یادی از سیمرغ و سی امین سالگرد انقلاب اسلامی

کد خبر: 186123

دکتر حجت الله ایوبی در وب سایت خود نوشت:

یادی از سیمرغ و سی امین سالگرد انقلاب اسلامی

معاونت اموراجتماعی و شوراهای وزارت کشور در عمل نشان داده بود که فرهنگ بهترین راه مقابله با آسیبهای اجتماعی است. هنر و فرهنگ پایش به میدان فاطمی باز می شد. بتون و سیمان و نرده های آهنی در برابر بزرگی و شکوهِ رنگ وفرم و خط و نقاشی سرتعظیم فرود می آورد. از تالار بزرگ کشور نغمه های دلتنگی نی و آوای دلنشین تار و سه تارو کمانچه به گوش می رسید.

مجید درخشانی در طبقه همکف سازهایش را کوک می کرد. لطفی با گوشه چشمش گروه شیدایش را رهبری می کرد. حسین مسافر با گروهش برای روز تولد بانوی دوعالم تمرین می کردند. نادر رجب پور و سعید داخ در سیاسی ترین وزارتخانه کشور، عظمت صحنه های عاشورا را در نمایش غزل کفر نشان می دادند. استاد شهرام ناظری، مختادآباد و حسام الدین سراج و جلیل عندلیبی رهسپار شهرستان خوی بودند تا نشان دهند که مقبره شمس تبریزی در ایران است. استاد شجریان و همایونش در راه وزارت کشور بودند تا به طبقه شانزدهم بیایند و با معاون اجتماعی وزیرکشور برای اجرای برنامه هایشان در تالارکشور گفت و گو کنند. سید رضا میرکریمی و پرویز پرستویی از بیش از پنجاه شخصیت برجسته سینمای کشور برای شرکت در جشنواره شمس تبریزی ثبت نام کرده بودند. چارتر تهران ارومیه پر بود از شخصیتهای علمی و فرهنگی و هنری کشور. مهدی سعیدی پوسترهای جشنواره سراسری بانوی ایرانی را اتود می زد. مدیرکل شوراها برای برگزازی جشن روز شوراها با گرافیستها، نقاشان و کارگردان تئاتر پیوسته در تماس بود. استاد محمدعلی موحد برای رونمایی از کتاب باغ سبزش آماده می شد.

معاونت اجتماعی وزرات کشور به معاونت اجتماعی و فرهنگی تغییر نام داده بود. هنر بر بتون پیروز شد. آهن و فولاد و گیتهای ایست و بازرسی با احترام به فرهنگ و هنرسلام می کرد. میدان فاطمی گرم و پر از شور و نشاط می شد. طبقه شانزدهم آرام و قرار نداشت. وزیرپورمحمدی خرسند بود و طبقه شانزدهم را در برابر نگاههای پر تردید طبقه های هفدهم و هیجدم مراقبت می کرد. اسفند سال 1386 سخن از سال پیش رو و سی امین سالگرد انقلاب اسلامی بود. در یکی از جلسه های شورای معاونین از برنامه های سال بیست ونهم برنا برنامه های دهه گذشته سخن رفت. وزیر از سال آینده و سی امین سالگرد انقلاب سخن می گفت. گفته شدکه سی امین سال می تواند متفاوت باشد. همه نگاهها به معاونت اجتماعی و فرهنگی بود. پیش نویسی آماده شد. فرهنگ و هنر در دستور کار چند جلسه شورای معاونان قرارگرفت. سی سالگی ناخودآگاه سی مرغ را به ذهنها می آورد. پنجره های اتاق کارم اتفاقا درست روبروی قله های دماوند بود. از آشیانه سیمرغ تا خیابان فاطمی راهی نیست. سیمرغ پرهایش را می گشود. از آشیانه اش تا میدان فاطمی کمتر از یک چشم به هم زدن است. میدان فاطمی آب و جارو می شد. خیابان پاستور به سرعت همراه شد. حکم رئیس جمهور دکتر احمدی نژاد معاونت اجتماعی را فرهنگیِ فرهنگی کرد. سیمرغ بر فراز آسمان ایران پرمی گشود. رسما از سوی رئیس جمهور رئیس ستاد سیمرغ شدم. همه جا از سیمرغ سخن می رفت. سیمرغ انقلاب اسلامی بر بام ساختمان بلند و بیست طبقه وزارت کشور آشیان کرد. از پنجره های دفتر گویی می شد قله های بلند و با شکوه دماوند را در آغوش کشید.

وزارت کشور طوفانی شد. در کمتر از پنج ماه چهار وزیر و با هر آمد وشدی بنای دژگونه فاطمی می لرزید. ستاد سیمرغ باید از وزارت کشور کوچ می کرد. باکی نبود چون ستاد سیمرغ در دو اتاق ستاد دهه فجر جا می شد. بیش از 1500ستاد کوچک و بزرگ به نام سیمرغ در سراسر کشور تشکیل شد. چهارپنج نفر نیروی کوچ داده شده از وزارت کشور یک اتاق و یک خط تلفن همه برج وبارو ودم دستگاه ستاد سیمرغ بود. در جلسه هیئت دولت از دهها برنامه ستاد دفاع کردیم. سکوت و رضایت و دستور همکاری رئیس جمهور راهگشا شد. نمایندگان وزارتخانه های مختلف گوششان از این حرفها پر بود. در نشستهای دوره ای نگاهها پرتردید بود. از سیمرغ شنیدند و پری که هرگاه آتش بگیرد همه راههای بسته را باز می کند و کوهها را می شکافد و صخره ها را در می نوردد.

برنامه ها به سرعت کلید خورد. شمارمان اندک ولی عزمها جزم بود. ارکستر سمفونیک تهران سمفونی انقلاب را تمرین می کرد. چوبکهای رهبر جوان ارکستر جمعی از اعضای ارکستر صدا وسیما را به سی سال پیش می برد تا الله الله الله را نجوا کنند. ازدانشگاه تهران تا خیابان آزادی باید به حال و هوای 1357 بر می گشت.همه دیوارهای بلند این خیابان دراز و پرحادثه رزو شده بود. مشت های گره کرده، جمعیتی یک دل و یک پارچه. یک رنگی و صفا به تهران بازمی گشت. زیباترین عکسها بنر می شد و بنرها بر سینه دیوارها می نشست. می شد یکبار دیگر در سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شور و حماسه و یکرنگی سی سال پیش را در جای جای خیابان پهن و طولانی انقلاب تا آزادی احساس کرد.

محمود کلاری از مجموعه ای زیبا از عکسهایش رونمایی می کرد. کتاب میدان انقلابش زیرچاپ بود. سیدرضا میرکرمی و یارانش سی سال کارنامه درخشان انقلاب اسلامی را در مجموعه ای زیبا به نام «سی سال سی نما» زیرنویس می کردند. همه همدل و همراه بودند. جلسات دانشگاه تهران به خوبی می گذشت. همایش بزرگ کارنامه انقلاب اسلامی برای اجرا هیچ چیز کم نداشت. نمادهای انقلاب اسلامی در سراسر کشور شناسیی می شد. از بین کارچندین گرافیست کارِ مهدی سعیدی انتخاب شد. سیمرغش پرشورتر از بقیه بود. از زمین برخاسته و در حال اوج گرفتن است. سینه ای ستبر دارد و رویش به آسمان است. بنرها و پوسترها، نشانها و تندیسها و به سرعت برق ساخته شد. ایران در تسخیر سیمرغ انقلاب اسلامی بود. حسام الدین سراج، مختاباد و دهها نوازنده دیگر و خواننده دیگر گلوهایشان را صاف و سازهایشان را کوک میکردند. ساخت و ساز ماکت هواپیمای ایرفرانس در جاده کرج روبه پایان بود. اگر تحریمها نبود با خرید یک موتو می توانست حتا پرواز کند. همه دستگاهها و وزارتخانه ها باید سی سال تلاش شان را در مصلی تهران به نمایش می گذاشتند. وزاردفاع و وزارت علوم و فناوری با انگیزه تر از بقیه بودند. آنها با همه توان حتی با ماهواره امیدشان می آمدند. مکانهای نمادین سراسر کشور شناسایی شد. قرار شد پلاک سیمرغ با شرح حادثه در همه این مکانها نصب شود. مجسمه سنگی و چند تنی جلوس کارش روتوش می شد تا در بهشت زهرا در آن مکان تاریخی بنشیند و عظمت آن سخنرانی تاریخی را ماندگار کند. نماد ورود امام خمینی در فرودگاه در حال نصب بود. برنامه ها به سرعت نهایی می شد. تالار کشور ده شب تاریخی را در پیش داشت. برنامه های هر شب قرار بود زنده از شبکه سوم پخش شود. کتابخانه ملی آماده شبی به یادماندنی بود تا از همه خارجیهایی که سی سال برای فرهنگ اسلام و ایران کوشیده اند تقدیر نماید. تالار کشور هرشب یک برنامه داشت. شبی برای تجلیل از خادمان انقلاب اسلامی. شبی دیگر برای سی ساله های انقلاب . شبی برای خانواده های شهدا. خلاصه هر شب دراین تالار غوغایی بود. سمفونی انقلاب و سمفونی عاشورا در راه بود. سرود ایران با چندین خواننده در حال نهایی شدن بود. با کمک سازمان ثبت و احوال کشور همه کسانی که در ده روز انقلاب سی ساله می شدند شناسایی شدند. نشانی همه یک بار چک شد. لوح تقدیر رئیس جمهور برای همه استانها ارسال شد. در همه استانها هر شب با برنامه ای زنده جشن تولد بود. در تهران همه با پیامک همه دعوت به برنامه های ده شب تالار کشور می شدند. جوانها با ارائه شناسنامه یا کارت ملی هدایای تولد و لوح سپاس می گرفتند. اما در عرصه تجسمی همه نسلها فراخوان شدند. دانش آموازن تهرانی طولانی ترین نقاشی جهان را می آفریدند. سی هزار دانش آموز تهرانی زیر نظر آموزگارهیشان برداشتشان را از انقلاب اسلامی اتود می زدند. این نقاشیها آذین بخش پانزده کیلومتر مسیر راهپیمایی ازانقلاب تا آزادی و برعکس می شد. برای همه کودکان که کنار نقاشیهایشان می ایستادند تی شرت و کلاه سیمرغ تدارک شده بود. داربستهای دورتادور موزه هنرهای معاصر در حال نصب بود. دهها هنرجو و استاد برداشت نسل دوم و اول از انقلاب اسلامی را به صورت زنده به نمایش می گذاشتند. ایران یکپارچه نور و رنگ و ساز و سوز بود. در جوشش رنگها اما یک رنگی موج می زد. سازها و آوازها در اوج چند صدایی یک صدا بودند. بوی خمینی می آمد و انقلاب اسلامی. میدان انقلاب و خیابان و آزادی عطر یکپارچی سال 1357 را می داد. مهربانی موج میزد. سیمرغ انقلاب اسلامی شهر به شهر و روستا به روستا پرواز می کرد. از به هم خوردن بالهایش نسیم وحدت و یکدلی می وزید. غبارها را می شست دلها را صیقل می داد.

دوازدهم بهمن پس از سخنرانی نماز جمعه وافتتاح نمایشگاه عکسی که از نرده های دانشگاه تهران آغاز می شد و به خیابان آزادی می انجامید برنامه های سی امین سالگرد انقلاب اسلامی آغاز شد. هوایپمای ایرفرانس در سالن ورودی ترمینال شماره دو لحظه های ورود را به زیبایی تصویر می کرد. آرش امینی و گروهش پای پله ها در حضور صدها خبرنگار داخلی و خارجی سرود انقلاب می خواندند. درست در لحظه ورود امام در سال 57 بلندگوهای فرودگاه نشستن هوایپمای امام خمینی را اعلام می کردند. به محض ورود ارکستر سمفونیک بوی گلِ سوسن و یاسمن را اجرا کرد. واقعا بوی گلِ سوسن و یاسمن می آمد. شور شوق و احساس را در همه چهره ها می شد. تصویری که آن روز به همه دنیا مخابره شد واقعا زیبا بود. سی امین سال انقلاب 29+ 1 نبود. بوی گلِ سوسن و یاسمن می آمد. رنگ و یک رنگی موج می زد. تصویرها زیبا بود. بوی فرهنگ و هنر می آمد. سی ساله ها در انتظار جشن تولد شان بودند. نماد ورود رونمایی می شد. نماد سنگی و چند تنی جلوس در بهشت زهرا نصب شده بود. دوربینها تلویزیون هم به وجد آمده بودند. همه جا سخن از ستاد سیمرغ بود. ستاد سیمرغ یک اتاق و چهار نفر نیرو داشت. از وزارت کشور کوچانده شده بودند. همه ایران آشیانه سیمرغ شده بود. هزار و پانصد ستاد سیمرغ در سراسر کشور برنامه اجرا می کرد. برنامه ها بی کم و کاست در حال اجرا بودند. یکی از برنامه های سنتی و هرسال دهه فجر افتتاح طرح عمرانی بوسیله رئیس جمهور است. اما در سی امین سالگرد باید طرحی نو در می افکندیم. هیچ کس باور نمی کرد که در برنامه ای زنده و سراسری بتوان سی استاندار را در هوای سرد زمستان پای پروژه ها در انتظار تماس زنده با رئیس جمهور نگه داشت. روز ملی سی در سی باید 900 طرح ملی افتتاح می شد.تلویزیون جمهوری اسلامی برای اولین بار چنین ماجراجویی را می آزمود. سالن همایش ها پر از جمعیت بود. رئیس جمهور در برابر اکران بزرگ روبرویش سی استان و چشمهای نگران استاندارن را از تهران می دید. همه چیز به خوبی برگزار شد. در برابر چشم هفتاد میلیون ایرانی طرحهای عمرانی دهه فجر یکی یکی با دستور رئیس جمهور کلید می خورد. ده روز پرشور به آرامی سپری می شد. فرصت حضور و افتتاح در همه برنامه ها نبود. نقاشی کودکان تهران آماده می شد. جرثقیلها سیمهای بوکسرها را بر نرده های خیابان آزادی تا انقلاب نصب می کردند. کامیونهای نقاشی در راه بود. شب بیست دوم بهمن هیچ کس نخوابید. گروه گروه دانش آموزان بانقاشیهایشان و جایگاهی که برای هرمدرسه از پیش تعیین شده بود پای نقاشیهایشان ایستاده بودند. کلاه و تی شرت سیمرغ اسم رمز آنها بود. راهپیمایی 22 بهمن پر از رنگ بود. در اوج رنگها یک رنگی موج می زد. آنچه می آید گزارش بسیار کوتاه از چند برنامه اجرا شده در تهران است. گزارش از یک دنیا همدلی و یکی بودن و شور و غوغا. گزارشی از سفری تاریخی به سی سال گذشته .

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها