آن شیخ اصحاب پزشکی ...آن عالَم طب را روشنایی

کد خبر: 156019

آن کار‌شناس پزشکی قانونی، آن جانشین باقری لنکرونی!!!، آن وکیل دوره چهارم و پنجم مجلس، آن از سایر اعضای کابینه نا‌متجانس!!!، آن عضو هیأت امنای بنیاد ملی نخبگان، آن ارباب وزارتخانة بهداشت و درمان، آنکه بود دیروز سر به زیر و امروز پر افاده، آن عضو هیأت مدیرة انجمنِ تنظیم خانواده...

آن شیخ اصحاب پزشکی ...آن عالَم طب را روشنایی
مطلب پیش روی شما نوزدهمین مطلب ستون ویژه " تذکرة الرجال " سایت فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب این دو عزیز به سراغ مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت رفته اند.
آن متخصص زنان، آن فرزند خلف زمان!!، آن شمع هنر مامایی!!، آن عالَم طب را روشنایی، آن فخر بانوان، آن صاحب تألیفات فراوان، آن دشمن هر حرف حساب!!!، آن نخستین وزیر زن پس از انقلاب!!، آن شیخ اصحاب پزشکی، آن همیشه پوشیده چادر مشکی!!!، آن کار‌شناس پزشکی قانونی، آن جانشین باقری لنکرونی!!!، آن وکیل دوره چهارم و پنجم مجلس، آن از سایر اعضای کابینه نا‌متجانس!!!، آن عضو هیأت امنای بنیاد ملی نخبگان، آن ارباب وزارتخانة بهداشت و درمان، آنکه بود دیروز سر به زیر و امروز پر افاده، آن عضو هیأت مدیرة انجمنِ تنظیم خانواده، آن عضو جمعیت زنان اصولگرا، آن‌‌ رها کنندة بیماران به کوه و صحرا، آن اسوه زنان در همة تواریخ، آن نام آور به تکذیب و بعد توبیخ، آن گویندة اسرار پنهانی اُمرا، آن به فکر وضع جسمانی فقرا، آن معالج افغانی و پاکی و سوری و هندی، مولاتنا مرضیهْ وحیدِ دستجردی!!
اهل تهران بود اما اصلیّتش اصفهانی بود و مادر تِرِزای ثانی بود و عاشق چرب زبانی بود.
نقل است روزی در شفاکده خویش از قلّت مراجعه بیمار به خواب قیلوله فرو رفته بود که ناگاه به نوای مطربی دوره گرد که این بیت با سوز دل می‌سرود به هوش آمد که می‌خواند:
بسا طبیب که درمان نیافت، درد فزود وزیر باید، مُلکِ هزار ساله چه سود؟!
پس این شعر به جان مولاتنا اثر کرد و درِ شفاکده‌اش را شش قفله کرد و پایش را در یک کفش فرو کرد که تا از خلعت طبابت به جبه وزارت اندر نیایم لختی نیاسایم که سعادت دنیا و آخرت در این دانم! پس فرمود: « زن نیستم اگر چنین نکنم !» پس چنین کرد!
نقل است یکی از مریدان که در انجمن تنظیم خانواده خدمت او کردی، وقتی او را بر مسند وزارت دید، بی‌تأمل و تفکر او را پرسید: «یا شیخ برای مشکل رزق و روزی مردم چه تدبیر کنید؟ که هدفمندی یارانه‌ها تأثیری عجب بر امور داشته است!!!!» از روی کیاست و به طریق بداهت فرمود: «باید که والدین فرزندان خود تناول کنند!!!! و این باعث خیر فراوان است. زیرا که اولاً والدین سیر گشته‌اند و مشکل رزق آنان بر طرف گردیده!! ثانیاً فرزندان دیگر گرسنه نگردند و از این حیث شاد و شنگول شوند!!!! ثالثاً جمعیت تنظیم گردد که خود دلیلی قاطع و برهانی دندان شکن است برای انجام آن!!!! مضافاً که آن یک میلیون تومانِ نوزادان، که قرار بود در طرح آتیة مهر از جیب دولت برود، ذخیره گردد!!!!»
آورده‌اند، میان زن و مرد هیچ تفاوت قایل نبود و زن بر مرد برتری ندادی!!! چنانکه فرموده بود: « بیش از ۹۵% تخلفات در کار، از سوی مردان است! در کار بویژه، امور اقتصادی، زنان، سالم کار می‌کنند و هر جا نیاز باشد، حضور می‌یابند! »
نقل است روزی بطری آبی خرید و جرعه‌ای از آن نوشید و مریدی را گفت: «یوخوده آب بیار بریزیم توش خیلی غلیظس!!» مرید تا این بشنید از خنده ترکید و به نگاهی معنادار او را بدید. مولانا دستجردی که به فراست از سوء ظن مرید به نسبش که به اصفهان می‌رسید آگاه گشت، فرمود: «ای خامِ نادان، این سخن به طریق خسّت شنیدی و ره به خطا بردی!!! لیک این سخن از آن سبب گفتم که نیترات آب تهران بالا‌تر از حد مجاز است و این برای دیگران زیادت خطر ندارد، امّا ما طاقت سختی نداریم!!!»
گویند برای فرزندان و نور دیدگانش هر چند سالی که اسمارتیز می‌خرید، بر پشت آن مرقوم می‌کرد: «هر ۸ ساعت یکی» برخی این از کرامات او دانسته‌اند و برخی از قرامات کارش!! الله اعلم!!
نقل است روزی مریدی ضربتی خورد و حالش به وخامت گذارد. چون به دارالشفای مولانا پا نهاد مریدانِ شیخ دستجردی، او را گفتند که: «از پذیرش تو معذوریم لیک اگر جان به جان آفرین تسلیم کنی، برایت گواهینامه فوت صادر کنیم! تا حالش ببری!!!!» پس مرید ماندن مصلحت ندید و به سرعت به سوی بیمارستان خصوصی دوید!!!»
پس چون سنوات گذشته، ابتدا تکذیب کرد و، سپس فرمود: «این توطئه‌ای است برای آنکه به وزارت بهداشت و نظام سلامت کشور و... ضربه وارد کنند!» بعد دستور تشکیل هیأت پیگیری داد خود با دوربین برنامه ۳۰: ۲۰ به عیادت وی برفت. برغم اینکه از پیش عنوان شده بود هیچ گونه تصویر برداری حضور نداشته باشد، مولاتنا دستجردی تصویر برداران را با پنهان کردن در زیر چادر خود، به درون خانه برد. سپس تصاویر عیادت به رسانه ملی داد و از اینکه خود در رسانه ملی دید به خود بالید و پس از یافتن خاطیان به طرفت العینی از سر تقصیرات جملگی آنان درگذشت، که بسیار با گذشت بود!!!
پ. خالتور
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها