مرزنشینانی که از عدالت منطقه‌ای محروم‌اند/ وقتی که یک شغل به قیمت جان تمام می‌شود/ کولبرها مرگ را به دوش می‌کشند

کد خبر: 626919

ده بهمن ماه بود که مقامات محلی کُرد از قربانی شدن و جان دادن چهار کولبر در زیر آواری از برف در ارتفاعات روستایی در سردشت خبر دادند.

مرزنشینانی که از عدالت منطقه‌ای محروم‌اند/ وقتی که یک شغل به قیمت جان تمام می‌شود/ کولبرها مرگ را به دوش می‌کشند
کولبری
سرویس اجتماعی فردا؛ آیدین تبریزی: ده بهمن ماه بود که مقامات محلی کُرد از قربانی شدن و جان دادن چهار کولبر در زیر آواری از برف در ارتفاعات روستایی در سردشت خبر دادند. شبکه‌های اجتماعی بلافاصله تصاویر غم بار جوانان و میانسال‌های کرد را که در زیر انبوهی از برف مدفون شده بودند، دست به دست در گروه‌ها و کانال‌ها و سایت‌ها چرخاندند، درست در روزهایی که ایران درگیر پلاسکو و سیسل سیستان بود باز رخدادی دیگر توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد و باز هم سوالات و پرسش‌های بسیاری که افکار عمومی به دنبال آن‌ها می گشت.

مطابق با آمارهای متعددی که در رسانه‌ها منتشر شده بین ۱۰ تا ۲۰ هزار کولبر فقط در آذربایجان غربی با این حرفه پرحرف و حدیث امرار معاش می کنند، حرفه‌ای که بیش از هر چیز یادآور عنوان آن رُمان معروف است که "مرگ کسب و کار من است." شغلی که نمی توان در استانداردهای یک حرفه، نام یک شغل را بر آن گذاشت چون بیشتر از آن که تولید و لذتی در کار باشد، بازی با جان آدم هاست، بازی با جان برای ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان در روز. ضرب آهنگ مرگ کولبرها در شبکه‌های اجتماعی اما ضرب آهنگ انعکاس آنچه در کردستان برای کولبرها رخ داد در شبکه‌های اجتماعی تند بود و خیزاب همین ضرب آهنگ بود که به رسانه‌های رسمی رسید. هیوا ملانیا در توییتر این چنین نوشته است: ۲۷ سال قبل در سال ۶۸ تعدادی کولبر در منطقه "زن نگه ندول" روستای درماناوی سردشت گرفتار بهمن شدند و ۲۱ نفر از آنان فوت کردنند. اکنون فرزندان آن کولبرها بزرگ شده اند اما هیچ گاه یادشان نمی رود که کولبری یعنی مرگ مظلومانه، ما امروز در بهمن ماه ۹۵ تعدادی کولبر در منطقه "قه ردان" روستای بیوران سردشت گرفتار بهمن شدند و ۴ نفر از آنان فوت کردند. کاربری از عنوان "لقمه‌ای نان در میان برف و خون" سخن گفته و دیگری گفته است "کولبرها مرگ را به دوش می کشند." یکی نوشته است: "روزگاری سخت برای یک لقمه نان، این است سهم مردم کرد از وطن." کاربر دیگری نوشته است: "تاریخ برای کولبرها تکرار می شود بدون هیچ تغییری. تاریخ کولبرها همیشه به مرگ مظلومانه ختم می شود. " اما در بحبوحه این رخداد عده‌ای دیگر از کاربران فضای مجازی هم این سوال را طرح کردند که "چرا آن‌ها که به خاطر پلاسکو هر روز استعفا، استعفا می کنند امروز سرشان را در برف فرو کرده اند و کولبرهایی که زیر برف مدفون شدند و جان خود را از دست دادند نمی بینند و هیچ حرفی از استعفا نمی زنند." کاربر دیگری نوشت: "ما ایرانی‌ها همه مقصر هستیم، به خاطر این که برای کولبرها اشک تمساح می ریزیم اما وقتی قرار است کالایی بخریم به جای کالای ایرانی، کالای قاچاق می خریم و این اتفاق باعث می شود که همیشه کسب و کار قاچاق در این کشور رونق بگیرد و عده‌ای سوداگر و مافیا از کولبرها برای مقاصد خود سو استفاده کنند، به این ترتیب ما هم در مرگ این کولبرها به سهم خود نقشی داریم." پافشاری کردها بر مطالبه‌ای از مقام معظم رهبری بخشی از مطلباتی که به ویژه از زبان کردها در این رخداد تلخ بر آن تأکید شده بود، پافشاری بر روی عدالت منطقه‌ای به عنوان یکی از مطالبات مقام معظم رهبری بود. مقام معظم رهبری در بیانات آغاز سال ۹۳ در حرم رضوی می فرمایند: "اقتصاد مقاومتی، عدالت‌محور است؛ یعنی تنها به شاخصهای اقتصاد سرمایه‌داری ـ - مث - رشد ملّی، تولید ناخالص ملّی ـ اکتفا نمیکند؛ بحث اینها نیست که بگوییم رشد ملّی اینقدر زیاد شد، یا تولید ناخالص ملّی اینقدر زیاد شد که در شاخصهای جهانی و در اقتصاد سرمایه‌داری مشاهده میکنید. در حالی که تولید ناخالص ملّی یک کشوری خیلی هم بالا میرود، امّا کسانی هم در آن کشور از گرسنگی میمیرند! این را ما قبول نداریم." در واقع آنچه در بیان رهبر معظم انقلاب و دلسوزان به نظام و انقلاب برجسته شده تأکید بر عدالت منطقه‌ای است. این که فقط بخش هایی از جامعه توسعه پیدا کند و درآمد ناخالص ملی زیاد شود اما این درآمد صرفا متمرکز در یک سری مناطق باشد و اکثریت جامعه از منافع آن بی‌بهره بمانند این الگویی نیست که مدنظر بزرگان کشور باشد اما متاسفانه وابستگی اقتصاد و سیستم‌های بزنامه ریزی و مدیریت در کشور به تئوری‌ها و الگوهای غربی باعث شده که هنوز با عدالت منطقه‌ای فاصله بسیار داشته باشیم و گاه ما هم درگیر همان حاشیه هایی شویم که امروز اقتصاد سرمایه داری در بی‌توجهی به عدالت اجتماعی دچارش شده است. فضای اشتغال، غایب بزرگ نقاط مرزی اما پرسشی که این روزها بسیار در فضای رسانه‌ای کشور بازتاب دارد، این است که چرا وضعیت اشتغال در نقاط مرزی به ویژه استان‌های کردنشین به گونه‌ای است که امکان اشتغال را از مناطق این استان‌ها سلب کرده است؟ اگرچه استان‌های مرزی به ویژه آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه سال‌ها درگیر حاشیه ها و ترکش‌های جنگ بوده اند اما واقعیت ان است که امروز نزدیک به سه دهه از پایان جنگ و ویرانی‌های آن می گذرد و این انتظار وجود دارد که با استقرار ثبات و امنیت در مناطق مرزی به حجم سرمایه گزاری‌های اشتغال را در این استان ها افزوده شود اما مطبق با آمارهای ارائه شده هنوز کارخانه‌های بزرگ که بتوانند برای بخش زیادی از افراد بومی ایجاد اشتغال کنند وجود ندارد و کارخانه‌ها و کارگاه هایی که در این سال‌ها در کردستان و مناطق کردنشین ساخته شده عموما کارخانه‌ها و کارگاه‌های کوچک هستند بنابراین در این میان چاره‌ای جز مهاجرات یا قاچاق و کولبری برای اهالی مناطق کردنشین نمی ماند. اقتصاد ضعیف مرزها و سوء استفاده تجزیه طلب ها نکته مهم دیگری که لزوم توجه به اقتصاد استان‌های مرزی به ویژه سیستان و بلوچستا ن و استان‌های کردنشین را فوری تر می کند، این است که هرچقدر اقتصاد این استان‌ها ضعیف تر شود به فعالیت گروه‌های قوم گرا و تجزیه طلب افزوده خواهد شد یا دست کم آن ها از این فضا در جهت بهره برداری منویات خود استفاده خواهند کرد. استدلال آن‌ها هم این گونه است که برای حاکمیت ایران، استان‌های مرزی مهم نیستند که اگر این گونه نبود ما را هم به حساب می آوردند. رسانه‌های ما مرکزگرا هستند، چون ساخت سیاسی و اقتصادی ما تمرکزگراست

اما دکتر علی انتظاری، جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشکده علم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی درباره کارکرد ضعیف رسانه‌ها در پوشش خبری رخدادها در استان‌های مرزی می گوید: ساخت نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و برنامه ریزی ما تمرکزگراست و رسانه‌های ما هم قاعدتا متأثر از این ساخت هستند. این تمرکزگرایی هم از زمان قبل انقلاب در کشور وجود داشته و متأسفانه ما در این سال‌ها نتوانستیم از این نظام تمرکزگرا رهایی پیدا کنیم. شما نگاه کنید وقتی نظام سیاسی به گونه‌ای چیده می شود که تصمیمات در مرکز اتخاذ می شود و بودجه‌ها در مرکز تصویب و تخصیص داده می شود، بنابراین تورم در مرکز بیشتر از جاها دیگر خواهد بود رسانه هم بخشی از این فرایند کاری خواهد بود همچنان که در مناسبات اقتصادی و اجتماعی هم وضعیت این گونه است و سایه این تفکر در شئون مختلف می افتد.
شما نگاه کنید آیا نظام آکادمیک ما تمرکزگرا نیست؟ عملا وزارت علوم درباره دانشگاه‌ها تصمیم می گیرد و دانشگاه‌ها استقلالی از خود ندارند و این نسبت در استان‌ها در قبال مرکز وجود دارد. مرکز در رأس نظام تصمیم گیری است، مثلا می بینید که کتاب‌های درسی در مرکز برای همه نقاط کشور نوشته می شود بدون توجه به این که اقتضائات زندگی در یک استان مرزی نسبت به آنچه در مرکز می گذرد بسیار متفاوت است اما کتاب یکسانی برای همه نقاط کشور نوشته می شود، در حالی که در توسعه پایدار این طور نیست که مرکز برای نقاط پیرامونی تصمیم بگیرد در حالی که در جریان جزئیات آنچه در این نقاط می گذرد نیست. البته این که چرا وضعیت به این سمت رفته است باید در مولفه‌های اقتصادی دنبال کرد، از اقتصاد وابسته به نفت و اقتصاد تمرکزگرا و دولتی که به نوعی فرهنگ، مناسبات و نظام سیاسی و اجتماعی را هم تحت تأثیر قرار می دهد و آن‌ها را همگون و هم شکل خود می کند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها