پیشنهاد عجیب «پدر موشکی ایران» به پروفسور‌های کره‌شمالی

کد خبر: 913923

این‌ها چیزی می‌گفتند و آن‌ها قبول نمی‌کردند. عوضش آن‌ها هم چیزی می‌گفتند و این‌ها قبول نمی‌کردند! خلاصه جلسه قفل شده بود. توی یک لحظه حاج حسن چیزی به ذهنش رسیده بود.

پیشنهاد عجیب «پدر موشکی ایران» به پروفسور‌های کره‌شمالی

خبرگزاری میزان: این‌ها چیزی می‌گفتند و آن‌ها قبول نمی‌کردند. عوضش آن‌ها هم چیزی می‌گفتند و این‌ها قبول نمی‌کردند! خلاصه جلسه قفل شده بود. توی یک لحظه حاج حسن چیزی به ذهنش رسیده بود.

شهید حسن طهرانی مقدم به عنوان پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران، بیشترین نقش را در توسعه صنعت موشکی جمهوری اسلامی ایران داشته است؛ موشک‌هایی که امروز با برد ۲ هزار کیلومتری، خواب راحت را بر چشمان دشمنان جمهوری اسلامی ایران حرام کرده‌اند.

«دانشمند برجسته»، «مدیر بلند همت» و «پارسای بی‌ادعا» صفت‌هایی بودند که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چند روز پس از شهادت «حسن طهرانی مقدم» در سال ۱۳۹۰ به او اطلاق کردند. خبرگزاری میزان بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «مردی با آرزو‌های دوربُرد» گردآوری شده است، منتشر می‌کند.

داستان بیستم

چند پروفسور و استاد دانشگاه پیر و پاتال نشسته بودند رو به رویشان. جلسه رسمیِ رسمی بود. صحبت‌ها خشک، موضوع بغرنج، نتیجه ناراضی کننده.

بیش از دو ساعت بود که همگی دور میز جلسه‌ای نشسته بودند که در یکی از کارخانجات صنایع موشکی کره شمالی برگزار می‌شد. مترجم‌ها از ترجمه بحث‌هایی که به نتیجه نمی‌رسیدند، خسته شده بودند. این طرف حاج حسن و تیم موشکی تصمیم گیرنده‌اش و آن طرف مهم‌ترین متخصصان موشکی یک کشور خارجی.

این‌ها چیزی می‌گفتند و آن‌ها قبول نمی‌کردند. عوضش آن‌ها هم چیزی می‌گفتند و این‌ها قبول نمی‌کردند! خلاصه جلسه قفل شده بود. توی یک لحظه حاج حسن چیزی به ذهنش رسیده بود. «اصلا بیاین با هم یه مسابقه فوتبال بدیم. هر کی برد، حرف اون قبوله!» مترجم با شک و شمرده شمرده ترجمه‌اش کرده بود. پروفسور‌ها به هم نگاه کرده بودند. مترجم‌شان با شک و شمرده شمرده ترجمه کرده بود. «قبول است!»

فردا که رفته بودند سر قرار و دیده بودند آن پروفسور‌های فسیل، تیم فوتبال حرفه‌ای شهرشان را به جای خودشان فرستاده‌اند توی زمین ترس برشان داشته بود. جز خود حاج حسن که فوتبالش حرفه‌ای بود بقیه که فوتبال بلد نبودند. درحد بازی‌های دوستانه‌ی روز‌های سیزده بدر با جوان‌های فامیل! داور سوت شروع بازی را که زده بود، جنگ شروع شده بود و بچه‌های حسن مقدم شده بودند بچه‌های خط مقدم. باختن یعنی به خطر افتادن حیثیت ایران.

رگ غیرت ایرانی‌شان گل کرده بود و به خاطر حرف حاج حسن هم که شده بهترین بازی عمرشان را کرده بودند و گرنه هیچ طوری نمی‌شد آن تیم حرفه‌ای را توی زمین خودشان برد.

وقتی برمی‌گشتند ایران، نه تنها - به قول دیپلمات‌ها - به همه اهداف از پیش تعیین شده سفر رسیده بودند، بلکه توی یک زمین با چمن استاندارد یک فوتبال جانانه هم بازی کرده و مواضع دشمن را گلباران کرده بودند!

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها