ماجرای تماس تلفنی موسوی با مرندی

کد خبر: 190935

من چون چند سالی معاون وزارت بهداری و بعد هم وزیر بهداری و مدت 8 سال هم وزیر بهداشت و درمان بودم؛ در نتیجه به بهانه های مختلف با مجلس تماس داشتم. بعد از فارغ شدن از مسئولین اجرایی در وزارت بهداشت، به اصرار برخی بزرگان و دوستان برای نمایندگی ثبت نام کردم. این دوستان از بنده خواستند تا تجربیاتم را در حوزه اجرا به مجلس منقل کنم و در بحث قانون گزاری از آنها استفاده کنم.

جبهه متحد اصولگرایان: دکتر علیرضا مرندی رئیس فرهنگستان علوم پزشکی و نماینده مردم تهران در مجلس هشتم است که سابقه تصدی وزارت بهداشت و درمان را نیز در کارنامه دارد. از جمله افراد حاضر در لیست جبهه متحد اصولگرایان است که هم در بحث قانونگزاری و هم در اجرایی در حوزه تخصصی خود، آن هم در سطوح بالا، فعالیت کرده است. مرندی در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگرایان، مشکل حوزه سلامت و بهداشت را ضعف در اجرا و تخصیص بودجه ها می داند و معتقد است در حوزه قانون گزاری خلایی نداریم در پایان مصاحبه قدری در مورد جریان فتنه و تلاش وی برای خاموش کردن آن شعله ها سخن گفتیم. با عنایت رهبری در برنامه پنجم، به مقوله سلامت توجهی ویژه ای شد/ لیست اصلی اصولگرایان فهرست جبهه متحد است/ لیست جبهه متحد، فهرستی جامع از افراد ولایت مدار و کارآمد است/ مرندی به پیشنهاد چه کسانی نامزد انتخابات شد؟/ ماجرای تماس تلفنی موسوی با مرندی/ هرچه قوانین شفاف تر و اجرایی تر باشد وضع ما در اجرا هم بهتر خواهد شد/ تحریم میکنند اما ما به پشتوانه تلاش و دانش متخصصان داخلی موفق به دستیابی به علوم و تولید داخلی شده ایم * آقای دکتر؛ جنابعالی سالها در حوزه اجرا حضور داشتید. چه شد که تصمیم گرفتید وارد مجلس شورای اسلامی بشوید؟ من چون چند سالی معاون وزارت بهداری و بعد هم وزیر بهداری و مدت 8 سال هم وزیر بهداشت و درمان بودم؛ در نتیجه به بهانه های مختلف با مجلس تماس داشتم. بعد از فارغ شدن از مسئولین اجرایی در وزارت بهداشت، به اصرار برخی بزرگان و دوستان برای نمایندگی ثبت نام کردم. این دوستان از بنده خواستند تا تجربیاتم را در حوزه اجرا به مجلس منقل کنم و در بحث قانون گزاری از آنها استفاده کنم. * کمیسیون بهداشت و درمان مجلس را چه طور می بینید. آیا توانسته کارآمدی لازم را در بحث های سلامت داشته باشد؟ کمیسیون بهداشت و درمان مجلس به خصوص در دوره های ابتدایی مجلس بسیار غیرتخصصی بود چرا که نیروی انسانی پزشک در همه زمینه های لازم، کم داشتیم. این کمبود در سطح جامعه و وزارت بهداشت هم محسوس بود و به طریق اولی این مشکل در مجلس هم مشاهده می شد. بنابراین کمیسیون بهداشت و درمان مجلس کمک آن چنانی به وزارت بهداشت نمی کرد و خیلی وقت ها هم، خود اعضای کمیسیون، مشکلاتی را برای وزارت بهداشت به وجود می آوردند، مخصوصا زمانی که درگیر مسائل سیاسی کاری می شدند. کمیسیون بهداشت و درمان هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی به نظرم یک دوره استثنایی بود؛ از این لحاظ که دو نفر از وزرای سابق بهداشت و درمان در کمیسیون حضور داشتند و باقی نفرات هم سابقه کار در سطوح بالای دانشگاهی و مدیریت در بیمارستان ها را در کارنامه داشتند. بر همین اساس نیروی متخصصی که در کمیسیون حضور داشت، توانست تاحد بسیار زیادی در بحث قانونگزاری موثر واقع شود. * جنابعالی هم درگیر قانون چهارم توسعه و هم درگیر قانون پنجم توسعه بودید و در زمان تنظیم و اجرایی شدن قانون در حوزه های مختلف فعال بودید. نظر شما درباره مبحث بهداشت و سلامت در این دو قانون چیست؟ بعد اجرایی برنامه چهارم توسعه در بحث سلامت مقداری کمرنگ بود اما در برنامه پنجم توسعه با عنایت مقام معظم رهبری که خدمت ایشان نامه ای هم داده بودیم، به مقوله سلامت توجهی ویژه ای شد. در جریان برنامه پنجم توسعه بود که برای اولین بار بحث انسان سالم مطرح شد و سلامت، محور کار قرار گرفت. در مقایسه این دو قانون باید گفت که هرچه قوانین شفاف تر و اجرایی تر باشد وضع ما در اجرا هم بهتر خواهد شد. * یعنی مشکلات امروز ما، به بحث شفافیت قوانین جاری در حوزه سلامت برمی گردد؟ خیر. ما در حال حاضر با مشکل نداشتن قانون مواجه نیستیم. حتی اگر مسئولین اجرایی فکر می کنند قانون نقص دارد می توانند استفساریه بدهند یا ماده واحده ای اضافه کنند و قانون های موجود را تکمیل کنند. مشکل قانون نیست بلکه مشکل ما اجرایی نشدن قانون های مصوب است. * پس این نقص در اجرا به چه چیز بر می گردد؟ قانون برنامه پنجم توسعه در حوزه بهداشت، بسیار قانون خوب و کاملی است منتها در حوزه عمل آن چنان که باید اجرایی نشد که این اشکال برمی‏گردد؛ یکی به اعتبارات مالی در این زمینه و در گام دوم هم بر می گردد به ضعف نظارت مجلس. واقعا نقدی که در این زمینه وارد است این است که بزرگترین ضعفی که در حال حاضر مجلس دارد همین بحث نظارت است که آن چنان که باید و شاید، نمی تواند دستگاه های اجرایی را به اجرای قوانین وادارد. قانون نوشته می شود اما اجرایی نمی شود و مجلس هم نمی تواند بازخواست بکند و کمبودهای حوزه اجرا را جبران کند. تلاشهای بسیاری هم شده اما وقتی اعتبارات تخصیصی، در سر زمان خود و در جای خود تخصیص داده نمی شود؛ بیمارستان ها و دانشگاه های علوم پزشکی کاری از پیش نمی برند. ما الان شاهدیم که بسیاری از اعتبارات در دو ماه آخر سال داده می شود و دستگاه ها هم به خاطر اینکه بتوانند از این پول استفاده کنند و قبل از آنکه موعد بازگشت بودجه مازاد برسد، سریعا بودجه را خرج کنند و طبیعتا این عجله باعث می شود در راه های غیر ضروری خرج شود. مثلا به جای آنکه به دنبال سرمایه گذاری در حوزه پیشگری باشند دنبال این هستند که ساختمانی بسازند و کار عمرانی کنند تا این بودجه ای که چندین ماه دیر آمده برگشت نخورد. * به نظر شما عوامل اقتصادی مثل رکود، تورم یا تغییر سایر شاخص ها چه تاثیری بر امور بهداشت و سلامت کشور دارد؟ محاسبات نشان می دهد که تورم همیشه بیشترین تاثیر را بر بهداشت و سلامت داشته که متاسفانه جبران هم نشده است. مثلا وقتی که انرژی گران می شود، تاثیر مستقیمی دارد بر انرژی مصرفی در بیمارستان ها و درمانگاه ها و... که مصرف برق و سایر مصادیق انرژی دارند. طبیعتاً هزینه های بیمارستان افزایش می یابد که فشار آن بر مردم و مراجعین وارد می شود. دولت نیز برای آنها اعتباری در نظر نگرفته است. اگر هم دستگاه بهداشت و سلامت بخواهد فشار را بر مراجعین کم کند، آنگاه از کیفیت خدمات کاسته میشود. گاهی شاهد هستیم که فردی مجبور میشود با هزینه خودش آمبولانس بگیرد یا فرزندش را به بیمارستان خصوصی ببرد و هزینه بالایی را متحمل شود. از سوی دیگر برای امور پزشکی دولت محدودیت های بیشتری قائل شده و تعرفه ها را پایین آورده است. علیرغم اینکه قانون گفته تعرفه ها باید براساس هزینه های واقعی باشد. با افزایش هزینه ها و پایین آمدن کیفیت ها آن موقع مراکز دولتی نمی توانند خیلی از خدمات و آزمایش ها را انجام دهند بنابراین پزشک ترجیح می دهد که بیمار را به بخش خصوصی بفرستد که خُب هزینه بیشتری بر بیمار تحمیل می شود. مراکز دولتی باید مأمنی باشند که قشر کم درآمد به آنها رجوع کنند. اما متاسفانه می بینیم که به شکل مناسبی این مهم تحقق پیدا نمی کند. دوم آنکه مراکز دولتی جنبه آموزشی هم دارند و هرچه مراجعه به آنها کمتر باشد طبیعتا آموزش کمتری را شاهدیم و به دلیل مسائل مالی اساتید و پزشکان فعالیت در مراکز خصوصی درمان، بهداشت و سلامت را ترجیح می دهند. البته این فشارهای تورمی بر آنان نیز وارد می شود. دولت اگر به صورت مصنوعی تعرفه ها را پایین بیاورد و تورم واقعی در جامعه را کمتر به جامعه پزشکی اعمال کند، خسارت به بیمار وارد می شود. درآمد جامعه پزشکی را مم کمتر می کند. البته درصد کمی هم از جامعه پزشکی هستند که مبالغ بالایی را دریافت می کنند و می گویند این پول ما و حق ماست. * با توجه به مشکلاتی که در حوزه بهداشت و درمان وجود دارد، مجلس چه نقشی در حل آنها می تواند ایفا کند؟ مجلس نهم باید توجه بیشتری به امر نظارت کند که کمیسیون قوی تر شکل گیرد و اگر دولت کمکی نکرد، مشکل از وزارت بهداشت نیست، اعتباری تعیین میشود معاون رئیس جمهور می تواند آنرا ندهد یا اعتبارات را جا به جا کند. اعتباری که مجلس در بودجه تعیین میکند باید 100% اجرا شود. همه اینها بیشتر برمی گردد به بعد نظارتی مجلس که خیلی ضعیف شود. کاری که مجلس نهم میتواند بکند این است که هرگز چنین اختیاراتی را به افراد ندهد که به راحتی بتوانند اعتبارات را جابه جا کنند. * آیا با پرداخت یارانه ها، حال که پول در اختیار مردم قرار گرفت، مراجعه آنان برای رفع مشکلات خود به پزشک بیشتر شد؟ یا اقداماتی بیشتری در حوزه بهداشت و سلامت انجام دادند؟ خوشبختانه بعد از انقلاب میزان هوشیاری و آگاهی مردم ما نسبت به مسائل بهداشت و سلامت بیشتر شده است ولی مردم باید این آگاهی را داشته باشند که میدانند چگونه در زندگیشان که مقداری ذخیره داشته باشند یا مثلا این پول را چگونه در رژیم غذایی استفاده می¬کند و غذای سالم تری بخورد چگونه آنرا در خدمات سلامتی انجام دهد. یک تفریح بدنی داشته باشند. مثلا به ورزش بپردازد. خیلی از کارها هست که به دارو و پزشک مربوط نمیشوند و مردم می توانند انجام دهند، جنبه پیشگیری هم دارند و به مراتب هزینه کمتری نسبت به درمان دارند. ما اصلا در مورد کمبود برخی از ویتامین ها در بدن صحبت نمیکنیم راجع به این ترافیک که اعصاب مردم را خورد می کند و سلامت درمان. در مورد بعد جسمی هم هر ساله تعداد روزهای آلوده بیشتر می شود و آلودگی ها در بدن مردم بیشتر می شود. و همواره از کمبود دارو مییگوییم. نمیگویم مهم نیست، اما اینکه مردم چگونه سالم زندگی کنند تا نیازی به دارو نداشته باشند مهم تر است. سلامت زنان را باید مورد توجه قرار داد. کودک و مادر باید جایی برای فعالیت و تحرک داشته باشند وگرنه مادر خمود می شود. در امر تربیت به خوبی نمی تواند عمل کند و کودک نیز با تلویزیون بزرگ می شود. باید فضاهای خاصی را برای مادر و فرزند در نظر گرفت. این پول نقدی که در اختیار مردم قرار گرفته است در راستایی که باید هزینه نمی شود و در یک سری امور فوری و غیرضروری مصرف می شود. اگر اینها در زمینه های بهتری سرمایه گذاری می کردیم خیلی خیلی بهتر بود. در بحث شیر و لبنیات تولید شیر داریم اما توزیع و مصرف مناسبی نداریم. مردم ما در زمینه مصرف شیر و لبنیات فرهنگ مناسبی ندارند و میزان کمی را مصرف می کنند با پرداخت یارانه ها و گران شدن شیر هم جمعی دیگر را از مصرف کنندگان شیر را خارج کردیم. شاید اگر می آمدیم یارانه دارو را بر می داشتیم و به شرکت بیمه می دادیم بهتر بود. کارخانه های دارو رشد بیشتری می کنند و رقابت می کنند و بیمه هم با پولی که دریافت می کند به من ارزان تر می دهد. باعث می شود که کارخانه دارو مواد اولیه بهتری را مصرف کند. تولید دارو در کشور وضعیت بهتری پیدا می کرد و می توانستیم صادر کنیم اما حالا وارد می کنیم. با این شکل فعلی که قیمتشان را پایین نگه داشتیم و داروها قاچاق می شوند، برای مردم بی ارزش شده اند و می خرند و می گذارند داخل خانه و به هر دلیلی مصرف می کنند. برای کارخانه هم فرقی نمی کند که کیفیت چگونه باشد چونکه ارزان است. هر دارویی که با عرض پوزش هر آشغالی را به خورد مردم داده می شود در صورتی که واقعا کیفیت داروهای خودمان بهتر است اما چون گران تر است چون ظاهر فریبنده تری دارد و داروخانه هم نفع بیشتری می کنند چونکه منفعت بیشتری برای او دارد با فروش داروی گران خارجی. * تحریم ها چه تاثیری بر بهداشت داشته است؟ ببینید مثلا در تولید واکسن، آنها ما را در خرید واکسن تحریم نمی کنند، خرید کردن از آنها و وارد کردن محصولات از خارج از کشور به مراتب گران تر از ساخت و تولید داخلی است و این مسئله به سود غربی ها و به ضرر ماست. بنابراین آنها ما را در خرید محصولات تحریم نمیکنند. در مورد چیزهایی که به علوم و فنون روز مربوط است، تحریم میکنند اما ما به پشتوانه تلاش و دانش متخصصان داخلی موفق به دستیابی به علوم و تولید داخلی شده ایم که به مراتب ارزان تر و باعث رشد علمی بومی می شود بنابراین در این عرصه که بخواهند دانش را به ما انتقال ندهند. تحریم تاثیری ندارد. اما زمانی که می خواهیم داروها را تولید کنیم، مواد اولیه به ما نمی دهند. البته راه هایی هست که بتوانیم مواد اولیه را تهیه کنیم. اما قدری گران تر می شود. به هر حال تحریم تاثیر خود را می گذارد و نمی توان گفت که هیچ تاثیری نداشته است. * چرا اسم شما در لیست جبهه متحد قرار دارد؟ آیا وابستگی حزبی دارید؟ نه من حزبی نیستم. خودم را اصولگرا و ولایت مدار می دانم. خداوند این منت را بر من قرار داد و تلاش ما بر این است که به اصول و آرمان ها تحقق بخشم. به افرادی که در این راستا هستند. احترام میگذارم همچنین دیگرانی که ممکن است اختلافات سطحی داشته و جبهه هایی که در این راستا هستند قابل احترام هستند. همیشه نگرانی من از این است. آدم وقتی وارد حزب و دسته ای شد باید همه چیز را رعایت کند. ممکن است با عقیده یک نفر جور در نیاید و تفکراتی با زاویه ای کم پدید آید مجبورم تبعیت کنم و آن زاویه را پیدا کنم. من دوست دارم که خودم تصمیم بگیرم. ما در هر لحظه باید طرفدار دولت و منتقد دولت باشیم. طرفدار و منتقد قوه قضائیه و مجلس هم همین طور. این که بگویم حتما طرفدار دولت هستم یا منتقد دولت هستم این طور نیست. ما چقدر در طول سالهای مختلف در کشورمان چنین رفتارهایی را دیده و تجربه کرده ایم؟ یعنی آنقدر چسبیده ایم به فردی و هرچقدر هم که اشتباه کرده با او مانده ایم. به همین دلیل خودم را فردی مستقل میدانم.گاهی اوقات نیز تضاد میان گروه ها به وضعیت نامناسبی می رسد. جبهه متحد هم نام مرا قرار داده است که البته به آنها احترام میگذارم و چونکه خود را مستقل می دانم توقعی هم نداشتم که کسی از من حمایت کند. البته در مجلس هم عضو فراکسیون اصولگرایان بودم. اما درون خود این فراکسیون هم فراکسیون های مختلف بود. در عین حال که لیست اصلی اصولگرایان را فهرست جبهه متحد می دانم. که نسبت به فهرستهای دیگر، فهرستی جامع از افراد ولایت مدار و کارآمد است. * در دوره های قبل برخی بزرگان از شما برای حضور در صحنه انتخابات دعوت کردند که تمایل ندارید نام آنها را ببرید در این یکی دو دوره چطور؟ من تقریبا از سال 68 همیشه یا معاون وزیر یا وزیر بودم و زمانی که برای اولین دوره وزارتم تمام شد بزرگان آن دوره اصولگرا همچون آیت الله مهدوی کنی، آیت الله جنتی، آیت الله ناطق نوری و دیگران مرتب زنگ می زدند و گفتند که برای مجلس کاندید بشوم و من به دلایل مختلف قبول نکردم. برای دوره ششم شرکت کردم اما لیست رای نیاورد و من هم سی و چندم شدم. تا این که دوره هشتم آقای لاریجانی با اصرار زیاد از من خواستند که بیایم و کاندید مجلس شوم. بنده ابتدا قبول نکردم. اما او اصرار داشت که ثبت نام کنم مشورت کردم حتی به استخاره هم متوسل شدم. با این حال باز هم قدری تعلل کردم. شب آخر آقای لاریجانی زنگ زد که حتما باید بیایی. که در نهایت مجاب شدم و ثبت نام کردم. در دور جاری هم من بنا نداشتم در میدان حاضر باشم. چون احساس می کنم متخصصین زیاد هستند که می توانند در مجلس به جای بنده باشند. اما دکتر حدادعادل، حجت الاسلام ابوترابی، آقای دکتر زاکانی، اقای فدایی و چند نفر دیگر مرتب با طرح استدلالهایی از بنده می خواستند که بار دیگر در انتخابات ثبت نام کنم. نمی خواستم بپذیرم ولی با استدلالها و اصرارهایی که از سوی دوستان شد راضی به این کار شدم. * شما در زمان فتنه، تلاش هایی که برای بازگرداندن موسوی کردید؛ درباره آن اتفاقات توضیح بدهید. صبح شنبه بعد از رای گیری همسرم با من تماس گرفت و گفت: مهندس موسوی مصاحبه ای کرده با یک هفته نامه خارجی. آیا این مصاحبه را دیده ای؟ مصاحبه را برای من پشت تلفن خواند. مهندس موسوی حرفهای خطرناکی زده بود از جمله آنکه "با تظاهرات گسترده خیابانی نظام را تحت فشار قرار می دهیم". یکشنبه؛ فردای آن روز مصاحبه را بردم پیش رییس مجلس و برای آقای لاریجانی قسمت هایی مصاحبه را خواندم و به ایشان مطلب را متذکر شدم که آقای موسوی حرفهای تندی زده است. وقتی داشتم این موضوع را به آقای لاریجانی می‌گفتم، آاقای رسایی هم این ماجرا را شنید. از جایگاه هیات رئیس که پایین آمدم و به سر جای خود برگشتم، آقای رسایی آمد و موبایلش را به من داد و گفت: «پشت خط، آقای فاتح است. از اعضای ستاد مهندس موسوی. هر چه می‌گویم موسوی این حرف‌ها را زده باور نمی‌کند، بیا خودت بهش بگو.» گوشی را گرفتم و داستان را برایش گفتم. گفت این‌ها حرف‌های مهندس نیست، گفتم چه بهتر! حالا که این حرفهای آقای موسوی نیست برو و از قول من به مهندس سلام برسان و بگو زودتر این ماجرا را تکذیب کند، هم برای وجهه خودش خوب است، هم تو دهنی محکمی به این مجله دروغگو زده است. آقای فاتح هم قرار شد برود و بگوید اما خبری نشد. برای مهندس موسوی نامه ای محبت آمیز نوشتم و همراه با یک کپی از مصاحبه برای ایشان فرستادم. نامه را به آقای تابش دادم تا به آقای موسوی برساند. فردای آن روز، تابش گفت نامه را تحویل مهندس دادم، اما باز هم خبری از تکذیب آن ماجرا نشد. در همین ایام یک روز هم که خدمت مام معظم رهبری رفته بودم؛ داستان را برای داستان را برای ایشان تعرف کردم. حضرت آقا هم تا حدی انگلیسی می‌دانند، کمی هم من کمک کردم و گفت‎وگوی موسوی را برای ایشان خواندم. ایشان هم یک کپی از من گرفتند و برای خود نگه داشتند. فردای بعد از نماز جمعه رهبری، موبایلم زنگ خورد. وقتی جواب دادم، فهمیدم صدای مهندی موسوی است. چند سالی بود که دیگر ایشان را ندیده بودیم، سلام و علیک کردیم. ایشان گفت:«مرندی! تو مرا ضد ولایت فقیه می‌دانی؟؛ چرا راه افتادی و آن مصاحبه را به همه نشان می‌دهی؟» آن روز به میرحسین موسوی گفتم این مصاحبه شماست؟ گفت راوی، آمریکایی است. گفتم چرا تکذیب نمی‌کنی؟ چه فرصتی بهتر از این؟ ایشان گفت نه! من یک سایت داشتم که فیلتر شد. گفتم شما که پشت سرهم بیانیه می‌دهید، این را هم در بیانیه‌ات بگو. گفت: نه! اگر برای من گفت‎و‎گوی خبری بگذارند ممکن است به این موضوع هم اشاره کنم. گفتم تازه ممکن است؟! این مسائل حمله به اصول است. گفتم اگر تکذیب نمی‌کنید چرا زنگ زدی؟ گفت: «مرندی تو بهترین وزیر من بودی. من تو را متدین و متقی می‌دانم و گفتم این کار را نکنی. تو که مرا می‌شناسی، مطمئن باش من اگر به این نتیجه برسم که راهم اشتباه است برمی‌گردم.» قطع کردیم، من نامه‌ای برای ایشان نوشتم و اتفاقا قبل از ارسال، به آقای بادمچیان که در مجلس در کنارم نشسته بود، دادم تا نامه را بخواند. بادامچیان به من معترض شد که چرا این قدر از روی دوستی و محبت آمیز برای موسوی نامه نوشتی و چرا این قدر در این نامه تواضع کردی؟ گفت تندتر حرف بزن. گفتم می‌خواهم اثر کند. واقعا امید به اثر داشتم. اما متاسفانه هیچ خبری نشد و مهندس موسوی هر روز دورتر شد. در آن نامه نوشتم که: «مهندس! یک ساعت با خودت و خدای خودت خلوت کن. بدون آن‌که کسی کنارت باشد. فکر کن به گذشته، امروز و آینده. آن‎وقت هر تصمیمی که گرفتی، بدون مشورت با دیگران انجام بده.». این نامه را هم آقای تابش دستی تحویل ایشان داد و باز هم فایده نکرد و آقای موسوی متاسفانه به راهی رفت که در مقابل ولایت، مردم و تمام آرمانهایی که برای آن خون داده شد ایستاد. * یکسری کلماتی هستند که دوست داریم نظر شما را درخصوص آنها در حد چند کلمه بدانیم: محمدرضا مرندی(فرزند): ما خانوادگی، فرزندانم و نوه ها همگی به شدت حزب اللهی و باور عمیقی به ولایت داریم باقری لنکرانی: بسیار انسان تیزهوش دلسوز خدوم وحید دستجردی: بسیار خانم ارزشمند و دلسوز ولایتی: در عمل از ستون های انقلاب بوده و هست حدادعادل: شخصی بسیار آرام، معتدل، مخلص و دلسوز و تلاشگر برای نظام مجلس ششم: فاجعه مجلس هفتم: مجلس خوبی بود. مجلس هشتم: از هفتم بهتر بود و امیدوارم نهم از هشتم هم بهتر باشد. جریان فتنه: فتنه ای واقعی که به کشور خیلی ضرر زد جریان انحرافی: نگران کننده

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها