تحلیل از چپ و راست؛

از انتخاب تا اغتشاش

کد خبر: 1178976

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

از انتخاب تا اغتشاش

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

بریدن زنجیره اغتشاش

محسن مهدیان در «همشهری» نوشت: «زنجیره اغتشاش در این جنگ ترکیبی به چه نحوی است و از کجا باید شکسته شود؟

اول زنجیره را مرور کنیم:

حلقه اول: بزرگ‌نمایی مشکلات و از همه مهم‌تر تعمیم به رأس نظام. تصویری که از حاکمیت باید ساخته شود یک هیولاست. هیولاسازی چه ثمری دارد؟ نقد را تبدیل به نفرت و خشم می‌کند.

این حلقه در تمام سال‌های گذشته استمرار داشته است برای این روزها...

اغتشاش اول در ذهن است.

حلقه دوم: این حلقه تحریک برای کنشگری است. کارکرد اسم رمز مهسا اینجاست. خودشان هم اعتراف کردند مهسا مهم نیست؛ اصل، نظام است؛ به همین دلیل شعار اصلاحی نمی‌دهند. اساسا اسمی هم از رئیس‌جمهور و روسای دیگر قوا نیست؛ فقط رهبر انقلاب به‌عنوان نماد حاکمیت.

مهسا نبود بهانه دیگر می‌ساختند؛ باز هم نبود، آدم می‌کشتند؛ مثل کشته‌سازی‌ این روزها...

حلقه سوم: رویداد‌سازی‌ است. طبیعی است که مردم ما معترض هستند، اما اولا مدل اعتراض‌شان آدم‌کشی، آتش‌افکنی و فحاشی نیست و دوم اینکه اعتراض می‌کنند برای اصلاح؛ نه عبور.

روش رویدادسازی نیز تجمعات پراکنده محلی با گروه‌های 10 تا 15نفره در ساعات شلوغی و اماکن پرتردد است؛ مثل 12ظهر؛ بازار.

هدف نهایی این است: رویداد محلی و انعکاس جهانی. این هدف با تأکید بر زن و خشونت مهیا می‌شود.

حلقه چهارم: انعکاس رسانه‌ای. رویداد می‌سازند تا باور بسازند. باور به چی؟ باور به همه‌گیری نفرت و اغتشاش. مخاطبی که در حلقه اول نفرت‌زده است اگر باور کند همه دچار نفرت‌اند و به خیابان ریختند، دچار «خطای تشخیص و برآورد» می‌شود.

اما برای تصویرسازی مستمر نیاز به ایده است. اساسا در جنگ‌های تلفیقی عصرپلتفرم، اغتشاشات رأس ندارد، بلکه همه حول ایده‌ها جمع می‌شوند؛ ایده‌های تهییج‌کننده؛ مثل آهنگ برای...، مثل قرمز کردن حوضچه پارک‌ها...، مثل دیوارنویسی... و... .

چه باید کرد؟

حلقه اول به حلقه چهارم متصل و زنجیره کامل است. این زنجیره تنها با اقتدار ناجا نمی‌شکند. تنها راه شکستن اثر شبکه‌ای پلتفرم‌هاست.

آقایان مسئول راه همین است و لاغیر. در رفتارهای آشوب‌طلبانه نمانید؛ باید ذهن‌ها را از پیشروی دشمن آزاد کرد و نه صرفا خیابان‌ها.

البته تدبیر باید جامع باشد؛ بستن پلتفرم‌ها و همزمان جایگزینی کامل آنها؛ آن‌هم نه به‌نحوی که با فیلترشکن باز شود... همزمان نیز جایگزینی بی‌عیب و نقص. اگر نداریم، بخریم. با کشورها و شرکت‌هایی که حاضرند در چارچوب قوانین ما کار کنند، مذاکره کنیم.

ذهن است که رفتار می‌سازد... خیابان باز است، اما ذهن‌ها در گروگان... .»

 

موضوع امروز ایران حق انتخاب است

پیمان مولوی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «بعد از هر رویدادی بسیاری از کارشناسان شروع می‌کنند به واکاوی و تحلیل آنچه روی داده است، این کار مثل تحلیل آب و هوا بعد از بارش باران یا تحلیل گردبادی بعد از رویدادنش است. بسیاری این روزها بر روی شکاف نسلی پافشاری می‌کنند و بسیاری می‌خواهند این روزها را زیر بار فقط اقتصاد دفن کنند.

اما بگذارید کمی واقع‌بینانه به رویدادهای امروز ایران بنگریم. به نظر نگارنده موضوع امروز ایران و البته فردایش حق انتخاب است. می‌توان لیستی از حق انتخاب های انباشته و جواب داده نشده را برشمرد، از حق انتخاب پوشش دلخواه تا حق انتخاب خودرو، حق انتخاب نوع زیستن تا حق انتخاب شغلی دلخواه.

البته در سپهر اقتصاد و سیاست ایران که رویکردی دستوری دارد و از بالا به پایین به رویدادها نگریسته می‌شود، در بسیاری موارد این امری غیر طبیعی است، یعنی حق انتخاب طبیعی، در اکثر مواقع غیر طبیعی جلوه می‌کند.

اما بگذارید فقط یک مورد کوچک را واکاوی کنیم، همین اینترنت که مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها هم از آن استفاده می‌کنند روزی امری غیر عادی بود و جزو حقوق طبیعی نبود. اما امروز کندی اینترنت دختر بچه ۳ ساله تا پیرمردی ۹۰ ساله را آزار می دهد و برایشان قابل درک نیست که برایشان تعیین تکلیف شود که چه ببینند و چه بشنوند.

این خواست در جوانان، نوجوانان و میانسالان در اوج است و رابطه مستقیم به شیوه و نوع زیستن آنها دارد و نمی‌توان اصلا محدودیتی را اعمال کرد، البته سیاستگذار فکر می‌کند که می تواند اما در واقعیت این موضوع شدنی نخواهد بود چراکه این امر تبدیل به یک حق شده است و رد حال حاضر و اتفاقاً مردم دنبال آلترناتیوهایش هستند (اینترنت ماهواره ای اسپیس ایکس).

به طور خلاصه می‌توان گفت که موضوع حق انتخاب را نمی‌توان زیر فرش قایم کرد. دیر یا زود نسل جدید به حق انتخاب مورد نظر خود خواهد رسید چون به لحاظ هرم جمعیتی پتانسل بزرگی دارد و آینده اقتصاد و جامعه ایران در دستانشان قرار دارد.

چه خوب است این حق انتخاب در تمامی حوزه‌ها درک شود و به جای تقابل با آن، راه همدلی و همراهی پیگیری شود چرا که مردم مانند رود هستند و باید درک کنیم که رودها مسیر خود را می‌یابند.»

 

نقدی بریک نهاد دانایی!

محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله «رسالت» نوشت: «شبکه دانشگاه تهران خلاصه فیلم بحث‌های اساتید این دانشگاه پیرامون وقایع اخیر یک‌شنبه گذشته را پخش کرد. داوری در مورد موضوعات مطرح شده و راه ‌حل‌ها قدری مشکل است چراکه همه مباحث مطرح شده و راه‌حل‌های آن نیامده، اما همین خلاصه بحث را می‌شود از باب نقد بخشی از نظام دانایی کشور در مورد مسائل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی زیر ذره‌بین دغدغه‌مندی علما و فرهیختگان دانشگاه در قاب شبکه «حکمت و فرزانگی» دید.

ترکیب علمی این نشست به گونه‌ای بود که علمای علوم اجتماعی، اقتصادی، حقوق و علوم سیاسی، معارف و اندیشه اسلامی، معماری، فلسفه و حکمت، ادبیات و علوم انسانی، روان‌شناسی و علوم تربیتی ، الهیات و معارف اسلامی، برق و کامپیوتر و … با چینشی هنرمندانه در کنار هم نشستند و در محیطی صمیمی با رعایت ادب و نزاکت گفت‌وگو کردند.

بخشی از مسائل مطرح شده پیرامون فتنه اخیر را در زیر بخوانید.

– جوان ما آینده روشن برای خود نمی‌بیند.

– علت بروز مشکلات، وجود نظام تدبیر ما در سیاست خارجی و داخلی است.

– دستگاه‌ها، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را در مورد حجاب و عفاف اجرا نکردند. بخش بزرگی از این وظیفه گردن نیروی انتظامی افتاد.

– حکومت باید بابت این حادثه عذرخواهی می‌کرد،‌گشت ارشاد چه صیغه‌ای است.

– ما در مورد حجاب نباید کوتاه بیاییم اما نه در خیابان بلکه در ادارات و …

– کسانی که از سال ۸۸ از کشور خارج شدند جذب رسانه‌های خارجی شدند . سیاست امنیتی و قضائی در فتنه ۸۸ درست نبود.

– بی‌اعتمادی و ناامیدی افزایش یافته، نمی‌توانیم مردم را نادیده بگیریم.

– وقتی همه مردم در پارلمان نماینده ندارند این اتفاقات طبیعی است.

– نگاهی در کشور وجود دارد همه چیز را امنیتی می‌بیند. وقتی مداحان حاکم هستند چرا سلبریتی‌ها حاکم نباشند.

– نظام هیچ نهاد مستقلی را در کشور به رسمیت

 نمی شناسد .هیچ نهاد مستقلی در کشور وجود ندارد.

– حکومتی که سرمایه اجتماعی خود را از دست بدهد نمی‌تواند مسائل فرهنگی و اجتماعی خود را حل کند.

پایان نقل قول‌ها!!

دانشگاه تهران پیشانی اصلی نهاد علم در کشور ماست. آنچه گفته آمد از علمای این نشست نشان می‌دهد هرکدام دیدگاهی دارند نسبت به صورت اصلی مسئله و در حل آن اجماعی ندارند. 

این سردرگمی که سَراصلی آن در دیدگاه سیاسی حضرات است آنها را به بیراهه برده و آنها به لحاظ «اطلاعات» ، «ارتباطات»، «سازمان» و «محاسبات» فتنه ،

 نه طول آن را می‌دانند ، نه عرض آن را و نه عمق آ‌ن را!!

مولوی در مثنوی ، داستان مردم شهری را نقل می کند که فیل ندیده بودند.فیلی از هند آوردند در خانه تاریکی گذاشتند مردم را به تماشای آن دعوت کردند. مردم در تاریکی نمی توانستند فیل را با چشم ببینند ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. هر کس دستی به فیل کشید یکی گفت فیل یک بادبزن است. یکی گفت یک لوله است، یکی گفت ستون است، یکی گفت تخت خواب است.

مولوی می گوید:

در کف هر کس اگر شمعی بدی

اختلاف از گفتشان بیرون شدی

واقعیت این است «شمع علم» اگر در اتاق فکر نهاد علم در دانشگاه روشن بود آنها به این همه پراکنده‌گویی در شناخت یک پدیده سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در قالب یک فتنه نمی رسیدند.

آقای دکتر حداد عادل در این جمع یک نظر معطوف به اصل واقعیت فتنه مطرح کردند و در یک جمله کوتاه فرمودند:«ما جرم بزرگی مرتکب شده‌ایم و آن استقلال‌طلبی ملت است و داریم چهل وچند سال هزینه این هدف مقدس را می‌دهیم.»

یادآوری مفهوم این سخن آن است آیا نهاد علم حاضر است در پرداخت این هزینه ملت را یاری کند. فیلی که غرب و آمریکایی‌ها هر از چندی در کشور در قالب یک فتنه هوا می‌کنند و بی‌پرده می‌گویند اصل نظام نشانه است را چرا حضرات نهاد علم در دانشگاه نمی خواهند ببینند.

حضراتی که در این نشست شرکت کرده بودند یک متن با گزارش علمی و تحقیقی که حکایت از مطالعات میدانی و آنالیز شعارها و رفتارها باشد در دست نداشتند هرکس به گونه‌ای حرف می زد که گویی در مقام بداهه‌گویی است هم اصل مسئله و هم حل آن برای حضرات روشن است و همه چیز را می‌دانند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم دانش‌آموختگی نیروهای مسلح فرمودند:

«دعوا سر استقلال، اقتدار ملت و پیشرفت کشور است . چگونه است که برخی دست خارجی را در این حوادث نمی‌بینند. دشمنی با اصل ایران، مستقل و قوی است حوادث طراحی آمریکا و رژیم صهیونیستی و دنباله‌روهای داخلی آنهاست خواص باید موضع خود را اصلاح کنند.»

همین تحلیل واقعی را مردم ایران دارند به همین دلیل در پایان نمازهای یومیه در مساجد یک ذکر الهی نه سیاسی را همیشه تکرار می‌کنند«الله‌اکبر  الله‌اکبر الله‌اکبر ، مرگ بر ضد ولایت فقیه ، مرگ بر انگلیس، مرگ بر منافقین و کفار ، مرگ بر اسرائیل و آل سعود»!

این ذکر یک تحلیل دقیق از موقف و موقع و فهم ملت ایران از تداوم دشمن و فتنه‌گری‌های آمریکا است مردم می گویند؛ دیگر نمی‌خواهیم بر ما «سفیه» حکومت کند ما دنبال «ولایت فقیه»هستیم. ما نمی خواهیم دوباره آمریکا برگردد. ما با منافقین و کفار درگیر هستیم و هزینه آن را هم می‌پردازیم . چرا برخی نخبگان این فهم و ادراک ملت را که توأم با مقاومت ملت است، درک نمی کنند.

این وسط برخی نخبگان و برخی عناصر در نهاد علم، بیراهه می‌روند نمی‌خواهند حقایق روشن‌تر از آفتاب را ببینند و به عنوان یک واقعیت عینی بپذیرند.

واقعیت این است که برخی اساتید در نهاد علم در دانشگاه یک تئوری واحد و یک نظریه علمی دقیق برای مشکلات «اقتصادی» ،«سیاسی» ، «فرهنگی» و … کشور ندارند. دستشان خالی است علت آن هم این است برخی از آنها نه‌تنها سر در آخور «علم سکولار» دارند بلکه در رسیدن به راه‌حل‌های علمی در حوزه‌های یاد شده در کشور اخلال می‌کنند.»

 

حاشیه‌های یک ثروت

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «وزیر پیشنهادی برای وزارت کار با یک رای کمتر از حد نصاب رای نیاورد. با توجه به اعلام اولیه کسب رای اعتماد او و نقض آن در بازشماری، این نکته و خطای اولیه برجسته شد و مساله مهم‌تر که ثروت آقای وزیر پیشنهادی است به حاشیه رفت. ابتدا بگویم بنده نه به ثروت کسی معترض هستم و نه در این مورد خاص اطلاعی درباره نحوه کسب آن دارم و ایرادی هم نمی‌بینم که یک ثروتمند وزیر شود، اتفاقا افراد فقیر یا فقیرنما را برای وزارت خطرناک‌تر می‌دانم. البته نه به این معنی که از وزارت ثروتمندان دفاع کنم. بلکه داشتن و نداشتن ثروت را ملاک وزارت نمی‌دانم، ملاک‌های اصلی چیز دیگری است.  

هر چند در این دولت هر کسی که در مصدر امور قرار گیرد، به‌طور قطع تفاوت زیادی با ملاک‌های مورد نظر امثال ما دارد. با این حال اشاره به چند نکته درباره این موضوع می‌تواند جالب باشد.

اولین نکته‌ای که توجه هر فردی را به خود جلب می‌کند، ترکیب ثروت او است که تماما شامل زمین و ساختمان می‌شود. این فرق می‌کند با ثروتمندانی که در تولید هستند و کارخانجات تولیدی دارند یا کشاورزی وسیعی دارند یا به امور خدماتی مردم می‌پردازند. این سرمایه‌ها فاقد تولید و ایجاد ارزش افزوده و اشتغال است. حداکثر افراد حقوق‌بگیر و شاغل در این حجم از ثروت، احتمالا بیش از ده نفر هم نباشد.‌ ای کاش ده برابر این ثروت را داشت ولی در تولید صنعتی و کشاورزی و خدماتی نقشی مهم می‌داشت. این نوع ثروت معمولا از تولید به دست نمی‌آید و این مهم‌ترین مشکلی است که کمتر کسی به آن توجه کرد.

نکته دوم ارزیابی ریالی این ثروت است. البته یک نفر گفته صد هزار میلیارد تومان که قطعا بی‌ربط گفته، ولی ارزیابی یک نماینده سه هزار میلیارد است که آقای نامزد وزارت گفته، هزار میلیارد تومان است. به نظرم این بی‌صداقتی مهم است. کسی که ثروت دارد باید ارزیابی دقیقی از آن ارایه کند، قطعا این رقم بیش از هزار میلیارد است. همچنین از داشتن ثروت شرمنده هم نباشد بلکه اگر آن را به دلیل تولید و ایجاد ارزش افزوده به دست آورده، داشتن آن را با افتخار بگوید. همان باغ دزاشیب چند صد میلیارد می‌ارزد. ارزیابی این نماینده احتمالا مقرون به واقعیت است. تعبیر سرایداری از جایگاه خود کردن نیز نوعی فرار رو به جلو است که مردم را ناراحت می‌کند. اگر کسی ثروتی دارد می‌تواند صریح و روشن از داشتن آن دفاع کند، تعبیر سرایدار برای بی‌اهمیت دانستن مساله خلاف انتظار است.

اینها نکات مربوط به شخص ایشان بود که اهمیت درجه اول را ندارد، آنچه مهم‌تر است، بازی سیاسی است که نواصولگرایان درمی‌آورند و تعدادی از جوانان ساده‌لوح نیز آن را باور می‌کنند. این همه شعار محرومان و ساده‌زیستی دادن و در کنارش حملات عجیب و غریب به دیگران کردن را بگذارید در کنار ثروت یک نامزد پیشنهادی برای وزارت در دولت خودشان. آن هم ثروت غیر مولد که اگر تولید بود باید دست او را هم بوسید. فراموش نکنید که اینها ثروت‌هایی است که سند رسمی دارد، بخشی از ثروت این افراد نیز به صورت ثبت نشده، مثل ارز و طلا و... است، زیرا نوع ثروت وی غیرمولد است و مثل کارخانه‌داران نیستند که کمبود نقدینگی داشته باشند. این جوانان و افراد نواصولگرا تا کی می‌خواهند فریب این شعارهای توخالی را بخورند؟ ثروتمندی که می‌تواند یک مجموعه تولیدی را با چند هزار کارگر و مهندس اداره کند و آنان را مشغول به کار نماید و تولید جامعه را بیشتر کند، حتی اگر ثروت او ده برابر این آقا باشد، برای وزارت خیلی بهتر است از کسی که ثروت راکد دارد و منتظر افزایش قیمت آن است. مهم‌تر اینکه ببینید این ثروت‌ها از کجا آمده؟ چقدر مالیات داده؟ چقدر اشتغال و ارزش افزوده ایجاد کرده است.

نکته پایانی نیز ملاک‌های دولت محترم برای معرفی نامزد وزارت است؟ چگونه می‌توان از وزیر قبلی به فرد فعلی رسید؟ چه شباهتی میان آنان است؟ جز اینکه هر دو در حلقه دوستان هستند؟ به علاوه این چه یکدستی است که ۴ ماه است هنوز نتوانسته وزیری مورد تایید مجلس همسو پیشنهاد کند؟ به نظرم علت‌یابی این مساله یادداشت مفصلی می‌خواهد.»

 

صدورحکم محکومیت پلیس شایسته نیست

عباس سلیمی‌نمین - کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی برای «جام جم» نوشت: «رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های نیروهای مسلح در ابتدای صحبت‌شان به موضوع ظلم به سازمان انتظامی کشور و بسیج اشاره کردند.

واقعیت این است که ظلم به حافظان امنیت کشور یقینا دست عناصر متخلف را باز خواهد گذاشت و این مسأله به‌هیچ‌وجه به نفع مصالح عمومی جامعه نیست. در همین زمینه جریان‌های سیاسی هم باید متوجه این نکته مهم باشند زمانی که هنوز درباره یک اتفاق و رویداد بررسی‌های لازم صورت نگرفته، تسلیم فضای احساسی شدن و صدور حکم محکومیت پلیس شایسته نیست. نکته دیگری که در بیانات رهبری بود موضوع تفکیک و دسته‌بندی نیروهایی است که در اغتشاشات اخیر در خیابان‌ها بودند. صرف‌نظر از حضور برخی از جوانانی که شاید به‌واسطه مواجه شدن با برخی ناملایمات و ناکامی‌های اجتماعی در میدان حضور داشتند، عواملی منتسب به بیگانه جزو گردانندگان اصلی آشوب‌ها بودند و کاملا براساس برنامه‌ریزی دشمن به صحنه آمدند. طبعا مسئولان انتظامی و دستگاه قضایی متوجه این موضوع هستند که در مواجهه با چنین افرادی باید هوشمندانه رفتار کنند. حتما حساب جوانی که صرفا براساس خشم ناشی از برخی از رویکردها وارد کوچه و خیابان شده با عوامل بیگانه جداست. اما نکته مهمی که مورد تاکید رهبری هم بود موضوع برنامه‌ریزی و دخالت غربی‌ها به‌ویژه آمریکایی‌ها در حوادث اخیر بود. همه تحلیلگران سیاسی نسبت به این مسأله واقفند که دستگاه تبلیغاتی و سیاسی غرب در‌خصوص موضوع ایران ماموریت دارد تا با غلو، دروغ و انتشار هدفمند اخبار راست و دروغ، شرایط کشور را متزلزل نشان دهد. ما در طول چهار دهه گذشته بارها شاهد بودیم که هر‌گاه کشور با موفقیت از یک بحران جدی مثل جنگ، مشکلات اقتصادی، تحریم و... به‌خوبی گذر کرد و حتی در جریان گفت‌و‌گوهای مربوط به احیای برجام هم نمایندگان جمهوری اسلامی با دست پر در مذاکرات حضور پیدا کردند، محافل ضد‌ایرانی اعم از ضد‌انقلاب،‌ صهیونیست‌ها و کشورهای مرتجع عربی کاملا به‌صورت هماهنگ وارد عرصه شدند و درصدد ایجاد ناامنی در کشور برآمدند. مجموعه‌ای از اغتشاشاتی که در طول سال‌های گذشته و به‌خصوص در چند روز اخیر شاهد آن بودیم برآمده از این تحلیل بود که با ناامن نشان دادن جمهوری اسلامی، این پیام را به سایر کشورهای دنیا بدهند که مستقل بودن از غرب به‌عنوان یک هدف ارزشی و آرمانی راه به جایی ندارد و با این وصف به رقم همه این تلاش‌ها مردم با حضور میلیونی خود پاسخ آشوبگران را دادند. »

 

من، من نیستم

احمد مسجدجامعی در سرمقاله «شرق» نوشت: «داستایوفسکی، نویسنده و متفکر بزرگ روس، در داستانی کوتاه از مردی حکایت کرده است که با لباس و کالسکه‌ای برازنده در جایی حضور می‌‌یابد. در آنجا، کسی او را به جا می‌آورد و با تعجب او را برانداز می‌کند؛ زیرا نه آن لباس و مرکب با سابقه او تناسب داشت و نه رفت‌وآمدش در آن خیابان مرفه‌نشین. آن شخص هم در این حال دستپاچه می‌شود و ناگهان تعارض درونی خود را آشکار می‌کند و می‌گوید: «من، من نیستم».‌در این روزهایی که بر ما می‌گذرد، گاهی کسانی فرمایشاتی می‌کنند که جوهر سخنان‌شان برخلاف موازینی است که عمری از آن سخن گفته‌اند و دیگران را به آن دعوت کرده‌اند و می‌کنند؛ کسانی که از برتری مردم‌سالاری دینی و جایگاه والای ارزش‌های اسلامی ـ انسانی و عدالت علوی و فقرزدایی و تأکید بر نامه امیرالمؤمنین علی (ع) به مالک اشتر به‌عنوان منشور حکمرانی داد سخن داده‌اند و در نقد و رد حقوق بشر غربی سخن‌ها گفته‌اند و از نقص و نقض آن در آن سوی عالم فراوان گفته‌اند؛ از‌جمله اینها یکی از نمایندگان مجلس خبرگان است که به‌تازگی گفته است: اگر مانعِ قانونی نبود، حزب‌الله در همان لحظات اول، اغتشاشگران را جارو می‌کرد. روحانیتی که ما می‌شناختیم این‌گونه سخن نمی‌گفت و با این شیوه با مردم برخورد نمی‌کرد . ملاک رفتار آنها پیش و بیش از قانون، شرع و عرف و عقل و اخلاق و اصلا خود انسانیت بود. یکی از بزرگان مراجع در پاسخ یکی از مسئولان نظام که جان‌باختن کارتن‌خوابی را به‌ سبب بیماری‌های خطرناک و اعتیاد بی‌اهمیت تلقی کرده بود، عتاب‌آلود سخنانی به این مضمون گفته‌اند که حفظ جان آدم‌ها وظیفه ما و شماست؛ ولو آنکه چنین مشکلاتی هم داشته باشند. معیار ما شرع، اخلاق و اصلا انسان‌بودن است. در تاریخ آمده است که عبیدالله، فرزند خلیفه دوم، پس از مرگ پدرش، هرمزان فرمانده سپاه ساسانی را که اسلام آورده بود و در مدینه می‌زیست و همچنین، دخترک خردسال ابولؤلؤ فیروز و چند ایرانی دیگر را از پای درآورد. چون این خبر به امیرالمؤمنین علی (ع) رسید، قصاص او را واجب شمرد. هنگامی‌ که حضرت به خلافت رسید، در جنگ صفین، او را در سپاه معاویه یافتند. یاران حضرت با توجه‌ به آن پیشینه، عبیدالله را خبیث نامیدند و امیرالمؤمنین علی (ع) عتاب‌آلود آنها را از این کار باز داشت و به آنها گفت: دوست ندارم ناسزاگو باشید.

این خاطرات ما را در فضای کلام امیرالمؤمنین علی (ع) می‌برد که خطاب به صحابی خاص خود، جناب مالک اشتر درباره رفتارش با مردم چنین توصیه می‌کند که آنان در دین، یا برادر تو هستند یا در انسانیت، هم‌نوع تو و با تو شریک‌اند. در همین یکی، دو سال گذشته، آقای ضیاءآبادی، از روحانیان اهل محراب و منبر پایتخت، دار فانی را وداع گفت. درباره ایشان یادداشتی نوشته‌ام که با آنچه دیگران گفته بودند، تفاوت داشت. شاید این تفاوت ناشی از دوره مسئولیتم در مقام نماینده مردم تهران در شورای اسلامی شهر و ضرورت توجه به حقوق شهروندان باشد. من از کسی که نه به آن مسجد آمدوشد داشت و نه از سخنان او چیزی شنیده بود و چندان علاقه‌ای به این مباحث و این شخصیت‌ها نداشت، وصف ویژه‌ای شنیدم. آن بانو می‌گفت منزلش در نزدیکی آن مسجد بود و در همه این سال‌ها، هیچ‌گاه بلندگوی آنها مزاحم خانه‌های محل نشد و وسایل نقلیه کسانی که در مجالس او شرکت می‌کردند، برای همسایگان و دیگران مشکلی ایجاد نکرد. در مجموع، این‌طور فهمیدم که او شرکت‌کنندگان را به اخلاق و ادب دینی و اجتماعی و به تعبیر من، رعایت حق‌الناس آراسته کرده بود. وقتی این یادداشت منتشر شد، شخصی به من گفت که آن مرحوم در هیئت عزاداری صنف خرازی‌فروشان در مسجد ملک بازار تهران هم منبر می‌رفت و چون شنید که انبوه جمعیت برای رفت‌وآمد دیگران مزاحمتی ایجاد می‌کنند، مجلس خود را به همان صحن حیاط و شبستان مسجد محدود کرد تا عبورومرور عمومی دچار مشکل نشود.

باری می‌توان به سنت روحانیان پیشین سخن گفت و عمل کرد و بهانه‌ای به دست کسانی در این سو و آن سو نداد که به قول ابوالفضل بیهقی، شرارتی در طبع آنان مؤکد شده و لا تبدیل لخلق الله.»

 

جنگ در کف خیابان و جنگ در ذهن! 

جعفر بلوری در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «تحولاتی که این روزها در کف خیابان‌های تهران و برخی شهرها به شکل پراکنده و کوچک و در فضای رسانه‌ای به شکل گسترده و بزرگ شاهد بودیم، برای افرادی که با «رسانه» سر و کار دارند، به‌اندازه 3 واحد درس «سواد رسانه» اهمیت داشت. به این سؤال‌ها نگاه کنید:

تحولاتی که پس از فوت مهسا امینی رخ داد، آیا متناسب بود؟

چه نسبتی هست بین، فوت یک دختر دارای بیماری زمینه‌ای با این همه آشوب و کشت و کشتار؟ چرا خبر جنایتِ (نه فوتِ) ناجوانمردانه علیه یک دختر دیگر که در همین ایام و در یکی از کلینیک‌های عمل زیبایی البرز رخ داد، و بخشی از کادر درمان پس از سکته این دختر معصوم حینِ عمل جراحی، جسد او را در بیابان‌های اطراف به آتش کشیدند، اصلا دیده نشد اما فوت مهسا این طور، گل درشت دیده شد و خبرش رسید به دورترین نقطه جهان؟! پاسخ همه این سؤال‌ها در «رسانه» است. با یک مقدمه نسبتا مفصل-که آوردنش را در این‌جا ضروری می‌دانیم-

به بررسی این سؤال‌ها می‌پردازیم. بخوانید:

در مبحث «علم و تکنولوژی» نیز، مثل خیلی از مباحث دیگر علوم اجتماعی، دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که اساتید این حوزه همواره روی آن تاکید می‌کنند: اول) فواید و مضرات تکنولوژی و دوم) پیامدهای پیش‌بینی نشده. مبحث اول واضح است. هرگونه علم و تکنولوژی درکنار فواید بسیاری که دارد، می‌تواند، مضراتی هم داشته باشد. این مضرات گاهی آن‌قدر زیاد می‌شوند که باعث ظهور جنبش‌های مخالف علم (Anti-science Movement) می‌شود. یک مثال خیلی ساده که همیشه برای درک راحت‌تر این موضوع زده می‌شود، علم فیزیک و ساخت بمب اتم است. عده‌ای هستند که با توجه به خسارت‌های جبران‌ناپذیری که انفجار یک بمب اتم می‌تواند داشته باشد، به جای آنکه ساخت بمب اتم را نفی کنند، به این نتیجه می‌رسند که اصلا علم نباشد بهتر است! (این مبحث را بیش از این کِش نمی‌دهیم) «پیامدهای پیش‌بینی نشده» و «کارکردهای پنهان» نیز موضوعات مهم بعدی در مباحث علوم اجتماعی هستند که نمی‌خواهیم زیاد و تخصصی وارد آنها شویم و صرفا به این جمله ساده اکتفا می‌کنیم که، «به پیامدهایی گفته می‌شوند که در بدو آغاز یک مثلا اختراع، انتخاب یک شغل، یا روش رخ می‌دهند و اصلا جزو پیش‌بینی‌های ما نبوده‌اند.»

رسانه، یک تکنولوژی است و مثل خیلی از تکنولوژی‌های دیگر، دارای فواید، مضرات و پیامدهای پیش‌بینی نشده است. البته این نکته را هم باید یاد‌آوری کرد که گاهی، این مضرات و پیامدها آن‌قدر جدی، زیاد و پر رنگ می‌شوند که، برخی را به این نتیجه می‌رسانند، «نکند هدف از تولید این علم و تکنولوژی، استفاده از همین مضرات و پیامدهای به اصطلاح پیش‌بینی نشده بوده است؟!» بازگردیم به مبحث خودمان. تحولات و آشوب‌هایی که طی روزهای گذشته در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور به صورت پراکنده رخ داد، چرا گل درشت به نظر رسید در حالی که طبق گزارش‌های مستند، دقیق و متعدد و مشاهدات میدانی بسیاری از جمله حقیر، این قدر بزرگ نبود؟! همان‌طورکه گفتیم پاسخ این سؤال، در تکنولوژی «رسانه» است. شاید انگیزه و هدف اولیه از راه‌اندازی رسانه، «اطلاع‌رسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما به جرات می‌توان گفت، «اطلاع‌رسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» امروز تبدیل به یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم اهمیت این تکنولوژی شده است. همین‌طور کمک به دموکراسی، تشکیل حکومت مشروع و....این مسئله می‌تواند همان «پیامد‌های پیش‌بینی نشده» باشد. درست مثل کارکرد موبایل و تلفن همراه. فلسفه اولیه و هدف از ساخت گوشی تلفن همراه، طبیعتا دسترسی راحت و همه جاییِ دارندگان آن به یکدیگر و برقراری تماس صوتی و پیامکی بوده است. اما امروز چنان امکانات متنوع و حیرت‌انگیزی روی این دستگاه اضافه شده که، برقراری تماس صوتی شاید، یکی از کارکردهای پیش پا افتاده آن تلقی می‌شود. در بازار، هم گوشی‌های تلفن 300 هزار تومانی داریم و هم گوشی‌های 50میلیون تومانی و هر دوی این گوشی‌ها، کارکرد «تماس صوتی» را دارند! علت این همه اختلاف قیمت آیا چیزی جز اختلاف در امکانات و تغییر در آن فلسفه وجودیِ ابتدایی آنهاست؟! می‌خواهیم بگوییم، اگر فلسفه وجودی تکنولوژیِ «رسانه» در بدو ابداع، مثلا کمک به دموکراسی و تشکیل حکومت مشروع و گردش آزاد اطلاعات و....بوده، امروز نه تنها از این اهداف کاملا دور شده بلکه گاهی حتی برعکس، به ضد این اهداف هم تبدیل شده است. امروزه با بمباران اطلاعاتِ درست و غلطِ اذهان و افکار مردم با این «رسانه»، نه تنها کمکی به دموکراسی نمی‌شود بلکه علیه دموکراسی و برای نابودی آن وارد می‌شوند. (رجوع شود به گزارش مهم مجله نیوزویک 16 ژوئن2017 با عنوان ? HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACYیعنی چگونه انبوه داده و اطلاعات، دموکراسی را فاسد می‌کند؟) این‌جا می‌توان گفت با یکی از عجیب‌ترین «پیامدهای پیش‌بینی نشده» و «مضرات تکنولوژی» مواجهیم!

همین‌طور رجوع شود به مبحث مهم آستروتورفینگ (Astroturfing) که این هم با ابزار رسانه صورت می‌گیرد.(البته بیشتر با اهداف تجاری) به زبان ساده، آستروتورفینگ یعنی ایجاد کمپین یا موجی از اِبراز نظر و احساساتِ در ظاهر مردمی اما در واقع ساختگی، برای هدایت اذهان مردم به سمتی که می‌خواهند. در این‌جا نیز با بمباران اطلاعاتی اذهان مردم، کار را پیش می‌برند طوری که این‌طور به آنها القاء بشود که، موج بزرگی علیه یک تفکر، یک تصمیم قانونی یا پدیده یا یک حکومت شکل گرفته و همه علیه آن یا با آن شده‌اند. این روش تکیه زیادی روی ترکیب «دروغ» و «درگیر کردن احساسات» دارد. همه چیز در ذهن رخ می‌دهد. راه‌اندازی نوعی جنگ در اذهان در حالی که خبری خارج از این ذهن نیست و هرچه هست در همین چارچوب ذهنی است. یا اگر خبری هم بیرون از این ذهن هست، آن‌قدری که آستروتورفینگ آن را بزرگ و گل‌درشت نشان می‌دهد، بزرگ نیست. برخی شرکت‌ها و جریان‌هایی که در آمریکا به پول و تجارت وصلند، در ماجرای کرونا از این حربه بهره‌های زیادی بردند. با ایجاد تردید در مرگبار بودن ویروس کرونا، یا ایجاد شبهه درباره روش‌های جلوگیری از ابتلا و روش‌های درمان، عواطف و احساسات زیادی را برانگیخته و کمپین‌های خیابانی به راه می‌انداختند و بعضا حتی به موفقیت‌هایی هم دست می‌یافتند. در یک جمع‌بندی می‌توان تحولات این روزهای برخی خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر طی روزهای اخیر را، با همین مبحث به خوبی تبیین کرد. امروز ایران عزیز با تکنیک‌های ترکیبی که هیچ حد و مرز و چارچوب اخلاقی را نمی‌شناسد، مورد هجمه قرار گرفته است. در اذهان مسئله بزرگ است اما در کف خیابان کوچک. راز تلاش اوباش اجاره‌ای برای همراه کردن مردم در اعتراضات آن هم با تهدید و ارعاب، به همین نکته باز می‌گردد. آنها باید مسئله‌ای که در ذهن، درشت شده را در عین هم درشت کنند تا جدی بودن قضیه برای فرد «جا» بیفتد. اگر دقت کنید، ایام و مکان‌هایی را برای تجمع انتخاب می‌کنند که، همیشه و به طور طبیعی شلوغ و پر جمعیت‌اند. یکی از این مکان‌ها «بازار» تهران بود. این مکان همیشه و به طور طبیعی شلوغ است. کافی است یک تصادف ساده در یکی از خیابان‌های اصلی یا فرعی بازار رخ دهد تا با ترافیک عظیمی مواجه شویم. حمله به خودروها برای وادار کردن رانندگانشان به بوق زدن، هُل دادن سطل‌های زباله و گلدان‌های سیمانی و نیمکت‌های وسط خیابان‌های شلوغ و پر رفت و آمد بازار، با این هدف صورت می‌گیرد که، آنچه با تکنیک‌های شیطانی رسانه‌ای در اذهان ایجاد شده، بیرون از ذهن هم ایجاد شود!

اما راه‌حل چیست؟ کارشناسان سواد رسانه می‌گویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهم‌تر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید. در بسیاری از مواقع درگیر کردن شدید احساسات یعنی، تعطیل کردن فکر. نباید فراموش کرد که انسان به طور فطری جذب اخبار و مسائلی می‌شود که، احساسات را درگیر کند. اما این فقط مردم نیستند که باید راه‌حل‌ها را بیاموزند. گاهی باید مشکل را از ریشه حل کرد. لحظه‌ای بدون توجه به گرایش‌های سیاسی‌تان به این جملات فکر کنید. بستر رسانه و فضای مجازی در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومی‌اش را به دشمن سپرده باشد؟ یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساخت‌های اطلاع‌رسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنش گذاشته باشد. این فضا «باید» سر و سامان یابد و مخاطب این باید کسی نیست جز دولت محترم که باید بیشترین بودجه و بهترین متخصصین را برای بهبود پیام‌رسان‌های بومی و پلتفرم‌ها اختصاص داده و استخدم نماید. این جنگ، دیگر جنگ با موشک نیست، جنگ در ذهن است!»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها