واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

کد خبر: 872040

حجم فاجعه در کشتار اردوگاه‌های «صبرا و شتیلا» به حدی بوده که شاهدان عینی آن با وجود گذشت ۳۶ سال از این جنایت هنوز ذره‌ای از جزئیات آن را فراموش نکرده‌اند.

واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

خبرگزاری فارس : اردوگاه‌های «صبرا و شتیلا» دو اردوگاه از مجموع ۱۲ اردوگاه آوارگان فلسطینی در لبنان به شمار می‌روند که در جنوب این کشور واقع شده‌اند، از شانزدهم تا هجدهم سپتامبر ۱۹۸۲ (۲۵ تا ۲۷ شهریور ۱۳۶۱/روز‌های پنجشنبه، جمعه و شنبه) کشتاری در این اردوگاه به راه افتاد که تعداد قربانیان آن ما بین سه تا پنج هزار نفر اعلام شد.

این جنایت را که ۳۶ سال از آن می‌گذرد، نظامیان صهیونیست به فرماندهی «آرییل شارون» وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی و نیرو‌های «فالانژ» لبنان انجام دادند و بیشتر کشته‌ها از زنان و کودکان و سالمندان بودند.

واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

«محمد عفیفی» که متولد اردوگاه شتیلا و یکی از شاهدان عینی جنایت یاد شده است، درباره این کشتار گفت: اسرائیلی‌ها پیشروی به سمت اردوگاه را از منطقه «خلده» آغاز کردند و پس از کشته شدن «بشیر الجمیل» (رهبر وقت حزب فالانژ لبنان معروف به کتائب) ترس، اردوگاه را برداشت (این ترور بهانه‌ای برای انجام جنایت بود). اسرائیلی‌ها به ورزشگاه بیروت رسیدند و پس از استقرار در آن مکان شروع به بمباران کورکورانه اردوگاه کردند، آن‌ها می‌دانستند کسی در اردوگاه قدرت دفاع از خودش را ندارد. بزرگان اردوگاه نشستی تشکیل دادند و هیأتی از شش نفر برای مذاکره با اسرائیلی‌ها با هدف توقف بمباران اردوگاه تشکیل شد، اما آن‌ها هیچ وقت بازنگشتند و تا به امروز از سرنوشت آن‌ها خبری نیست.

بر اساس گزارش «العربی الجدید»، محمد ادامه داد: خانواده‌ام را به منطقه‌ای به نام «صخور التل» در نزدیکی اردوگاه فرستادم و با شش جوان دیگر در منزل باقی ماندیم تا با سلاح‌هایی که داشیم، دفاع کنیم، بمباران شدیدتر شد، هنگامی که مطمئن شدیم نمی‌توانیم مقاومت کنیم از اهالی خواستیم خانه‌های خود را تخلیه و فرار کنند. در همین حین اخباری به گوش ما درباره کشتار‌ها در منطقه‌های مختلف اردوگاه می‌رسید، ناگهان متوجه یک انبار سلاح در اردوگاه شدیم، یک خمپاره‌انداز آوردیم، اما نحوه کار با آن را نمی‌دانستیم، با این حال آن را به کار گرفتیم، اما خمپاره‌ها در اردگاه به زمین می‌افتاد، در نهایت زمانی که فهمیدیم نمی‌توانیم از این سلاح‌ها استفاده کنیم انبار سلاح را آتش زدیم و این آتش گسترده تا حدی مانع پیشروی حمله‌کنندگان شد.

واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

این شاهد عینی در ادامه گفت: مردم فرار می‌کردند در صبح روز جمعه از اردوگاه خارج شدیم، جسد یک مرد و زن باردارش که شکمش را شکافته بودند، دیدم. هر کسی را می‌دیدند بدون آنکه هویتش را بدانند، می‌کشتند. اجساد بر روی هم افتاده بود حتی چارپایان و سگ‌ها نیز از تیراندازی آن‌ها در امان نمانده بودند. برای کشتار فقط از سلاح استفاده نمی‌کردند بلکه چاقو و ... نیز به دست داشتند. آن‌ها از کشتار ما لذت می‌بردند و برخی زنان را قبل از کشتن مورد هتک حرمت قرار می‌دادند.

خانم «کفاح عفیفی» دیگر شاهد عینی این جنایت است، وی درباره روز حادثه گفت: در زمان کشتار کوچک بودم و سنم از ۱۱ سال نمی‌گذشت، پس از خروج سازمان آزادیبخش فلسطین و گروه‌های فلسطینی از بیروت، اسرائیلی‌ها به بیروت رسیدند. ما در منطقه غربی اردوگاه شتیلا زندگی می‌کردیم. خبر ترور بشیر الجمیل را شنیدیم و همین خبر برای ایجاد رعب میان مردم کافی بود و آن‌ها می‌دانستند حتما شاهد عکس‌العملی در پاسخ به این ترور علیه اردوگاه خواهند بود.

واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

کفاح افزود: طولی نکشید که بمباران اردوگاه آغاز شد، مادرم ما را به پناهگاهی برد که بسیاری از اهالی در آنجا بودند. اما پس از مدتی کوتاه برادرن «عثمان» پس ما آمد و فریاد زد هر کسی می‌تواند فرار کند این کار را انجام دهد. در آن زمان هیأتی از ریش‌سفیدان برای مذاکره با اسرائیلی‌ها رفتند، اما بیشتر آن‌ها کشته شدند. هیچ زمانی نمی‌توانم آن کشتار‌ها را فراموش کنم، همه در حال دویدن بودیم من یک کیف حصیری داشتم، مادرم احساس کرد این کیف مانع من برای تندتر دویدن است و فریاد میزد آن را بینداز، جوانی به نام منصور مرتب از ما می‌خواست که تندتر بدویم.

وی در ادامه گفت: مردم به مسجد پناه بردند و می‌گفتند خانه خدا از ما محافظت می‌کند من نیز به همراه مادر و خانواده‌ام در مسجد بودیم، اما مهاجمان حرمت مسجد را شکستند و به آن نیز حمله کردند، ما دوباره فرار و شروع به دویدن کردیم.

مردم دچار ترس و تنش شده بودند و منصور مرتب فریاد میزد: بدوید. به ما در رد شدن از برخی موانع کمک می‌کرد مسافت زیادی را طی کردیم تا به خیابان اصلی رسیدم، اما در این خیابان شاهد فجیع‌ترین جنایت بودیم. اجساد زیادی روی زمین افتاده بود و بسیاری از مجروحان ناله سر می‌دادند. پدری را دیدم که برای حفاظت از فرزندانش آن‌ها را در آغوش خود گرفته بود، اما گلوله جسد او و فرزندانش را دریده بود و همگی کشته شده بودند. تعدادی از اهالی اردوگاه برای در امان ماندن لباس پزشکان و پرستاران را پوشیده بودند، اما باز هم آن‌ها را کشته بودند. در این کشتار تعداد بسیاری از نزدیکان خود را از دست دادند و فقط تعداد کمی از آن‌ها زنده ماندند.

واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

«محمد قداح» هم که از شاهدان جنایت مذکور است، گفت: نیرو‌های اسرائیلی به فرماندهی شارون به اردوگاه یورش آوردند، من اخبار‌هایی درباره کشتار‌ها شنیده بودم به همین خاطر از همسر و فرزندانم خواستم خانه را ترک کنند و به محل امنی بروند. شلیک منورها، اردوگاه را روشن کرد و پس از آن نظامیان اسرائیلی و مزدوران آن‌ها در لبنان وارد اردوگاه شدند، آن‌ها به صغیر و کبیر رحم نمی‌کردند، از ترس فرار کردم، خانواده‌ام نزد یکی از بستگان در جای امنی بودند، من که دچار شکستگی پا بودم با دو عصا راه می‌رفتم، بعد از دو روز به اردوگاه بازگشتم، اجساد روی زمین افتاده بود، صحنه‌های بسیار فاجعه‌باری بود، آن‌ها بین لبنانی و فلسطینی، طفل و بزرگسال یا زن و مرد تفاوتی قائل نشده بودند و همه را کشته بودند.

این جنایت سر و صدای بسیاری در جهان برپا کرد به نحوی که رژیم صهیونیستی مجبور شد به صورت نمایشی هم که شده کمیته‌ای در این مورد تشکیل دهد، بنابراین «مناخیم بگین» نخست‌وزیر وقت دستور تشکیل کمیته تحقیقاتی «کاهان» به ریاست «اسحاق کاهان» رئیس وقت دادگاه عالی را در فوریهٔ ۱۹۸۲ میلادی صادر کرد. این کمیته به ظاهر مستقل، در نتایج تحقیقاتش آرییل شارون را که فرمانده محلی نیرو‌های ارتش صهیونیستی در منطقه بود، به دلیل سهل‌انگاری و دست کم گرفتن واکنش فالانژ‌های لبنان، مقصر اعلام کرد.

واگویه‌های دردآور شاهدان عینی جنایت «صبرا و شتیلا»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها