به نام اعراب به كام آمريكا
جمهوری اسلامی: وسوسه اعراب براي خريد تسليحات آمريكائي، مقامات واشنگتن را به اميد خروج از بحران اقتصادي اين كشور به وجد آورده است. اين شادماني حتي در سطور روزنامهها و مجلات عمومي و تخصصي آمريكا هم به وضوح قابل درك است. تا اينجاي قضيه فقط خريد تسليحاتي 4 كشور عرب حوزه خليج فارس از آمريكا به حدود 125 ميليارد دلار بالغ شده است. عربستان به تنهائي 67 ميليارد دلار، امارات 40 ميليارد دلار، كويت 7 ميليارد دلار و عمان 12 ميليارد دلار خريد نظامي از آمريكا داشتهاند. بر اين ارقام نجومي بايد خريدهاي قبلي و ارائه خدمات پس از فروش براي سلاحهاي خريد گذشته را نيز افزود كه مطابق ارزيابيهاي انجام شده به رقمي حدود 150 ميليارد دلار ميرسد. هم آمريكا و هم كشورهاي عرب منطقه براي توجيه ضرورت اين خريدهاي نجومي سعي كردهاند با گزافه گوئي پيرامون تحولات ايران، آنرا خطري جدي، فوري و غيرقابل پيش بيني براي اعراب منطقه معرفي كنند تا در پرتو آن بتوانند خريدهاي نجومي در زمينه جنگ افزارهاي مدرن و فوق مدرن را يك ضرورت اجتناب ناپذير معرفي نمايند. شدت، دامنه و ميزان خريدها به حدي است كه در تاريخ صادرات جنگ افزار آمريكا به كلي بي سابقه بوده است. با اينكه مقامات واشنگتن همواره در مورد نياز كشورهاي عرب منطقه به اين سلاحها به جوسازي پرداخته اند، ولي در واقع تمامي منافع ناشي از فروش اينگونه سلاحها دقيقاً متوجه آمريكاست. مقامات عضو كميته روابط خارجي سناي آمريكا در اين زمينه معتقدند كه اين قراردادها از يكطرف به ايجاد شغل براي مردم آمريكا و خروج آمريكا از بحران اقتصادي كمك ميكند و از طرف ديگر دقيقاً در راستاي تأمين منافع ملي آمريكا در خاورميانه است كه اعراب به سلاحهاي آمريكائي متكي باشند. با اينحال، استراتژيستهاي آمريكائي از ابعاد ديگري به ماجرا مينگرند و آنرا يك امتياز جدي براي واشنگتن تلقي ميكنند. "آنتوني كوردزمن" از مركز مطالعات راهبردي و بينالمللي واشنگتن معتقد است كه زيرساختهاي آنرا در طول دوران حضور نظامي مستقيم در عراق و منطقه، پايه ريزي و مستحكم ساخته و از اين پس بايد از طريق فروش سلاح و اعزام مستشاران نظامي، به "افزايش قدرت بازدارندگي" در طيف كشورهاي هم پيمان آمريكا در منطقه بپردازد. مقامات پنتاگون هم نه تنها با اين قراردادهاي نجومي موافقند بلكه معتقدند اين تفاهمات ميتواند "ابتكار عمل" آمريكا در منطقه را تثبيت كند. با اين حال، در برخي مقاطع، با اصل فروش جنگ افزارهاي مدرن به اعراب از جانب رژيم تل آويو مخالفت ميشود كه عمدتاً با هدف "چانه زني" به منظور دريافت كمكها و سلاحهاي بيشتر براي رژيم صهيونيستي از جانب واشنگتن مطرح شده است. "لابي صهيونيستي" در اين زمينه نقش اصلي را بازي ميكند و اين درحالي است كه اصل موضوع "ايران هراسي" بعنوان يك "طرح صهيونيستي" مطرح است و سرنخ اصلي در اين ماجرا در اختيار صهيونيستها قرار دارد. نبايد از نظر دور داشت كه "شيمون پرز" رئيس رژيم صهيونيستي، "بنيامين نتانياهو" نخستوزير و "آريگدور ليبرمن" وزير خارجه افراطي اين رژيم بارها در اين زمينه صريحاً از اعراب منطقه خواستهاند كه "خطر اسرائيل" را فراموش كنند و به "خطر ايران" بينديشند و مطمئن باشند كه خطر ايران نه تنها منطقه را بلكه جهان را تهديد ميكند! "ايهود باراك" وزير جنگ رژيم صهيونيستي حتي پا را فراتر گذاشته و خواستار همدستي و همراهي اعراب و رژيم صهيونيستي براي مقابله با "خطر ايران" در يك جبهه واحد شده است! اين دقيقاً همان طرح استراتژيكي است كه مقامات پنتاگون در چارچوب ايجاد "ساختار امنيتي جديد منطقه" به تحقق آن ميانديشند و هزينههاي انباشت سلاحهاي آمريكائي در منطقه را از جيب گشاد قارونهاي نفتي منطقه تامين ميكنند. سلاحهائي كه در چارچوب نيازهاي تسليحاتي آمريكا در منطقه تأمين و انباشته ميشود و فقط در چارچوب اهداف و برنامههاي واشنگتن، معني و مفهوم واقعي خود را پيدا ميكند. البته "فيليپ كراولي" سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در توجيه فروش تسليحاتي واشنگتن در مقياس نجومي به اعراب مدعي است دولتمردان آمريكائي بايد مطمئن شوند متحدان و دوستان آمريكا ظرفيت لازم براي حفظ امنيت خود را در اختيار دارند و از هر جهت، فروش سلاح به اعراب، در جهت منافع آمريكا قرار دارد ولي سئوال اينست كه در جنگ عراق عليه كويت، آنهمه سلاح و جنگ افزار انباشته در كويت و عربستان، چه ميزان كارآئي داشت و آيا توانست ماشين جنگي صدام را دستكم براي چند ساعت مهار كند؟ درك اين مسائل، بهتر نشان ميدهد كه انباشتن سلاحهاي آمريكائي در منطقه صرفا در چارچوب اهداف، برنامهها و نيازهاي واشنگتن صورت گرفته و ميگيرد و ادعاي ايجاد و حفظ "قدرت بازدارندگي" صرفاً توجيه رسانهاي براي تأمين چنان منافعي است.
دیدگاه تان را بنویسید