطف و مرحمت رو به سوي ما كند. كافي است موقعيت ياب روح و جان خويش را با تنظيم «جاذبه ها و دافعه ها، اميال و ناگواري ها، و رنج ها و رضايت ها» روشن نگاه داريم و بيرون افتادن و زاويه گرفتن هاي احتمالي از مسير را بي رودربايستي جبران كنيم. تقوا ما را كفايت مي كند اگر كه شدت دشمني ها و عمق سپاه دشمن را بينا باشيم و رنج راهبر و مقتدا از كم كاري ها بر ما گران آيد. مقتداي ما كه حتي حاضر نشد خود را با قنبر، غلام علي عليه السلام مقايسه كند به تأسي مولاي خود، عمق اتاق فرماندهي آشوب زده دشمن را در «بهار مقاومت و انقلاب اسلامي» مي بيند كه در طوفان پرتلاطم حوادث، هم به تكريم نخبگان مي پردازد و هم به تيمار و تعظيم جانبازان. هم نخ تسبيح بيداري اسلامي است و هم منظومه دار كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين. هم مراقب جنبش علمي و نرم افزاري و فناوري است و هم نگران نهضت عدالت خواهي و مبارزه با فساد. هم به مجاهدت فرهنگي فرا مي خواند و هم دغدغه جهاد اقتصادي را فرياد مي زند. هم سينه جبهه دشمن را تا اعماق آن شكافته و هم مراقب، كه دشمن از پشت خنجر و شبيخون نزند. مروت نيست پرچمدار سپاه حيدر كرار را آن گونه كه سزاوار است- با جد و جهد و استقامت و صبر و تقوا- ياري نرساندن و لنگ منيت ها و تمنيات قبيله اي ماندن. كلام آشناي اميرمؤمنان است كه هنوز به گوش مي رسد «سوز سينه ام فرو نشست كه ديدم همان گونه كه دشمنان شما را عقب راندند، آنان را عقب رانديد و صفوف دشمن را درهم شكستيد...». (خطبه 701 نهج البلاغه)
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها