سریال، عصاره بازیگر را مي‌كِشد

کد خبر: 363072

سرویس فرهنگی « فردا »: عليرضا كمالي نژاد جزو بازيگران پركار سينما و تلويزيون در اين سال ها بوده و نقطه عطف فعاليت حرفه اي او در بازيگري اين است كه اين شانس را داشته تا ژانرهاي متفاوت را در قالب هاي مختلف تجربه كند. در كارنامه او از سريال «شوق پرواز» ديده ميشود تا «نردبام آسمان»؛ شايد حضور او را در «نرگس» سيروس مقدم به خاطر نياوريد، اما بد نيست بدانيد كه او اولين بار با بازي در نقش شمايل حضرت علي اكبر (ع) در سريال «امام حسين (ع)» شهريار بحراني توانست با سرعت بيشتري به ايده آلش برسد. با اين حال آن سريال نيمه كاره ماند تا او با سينمايي «جنگ كودكانه» (ابوالقاسم طالبي) جدي تر ديده شود. «راز ققنوس»، «گل بارون زده» و «قلب يخي» مجموعه هايي است كه بازيگر فيلم هاي «دست هاي خالي»، «ملك سليمان»، «سفر»، «پايان راه»، «آخرين برگشتي» و... در كارنامه خود دارد. او پس از «ميلياردر» عليرضا اميني دوباره در پروژه اي با تهيه کنندگي رامين عباسي زاده، سريال «انقلاب زيبا» را به كارگرداني بهرنگ توفيقي كار كرده تا مهمان يك فنجان چاي بانی فیلم شود و از حامد بگويد:

********

* كماكان مشغول كار هستيد با «انقلاب زيبا»؟ - روزهاي آخر تصويربرداري سريال «انقلاب زيبا» را پشت سر مي گذاريم و فكر نكنم بيش از يكي دو روز كار داشته باشم.

*و گروه تا كي ادامه ميدهند؟ - بايد بخشي مربوط به فلاش بك را بگيرند و فكر كنم حداكثر يك هفته ديگر كارشان به پايان برسد.

*و برنامه بعدي تو چه خواهد بود؟ - يك فيلم سينمايي قرار است كار كنم.

*«هاري»؟ - بله دقيقاً، كار امير احمد انصاري است. در آن فيلم با ميلاد كي مرام و جمشيد هاشم پور و... همبازي هستم.

*از نقشي كه در آنجا بازي مي كني هم صحبت كن. - (مكث ميكند) اگر بخواهم از نقش در آن فيلم بگويم كل ماجرا لو مي رود. همين را بدانيد كه يكي از نقش هاي اصلي آن فيلم هستم.

*بعد از يكي دو تجربه موفق در سينما پيش بيني مي شد مثل خيلي ها كه شايد مسير اشتباهي را هم طي كردند، سينمايي تر شوي تا حضور مستمر در تلويزيون داشته باشي. - ببين من نه سينمايي تر شدم و نه تلويزيوني تر، من معتقدم در تلويزيون به خاطر حجم وسيع مخاطبش نبايد به تكرار برسي، چون اصولاً سريال عصاره بازيگر را مي كشد. در حالي كه در سينما تو در 100 دقيقه و گاهي 90 دقيقه قصه اي را كار مي كني و تمام. نمي گويم آسان تر است، ولي قطعاً موجزتر است. شما در تلويزيون بايد 1200 دقيقه مخاطبت را درگير قصه كني. پس اگر بخواهي پشت سر هم سريال كار كني و اين 1200 دقيقه ها تكرار شود، فكر كنم خود تو هم به تكرار برسي. پس چه خوب است اين تعادل را حفظ كني و هر وقت مي آيي با دست پر بيايي و حرفي براي گفتن داشته باشي. مثلاً من فكر مي كنم الان كه «انقلاب زيبا» در حال پخش است، خيلي خوب نيست كه 20 روز ديگر شبكه دو يك سريال ديگر از من پخش كند. من اين را واقعاًيك نشان از موفقيت نمي دانم.

*در واقع با مراقبت از زماني كه روي آنتن بودي، روي پيشنهادهاي تلويزيوني ات فكر مي كني ؟ - بله، چون بايد بكر بودنت را داشته باشي تا براي مخاطب تازه بماني و دم دستي نباشي. به هرحال بازيگر نياز دارد در طول دوران فعاليتش گاهي برود مطالعه و كشف و شهود كند، ياد بگيرد، بپرسد و به اندوخته هاي خودش در اين حرفه اضافه كند. پشت سرهم كار كردن در تلويزيون حتي سينما (البته كمتر از تلويزيون) به نظرم نه خيلي درست است و نه به نفع بازيگر. به هرحال تلويزيون يك سري چهارچوب هايي دارد و همين باعث ميشود موضوعات يك مقدار به هم نزديك شوند؛ پس بازيگر بايد مراقب باشد در چرخه تكرارها قرار نگيرد. ضمن اينكه وقتي كه تو مجال فكر كردن داشته باشي، قطعاً روي نتيجه كار بعدي ات تأثيرگذار خواهد بود. شايد با ديدن يك كار در جايي حس كني فلان عضله صورتت در كلوزآپ ها نه تنها كمك حالت نيست، بلكه در انتقال حس تأثير منفي مي گذارد، پس بايد وقتي به خودت بدهي تا آن ايراد را برطرف كني. همين توجه و ريزبيني ها باعث ميشود پخته تر شوي و دانسته تر و آگاه تر جلوي دوربين بروي...

*و بعد از سريال «ميلياردر» شرايط مهيا شد تا دومين تجربه را هم با دفتر رامين عباسي زاده پشت سر بگذاري؟ - آقاي عباسي زاده ابتدا با من تماس گرفتند و گفتند دست به گريم صورتت نزن بيا دفتر براي كاري صحبت كنيم. رفتم با بهرنگ توفيقي گپ و گفت داشتيم و اين گفت و گو چند جلسه ادامه داشت. هنوز به قطعيت نرسيده بوديم. در واقع نه آنها به قطعيت كامل رسيده بودند كه مرا انتخاب كنند و نه من Ok نهايي داده بودم.

*مسئله چه بود كه بر سر آن، هم تو هم آنها دو به شك بوديد؟ - ما چند قسمت فيلمنامه را بيشتر آماده نداشتيم. بحث سر اين بود كه به عنوان يك بازيگر بايد از مسير و فرجام كاراكتر مطلع بودم. هنوز فينال نوشته نشده بود و...

*الان كه در کل مد شده تو بايد بر مبناي اعتماد به تيم و پروژه انتخاب كني، چون اصولاً فيلمنامه صد در صدي وجود ندارد، مگر گاهي در برخي از دفترها؟ - بله، يك جور حركت بر لبه تيغ است و بايد به كارگردان، تهيه كننده و نويسنده اعتماد كني. با تهيه كننده كه منهاي همكاري سابقه دوستي قديمي داريم. از هر دوي اين ها كه بگذري، به هر حال رامين عباسي زاده امضايي دارد كه تو به هرحال مطمئن هستي خروجي كارش از يك استاندارد پايين تر نخواهد بود. با بهرنگ رفيق هستم، اما تا به امروز كار نكرده بوديم. با حامد عنقا اما چهار ـ پنج كار كرده بوديم. «قلب يخي»، «نردبام آسمان» و دو ـ سه تلهفيلم ديگر، به هرحال بايد به قلم نويسنده هم اين اعتماد را داشته باشي. با حامد گپ زدم و او هم توضيحات لازم را داد و صحبت هاي او وضعيت را تا حدود زيادي براي من روشن كرد. در نهايت به توافق رسيديم و اين همكاري اتفاق افتاد.

*حامد با تجارب قبلي تو يك تفاوت عمده دارد و آن هم جنس سپيدي كاراكتر است. اين شخصيت برايت همان ابتدا با چه كيفيتي تعريف شد؟ - به نظرم اگر در سينما پس از ديدن تنها 20 دقيقه از فيلمي از سالن خارج شوي و بگويي فيلم خوبي نبود حرفت نمي تواند ملاك و منطق داشته باشد. يا مثلاً بگويي بازي طرف خوب نبود، چون بايد ماحصل قضيه را ببينيم. من امروز 70-80 درصد واكنش خوب دارم، 30-20 درصد هم مي شنوم كه مي گويند اين حامد هم يك نقش مثبت است كه عليرضا تا به حال خيلي مدل آن را بازي كرده است. من مي خواهم بگويم حامد فراز و فرودهايي دارد كه اجازه نمي دهد شخصيت را سياه يا سپيد ببينيد. فكر مي كنم 70-80 درصد نقش ها در اين سريال داراي ابعاد مختلف هستند و هرگز تخت و تك بعدي ديده نمي شوند.

*البته در مورد حامد تا اينجا اين ابعاد رو نشده است؟ - بله، چون بايد پيش برويم. تازه قسمت هفتم يا هشتم هستيم. من ابعاد كاراكتر را روي كاغذ ديدم و سپس براي ايفاي آن، ترغيب شدم ضمن اينكه اين نگاه را ندارم و به ابعاد مختلف انسان اعتقاد دارم، چرا كه فكر مي كنم شايد آن آدمي كه از او به عنوان يك شخصيت منفي ياد مي كني، شايد پدر خيلي خوبي باشد. پس به نظرم نمي توان گفت فلان آدم مثبت مثبت است و فلان آدم منفي. به نظرم اين مسئله در مورد قطب است در فيزيك و شيمي و در مورد انسان صدق نمي كند. من معتقدم همه ما جمع اضداد هستيم؛ پر از خوبي ها و بدي ها ...

*و در مورد حامد در دل سريال «انقلاب زيبا» اين جمع اضداد چگونه است و ابعاد او چگونه نمايش خواهد داده شد؟ - حامد هم در موقعيت هايي قرار خواهد گرفت كه شايد تماشاگر نمي تواند عكس العمل او را پيش بيني كند و همين جزو جذابيت هاي شخصيت براي من بود. ضمن اينكه بهرنگ توفيقي به عنوان منبع عظيم انرژي به من خيلي كمك كرد تا نقاط و نكات مختلف اين شخصيت را پيدا كنم و براي اجرا بياورم. فكر مي كنم در طول 24 ساعت اگر 5 ساعت خواب باشد مابقي را درگير کارش هست و دل مشغولي دارد براي ساخت يک کار خاص و قابل قبول. فکر مي کنم نتيجه کار امروز نشان از اين دارد که يک آدم خوش فکر روي صندلي کارگردان اين سريال نشسته است.

*اصولاً شخصيت حامد نيازمند موقعيت هاي جديد قصه است تا ابعادش راه بيفتد. پس نمي توان به تعريف واصلي از او رسيد تا قصه پيش برود و ابعاد مختلف کار رو شود. ـ بله حامد از نقطه A به B نمي رسد. پايان هر اتفاق در مورد حامد شروع يک قصه جديد است. پايان يک اتفاق يا بهتر بگويم پايان فراز کاراکتر حامد در هر اتفاق رقم زننده يک ماجراي جديد و نو براي اوست. خوبي قصه ما اين بود که ما با داستان و به ترتيب شروع کرديم و پيش رفتيم. ما نيامديم رج بزنيم و بخشي از آغاز بگيريم، بخشي از پايان و... اين کمک کرد تا تداوم حس ايجاد شود و تو با توجيه کامل تر نقش را در هر سکانس به تصوير بکش! من با حامد عنقا در مورد پيشرفت شخصيت صحبت هاي خوبي داشتم و در واقع مطلع از شرايط بعدي ام بازي مي کردم. من بايد از طريق شما اعلام کنم اين سريال يک کار تيمي است و همه به هم کمک مي کنند تا اتفاق خوب مدنظر براي کليت کار رخ بدهد. امروز هم که روزهاي پاياني تصويربرداري را پشت سر مي گذاريم، حس مي کنم اين اتفاق رخ داده است.

*معمولاً اين دست نقش ها از نداشتن يک فينال خوب و کامل و بکر لطمه بسيار مي بينند. در مورد حامد به نظرت فينال نويسي چگونه اتفاق افتاده است؟ ـ حرفت را قبول دارم.

*فينال شخصيت تو را راضي کرده؟ ـ تقريباً آن...

*چرا تقريباً؟ ـ چون در کشور ما همه چيز نسبيت دارد. چون همه چيز بستگي به شرايط دارد. در شرايطي که ما در آن بوديم و البته هنوز هم هستيم فکر مي کنم بله فينال خوبي در پيش است.

*و فينال قصه...؟ ـ من هم فينال کاراکتر را دوست دارم و هم فينال قصه را. ما در کشورمان بر مبناي شرايط بايد به يک مطلوب دست پيدا کنيم. به هر حال از انتخاب بازيگر گرفته تا... همه چيز به خيلي چيزها بستگي دارد. فکر مي کنم در شرايط موجود شما تماشاگر يک فينال خوب خواهيد بود.

*بهرنگ توفيقي را در کارگرداني و هدايت بازيگر چگونه ديدي؟ ـ من فکر مي کنم بهرنگ تمام پلان هايي را که گرفته استفاده کرده، ما تجربه داريم که برخي از بيست زاويه يک صحنه را پلان مي گيرند. شما مي بينيد که از يک پلان 30 برداشت مي کنند، ولي 15 نما قابل استفاده است. در واقع آن 15 برداشت اضافي را کارگردان گرفته تا درصد ريسکش پايين بيايد. در دکوپاژ بهرنگ و ساختار کارش، ريتم، تمپو و ضربآهنگ فيلمنامه لحاظ شده و شما به عينه متوجه اين مسئله مي شوي. اين نبود که ما يکسري پلان بگيريم و برويم سر ميز مونتاژ خاکي بر سرمان بريزيم!! بهرنگ پلان پلان کارش را با اطلاع گرفته و مي دانسته کجا و چگونه قرار است از آن استفاده کند. در واقع تمرکز و دقت ويژه اش روي پلان هاي برداشتي يک دست مريزاد دارد. او با تفکر و تمرکز بسيار پلان ها را چيده و دکوپاژ مي کند و اين در نتيجه کارش مشخص است. جالب اينکه هرگز سرعت کار، روي دقت او تاثير نمي گذارد. اصلاً آدمي نيست که کم بگذارد. ما بارها وسط کار ضبط را نگه داشتيم و نشستيم به گپ زدن، پيشنهاد دادن، مدام به فکر يک اتفاق درست بوديم. جواني بهرنگ و انگيزه اش اين فرصت را مي داد که مدام به دنبال کشف و شهود باشد. وقت نداشتيم ولي در تمام لحظات او گوش مي داد، تمرکز داشت و البته حمايت تهيه کننده را نيز پشت سر خودش داشت. هرگز تهيه کننده پيگير او نبود که تا به حال چقدر گرفته، واي چرا اينقدر؟ بايد بيشتر بگيري و... رامين عباسي زاده يک تهيه کننده صاحب تفکر است و اين کمک مي کند به شماي کارگردان با آسودگي خيال کار کني! آقاي عباسي زاده واقعاً به بحث آرتيستي کارش فکر مي کند. اهميت مي دهد و در تمام لحظات حضور او حس مي شود. از سر صحنه بگير تا لحظه لحظه صداگذاري و مونتاژ و... چون دلش براي کارش مي تپد. من از فيلمنامه گرفته تا اجرا و حتي تعاريف شخصيت ها مي ديدم که آقاي عباسي زاده هست و حساسيت هاي يک تهيه کننده را دارد. در اين شرايط اگر تو به عنوان بازيگر يا هر عضو ديگر کم بگذاري، بي انصافي کرده اي!

*کنتراست مدنظر فيلمنامه در مورد شخصيت حامد و زيبا با بازي تو و آزاده صمدي هم به نظرم در آمده و جنس متفاوت اين دو شخصيت خيلي زود به مخاطب منعکس شد؟ ـ اين حاصل يک مثلث است. من درست يا غلط آن را نمي دانم و به نظرم بايد کار تمام شود تا حاصل آن مشخص شود. کارگردان، نويسنده و بازيگر اضلاع مثلثي هستند که باعث درآمدن يک اتفاق مثل همين چيزي که اشاره کردي هستند. تعريفي که راجع به اين دو شخصيت (حامد و زيبا) مي توان داشت اين است که دو نفر به يک بلوغ سني و فکري رسيده اند. ولي بدليل تفاوت و اختلاف فرهنگي که با هم دارند، به جايي مي رسند...

*از يک جنس نيستند... ـ دقيقاً... اين مسئله از متن و ديالوگ ها بوده تا کارگردان...

*و انتقال حس و لحن ميان خود بازيگران؟ ـ بله دقيقاً، خدا را شکر مي کنم که متوجه اين مسئله در سريال شدي. در واقع ما موفق بوده ايم که توانستيم اين اختلاف فرهنگي را ميان اين دو شخصيت نشان دهيم. شما شک نکن ما بازيگران از فيلمنامه، کارگرداني و هدايت درستي دريافت کرديم و آگاهانه آنرا در کارمان نشان داديم.

*ماحصل کار براي تو راضي کننده است؟ ـ مخاطب، سريال را دوست دارد. من مي دانم که سريال «انقلاب زيبا» بسياري از مخاطبان سريال هاي ترکيه اي را کاهش داده و اين به نظرم يعني بيننده از سريال ما راضي است و ما توانسته ايم نظر مخاطبان را جلب کنيم.

*و حرف آخر... ـ براي من به عنوان بازيگر اين سريال بسيار راضي کننده بود، چرا که توانستم بسياري از فکرها و ايده هايم را اجرا کنم. يعني شرايط مهيا بود تا من هم به خواسته ام به عنوان بازيگر برسم. امّا تو مي داني دغدغه من اين نيست که در خيابان با انگشت نشان داده شوم و... من بايد از ايفاي نقش سر صحنه لذت ببرم که اين اتفاق در اين سريال برايم رخ داد و الان خيلي خوشحالم. من هيچ گاه هيچ کاري را به زور قبول نکردم. هيچ گاه نگفتم يک کاري را تنها به خاطر وجه اقتصادياش پذيرفتهام، اگر هم اينگونه بوده باشد هم نميگويم، چون اين رفتار را حرفهاي نميدانم. شايد روزي انتخاب اشتباه داشتهام، ولي در آن مقطع حس کردم که انتخابم درست بوده است و بعد آنرا پذيرفتم. و امروز ميخواهم بگويم از حضور در سريال «انقلاب زيبا» بسيار راضي هستم.

منبع: بانی فیلم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها