بازیگر«چمران»:برای این نقش فراخوانده شدم

کد خبر: 443937

پیام دهکردی بازیگر نقش شهید چمران در تئاتر «تکه‌های سنگین سرب» گفت: سعی نکردم مثل شهید چمران باشم بلکه سعی کردم در ایفای این نقش ترکیبی از چمران حقیقی و خوانش شخصی‌ام از شخصیت چمران را به روی صحنه برم.

فارس: پیام دهکردی بازیگر با سابقه سینما و تئاتر است که تاکنون در نقش‌های متفاوتی ظاهر شده است. وی در تازه‌ترین فعالیت حرفه‌ای خود با بازی در نقش شهید مصطفی چمران در نمایش «تکه‌های سنگین سرب» سعی کرده تا چهره‌ای متفاوت از این قهرمان روزهای سخت دفاع مقدس به نمایش بگذارد.

به همین بهانه در پشت صحنه اجرای نمایش «تکه‌های سنگین سرب» به سراغ او رفتیم تا باهم در مورد بازی در نقش شهید چمران و حس و حالش از حضور در این کار صحبت کنیم.

*حس کردم برای بازی در نقش چمران فراخوانده شدم

_ چه شد که تصمیم گرفتیم نقش شهید چمران را در این نمایش ایفا کنید؟

در ابتدا باید بگویم که در تمامی این سال‌ها از بازی در نقش‌هایی که جنبه معاصر دارند و یا اساسا شخصیت‌های تاریخی پرهیز می‌کردم. چون حرکت به سمت این نقش‌ها در واقع حرکت روی یک تار موی بسیار نازک است و در این شرایط بازیگر همواره در معرض سقوط قرار دارد.

اما ماجرای پذیرفتن این نقش برای من کمی متفاوت بود. در ابتدا آقای ایوب آقاخانی کارگردان این نمایش یک نامه برای من نوشت و گفت که برای بازی در نقش چمران فقط من را در نظر دارد. ولی من این پیشنهاد را رد کردم. هرچند که با مطالعه نمایشنامه از آن خوشم آمد ولی بازهم از قبول این مسئولیت امتنا کردم تا در نهایت بعد از چند بار صحبت با آقای آقاخانی، در درونم احساس کردم برای این نقش فراخوانده شدم و باید در این نقش بازی کنم.

*چمران را دوباره شناختم و برای این نقش 10 کیلو وزن کم کردم!

_قبل از آن که در این نقش حاضر شوید، تا چه حد با شخصیت شهید چمران آشنا بودید؟ و نگاهتان به بازی در این نقش چگونه بود؟

من پیش از حضور در این نقش، شهید چمران را می‌شناختم و با شخصیت او غریبه نبودم و در کنار آن هم می‌دانستم که حضور در این اثر یک کار متفاوت است که باید آن را با عمق جان پذیرفت و آن را لمس کرد.

درواقع در ایفای این‌گونه نقش‌ها، بازیگری به مفهوم نمایشگری جوابگو نیست و نمی‌توان صرفا با استفاده از چند تکنیک بازیگری از پس این نوع از نقش‌ها برآمد. به همین خاطر سعی کردم بار دیگر در مورد شخصیت چمران تحقیق کنم. برای این کار به موزه شهدا رفتم و تصاویر بسیاری از چمران را دیدم و سخنرانی‌های او را چند بار گوش دادم. علاوه بر آن عکس‌های چمران را دیدم و سعی کردم تا آنجا که می‌توانم به لحاظ ظاهری شبیه او شوم که اولین کار در این راستا کاهش 10 کیلویی وزنم بود تا علاوه بر صورت، ظاهر بدنیم نیز شبیه به شهید چمران شود.

*چمران من، آمیزه‌ای از شخصیت پیام دهکردی و مصطفی چمران است

- با توجه به حال و هوای داستان این نمایش به نظر می‌رسد که سعی شده به جنبه‌های متفاوتی از شخصیت شهید چمران پرداخته شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

واقعیت آن است که وقتی زندگینامه فردی چون چمران را می خوانیم، متوجه می‌شویم که او 49 سال زندگی کرده است ولی در همین سن و سال محدود آنقدر زندگی پرباری داشته که انسان با مقایسه زندگی خود با او شرمنده می‌شود. انسانی که بهترین شرایط زندگی را به لحاظ مالی و امکانات در آمریکا داشته است ولی همه را رها می‌کند و به لبنان می‌رود تا سرپرست یک یتیم‌خانه باشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به کشورش می‌آید و با شروع جنگ تحمیلی در صف اول جنگ قرار می‌گیرد و حتی زمانی که مجروح می‌شود، حاضر نیست که برتخت بیماری بخوابد که مبادا روحیه سربازان ایرانی با دیدن او در این حالت افت کند.

وجود همه این ویژگی‌ها در کنار طبع لطیف و شاعرانه او برایم بسیار جذاب بود. البته زاویه‌ای که در این نمایش برای پرداختن به شخصیت چمران انتخاب شده است، یک سویه مرسوم و شناخته شده که همه از چمران سراغ دارند، نیست. درواقع آن چیزی که در گام نخست حضور در این کار برای من اهمیت دارد، فقط شخصیت چمران است و به هیچ عنوان قصد بازآفرینی شخصیت چمران را نداشتم بلکه دوست دارم در نقش‌های مختلف خوانش خودم را نیز از آن شخصیت داشته باشم. گویی که در این نمایش یک چمران متفاوت وجود دارد، مثل «پیام چمران» و یا «مصطفی دهکردی» که آمیزه‌ای از هردو شخصیت است.

* به مقایسه شدن با چمران فیلم «چ» فکر نمی‌کنم

-از اینکه بازی شما در نقش شهید چمران با بازی فریبرز عرب‌نیا در فیلم سینمایی «چ» مقایسه شوید، نترسیدید؟ نسبت خودتان را به آن چمران چه می دانید؟

متاسفانه من آن فیلم را ندیدم ولی توصیفاتی در مورد آن شنیده ام. ولی به شخصه به این موضوع فکر نمی‌کنم هرچند که در به هرحال این مقایسه صورت می‌گیرد ولی بنظرم این مقایسه به طورکلی درست نیست. چون آن چمران در سینما بوده است و این یکی در تئاتر که هرکدام ساختار متفاوتی دارد. به نظر من بهترین مقایسه این است که ببینیم هدف از ساخت هرکدام از این آثار چیست و آن چیزی که آماده نمایش شده است تا چه میزان به هدف اصلی خود نزدیک شده است.

*محدود کردن شخصیت چمران به یک حزب و گروه، بی‌وفایی به اوست

-در ارتباط با شخصیت شهید چمران نگاه‌های متفاوتی وجود دارد و در طی چند سال گذشته گروه‌های مختلف سعی کردند تنها به بخشی از روحیات و شخصیت او توجه کنند. شما برای رهایی از این نوع نگاه چه کردید؟

چمرانی که در ذهن من است. چمران کل ایران است، در حالی که بسیاری می‌خواهند او را میان دسته‌های مختلف تفکیک کنند و هرکسی می‌خواهد این شخصیت را برای خود مصادره کند. ولی من ایمان دارم که اگر این شهید را از خاک بیرون آید و از او بپرسید که تو برای چه جنگیدی؟ مطمئن باشید هیچگاه نخواهد گفت که من برای وارد شدن به فلان حزب این کار را کردم! بلکه او با اعتقادی بی‌مانند احساس کرده است که وظیفه‌اش است که برای دفاع از مال و جان و ناموس کشورش وارد میدان شود. پس من به عنوان یک هنرمند اگر شخصیت چمران را به دایره‌ای کوچک محدود کنم، نسبت به او بی وفایی کردم. اما این توفیقی است که نصیب من شده تا بتوانم با انصاف در مسیری که فکر می‌کنم راه چمران است، حرکت کنم.

*چهره‌های دفاع مقدس را دور از دسترس نشان ندهیم/ چمران پا در زمین و سر در آسمان داشت

-یکی از شاخصه‌های چمرانی که به روی صحنه ‌آورده‌اید آن است که سعی شده تا سیمایی زمینی از شهید چمران نشان دهد تا مخاطب نسل امروز بتواند با این شخصیت ارتباط بگیرد. شما برای حضور در این نقش تا چه اندازه به مخاطبی که چمران را نمی شناسد فکر کرده‌اید؟

من همواره به اصل یک معتقد بودم و آن این است که پیام دهکردی فرزند زمانه خود است و این موضع در نظر من به این معناست که من چمران را چگونه می‌بینم. در واقع چمران از نظر من کسی است که پا در زمین و سر در آسمان دارد. به همین خاطر نباید او را به شکل موجودی فرازمینی و غیر قابل دسترس برای مردم به ویژه نسل جوان نشان داد.

البته این موضوع نه تنها در مورد شهید چمران بلکه در مورد دیگر چهره‌های شاخص دوران دفاع مقدس نیز به همین صورت است و باید از فضایی که می‌خواهد این چهره‌ها را قدیسه و دور از دسترس نشان دهد، دوری کرد چرا که به اعتقاد من یکی از بزرگترین سرمایه‌هایی که در دوران چنگ تحمیلی نصیب ما شد، معرفی نمونه‌های کثیری از انسان‌هایی با روحیه مشابه چمران است.

*خاطره‌ شنیدنی اسیر دوران دفاع مقدس از زبان دهکردی

-برای این موضوع مصداقی را هم در نظر دارید که برای ما بیان کنید؟

بله. شما اگر نگاهی به نامه‌های اسرا بیندازید، خواهید دید که آن‌ها چه روحیه‌ای داشتند. یکی از دوستان بنده که در دوران جنگ اسیر شده بود، برایم تعریف می‌کرد که در دوران اسارت یک بار نزدیک سال تحویل که رسید می‌خواستیم در آسایشگاه سفره هفت سین بیندازیم ولی ماهی نداشتیم. هر چقدر نیز تلاش کردیم نتواسنتیم یک ماهی جور کنیم. یک روز رو کردم به آسمان و گفتم خدایا من از تو هیچ چیزی نمی‌خواهم، نه می خواهم آزاد شوم و نه می‌خواهم جنگ تمام شود، فقط برای سفره هفت سین عیدم از تو یک ماهی قرمز می‌خواهم.

آن روز گذشت و من که مسئول آوردن آب به آسایشگاه ها بودم، زمانی که برای خالی کردن تانکرهای آب رفتم، بعد از چند دقیقه دیدم که یک ماهی به درون سطل آب افتاد و من مبهوت این اتفاق بود و بعد از آن ساعت‌ها به خاطر لطف خدا گریه می کردم.

نوع منش و نگاه این گونه از افراد برای بسیاری از ما دور از دسترس جلوه داده شده است و طبیعتا نسل جدید نیز نسبت به این افراد بیگانه هستند. اما این کار باعث می‌شود که بین نسل جوان و آن افراد فاصله بیفتد در حالی که دیگران هرروز برای نسل جوان ما برنامه ریزی می‌کنند و ما به جای آن که به دنبال معرفی الگوی درست به او آن‌ها باشیم، می‌گوییم چرا به سراغ دیگران رفته‌اند؟!

* فضای فعلی سینما و تئاتر ما غبار آلود است/ در حوزه تئاتر دچار یک غفلت عمومی هستیم

-به نظر شما چرا کارگردانان کاربلد و حرفه‌ای کمتر به سراغ تولید آثاری با رویکرد دفاع مقدس و مسائل ارزشی می‌آیند؟

به نظر من فضای فعلی سینما و تئاتر ما غبار آلود است. وقتی هر حرف و یا رفتار ما به هزاران شکل مختلف تعبیر ‌شود که باعث بهت و حیرت خود ما نیز می‌شود، خروجی آن وضعیت فعلی می‌شود که هیچ کارگردانی جرات نمی‌کند وارد این فضا شود.

هیچ کس نمی تواند که در یک جهان غیر منطقی به جواب های منطقی برسد. به همین دلیل است که من سال‌هاست که می‌گویم همه ما در یک گناه دسته جمعی سهیم هستیم! چون هیچ چشم انداز و برنامه ریزی مشخصی برای هیچ‌یک از ما وجود ندارد.

باور کنید این اشتباه بزرگی است که ما امروز بخواهیم فقط از هنرمندان تئاتر در این زمینه سوال کنیم و یا فقط بخواهیم از مسئولین برای انجام کاری در این زمینه متوقع باشیم؛ بلکه به نظرم ما در حوزه تئاتر دچار یک غفلت عمومی هستیم که خروجی آن وضعیت فعلی تئاتر ما شده است. هیچوقت تئاتر به عنوان یک امر ضروری در کشور ما تلقی نشده است. پس اگر کارگردانان ما به سمت این فضا نمی روند به خاطر این است که برخی از آنان می‌ترسند با پرداختن به چنین موضوعاتی بخشی از جامعه بگویند که چرا به سراغ این سوژه رفته اید و یا از سوی گروهی دیگر از جامعه مورد بی‌توجهی قرار بگیرد.

*ترجیح می‌دهم بیشتر به تدریس و مطالعه بپردازم

-مدتی است که در سینما و تلویزیون کم کار شده‌اید. آیا این اتفاق دلیل خاصی دارد؟

چند وقتی است که ترجیح می‌دهم بیشتر زمانم را به تدریس و مطالعه و پژوهش بپردازم و احساس می‌کنم که کار در این عرصه‌ها می‌تواند اثرگذار باشد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها