سردار اسدی: هر اتفاقی اطراف کشور ما می‌افتد برای ایران است

کد خبر: 1042697

معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیاء گفت:سردار سلیمانی نیروهای داوطلب افغانستانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ... را که مایل بودند به سوریه بیایند را جمع و تقریباً چند ارتش در سوریه تشکیل شد.

سردار اسدی: هر اتفاقی اطراف کشور ما می‌افتد برای ایران است

خبرگزاری مهر: متولد سال ۱۳۲۷ در روستای مهدی‌آباد شیراز است، با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران، پیش از آنکه سپاه استان فارس تشکیل شود، حکم تأسیس سپاه نورآباد را از جواد منصوری اولین فرمانده سپاه دریافت کرد و با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از جوانان نورآباد عازم خوزستان شدو پس از آن مسئول محور آبادان شد. با تشکیل تیپ‌های سپاه، تیپ امام حسن مجتبی (ع) به‌فرماندهی وی تشکیل شد و پس از آن به قرارگاه فتح رفت.

سردار محمدجعفر اسدی در سال ۱۳۶۱ فرماندهی تیپ ۳۳ المهدی (عج) را به‌عهده گرفت و تا پایان جنگ فرمانده این یگان ماند. او پس از جنگ به‌مدت ۴ سال فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا و سپاه پنجم باقرالعلوم (ع) در شمال‌غرب کشور بود. وی پس از آن به ستاد کل سپاه رفت و به‌مدت یک سال معاون بازرسی سپاه شد. او همچنین ۶ سال فرمانده لشکر ۱۹ فجر استان فارس شد و پس از آن به تهران آمد و به جانشینی فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او پس از ۶ سال جانشینی فرماندهی نیرو، به ستاد کل نیروهای مسلح رفت و به‌مدت ۳ سال جانشین بازرسی ستاد کل شد.

سردار اسدی در تیرماه سال ۸۷ با حکم فرمانده معظم کل قوا به سمت فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد و تا اردیبهشت سال ۸۸، عهده‌دار این مسئولیت بود. سپس به ستاد کل نیروهای مسلح رفت و پس از آن برای چند سال در لبنان و سوریه حضور یافت و حتی فرماندهی نیروهای ایرانی در سوریه را نیز به‌عهده گرفت. او اکنون معاون بازرسی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا (ص) است.

سردار محمدجعفر اسدی در باره چگونگی آشنایی‌اش با حاج قاسم سلیمانی می‌گوید: آشنایی من و قاسم به دوران جنگ تحمیلی برمی گردد. قاسم سلیمانی در همان روزها اول جنگ موظف شد تیپی به نام تیپ ۴۱ ثارالله تشکیل دهد، در آن زمان پیش ما آمد و امکاناتی را طلب کرد، ما هم به ایشان کمک کردیم. رفاقت ما از سال ۶۱ شروع شد. بعداً که ما تیپ ۳۳ المهدی را از برادر آقای فضلی تحویل گرفتم در همه عملیات‌ها در کنار قاسم عمل می‌کردیم، یعنی هم لشکر ۳۳ المهدی و هم لشکر ۴۱ ثارالله در کنار هم عمل می‌کردند و در یک نامه‌ای هم امیر شمخانی ما را تشویق کردند.

وی ادامه داد: ما بعد از آن به تبریز رفتیم و در لشکر ۳۱ عاشورا در خدمت برادران آذربایجانی بودیم و بعد از آن در لشکر ۱۵ فجر در خدمت برادران استان فارس بودیم و بعد از آن هم ما و هم برادر عزیزمان سردار سلیمانی به تهران آمدیم. ایشان فرمانده نیروی قدس شدند و بنده هم جانشین نیروی زمینی که در آن زمان فرمانده آن سردار جعفری بود، شدم. من تقریباً بعد از یک ماه به آقای سلیمانی در نیروی قدس سر زدم و برای اولین بار دیدم که پشت میز نشسته‌اند، خندیدم و گفتم؛ قاسم پشت میز نشین شده! گفت: من به حول و قوه الهی برنامه ۲۰ سال آینده را برای نیروی قدس نوشته‌ام و هفته آینده به دنبال اجرای آن می‌روم و دیگر ندیدم که پشت میز باشد، همیشه در میدان و دنبال عملیات بود.

سردار اسدی درباره چگونگی همکاری با سپهبد سلیمانی در مأموریت‌های برون مرزی نیروی قدس سپاه نیز گفت: قاسم بعد از چند سال من را صدا زد و گفت که به کمک ما بیا و به مدت سه سال از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در خدمت ایشان در لبنان، سوریه و فلسطین بودیم و بعد به ایران آمدیم و مسئولیت را تحویل برادر عزیزمان آقای پاکپور دادیم. دوباره ایشان ما را خواست که آقای همدانی آنجا تنهاست شما باید بیایید کمک کنید دو سال هم در درگیری‌های سوریه در خدمت ایشان بودیم. در آزادسازی حلب، پس گرفتن نبل الزهرا از دست مسلحین در عملیات‌های مختلف در خدمت ایشان بودیم.

مشروح این گفتگو به شرح زیر است:

آشنایی شما با حاج قاسم سلیمانی به چه زمانی باز می‌گردد؟

آشنایی من و قاسم به دوران جنگ تحمیلی برمی گردد. در دوران دفاع مقدس از سراسر کشور برادران پاسدار و نیروهای مردمی و بسیجی به جبهه‌ها آمده و در مقابل دشمنی که قریب ۱۷ هزار کیلومتر از کشور ما را غصب کرده بودند، خط تشکیل دادیم. زمانی که در کنار ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتیم بنا شد که یگان‌هایی شبیه به آنها داشته باشیم و ابتدا تیپ تشکیل دادیم و تیپ‌ها را با شماره و اسم نامگذاری کردیم مثل تیپ ۸ نجف و تیپ ۳۳ المهدی.

آقای قاسم سلیمانی نیز در همان روزها موظف شد تیپی به نام تیپ ۴۱ ثارالله تشکیل دهد، در آن زمان پیش ما آمد و امکاناتی را طلب کرد، ما هم به ایشان کمک کردیم. رفاقت ما از سال ۶۱ شروع شد. بعداً که ما تیپ ۳۳ المهدی را از برادر آقای فضلی تحویل گرفتم در همه عملیات‌ها در کنار قاسم عمل می‌کردیم، یعنی هم لشکر ۳۳ المهدی و هم لشکر ۴۱ ثارالله در کنار هم عمل می‌کردند و در یک نامه‌ای هم امیر شمخانی ما را تشویق کردند.

این داستان آشنایی ما با برادر عزیزمان سردار سلیمانی بود. ما بعد از آن به تبریز رفتیم و در لشکر ۳۱ عاشورا در خدمت برادران آذربایجانی بودیم و بعد از آن در لشکر ۱۵ فجر در خدمت برادران استان فارس بودیم و بعد از آن هم ما و هم برادر عزیزمان سردار سلیمانی به تهران آمدیم. ایشان فرمانده نیروی قدس شدند و بنده هم جانشین نیروی زمینی که در آن زمان فرمانده آن سردار جعفری بود، شدم.

من تقریباً بعد از یک ماه به آقای سلیمانی در نیروی قدس سر زدم و برای اولین بار دیدم که پشت میز نشسته‌اند، خندیدم و گفتم: قاسم پشت میز نشین شده! گفت: من به حول و قوه الهی برنامه ۲۰ سال آینده را برای نیروی قدس نوشته‌ام و هفته آینده به دنبال اجرای آن می‌روم. و دیگر ندیدم که پشت میز باشد، همیشه در میدان و دنبال عملیات بود.

چه شد که در سوریه مجدداً با حاج قاسم همکاری کردید؟

قاسم بعد از چند سال من را صدا زد و گفت که به کمک ما بیا و به مدت سه سال از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در خدمت ایشان در لبنان، سوریه و فلسطین بودیم و بعد به ایران آمدیم و مسئولیت را تحویل برادر عزیزمان آقای پاکپور دادیم. دوباره ایشان ما را خواست که آقای همدانی آنجا تنهاست شما باید بیایید کمک کنید دو سال هم در درگیری‌های سوریه در خدمت ایشان بودیم. در آزادسازی حلب، پس گرفتن نبل الزهرا از دست مسلحین در عملیات‌های مختلف در خدمت ایشان بودیم.

برای تشکیل دفاع وطنی در سوریه و حشد الشعبی در عراق چه اقداماتی انجام دادید و چه راهبردی به کار گرفتید؟

یک تجربه بسیار ارزشمند که ما در دوران دفاع مقدس کسب کردیم بسیج مردمی بود که بسیار در هشت سال دفاع مقدس مؤثر و مفید واقع شد. سال اولی که در سوریه جنگ را تحمیل کردند نه ارتش سوریه و نه حتی آقای بشار اسد قائل به استفاده از نیروی مردمی نبودند و می‌گفتند ارتشی درست شده و ارتش باید این کارها را انجام دهد و این تجربه تقریباً یک سال طول کشید تا در سوریه پیاده شود، یعنی زمانی که برادر شهید بزرگوارمان آقای همدانی بود و آنها به سختی قبول کردند و بعد از آن خیلی به آنها مزه کرد و «دفاع وطنی» در سوریه شکل گرفت.

در ایران هم سردار سلیمانی نیروهای داوطلب از برادران افغانستانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ایرانی را که مایل بودند به سوریه بیایند را جمع و تقریباً چند ارتش در سوریه درست شد که یکی از آنها دفاع وطنی بود که از خود مردم سوریه تشکیل شده بود و ارتشی نیز توسط برادران حزب الله لبنان و ارتشی از برادران عراقی و افغانستانی و سایر کشورها تشکیل شد و در نگهداری از دولت قانونی سوریه بسیار مؤثر و مفید بود.

مسائلی درباره حضور فاطمیون در سوریه و اینکه ایران هم از آنها حمایت کرده مطرح می‌شود، فاطمیون چه کسانی بودند؟ چرا به سوریه آمده بودند؟

دشمن تلاش می‌کند سرمایه‌های ما را مسئله دار کند. ما در این چهل سال بخصوص در دوران دفاع مقدس دوست و دشمن خود را خیلی خوب شناختیم و متوجه شدیم که باید روی پای خود بایستیم.

ما توانستیم از دوستان خود مانند فاطمیون و زینبیون و کسانی که داوطلب بودند کمک بگیریم، کسی نمی‌آید برای دو قِران جان خود را به خطر بیندازد مگر اینکه آدم متعهد و دینداری باشد و بگوید من برای دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم در سوریه می جنگم و ما هم باید خرج خانواده اش را بدهیم، این طور نیست که بگوییم این فرد برای پول به جبهه جنگ آمده؛ خیر، این طور نیست و هیچکس برای پول به سوریه نرفته است، اینها کسانی بودند که در ایران بودند و داوطلبانه به آنجا آمدند و خواستند که به مظلوم در مقابل ظالم کمک کنند.

حاج قاسم چه ویژگی‌ها و شخصیتی داشت که در افغانستان، ایران، عراق، سوریه و سایر کشورها چهره‌ای محبوب و دوست داشتنی است؟

حاج قاسم بسیار تیزهوش، شجاع و فداکار بود و مسائل را خوب می‌فهمید

حاج قاسم اولین مشخصه اش این بود که بسیار تیزهوش بود و مسائل را بسیار خوب می‌فهمید، برنامه ریزی خوبی برای مسائل داشت. دومین مشخصه ایشان این بود که بسیار شجاع بود، از چیزی نمی‌ترسید و نگران چیزی نبود و بسیار فداکار بود، از جان خود و از زندگی خود مایه می‌گذاشت. او بسیار مؤدب بود حتی در مقابل بچه بسیار مؤدبانه برخورد می‌کرد و این ادب سبب شده بود در دل همه جا باز کند.

قاسم اهل حکمت بود و کارهای خود را با حکمت انجام می‌داد. اخلاصی که در وجود ایشان بود بی نظیر بود، مخلصانه در همه کارها وارد می‌شد و این کارها به دل می‌نشست و همه از اخلاص ایشان رضایت داشتند. طبق فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری این مشخصات مشخصه یک ایرانی است، همه ایرانی‌ها باهوش، شجاع و مخلص هستند و ایشان یک ایرانی مؤمن و متدین بود.

شما دیدید که در زمان تشییع ایشان صغیر و کبیر، چپ و راست همه و همه آمدند و اگر ایشان را به تبریز می‌بردند همین اتفاقی که در تهران، قم، مشهد و کرمان افتاد در آنجا هم می‌افتاد هر استانی که ایشان را می‌بردند همین اتفاق می‌افتاد و این به خاطر اخلاص حاج قاسم بود، قاسم مخلصانه در این چهل سال زحمت کشید.

دلیل حضور مستشاری ایران برای مقابله با گروه‌های تروریستی و تکفیری در سوریه و عراق چه بود و اینکه آیا واقعاً گروه‌های تروریستی با توجه به شناختی که شما دارید قصد ورود و آسیب زدن به ایران را داشتند؟

شک نکنید هر اتفاقی اطراف کشور ما می‌افتد برای ایران است

هر اتفاقی که اطراف کشور ما می‌افتد در این چهل سال شک نکنید برای ایران است، هدف از ورود به افغانستان، عراق، سوریه و کشورهای اطراف ما ورود به ایران است، چون هدف اصلی استکبار جهانی این است یک کسی پیدا شده در این کره خاکی که زیر بلیط هیچ کسی نیست.

در گذشته کشورهای روی کره زمین به دو قسمت تقسیم شده بود، می‌گفتند فلان کشور شرقی و فلان کشور غربی است، سلاح خود را از غرب می‌آورد، آموزش را از غرب می‌گرفت، دیپلمات‌ها همه غربی بودند و دستورات را از غرب می‌گرفتند و زیر بلیط غرب بودند و یا شرقی بودند.

شما در کره زمین کشوری پیدا نمی‌کردید که نه شرقی باشد و نه غربی چه برسد به یک گاو شیرده که از اول غربی بوده مثل عربستان. حجاز از اول یک گاو شیرده بوده برای غرب، کشور ما هم بزرگترین گاو شیرده برای آمریکا بود، یعنی یک روزی آمریکایی‌ها ما را کدخدای منطقه برای خود می‌دانستند، آنها خان و ما کدخدا بودیم؛ اما یک دفعه با آمدن امام راحل همه برنامه‌هایشان خراب شد، کشوری می‌خواست مستقل باشد نه غربی و شرقی، هم شرق و هم غرب به کشور ما حمله کرد و در جنگی که بر علیه ما شد می‌بینید که یک جنگ جهانی بود که آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی و… همه بر علیه ما بودند، دلیلشان هم این بود که ما خواستیم مستقل باشیم و هیچکس فکر نمی‌کرد که ما بتوانیم حتی برای شش ماه مستقل باشیم.

حالا آمریکایی‌ها می‌گویند ما داعش را ساختیم اما بعضی‌ها می‌گویند نه، خود آمریکا پول داعش را داده و اقرار به ساخت آن کرده است اما عده‌ای احمق می‌گویند نه این طور نیست، در حالی که همه اینها بر علیه جمهوری اسلامی ایران ساخته شد و ایران توانست در این چهل سال در مقابل آنها قد علم کند و الحمدلله توفیقات زیادی داشته است. یکی از توفیقات ما سردار سلیمانی بود که در دنیا به چنین انسان شجاع و باهوشی که در مقابل استکبار ایستاده افتخار می‌کنند.

داعش، جبهة النصره و سایر گروه‌ها با اعتقادات مردم کار داشتند همه حرف از دین می‌زدند، زمان شلیک الله اکبر می‌گفتند و گمان می‌کردند که به بهشت می‌روند، در این شرایط مسموم که تشخیص حق و باطل سخت است چه راهبردی از سوی جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم انتخاب شد که توانست معدلات را عوض کند؟

الحمدلله ما تاریخی بسیار غنی داریم از ۱۴۰۰ سال پیش با همین شرایط رو به رو بودیم، شما می‌بینید که امیرالمومنین در یک سو و معاویه در سوی دیگر بود، هر دوی آنها قرآن می‌خواندند و استناد به قرآن می‌کردند، وقت اذان ظهر لشکری به نماز ایستاده و در آن سوی میدان هم لشکر نماز می‌خواند، حالا کدام برحق و کدام باطل است؟

در جنگ جمل شخصی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و می‌گوید: یادتان هست در فلان جنگ من و شما بودیم طلحه و زبیر هم بودند و این کارها را انجام دادند و یکی، یکی وقایع را یاد آوری می‌کند و می‌گوید حالا شما بفرمائید که حق با چه کسی است؟ حق با شماست و یا اینها؟ امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: اشتباه شما این است که می‌خواهید از راه افراد حق را بشناسید، خیر شما باید اول حق را بشناسید و افراد را با حق محک بزنید.

امروز هم کسانی هستند که سر می‌برند اما شب‌ها نماز شب می‌خوانند و احساس می‌کنند که به بهشت می‌روند، اینها را آمریکا ساخته است. همه ترورهایی که در کشور ما توسط منافقین انجام شد هدفشان چه بود، گفتند به بهشت می‌رویم و همه دیدید که چطور در بغل آمریکا و اسرائیل غلطیدند و ایادی آنها شدند.

آمریکا امروز سمبل همه فسادهای روی کره زمین و شیطان بزرگ است و طوله آن در منطقه اسرائیل است و نتیجه آن را می‌بینید اینها آمدند از سنخ ما یعنی رافضی‌ها استفاده کردند و یک سری از افراد که نمی‌دانند فریب خوردند. بسیاری از افرادی که در مقابل ما هستند به اصطلاح خود برای رضای خدا کار می‌کنند اما پشت آنها آمریکا، اسرائیل و فرانسه است، آنها دارند تلاش می‌کنند که از سنخ ما به جان ما بیندازند چون خودشان عرضه این کارها را ندارند و از این موضوع استفاده کردند.

آمریکا در منطقه ما و از طریق رسانه هزینه زیادی کرده تا مردم نتوانند درست تصمیم بگیرند، به نظر شما چطور شد که جمهوری اسلامی ایران توانست در منطقه نفوذ پیدا کند و توطئه‌های آمریکا را شکست بدهد؟

همانطور که حضرت آقا فرمودند فرهنگ ایران یک فرهنگ غنی است و با اسلامی که ما داریم دنیا توان مقابله با آن را ندارد. شما مصر را ببینید بعد از ۸۰ سال انقلابشان پیروز شد، اخوان المسلمین بیشتر از ۸۰ سال شکنجه شدند، شهید دادند، زندان رفتند تا انقلابشان پیروز شد اما ظرف یک سال تمام شد، چرا ما بعد از چهل سال داریم راه خود را ادامه می‌دهیم، رمز پیروزی ما ولایت فقیه است.

امام فرمودند اگر می‌خواهید به کشورتان آسیب نرسد پشتیبان ولایت فقیه باشید ما این رمز را باید همه جا داشته باشیم. آقای ترامپ وقتی آمد خودش اقرار کرد که ما بیش از ۷ تریلیارد پول در منطقه خرج کردیم و به عراق آمدیم اما می‌بینید که رئیس جمهور آمریکا بعد از این همه هزینه و نیرو به صورت شبانه و با چراغ خاموش در یک پادگان نظامی می‌نشیند ولی مسئولین ما در عراق به صورت آشکار در رفت و آمد هستند، زیارت می‌روند و جلسه می‌گذارند همه اینها نشان می‌دهد که آنها شکست خورده و ما پیروز شده‌ایم و رمز این پیروزی ولایت فقیه و اخلاص فرماندهان ماست.

به نظر شما چه شد که آمریکایی‌ها پذیرفتند که خودشان شخصاً وارد صحنه شوند و حاج قاسم را که در یک سفر رسمی به سر می‌برد و به آن شکل به شهادت برساندند؟

ما نفی نمی‌کنیم که آمریکایی‌ها ابزار و امکانات دارند، آنها ابزار و امکانات وسیعی دارند، سالیان سال دنیا را غارت کردند و سرمایه گذاری کردند، چندین ناو هواپیمابر، ناو لجستیکی، ناو هلیکوپتر بر ساختند و کشور و نیروهای مسلحشان را دریا پایه کردند یعنی از آن طرف اقیانوس می‌توانند ارتش را بردارند و در این طرف اقیانوس بجنگند.

چندین سال است که آمریکایی‌ها در این منطقه هستند؛ در عراق، کویت، یمن، امارات و حجاز پایگاه‌های زیادی ساختند، آیا برای کسی که این همه امکانات دارد اینکه یک شخص را در یک شب تاریک در یک گوشه‌ای گیر بیاورند و او را شهید کنند کار سختی است؟! ترور حاج قاسم و همراهانش به این شکل که رخ داد یک کار بسیار پست است، برای کسی که این‌طور ادعای قدرت می‌کند کاری است که از جهت نظامی هیچ قیمتی ندارد.

آمریکا قاسم سلیمانی را زد که در گلویش گیر کرده بود؛ نه اهل سازش بود نه از مقابله با شیطان بزرگ دست بر می‌داشت. آمریکا این عمل زشت را انجام داد اگر مرد بود اعلام جنگ می‌کرد و می‌دید که چطور قاسم با آنها می‌جنگید، آمریکایی‌ها کار مهمی نکردند و تلافی این کار هم خواهد شد.

شما چه زمانی از شهادت حاج قاسم مطلع شدید، کجا بودید و در این یک سال چه بر شما گذشت؟

در ایران بودم، قبل از اذان صبح برادرم خبر داد که قاسم را شهید کردند. فراق دوستی مثل حاج قاسم و برادرانی که در دوران دفاع مقدس از دست دادیم بسیار سخت است.

وقتی قضیه عاشورا را دنبال می‌کنید می‌بینید یک طرف پلید ترین انسان‌های روی کره زمین و یک طرف هم پاک‌ترین انسان‌های کره زمین هستند و آنها این صحنه‌ها را برای ما درست کردند که درس بگیریم. امام حسین (ع) در آن روز فرمودند؛ «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» سردار قاسم سلیمانی خصم ظالم و یار مظلوم بود و مزد او شهادت بود.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید؛ شما مپندارید که شهدا مرده‌اند بلکه شهدا زنده‌اند نزد ما روزی می‌خورند و اگر ما این را بفهمیم دیگر نگران این نیستیم که قاسم به این درجه رفیع از شهادت رسید.

آخرین بار چه زمانی حاج قاسم را دیدید و با هم صحبت کردید آیا به خاطر دارید؟

کمتر از یک ماه قبل از شهادتش بود که در مقابل منزل، ایشان را دیدم چون منزلمان کنار هم است، با پیژامه بیرون آمده بود و بنده هم با پسر و عروسم بودم ایشان با ما سلام و احوالپرسی کرد و به ما پیشنهاد داد که اگر می‌خواهی عکس بگیری بیا عکس بگیریم عکس دسته جمعی گرفتیم که حاج قاسم با پیژامه در آن عکس بود و دیگر ایشان را ندیدم تا خبر شهادتش را شنیدم.

رهبر انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم از مکتب سلیمانی صحبت کردند به نظر شما مکتب حاج قاسم چه ویژگی‌هایی دارد و آیا توانستیم در این یک سال این مکتب را برای جوانان معرفی کنیم؟

بله، ما داریم کار می‌کنیم، دشمن ما هم دارد کار می‌کند. چرا وضعیت جامعه ما این‌طور است اینها همه کار دشمن است، دشمن حتی روی مسئولین ما هم کار می‌کند، اینکه بعضی از مسئولین ما بچه‌هایشان و بعضی کل خانواده آنها آن سوی دنیا و پیش دشمن هستند، نشان می‌دهد دشمن دارد کار می‌کند، از این طرف هم ما داریم کار می‌کنیم کاری که ما می‌کنیم در ۹ دی، در تشییع پیگر حاج قاسم بروز می‌کند کاری که آنها می‌کنند هم در تظاهرات علیه حکومت بروز می‌کند، ما باید این دو را در کنار هم بگذاریم ببینیم ما چقدر کار کردیم و این مکتب سلیمانی است که دارد قدرت می‌گیرد. الحمدلله جوان‌ها و نوجوان‌هایی داریم که عاشق و جان باخته قاسم سلیمانی هستند و مکتب او را دنبال می‌کنند.

اگر بخواهیم قاسم سلیمانی را خلاصه کنیم در این پیام عاشورا خلاصه می‌شود که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» ما باید یار مظلوم باشیم و در مقابل ظالم بایستیم. اگر شما دو تا سیم را به هم دیگر بزنید و هیچ اتفاقی نیفتد یا این سیم‌ها به جایی وصل نیستند و یا یکی وصل و دیگری قطع است، نمی‌شود یکی وصل به مثبت و یکی وصل به منفی باشد و بزنید به همدیگر، اگر ما خودمان را مثبت و شیطان بزرگ را منفی می‌دانیم هرچقدر ما اخلاص داشته باشیم باید در مقابل منفی واکنشی داشته باشیم، اگر شما ۱۵ هزار ولت برق را در یک سیم جریان بدهید نیاز نیست که آنها را به هم بزنید حتی اگر به هم نزدیک هم باشند آتش به پا می‌شود.

قاسم کسی بود که به دشمن نزدیک نمی‌شد ولی بعضی‌ها به دنبال مذاکره با دشمن هستند آنها یا هم سنخ با هم هستند و یا اخلاص ندارند اگر به دین و اخلاص وصل باشند این اتفاق نمی‌افتد. برخی می‌خواهند این اتفاق را به اسلام وصل کنند و می‌گویند امام حسین (ع) هم خیمه‌ای برپا کرد برای مذاکره با عمر سعد اما امام حسین (ع) هیچ وقت مذاکره نکرد. ایشان از روی امامت عمر سعد را صدا زد و او را نصیحت کرد، نصیحت اسمش مذاکره نیست، مذاکره یعنی چیزی داده و چیزی گرفته شود.

امام حسین (ع) به عمر سعد فرمود: تو از گندم ری هم نخواهی خورد و از این راه برگرد و عمر سعد به مسخره گفت جو آن هم برای ما کافیست. آنهایی که دنبال مذاکره هستند واقعاً نمی‌توانند مثبت باشند، مثبت قاسم سلیمانی بود که به دین خدا وصل بود و به هیچ وجه حاضر نبود در مقابل آمریکایی‌ها کوتاه بیاید. ما باید خود را به جایی برسانیم که دشمن از ما بترسد و قاسم سلیمانی خود را به آنجا رسانده بود. خداوند در قرآن می‌گوید «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ» یعنی بترسانید دشمنان خدا و دشمن خودتان را و ما این را سرلوحه پاسداری خودمان قرار دادیم و روی سینه مان نوشتیم «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» و قاسم دنبال این بود، مکتب سلیمانی یعنی آرمی که روی سینه قاسم است و ما باید خود را به آنجا برسانیم.

مسئله‌ای که بعد از شهادت حاج قاسم مطرح شد بحث انتقام سخت بود، شما در خصوص خواست مردم برای انتقام نظرتان چیست؟

برای انتقام گرفتن فرصت داریم انتقام این‌طور نیست که همین فردا جوابشان را بدهیم ما سر حوصله جواب دشمن را خواهیم داد و انتقام خواهیم گرفت و مردم دنیا هم خواهند دید که این انتقام گرفته خواهد شد. مردم هیچ نگرانی نداشته باشند ما انتقام خواهیم گرفت و همه مردم دنیا هم خواهند دید.

به نظر شما بعد از شهادت حاج قاسم مسیری که ایشان ایجاد کرد چه شد؟

این مسیر ادامه دارد و حتی قوتش هم بیشتر شده، ما اعتقاد داریم که شهدا خونی در رگ جامعه هستند و خون باعث حیات جامعه است، شهادت حاج قاسم به جامعه ما حیات مجدد داد و حیات نیروهای مسلح مدیون همین شهداست. دشمن این را نمی‌فهمند این را حضرت امام (ره) می‌فهمید که گفت بکشید ما را ما قوی‌تر می‌شویم.

دلیل اینکه جمهوری اسلامی اینقدر قدرت پیدا کرده دادن همین شهداست. از اول پیروزی انقلاب تا همین امروز ما در مقابل آمریکا همیشه در حال اوج گرفتن هستیم، ما زیاد شهید داده‌ایم و این شهدا باعث ارتقای ما هستند و شهید سلیمانی یک ارتقا کلی به ما خواهد داد.

حاج قاسم خودش از نوجوانی وارد این مسیر نورانی و راه حق شده و در زمان جوانی فرمانده یک لشگر بود، در جای، جای این کشور جنگید و از خاک ایران دفاع کرد. علیرغم برخی افراد که مدعی ملی‌گرایی بودند به جنگ که نیامدن هیچ بلکه چوب لای چرخ جنگ هم گذاشتند. قاسم سلیمانی در جوانی برای گرفتن یک تپه از این کشور ده‌ها شهید داد تا توانست آن تپه را از دشمن پس بگیرد.

حاج قاسم قبل از هر چیزی ملی‌گرایی را برای ما معنی کرد، علاقه مند به کشور و ایران بود با اخلاص، مسلمان و متدین بود و تا روز آخر به جوانان علاقه داشت. چقدر عکس با جوانان گرفته بود هر کس که می‌خواست با ایشان عکس بگیرد دست بر گردنش می‌انداخت و با او عکس می‌گرفت. ما دیدیم در سوریه، لبنان و جاهای مختلف به جوان‌ها چقدر علاقمند بود و من احساس می‌کنم که امروز هم این جوانان هستند که علاقه‌مند قاسم سلیمانی هستند. امیدواریم هر کدام از جوان‌ها برای مملکت ما یک قاسم سلیمانی باشند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها