خانم‌های چادری طعمه عجیب سارق جوان! +عکس

کد خبر: 723630

در طرح امنیت اجتماعی پلیس تهران سارق جوانی دستگیر شده است که طعمه هایش مردان کت و شلواری و زنان چادری بودند.

خانم‌های چادری طعمه عجیب سارق جوان! +عکس
رکنا: پلیس تهران 74 سارق و مالخر را دستگیر کرده اما در بین همه اینها، یک نفر بیخیال‌تر از همه است؛ اینقدر جای خط و بریدگی چاقو روی دست‌هایش هست که تشخیص سنش را مشکل می‌کند اما بازهم مشخص است که خیلی جوان است و نباید سن زیادی داشته باشد. وقتی بهش نزدیک شدم، لبخند می‌زد؛ خیلی با اعتماد به نفس،‌به نگهبان بالای سرش گفت: «برای حرف‌هایم مشتری پیدا شده!» این حرف را که زد،‌مشخص شد حرف‌هایی برای گفتن دارد. جالب بود بدانم در بین این همه سارق و مالخر سابقه‌دار، این جوانک‌، چند سالش است؟ تا پرسیدم چند ساله‌ هستی؟ فوری جواب داد: «20 سالمه»! و در ادامه وقتی پرسیدم، سابقه هم داری؟، لبخند زد و با اعتماد به نفس گفت: «آره ... زیاد!» پرسیدم زندان هم رفتی، مکثی کرد و گفت: «چهار بار. دو بار را به کانون و دوبار هم به زندان تهران بزرگ رفتم؛ کلا 4 سال زندان بودم.». 20 سال زندگی کرده و چهارسالش را زندان بوده؛ حالا هم به عنوان سارق سابقه‌دار و حرفه‌ای به جمع دستگیری‌های پلیس آمده و تنها چیزی هم که در چهره‌اش دیده نمی‌شود، ندامت و پشیمانی است. گویی زندان و دستگیری برایش عادی شده و با اینکه پدرش کارخانه‌دار بوده و می‌توانسته خوب زندگی کند اما خودش این راه را انتخاب کرده؛ اصلا هم پشیمان نیست و خیلی عادی از کارها و سرقت‌هایش می‌گوید. از شگرد خاصی که برای سرقت داشته و طعمه‌های خاصی که انتخاب می‌کرده.
خانم‌های چادری طعمه عجیب سارق جوان
بیشتر از چه کسانی سرقت می‌کردی؟
-مردانی که کت‌و‌شلوار به تن داشتن یا خانم‌های چادری.
چرا این افراد را انتخاب می‌کردی؟ - چون از کیف این افراد اموال بهتری به دست می‌آمد. چه طوری به این نتیجه رسیدی؟ - از آنجایی که از 500 آدم با همین شمایل سرقت کردم. یعنی تا به امروز 500 فقره سرقت کردی؟ - بله، اما تنها 100 فقره آن را قبول کردم. گفتی تازه 20 ساله شدی؛ از چند سالگی شروع به سرقت کردی؟ - از 15 سالگی شروع به سرقت کردم. پدرت زنده است، شغلش چیه؟ - بله. پدرم کارخانه‌ آهن آلات دارد. پس تو چرا سرقت می‌کنی؟ - به خاطر هیجان این کار. پدرت می‌داند که تو دزدی theft می‌کنی؟ - بله. اما کاری از دستش برنمیاید. دوست ندارم از پدرم پول تو جیبی بگیرم. چرا در کارخانه پدرت کار نمی‌کنی؟ -نزدیک کارخانه که می‌روم پدرم به کارگرها پول می‌دهد تا به من بدهند و من وارد کارخانه نشوم. چرا؟ - چون فکر می‌کند من مایه آبروریزی‌اش هستم. با موتور سرقت می‌کردی؟ - هم با موتور و هم به صورت پیاده؛ البته یک نفر هم همراهم بود و مرا پشتیبانی می‌کرد. اموال مسروقه را به چه کسی می‌فروختی؟ - به مال‌خرها. بچه کجا هستی؟ - شهرری. سابقه درگیری و نزاع هم داشتی؟ - بله و تا به امروز به همین خاطر دستگیر شدم. در کل چند بار به زندان رفتی؟ -چهار بار. دو بار را به کانون و دوبار هم به زندان تهران بزرگ رفتم و در مجموع 4 سال زندان بودم. تحصیلاتت چقدر هست؟ - دیپلمم را در کانون گرفتم. معتادی؟ - نه، اصلا. پشیمان نیستی؟ - دوست دارم باز هم به زندان برگردم. هر چقدر بیشتر آنجا باشم بهتر است. چرا؟ -چون من همه کس دار اما بی‌کس و کار هستم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها