تحلیل از چپ و راست؛

از توده‌سازی تا واکسن و حجاب اجباری

کد خبر: 1096548

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

از توده‌سازی تا واکسن و حجاب اجباری

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

شانگ‌های بازیگر جهان پساامریکا

محمدجواد اخوان امروز در سرمقاله «جوان» نوشته است: «با عضویت رسمی ایران در سازمان شانگ‌های تحولات بین‌المللی وارد مرحله جدیدی شد. در حالی که در طول سه دهه گذشته امریکایی‌ها تلاش گسترده‌ای را برای حاکم کردن نظام سلسله‌مراتبی یکجانبه‌گرایانه بر دنیا دنبال کردند، قدرت‌های نوظهور و غیر غربی در مقابل این پروژه ایستادند و همکاری‌هایی را جهت توقف آن به کار بستند که نمونه بارز آن را در قالب سازمان شانگ‌های می‌توان مشاهده کرد. سازمان شانگ‌های هرچند در قالب برخی همکاری‌های امنیتی شکل گرفت، اما قلمرو کارکردی آن به تدریج به همکاری‌های اقتصادی نیز تسری یافت و این سازمان نقشی ویژه در تحولات و مناسبات بین‌المللی پیدا کرد.

مطالعه روند تحولات سه دهه گذشته به خوبی نشان می‌دهد که شرایط نسبت به دهه ۹۰ قرن گذشته به طور کلی تغییر کرده و دیگر امریکایی‌ها نمی‌توانند با شعار «نظم نوین جهانی» خود را کدخدای بلامنازع جهان بدانند. ... جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و بازیگر جهانی معترض به نظام سلطه در طول چهار دهه گذشته از هر حرکت منطقه‌ای و بین‌المللی نافی سلطه حمایت کرده و اینک پیوستن کشورمان به سازمان شانگ‌های به عنوان یکی از نماد‌های اصلی همکاری قدرت‌های غیرغربی نویدبخش دوران پساامریکا در مناسبات جهانی است. ... با توجه به پارادایم نقش بسته بر اذهان اینان، توسعه بدون وابستگی به غرب یا شرق امکان‌پذیر نیست و از آنجایی که غرب چه به لحاظ فناوری و چه به لحاظ قدرت علمی و سیاسی فعلاً بر شرق تفوق دارد، بر شرق مرجح است. بر این اساس است که طیفی از اینان طی سال‌های گذشته به هر بهانه‌ای تلاش کرده‌اند جمهوری اسلامی ایران را متهم به وابسته شدن به شرق و روسیه کنند و با شعار‌های مضحکی، چون «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین»، سعی کرده‌اند شعار «مرگ بر امریکا» را به حاشیه ببرند. مشکل طیف وسیعی از این گروه از نخبگان همان است که ۴۰ سال پیش امام راحل عظیم‌الشأن آن را پیش‌بینی نمود: «ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرت‌ها هستند و سر‌سپردگانی می‌باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند».

روشن است که گسترش دیپلماسی با قدرت‌های غیرغربی از جمله روسیه، چین و هند به هیچ عنوان به معنای وابستگی (به آن صورتی که کدخداباوران غربگرا نسبت به امریکا می‌نگرند) نیست و این تعاملات راهبردی می‌تواند زمینه را برای شکل‌دهی به جهان آینده که جهان پساامریکا است رقم بزند. دولت سیزدهم در این مسیر رسالت سنگینی بر دوش دارد که همزمانی آغاز کار این دولت با عضویت کامل ایران در سازمان شانگ‌های نویدبخش دورانی تازه در سیاست بین‌الملل است که در آن در بستر دیپلماسی اقتصادی نیازمندی‌های کشورمان تأمین شود و هم در مناسبات جهانی به نقش سلطه‌ستیزانه خود ادامه دهد. گسترش روابط در بستر این نوع نهادها، امیدواری‌های بسیاری را در مورد شکل‌گیری هندسه‌ای جدید در مناسبات جهانی و نظمی عادلانه‌تر در جهان پیش رو و آینده نه چندان دور، احیا می‌کند، عصر و جهانی که باید آن را «پساامریکا» خواند.».

 

رئیسی و پروژه ‌ توده‌سازی

احمد غلامی . سردبیر «شرق» در سرمقاله امروز نوشته است: « توده‌سازی در جامعه کنونی ایران بسیار دشوار و پیچیده شده است. خاصه با این چهره‌ها و جریان‌های سیاسی موجود، اگر توده‌سازی ناممکن نباشد دور از دسترس است. ...  توده‌سازی در چهار دهه بعد از انقلاب صرفا منحصر به دولت‌های اصلاحات و مهرورزی نشده و به‌ندرت پیش آمده که از توان توده‌ها استفاده نشده باشد؛ برای مثال در اعتراضات رسمی در برابر مخالفان و اقلیت‌ها یا در حمایت از سیاست‌های خارجی و منطقه‌ای دولت و حتی در زمینه‌ای چون امربه‌معروف و نهی از منکر. با تهییج توده‌ها، آنان به صحنه آمدند تا در برابر سیاست‌هایی که نهادهای رسمی انحرافی می‌خواندند، قد علم کنند و نگذارند در سیاست انحرافی صورت گیرد. توده‌هایی که انگار توان بلعیدن مسائل و مشکلات کشور را دارند و با آنان می‌توان از مصائب گذر کرد و مهم‌تر از همه اینکه توده‌ها نیز بر این باور بودند که همه‌چیز با حضور آنان در صحنه حل‌وفصل خواهد شد. اما اینک توان توده‌ها و توده‌سازان از بین رفته است و بعید است کلمات خلاقانه تصاویری نو و بدیع بسازند تا توده‌ها را برای مشارکتِ دوباره اقناع کنند.  آیا این رخدادی جدی در جامعه ایران است که باید آن را به فال نیک گرفت؟ آیا جامعه کنونی دور از دسترس توده‌سازان قرار گرفته است؟ آیا این بی‌اعتنایی جامعه به مسائل سیاسی و اجتماعی نشئت‌گرفته از عدم اعتماد به مسئولان است یا آگاهی از اینکه نباید در پروژه‌های توده‌سازی مشارکت کنند؟ 

هرچه هست دولت سیزدهم برساخته توده‌ها نیست و شاید این واقعیت چندان خوشایند نباشد، اما ابراهیم رئیسی می‌تواند با درک این واقعیت از موقعیت خود و جامعه برداشتی واقع‌بینانه پیدا کند، اینکه او مستظهر به پشتیبانی آحاد مردم نیست و در تنگناهای سیاسی نمی‌تواند روی توان و قدرت مردم حساب کند و از توانشان در چانه‌زنی‌ها سود ببرد. از طرف دیگر از دولت رئیسی انتظاری برای حمایت از توده‌ها وجود ندارد. تازه مگر کدام‌یک از دولت‌ها که با توده‌سازی روی کار آمدند، توان به‌کرسی‌نشاندن مطالبات مردم را داشتند؟ دست بر قضا دولت سیزدهم در این خلأ، می‌تواند قدم‌هایی جدی در راه احیای سیاست و اقتصاد بردارد و برخلاف دولت‌های گذشته از توده‌سازی دست بردارد. اگرچه حامیان رئیسی این امکان را از دولت سیزدهم گرفته‌اند و سعی دارند آن را به توده‌سازی سوق دهند. شاید سفرهای هفتگی رئیسی در مقایسه با یک‌جانشینی روحانی تأثیر مثبتی برای او و دولتش داشته باشد، اما در نهایت این سفرها اگر به نتیجه‌ای ملموس و قابل مشاهده تبدیل نشود، به‌سرعت به عکس خود بدل خواهد شد. طرفه آنکه بعد از چهار دوره دولت‌داری رؤسای جمهور پیشین و وعده‌های برزمین‌مانده تک‌تک آنان، هرکس دیگری هم آستین بالا بزند تا به فرض محال آن کارها را به انجام برساند، آن را وظیفه معوق دولت‌های انقلاب می‌دانند که دور و دیر در حال به‌نتیجه‌رسیدن است. با این اوصاف، هرگونه استراتژی توده‌سازی از سوی رئیسی و حامیان دولت سیزدهم که مبنای واقعی نداشته باشد، محکوم به شکست است. توده‌سازی پروژه‌ای تمام‌شده است که با این چهره‌ها و جریان‌های سیاسی احیا نخواهد شد. پذیرش این واقعیت راه را برای عمل‌گرایی بدون تبلیغات و تهییج توده‌ها باز خواهد کرد.»

 

جعبه سیاه آمریکا در افغانستان 

 سعدالله زارعی امروز در یادداشتی برای «کیهان» به تحولات افغانستان پرداخته و نوشته است: «آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند تا مخاطبان خلأیی را که پس از خروج نظامیان این کشور احساس کرده و هر چیز ناخواستنی که در این سرزمین روی می‌دهد را به این خلأ نسبت دهند تا به نوعی حضور‌ اشغالگرانه و بی‌منطق و پرخسارت آنان در 20 سال گذشته، موجه دیده شود و حال آنکه موارد ناخواستنی و مکروهی که هم‌اینک در این سرزمین مشاهده می‌کنیم دو درصد حوادث ناخواستنی و مکروه دوران حضور غرب در اینجا نیست. از آن طرف عده‌ای انذار می‌دهند که کمی صبر کنید تا تحولات افغانستان روی فاجعه‌بار خود را نشان دهد آنگاه خواهید دید آنچه را فرصت می‌پندارید سرابی بیش نیست و به زودی تهدیدات داخلی افغانستان به تهدیدات منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل می‌شوند. البته در این بین تحلیل‌های دیگری هم وجود دارند. درخصوص این مسائل گفتنی‌هایی است:

1- طالبان مدل حکومتی خاصی را مطرح کرده است و همه اعضا و هواداران آن نیز از این مدل حکومتی حمایت می‌کنند. آیا طالبان توان فیزیکی تحقق مدل مدنظر خود یعنی «امارت اسلامی افغانستان» را دارد ؟ طالبان فعلاً نیروی معارض قدرتمندی در داخل این کشور ندارد تا با ملاحظه آن از مدل حکومتی خویش دست بکشد. در اینجا سؤال این است که پس چرا تاکنون و علی‌رغم گذشت بیش از یک ماه از فرار ‌اشرف غنی - در 24 مرداد - و تصرف کابل توسط طالبان، حکومت مدنظر آن یعنی «امارت اسلامی» رسماً اعلام نشده و دولت هم ذیل عنوان «دولت افغانستان» خود را معرفی کرده، پاسخ به این سؤال بسیار مهم است. طالبان به احتمال زیاد درپی آن است که در آینده نه چندان دور مدل حکومتی خود را علنی و اجرایی ‌کند اما بالاخره این تأخیر معنای خاصی می‌دهد و می‌تواند بیانگر نوعی از روانشناسی طالبان باشد و در موضوعات مختلف تکرار شود. ...

2- در صحنه تحولات افغانستان، ایران یک قدرت ویژه در این منطقه است. ... از نظر طالبان، ایران یکسری منافع و مصالح ملی مشروع در رابطه با افغانستان دارد؛ مثل امنیت مرزها، مقابله با تبدیل خاک افغانستان به تهدید علیه آن، امنیت و آرامش پیروان همه مذاهب از جمله شیعیان افغانستانی و توسعه روابط اقتصادی و به‌خصوص همکاری افغانستان در زمینه آب هیرمند. حکومت افغانستان اعلام کرده اینها را حق مشروع جمهوری اسلامی می‌داند و مطالبه آنها از حکومت کابل را مشروع می‌داند و ملزم به رعایت آن است.

3- در بحث طالبان و آمریکا این نکته را نباید از نظر دور داشت که میان طالبان و آمریکا جوی خون جاری شده است. ...از سوی دیگر بعضی برای سرپوش گذاشتن بر شکست آمریکا در افغانستان از Plan 2 این کشور و توافق سری آن با طالبان حرف می‌زنند. ما نمی‌خواهیم بگوییم هیچ توافق محرمانه‌ای در کار نیست ولی نیاز به اطلاعات قطعی دارد. هر چند ما علی‌الاصول آن را رد نمی‌کنیم. ... آمریکا از کدام تهدید اصلی در پی خروج نگران است؟ بدون کمترین تردید از تهدید تقویت‌شدن چندباره ایران و شکل‌گیری یک قدرت فعال مقاومتی در شرق جمهوری اسلامی. اتصال کوهستان‌ها و دشت‌ها و رودهایی که هر کدام جعبه نگرانی آمریکا به حساب می‌آیند.»

 

مهد فرهنگ، هنر و ادب

محمد‌مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز در یادداشتی برای روزنامه «ایران» نوشته است: «میهن عزیز ما ایران، از دیرباز تا به امروز مهد فرهنگ، هنر و ادب بوده است و ادیبان و شاعران ایران زمین در درازای تاریخ، بسان اخترهای درخشان آسمان پر تلألو تمدن این سرزمینند که با آثار خود، هویت دیرین و پر افتخار ایرانی را قوام و دوام بخشیده‌اند.از همین‌روی فرهنگ غنی این مرزوبوم، مرهون خلق چنین آثار درخوری است که ایران را در همه فرازو نشیب‌های تاریخی، از گزند تهدیدها و هجمه‌های فرهنگی مصون و محفوظ داشته است.در میان آثار گونه‌گون بزرگان فرهنگ و ادب ما، توصیه به اخلاق و رهنمون ساختن انسان به زیست اخلاقی و گام برداشتن در مسیر تعالی روح با بهره‌گیری از سجایای اخلاقی و دوری جستن از رذائل، سخن مشترک ایشان در همه ازمنه و اعصار بوده است.از سوی دیگر فکرت و حرکت بر مبنای عقلانیت، گفتار مشترکی است که در متون ادبی به جای مانده از گذشتگان، انسان را به تأمل و تفکر در جهان هستی دعوت می‌کند.از اشعار رودکی و فردوسی تا مولوی و سعدی و حافظ به عنوان فرزانگان ماندگار تا ادیبان و شاعران هم‌روزگار ما همچون شهریار والاتبار هماره اخلاق مداری و اندیشه‌ورزی سخن مشترک همه این بزرگان است.

ای برادر تو همان اندیشه‌ای   مابقی خود استخوان و ریشه‌ای تردیدی نیست که در پرتو ظهور دین مبین اسلام و آموزه‌های سلسله جنبان آن، یعنی وجود مبارک پیام‌آور رحمت و مکرمت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی(ص)، که رسالت برانگیختگی خود را به کمال رساندن مکارم اخلاق می‌داند، نهال دیرپا و مستعد فرهنگ ایرانی با بهره‌مندی از نسیم روح نواز و حیات بخش اسلام، به درختی تنومند و سایه گستر بدل گشت و اندیشه‌های جست‌و‌جوگر حقیقت را شیفته و مجذوب خود نمود و با اخلاق حسنه، بر فضای دل‌ها مستولی شد.

به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر  به‌بند و دام نگیرند مرغ دانا را در این میان شعرا و ادیبان نکته سنج و تیزبین ما در اعصار مختلف دواوین و اشعار خود را به ابراز ارادت و اظهار محبت به این خاندان با شرافت و با طهارت مزین و متبرک و از این رهگذر نام خود را بر تارک شعر و ادب فارسی جاودانه ساختند که از زمره آنان شاعر شیرین سخن معاصر، مرحوم محمد حسین بهجت تبریزی(شهریار) است که با ذوق و قریحه ویژه‌ای شعر می‌سرود (به قول لسان الغیب، حافظ شیرازی: ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند) و به دلدادگان و دلسوختگان درس عشق و محبت و معرفت و معنویت می‌آموخت.

بدون تردید وی یکی از ستارگان پرفروغ آسمان فضل و فرهنگ این سرزمین است که با تمسک به خاندان عصمت، مس وجود خود را به کیمیایی ناب بدل کرد و نام نامی خویش را جاودانه تاریخ این سرزمین پاک‌آیین نمود. اکنون که بزرگداشت این شاعر با ایمان ایرانی و والاتبار تبریزی با روز شعر و ادب فارسی در هم آمیخته است، آن را به فال نیک می‌گیریم و ضمن ارج نهادن و احترام گذاشتن به همه زبان‌ها و گویش‌های محلی و منطقه‌ای و زبان شیرین مادری، امید آن داریم که با وحدت و انسجام ملی در توسعه و ترویج زبان فارسی که زبان دوم جهان اسلام است، همه تلاش و کوشش خویش را به کار گیریم و فرهنگ و تمدن غنی این مرزو بوم را از جان و دل مراقبت و مواظبت نماییم.»

 

حجاب اجباری و واکسن اجباری

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب امروز در یادداشتی برای «اعتماد» به واکنش‌ها به یادداشت قبلی خود درباره اینکه «واکسن باید اجباری باشد» پرداخته و نوشته است: «با نویسنده محترم (نویسنده یادداشتدر روزنامه جوان) موافقم که دلایل ذکرشده برای ضرورت اجباری بودن واکسن در متن خودم را باید به همه موارد از جمله حجاب تعمیم دهم. به عبارت دیگر اگر داشتن حجاب هم با همان منطق موجه شود، اجباری بودن آن را باید نتیجه گرفت. فقط چند شرط وجود دارد که در مورد واکسن و حجاب باید رعایت شود. 

شرط اول علمی بودن گزاره است. گزاره علمی به معنای آن نیست که بنده یا نویسنده محترم «جوان» مدعی آن شویم. اثبات و رد علمی یک گزاره یا فرضیه مستلزم پای‌بند بودن به روش تحقیق است. اگر گفته شود که واکسن موجب ایمنی نسبی در برابر کرونا می‌شود باید آن را با عدد و رقم و شواهد کافی ثابت کرد. اثبات آن، فرآیند طولانی و محاسباتی دارد. یک نمونه‌اش مقایسه میزان ابتلا و مرگ‌ومیر میان دو‌ گروهِ واکسن‌زده و نزده است. اگر کسانی واکسن بزنند باید مشخص شود که تا چه حد در کاهش میزان ابتلا و مرگ‌و‌میر تاثیر دارد. باید با عدد و رقم دقیق بیان شود. از همین پژوهش‌های علمی متوجه می‌شویم که میان کارآمدی واکسن‌ها تا حدی تفاوت وجود دارد. شرط دوم آزادی تحقیق است. هر کس مجاز است فرضیه کارایی واکسن را آزمون کند اگر ثابت کرد واکسن مفید است یا غیرمفید حتی زیان‌بار کسی به او اعتراضی نخواهد کرد و حرفش را می‌پذیرند. درحالی‌که این امر در جامعه ما برای آزمون حجاب وجود ندارد. 

شرط دوم نیز مقایسه سود و زیان است. برای مثال زدن واکسن چه زیانی دارد و چه سودی نصیب فرد یا جامعه می‌کند؟ هزینه آن چقدر است؟ و الا هر کار خوبی را نمی‌توان اجباری کرد و هر کار زیان‌باری را هم لزوما نمی‌توان منع کرد. برای نمونه سیگار کشیدن فعلا منعی ندارد ولی در بسیاری از اماکن ممنوع شده است. البته در هر کشوری و جامعه‌ای مقررات خاص خود را دارد، چرا؟ به دلیل سوم. اجباری کردن یک رفتار باید مورد قبول مردم و قابل اجرا نیز باشد. باید اکثریت قاطع مردم با آن همراهی کنند. برای ماهواره هم از این عوارض ذکر می‌شد، ولی مردم سود آن را بیشتر از زیان می‌دانستند؛ لذا تن به آن اجبار ندادند. قابلیت اجرای زدن واکسیناسیون روشن است ولی برهنگی در خانه چگونه قابلیت اجرایی دارد؟ احتمالا باید در خانه‌ها دوربین کار گذاشت.

نکته دیگر تفاوت میان پدیده‌های اجتماعی یا فیزیکی یا جسمی است. حجاب یک امر اجتماعی است و صفر و یکی نیست. اثرات حجاب یا بی‌حجابی زنان قطعی نیست بلکه مرتبط با برداشت‌های گوناگون مردم است. ضمن اینکه کیفیت پوشش شامل یک طیف وسیع از عریانی تا پوشیدگی از نوع طالبانی است. در حالی که واکسن صفر و یک است. یا واکسن زده یا نزده. اثرگذاری آن نیز قابل سنجش است.

با این توضیحات نویسنده محترم باید ابتدا منظور خود از حجاب را دقیقا معلوم می‌کرد که در کجای طیف پوشش زنان است؟ آیا شلوار قرمز دخترک افغانستانی هم تحریک‌کننده است که طالبان او را شلاق می‌زند؟ یا چکمه زمستانی هم تبرّج است که ممنوع می‌شود؟ خلاصه اول تعیین کنید که حجاب دقیقا چیست؟ سپس مطالعات علمی و دقیق در تبیین اثرات منفی عدم رعایت این حد از حجاب را معرفی کند تا مطالعه شود. به صرف ادعای این و آن نمی‌توان گفت که یک گزاره علمی است؛ آن هم از سوی کسانی که اساسا منطق علمی را قبول ندارند.

واقعیت این است موضوع اجبار به حجاب و محدودیت آزادی پوشش ربطی به آنچه ایشان ادعا کرده ندارد. اگر روزی کسی پیدا شد که مطابق چارچوب «واکسن را اجباری کنید» در دفاع از حجاب با شروط مذکور در این یادداشت مقاله‌ای علمی نوشت، اطمینان می‌دهم که بنده نیز از آن دفاع خواهم کرد، ولی اطمینان داشته باشید که چنین ادعایی را نمی‌توان ثابت کرد. این ادعا حتی با ماهیت قوانین ایران نیز تطبیق ندارد و مهم‌تر از آن اینکه قانون مذکور از سوی اکثریت قاطع افراد رعایت نمی‌شود همچنان که تاکنون نشده است. امیدوارم در پاسخ به این یادداشت، مقاله‌های علمی در دفاع از اجباری بودن حجاب را لیست کنند.»

 

مشکلات ایجاد وزیر منطقه‌ای

احمد مازنی، نماینده سابق مجلس امروز در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشته است: «اخیراً جمعی از نماینــدگــان مجلس، اقدام به تدوین طرحی با عنوان ایجــاد وزرای منطقه‌ای و ارائه آن به هیأت رئیسه مجلس کردند. ه چندان به طرح هایی از قبیل طرح «ایجاد وزرای منطقه‌ای» که اخیرا در مجلس مطرح شده،  امیدوار نیستم، به هرحال تقسیمات کشوری کشور بر اساس قانون اساسی تعریف شده و وزارتخانه ها و سازمانهای مرکزی هم ماموریت های ستادی دارند که وظایفشان نیز مشخص است. همچنین یک سری شوراهایی هم پیش بینی شده است که یا در متن قانون اساسی یا در قوانین دیگر مثل شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی پول و اعتبار و... است که اینها، بیشتر برای هماهنگی‌های بین بخشی است، اما اینکه ماموریت جغرافیایی را علاوه بر این تقسیم بندی‌هایی که در قانون اساسی و در ساختار رسمی کشور وجود دارد پیش بینی کرده اند، این به نظر من جز ایجاد یک ایستگاه جدید در بوروکراسی‌ که موجب کُندی کار می‌شود نتیجه دیگری را در بر نخواهد داشت. در شرایط فعلی، مسائل هر استان از طریق استاندار آن استان به وزیر مربوط یا به هیأت دولت یا به رئیس جمهور و معاونان رئیس جمهور منعکس و در عین حال پیگیری می‌شود، در این صورت، لابد در کنار این اختیاراتی که استاندار دارد و در کنار آن اختیاراتی که رئیس دستگاه مرکزی یا وزیر مربوطه در مرکز دارد، یک ایستگاه جدید به نام وزیر منطقه‌ای درست کرده اند. این وزیر منطقه‌ای قرار است چه کار کند؟ و چه وظیفه‌ای دارد؟ ضمن اینکه به نظر من این خلاف قانون اساسی است. در واقع، قانون اساسی، چنین نظامی را تعریف نکرده و قوا و نظامی که در قانون اساسی تعریف شده مشخص است اما اگر واقعا، نمایندگان محترمی هستند که فکر می کنند کشور باید به صورت فدرالی اداره شود، بیایند و لایحه‌ای در این زمینه تهیه کنند(لایحه اداره فدرالی کشور) و چند استان را در قالب یک ایالت تعریف کنند یا هر استانی را به عنوان یک ایالت تعریف کنند و در قالب اداره فدرالی استان ها یا ایالات کشور، کشور را اداره کنند اما با وضع فعلی که کشور به صورت متمرکز اداره می‌شود و نظام سازمانی کشور در قالب تقسیمات کشوری موجود اداره می‌شود ایجاد ایستگاهی به نام ایستگاه وزیر منطقه‌ای در قالب این طرح به نظر من به مشکلات اضافه می‌کند و شاید حتی به یکسری از رانتها دامن بزند و یک جریاناتی پشت این قضایا از رانتها و منافعی منتفع شوند که به ضرر مردم است از این رو به همین دلیل بنده موافق این طرح نیستم.»

 

 

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها