آوازه مردانگی‌های «مریم» را شنیده اید؟ +عکس

کد خبر: 877749

گزارش «مریم؛ غیرتی مردانه در هیبتی زنانه» با دست به دست شدن در فضای مجازی به دست خانم «ابتکار» هم می‌رسد، معاون رئیس جمهور، مدیرکل امور بانوان استانداری کردستان را مامور رسیدگی به وضعیت مریم کرد؛ اماپاسخ آن‌ها این بود: منتظر پاسخ دولت نباش!

آوازه مردانگی‌های «مریم» را شنیده اید؟ +عکس

خبرگزاری فارس: ۲۰ تیرماه امسال بود که گذرمان به روستایشان افتاد، در مورد غیرت مردانه مریم نوشتیم، آوازه مردانگی‌های «مریم» را از چند نفر شنیده بودم دختر ۲۷ ساله‌ای که روزگار از او مردی ساخته بود به استواری کوه‌های سر به فلک کشیده روستای «خانقاه»!

حکایت‌های تلخ و شیرین زندگی مریم را سه روز بعد از آن سفر در ۲۳ تیرماه امسال در قالب گزارشی میدانی با عنوان «مریم؛ غیرتی مردانه در هیبتی زنانه» به رشته تحریر در آوردیم در این گزارش قطعه‌ای فیلم چند دقیقه‌ای از درددل‌های این دختر جوان و مادرش منتشر کردیم و همین تصویر، آوازه تلاش‌های بی‌وقفه در مسیر حمایت از خانواده را به گوش خیلی‌ها رساند.

به قول مریم؛ این گزارش که در خبرگزاری فارس منتشر شد، در کوتاه‌ترین زمان سر از شبکه‌های مختلف داخل و خارج از کشور درآورد و خیلی از هنرمندان مشهور و معروف و افراد مختلف در صفحه اینستاگرام خود گذاشتند و خیلی‌ها هم با دیدن این گزارش در قالب کامنت‌هایی از امروز و دیروز مریم سوال‌ها پرسیدند، برخی انتقاد کردند و برخی‌های دیگر از مردانگی او تعریف!

در این میان بودند خیرینی که گوی سبقت را از مسؤولان ربودند و خواستار حمایت از مریم شدند تا در این روز‌های سخت برایش قدمی بردارند، مسؤولان نیز در تماس با خبرگزاری فارس خواستار در اختیار نهادن آدرس دقیق مریم از این رسانه شدند.

بعد از رسانه‌ای شدن واقعیت‌های زندگی مریم، برخی ادارات و مسؤولان به وظیفه قانونی و انسانی خود خوب عمل کردند، اما برخی‌ها نه، که مریم از آن دسته بی‌توجهی‌ها گلایه‌هایی داشت.

نخستین قدم را بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شهرستان سنندج با پرداخت ۲۰ میلیون تومان تسهیلات برای مریم برداشت، البته ۷ میلیون تومان هم به صورت بلاعوض از همین نهاد انقلابی به وی کمک شد.

کمیته امداد امام خمینی (ره) استان هم ۱۵ میلیون تومان بلاعوض برای احداث مسکن به مریم پرداخت کرد ضمن اینکه اداره‌کل بهزیستی هم جدای از اینکه «حدیقه» خواهر مریم را زیرپوشش خدمات این سازمان قرار داد، یک تخته فرش، تلویزیون و برخی اقلام مورد نیاز را به هم به این خانواده اهدا کرد که در ذهن مریم به عنوان یک کار خوب و خیر مانده است.

مریم می‌گوید؛ دیدار مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان شیرین‌ترین اتفاقی بود که بعد از رسانه‌ای شدن زندگی‌ام شکل گرفت و به قول خودش برای همیشه شیرینی و حلاوت آن را در وجودش حفظ خواهد کرد.

«کتاب‌هایی که به من هدیه شد آنقدر ارزشمند است که واقعا در طول زندگی هدیه‌ای به این ارزشمندی نگرفته بودم» این را مریم در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه بسته، می‌گوید و لبخندی سرشار از رضایتمندی بر صورتش نقش می‌بندد؛ و اما.

ویدیوئی خبرگزاری فارس از مریم به همراه بخشی از سرگذشت او و خانواده‌اش در این دست به دست شدن‌ها در فضای مجازی و سایر رسانه‌ها به دست خانم ابتکار معاون رئیس جمهور هم می‌رسد؛ بنا به گفته مریم، مدیرکل امور بانوان استانداری کردستان براساس دستور خانم ابتکار مامور رسیدگی به وضعیت او و خانواده‌اش می‌شود تا حقیقت تلخ «دختران زیلایی» این بار در کردستان تکرار نشود.

«لیلا آژیر» هم به همراه مدیرکل کمیته امداد استان کردستان و بخشدار کلاترزان سنندج، نه در روستای خانقاه بلکه در بخشداری با مریم و خانواده‌اش دیدار می‌کنند.

مدیرکل امور بانوان استانداری کردستان در این دیدار به مریم گفته بود به وجودش که در عین زن بودن، مردانه و محکم پشت خانواده‌اش ایستاده، افتخار می‌کند و اگر غیر از این تصور دیگری داشت هرگز به دیدنش نمی‌رفت!

مریم می‌گوید: وقتی شنیدم که خانم ابتکار دستور رسیدگی به وضع زندگی‌ام را داده، بارقه‌ای از امید در وجودم شکل گرفت، اما خروجی آن، قول اهدای یک تخته فرش ۱۲ متری و چند قطعه عکس یادگاری بود؟!

ناگفته نماند، مدیرکل امور بانوان استانداری کردستان بعد از دیدن شرایط زندگی من و خانواده‌ام گفت، به جای یک تخته فرش مبلغی را به صورت نقدی پرداخت می‌کند، طی روز‌های اخیر، چون خودم جلو دست بنا کارگری می‌کردم دوستم لیلا کار‌ها را دنبال کرد که ۵۰۰ هزار تومان به جای خرید فرش کمک کرده بود که البته در این شرایط نه برای من فرش ۱۲ متری می‌شود و نه باری از بدهی‌هایم بر می‌دارد.

منتظر حمایت دولت نباش

نکته جالب‌تر این است؛ مریم می‌گوید: آخرین پاسخ آن‌ها این بود که بهتر است منتظر حمایت دولت نباشم و همان کار کارگری خودم را البته نه در پوشش مردانه، بلکه با لباس زنانه ادامه دهم!

برخی مسؤولان هم پیشنهاد دریافت تسهیلات برای راه‌اندازی کسب و کار جدید دادند که فی‌نفسه بد نیست؛ اما نه برای من که الان هر ماه باید حداقل دو قسط ۱۶۰ هزار تومانی بازپرداخت نمایم و در کنار آن هم چرخ‌های زندگی خود، مادر و خواهرش را هم بچرخاند در حالی که تنها درآمد من از کار روی زمین محدود کشاورزی و کارگری به صورت میانگین در ماه کمتر از ۶۰۰ هزار تومان است که ۳۲۰ هزار تومان آن بابت قسط وام می‌رود و مابقی را هم هر ماه باید به یکی از طلبکاران مصالح پرداخت کنم!

از سوی دیگر، اگر مسؤولان ما تنها یک دوره در فرآیند پر پیچ و خم دریافت تسهیلات گیر کرده باشند، قطعا تمایلی به طی این پروسه نفس‌گیر نخواهند داشت بخصوص زمانی که ضامن هم نداشته باشید!

مریم اضافه کرد: گفتند از این لباس مردانه بیرون بیایم و دیگر با این پوشش در هیچ شرایط ظاهر نشوم، اما سوال من این است، آیا می‌شود با لباس زنانه در جمع مردان کارگری کرد؟

تا زمانی که چرخ زندگی برای من اینگونه می‌چرخد باید به مرام آن بچرخم بزرگترین نقطه امید من این است که با وجود تمام این سختی‌ها در عین زن بودن مردانه زیسته‌ام و با پاکی توانسته‌ام چرخ زندگی خود، مادر و خواهرم را هرچند به کندی، اما بچرخانم.

اصلا به فرض اینکه به جای لباس مردانه، لباس زنانه پوشیدم که قطعا نمی‌شود با چنین پوششی در بین مردان کارگری کنم من باید با این پوشش جدید از چه راهی معاش خواهر و مادرم را تامین کنم، بدهی بانک را بازپرداخت نمایم که دوباره مسؤولان زیر سوال نروند؟

من هم دوست دارم مریم باشم، مریمی که حق زندگی و مادر شدن داشته باشد، اما وقتی روزگار کجدار و مریز با من تا می‌کند مجبور هستم چرخ زندگی را نه با دست بلکه با چنگ و دندان بچرخانم و الان وقتی قرار است، مریم همان کارگر بماند چه نیازی به تغییر پوشش دارد!

من مریم از رسانه‌ها نخواسته بودم زندگی‌ام را بیان کنند، ویدیوئی از رنج‌های زندگی‌ام در فضای مجازی پخش نکرده بودم که موجب برانگیختن احساسات دیگران شوم، اینکه شما بیایید و زندگی مرا به تصویر بکشید خواست خدا بود.

روزی خدا خواست پای رسانه‌ای به این روستا باز شود و سرگذشت مریم را منتشر کند و مسوولانی را به تکاپو بیندازد و حالا اگر این مسوولان می‌خواهند کاری برای من انجام دهند، ولی به قول خانم آژیر، دستشان بسته است و نمی‌توانند، نه تقصیر مریم است نه آن رسانه!

لیلا (دوست مریم) هم می‌گوید: خانم آژیر در دیدار با مریم و خانواده‌اش، او را امیدوار کرد، اما به من گفت، «به امید کسی ننشیند و باید مریم خودش به فکر رفع مشکلاتش باشد، چون وظیفه من پیگیری کار‌های سایر ارگان‌هاست و انعکاس وضعیت مریم است که کاملا انجام شده است».

او می‌گوید: خانم آژیر تمام امید‌های مریم را به یاس تبدیل کرد و گفت: به هیچ وجه مریم منتظر کار دولتی نباشد و تنها کاری که می‌شود برای بهتر شدن وضعیت موجود این دختر انجام داد معرفی او به جهاد دانشگاهی برای دریافت وام مشاغل خانگی در قالب طرح کاراست، چون نه تنها برای مریم بلکه برای هیچ کس دیگر شغل دولتی وجود ندارد! و‌ای کاش اصلا خانم آژیر این ماموریت را انجام نمی‌داد...

اگر مریم به لحاظ مادی هم برای بازپرداخت تسهیلات جدید مشکلی نداشت بازهم به دلیل نبود ضامن، اخذ تسهیلات مشاغل برای مریم امکان‌پذیر نیست.

مریم برای ضمانت تسهیلات مسکن شرایط سختی را تجربه کرد اگر من را به عنوان ضامن قبول کرده‌اند از هفت‌خوان رستم گذشیم و البته در این فرآیند هر کس را واسطه کردیم و بعد از روندی طولانی، با گروگذاشتن جواز و چک ۳۰ میلیون تومانی، سند زمین و چک ۱۸ میلیون تومانی دیگری به نتیجه رسید.

و، اما مریم می‌گوید، من انتظاری از مسؤولان برای شغل اداری ندارم، قطعه زمینی در همین روستا داریم، اما اجرای طرح کشاورزی روی این اراضی با موانع از سوی منابع طبیعی و جهاد کشاورزی روبه رو است.

سنددار بودن شرط قبول اراضی به عنوان ضمانت تسهیلات در بانک است، فرآیندی که منابع طبیعی و جهاد کشاورزی می‌گویند برای این کار باید امضای ۱۵ دستگاه و مجموعه را بگیریم تا بخواهم این روند طولانی را طی کنم مو‌های سرم هم مثل دندان‌هایم سفید می‌شود البته تا چه میزان هم به نتیجه برسد فقط خدا می‌داند و آقایان مسؤول! ‌ می‌گویم مریم نشان داده از سختی‌ها نمی‌هراسد قطعا هر کاری سختی خاص خود را دارد اگر واقعا بتوانی روی زمین کشاورزی کار کنی که بهتر از کار کارگری است؟

بله من هم بر همین اساس دنبال کار را گرفتم، کروکی و نقشه‌برداری و اقدامات اولیه را هم با هزینه بیش از ۲ میلیون تومان انجام دادم حاصل این همه هزینه و ۶ ماه دوندگی این بود که گفتن این اراضی براساس نقشه هوایی جزء مراتع بوده و اگر هم بخواهی دنبالش را بگیری باید جوابگوی این سازمان در دادگاه باشید.

این زمین ارثی به ما رسیده و الان اگر منابع طبیعی است یا نه، کاری ندارم، اما از اول می‌گفتند که این همه هزینه و دوندگی نداشته باشم.

من از دولت و مسوولانی که بعد از گزارش فارس، آمدند با من عکس گرفتند و برای خانم ابتکار فرستادند شغل نمی‌خواهم، چون خودشان می‌دانند برای فارغ‌التحصیل پزشکی هم شغل ندارند تا به من کارگر برسد، من رنج کارگری کشیدم که زیر بار منت کسی نروم، ولی برای دریافت تسهیلات مجبور شدم به هر کسی رو بیندازم و سخت‌ترین شرایط را قبول کنم!

اگر اراضی کشاورزی را به عنوان ضمانت بانک قبول کنند، می‌توانم از تسهیلات ارزان قیمت کمیته امداد استفاده کنم و با اجرای یک طرح کشاورزی برای خود و خانواده‌ام کسب درآمد کنم.

الان مجبور هستم در ماه ۳۲۰ هزار تومان قسط پرداخت کنم و تامین این میزان در ماه با روزی ۴۰ هزار تومان درآمد کارگری برای من میسر نیست، درآمد سالانه کشاورزی ما هم براساس فاکتور سیلو دو میلیون تومان است.

مریم در حالی که لبخندی تلخ بر لب دارد می‌گوید: تا قبل از اینکه رسانه‌ای شوم خیلی‌ها من را امیر می‌شناختند و این امنیتی بود که در پوشش مردانه در بین مردان کار می‌کردم، اما شاید اکنون این وضعیت هم برای من بدتر شود.

خانم آژیر و آقای ساعدی بخشدار کلاترزان قول‌های زیادی دادند، اما کمک آن‌ها به اندازه کمک کارگرانی نبود که برای من در ساخت واحد مسکونی کار کردند.

لیلا که آرام و بی صدا برای همه رنج‌های مریم اشک می‌ریزد، می‌گوید «خبری که شما از مریم کار کردید بخشی از واقعیت‌های زندگی او را به تصویر کشید بخش‌ها و زوایای مخفی زیادی در زندگی مریم باقی مانده است که اگر بخواهد بگوید آنقدر سخت و تلخ است که شاید توان خواندن این واقعیت‌ها در کمتر کسی وجود نداشته باشد».

مریم از روز‌های سختی برایمان گفت؛ که چگونه یک تنه باید خرج خانواده را می‌داد و از سوی دیگر با فشار‌های ناشی از کسالت و بیماری ناعلاج پدرش باید دست و پنجه نرم می‌کرد، اما کسی نبود در آن شرایط حتی حالی از آن‌ها بپرسد.

لیلا می‌گوید مریم از تمام وجود خود گذشت تا پدر، مادر و خواهرش سرشکسته و محتاج کسی نشوند، مریم کار کرد تا تلخی‌هایی زندگیشان در چهاردیواری خانه محبوس بماند.

گزارش خبرگزاری فارس از زندگی مریم بخش کوچکی از تلخی‌ها و روز‌های سیاه و رنج‌آور او را به تصویر کشید، اما همین بخش

من رنج کارگری کشیدم که زیر بار منت کسی نروم، ولی برای دریافت تسهیلات مجبور شدم به هر کسی رو بیندازم و سخت‌ترین شرایط را قبول کنم!

کوچک موجب شد بسیاری از درد‌های مریم التیام بخشد.

مریم می‌گوید؛ من فقط کارگری نکردم بلکه از سال دوم راهنمایی تا به امروز تمام مخارج زندگی و تحصیل را خودم تامین کرده‌ام، روز‌ها کار کردم و شب‌ها درس می‌خواندم و هیچ وقت اجازه نداده‌ام کسی به خود جسارت دهد از خط قرمزهایم پا فرا نهند.

در این سال‌ها هر نوع کار سختی از کارگری تا فروشندگی و ... را در شهر در زمان تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه تجربه کردم، اما حتی یک ریال پول حرام به زندگی‌ام وارد نکردم.

بنای خیر..

مریم از لحظه‌های سختی می‌گوید که نیمه‌شب مجبور بود مادر مریضش را به بیمارستان برساند، ولی با همه این‌ها از اینکه زیر سایه مادرش هست خدا را شکرگذار است.

امروز مریم با تلاش بی‌وقفه خود و حمایت برخی از مسؤولان از جمله مسؤولان بنیاد مسکن و کمیته امداد و بهزیستی و نگاه مهربان فلان بنایی که مزد چند روز کارش در خانه مریم را به مادر مریض و غیرت مردانه مریم بخشیده، سقفی امن برای خانواده‌اش مهیا کرده است و الان تنها انتظاری که از مسؤولان دارد این است که اگر نمی‌توانند وعده‌ای را عملی کنند دیگران را الکی امیدوار نکنند و مریم‌ها را وسیله‌ای برای شانتاژ تبلیغاتی و عملکرد انجام نشده خود نزد مسؤولان بالا دست ننمایند.

حزن‌نامه‌ای به خانم «ابتکار» ...

مریم نامه‌ای به خانم ابتکار معاون رئیس جمهور نوشته است، می‌گفت: اگر بخواهم این حزن‌نامه در قالب سلسله اداری به دست به خانم ابتکار برسد، شاید هرگز نرسد لذا از خبرگزاری فارس می‌خواهم که این را هم منتشر کند بلکه دیگر مریم‌ها با وعده‌های غیرعملی آنها، به دختران ذیلایی تبدیل نشوند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها