سازی در سینما که صدایش را فردا صبح خواهیم شنید
اکبر نبوی: من به شدت نگران حضور سرمایه گذارانی هستم که علت حضورشان نه دغدغه فرهنگی، نه هنری و نه اقتصادی است.
کد خبر :
398035
اکبر نبوی، منتقد سینما در چهارمین هم اندیشی سینما انقلاب اظهار داشت: من به شدت نگران حضور بخش خصوصی در سینمای امروز هستم زیرا سرمایه هایی دارد وارد سینمای کشور می شود که ریشه ندارد و کسی که دارد سرمایه خود را وارد سینما می کند، مطلقاً دغدغه فرهنگی و هنری ندارد. بخشی از این سرمایه گذاران، انگیزه اقتصادی هم ندارند. من به شدت از حضور این سرمایه گذاران نگران هستم و این جریان، سازی است که صدایش فردا صبخ به گوش ما خواهد رسید و این فردا صبح، چند سال دیگر است. متن کامل گفتگوی اکبر نبوی و محمدهانی ایران منش بدین شرح است:
محمد هانی ایران منش: برخی معتقدند امروز سینمای ما از مردم فاصله گرفته است. نظرتان در این باره چیست؟ اکبر نبوی: در سنجش نسبت بهین مردم و سینمای انقلاب توجه به یک نکته مهم است؛ سینما به اعتبار رسانه بودنش یک نهاد اجتماعی است و این ویژگی جایگاه سینما را در حوزه مربوط به افکار عمومی و رفع نیازهای افراد جامعه بیشتر می کند. طبیعتاً سینما به عنوان یک نهاد اجتماعی بدون مردم تحقق پیدا نمی کند. بدون مردم یعنی مرگ سینما و این مسئله ربطی به جغرافیای خاصی از دنیا ندارد و در همه جا همین است. البته نگاه ها و دیدگاه ها درباره وازه مردم نیز متفاوت است.
واقعیت این است که سینمای کشور ما همچون سینمای سایر کشورها فراز و فرودهای بسیاری داشته است. در کشوری مانند آمریکا هم این طور نیست که همیشه فیلم ها فروش داشته باشد. زمانی در این کشور، صنعت سینما بالاتر از صنعت خودرو قرار گرفت و در دوره ای دیگر فروش فیلم در آن کاهش پیدا کرد. نکته مهم این است که مردم هیچ گاه با سینما قهر نمی کنند بلکه در واقع، نسبت به آن چه بر روی پرده است و ترجمه ای از زندگی و دغدغه ها، امیدها و تمناهای زندگی آنان نیست، واکنش منفی نشان می دهند. تقریباً در تمام دنیا هم همین منوال است. در هر جامعه ای مردمی بودن متناسب با بستر تاریخی و فرهنگ ملی هر
کشور تعریف خاص خود را دارد و در کشور ما نیز تمنا و آرزوها و امیدهای مردم در همین جغرافیا و فرهنگ تعریف می شود. اگر این مسئله در سینما بروز پیدا نکند، مردم واکنش نشان می دهند. گاهی مردم از برخی فیلم های سطحی نیز استقبال می کنند که این را نیز می توان روانکاوی کرد. چنین استقبالی یک طنز تلخ از سوی مردم است. در فراز و فرود سینمای ایران، سال های 40 تا 55، سینما فروش بالایی دارد. اما سال های بعد از آن با حضور فیلم های بسیار بد هندی و آمریکایی این فروش افول می کند و میزان اکران فیلم از 90 فیلم به 12 فیلم می رسد. دهه 60 و 70 هم شرایط تاریخی خودش را داشت. ما نمی توانیم دهه 60 را بدون در
نظر گرفتن دل مشغولی های مردم در آن برهه تاریخی با سینمای دهه 80 یا 70 مقایسه کنیم. در سال 74-75، میزان فروش بلیط در کشور 52 میلیون تومان بود و این رقم در سال 81-82 به 17 میلیون می رسد و این یعنی با وجود افزایش جمعیت، فروش 3/1 شده است.
باید بررسی کرد چه عواملی باعث این اتفاق شده است؛ ضعف و قوت فرم در روایت، یا در نمایش یا .... باید فهمید کدام یک باعث کاهش فروش شده است. تحلیل عوامل موثر بر این کاهش ضروری است. ایرانمنش: برخی معتقدند که در سینمای ایران رابطه بین سینما و مردم بحرانی است. نظر شما در این باره چیست؟ اکبر نبوی: من در وضعیت موجود قایل به بحران در نسبت بین مردم و رسانه نیستم. سینمای ایران نزدیک به مرگ نیست اما نوعی سرگشتگی و عدم پیوند با افکار عمومی بین مخاطین و سینما در سینمای ما اتفاق افتاده است. سال هاست که سینمای ایران نسبت خود را با زمان فراموش کرده است و اگر این وضعیت ادامه پیدا
کند، این سرگشتگی همچنان ادامه خواهد داشت و این اصلا برای سینمای ما خوب نیست.
ایرانمنش: برخی از منتقدین همچون آقای فراستی و برخی شاگردانش قایل اند که مشکل اساسی ما در سینما این است که ما سینما را بلد نیستیم و اساساً سینما برای ما محملی برای سرگرم کردن است و سرگرمی به گیشه می رسد. این دسته معتقدند ما روایت داستان و فیلم نامه قوی نداریم و ما بلد نیستیم که فرم را برای پیشبری سینما به استخدام بگیریم. نظرتان در این باره چیست؟ همچنین این دسته معتقدند سینمای ما از وقتی جشنواره ای و محتوا زده شد، دچار جدایی از مردم شد و وقتی سینمای ایران به اوج رسید که به قصه پرداخت و به قصه گویی کشیده شد. در این باره نظر شما چگونه است؟ اکبر نبوی: در دهه 60،
اقدامات فوق العاده موثر و سازنده ای توسط آقای بهشتی و انوار صورت گرفت که تا زمانی که سینما در این کشور وجود دارد، باید سینما سپاسگذار آن ها باشد. با این وجود در این سال ها یک دروغی گفته شده است. چند دوره از جشنواره در فیلم هایی مانند نقش عشق و نارانه و اثرهایی از آقای پارسی پور و سینایی و ... بود که قصه بود اما این که چند فیلم را مترادف با این ببینیم که می خواستند سینما را به سمت داستان ببرند، واقعیت ندارد. خیلی ها سینمای دهه 60 را به عنوان قله تولیدات سینمایی کشور نگاه می کنند. من موافق این نیستم و دهه هفتاد را هم با همه ضعف هایی که هر دو داشتند، قله می دانم. این که
گفته می شود ما در فیلم نامه مشکل داریم اصلاً قبول ندارم. چون فیلمنامه نوشتن یک تکنیک است. سینمای ما مشکل داستان دارد. ما در زمینه داستان برای سینما حتماً مشکلات جدی داریم. فرم تجلی تشخص شخصیت اثر هنری است و فرم و محتوا در هم تنیده است و از هم جدا نیستند. با تعریفی که اهل معرفت و بینش و دانش از فرم دارد بله سینمای ایران از جهت فرمیک مشکلات بسیاری دارد اما اگر فرم را به معنی ریخت و ظاهر بگیریم نمی توان گفت چنین مشکلی وجود دارد. محمدهانی ایرانمنش: آیا شما قایل به دوگانه هایی مانند سینمای مردمی و خواص یا سینمای توده و روشنفکران هستید؟ اکبر نبوی: 20 سال پیش، مقاله ای
نوشتم که در آن مخاطب را به سه دسته تقسیم کرده ام؛ من معتقد به سه دسته هستم؛ سینمای خواص، سینمای عوام زده و سینمای مردمی. سینمای خواص مخاطب خود را در نخبگان و بخش خاصی از جامعه جستجو می کند. طبیعت فرآیند زیست جمعی، جامعه است که در میان آن گونه ای از افراد، به گونه ای خاص صحبت می کنند و ما این خواص را در ادبیات نیز داریم. مثلاً مخاطب اشعار خاقانی خواص است. سینمای عوام زده هم سینمایی مانند سینما و فیلم های هندی است. من این سینما را مبتذل به لحاظ محتوا و فرم می دانم. سینمای مردمی لایه لایه است و هر کس به اندازه ذوق و دریافتش با لایه های مختلف آن ارتباط برقرار می کند و
هر کسی به اندازه خود حظی از آن می برد. حجم قابل قبولی از هالیوود سینمای مردمی است و به همین دلیل است که می تواند با افکار عمومی دنیا صحبت کند. مهم ترین رکن سینمای مردمی، گفتگو با مردم با زبان فطرت است. زبان فطرت مقابل زبان طبیعت است و میان همه انسان ها مشترک است. اگر سینما به زبان فطرت نزدیک شود، سینمای مردمی محقق می شود. مشکل سینمای ایران، سرگردانی بین زبان فطرت و طبیعت است. محمدهانی ایرانمنش: عده ای می گویند برای مردمی شدن سینما، باید سینما خصوصی شود. چون دولت هزینه ساخت بخش قابل توجهی از فیلم ها را می دهد، فیلمساز دغدغه آن را ندارد که مردم فیلمش را بپسندند یا
نپسندند. از سویی، عده ای دیگر می گویند خصوصی شدن سینما یعنی افتادن سینما به دست سرمایه داران و سرمایه دار نیز دغدغه مردم را ندارد. عده ای دیگر هم می گویند دولت باید یارانه را به مردم و به مخاطب اختصاص دهد. در این باره شما چگونه فکر می کنید؟ اکبر نبوی: حوزه فرهنگ، حوزه کیفیت هاست نه کمیت ها. ارزیابی اقتصادی در حوزه فرهنگ غلط است و در ارزیابی در حوزه فرهنگ باید با شاخصه های فرهنگی ارزیابی صورت بگیرد. در بحث مفصلی که با دکتر حسن حبیبی در سال 83 داشتم، گفتم که متخصصان و مسئولین نباید به حوزه فرهنگ با عدد و رقم اقتصادی نگاه کنند. در حوزه فرهنگ باید پول هزینه کرد. نباید
بگویند وزارت آموزش و پروش در آمدزا نیست و این مسئله منفی باشد. برای فرهنگ باید هزینه کرد. طنز ماجرا این است که وقتی شما به سخن عده ای که دنبال خصوصی سازی و مخالف هزینه کردن از سوی دولت در فرهنگ هستند، توجه می کنید می بینید، 50 درصدشان، اگر دولت به آن ها پول ندهد اصلاً نمی توانند فیلم بسازند. اکثر ساخته های این اکثر این افراد با کمک های نهادهای حکومتی و دولتی بوده است و با این وجود این ها می گویند سینما باید خصوصی باشد. بخش دیگری از این افراد که این گونه صحبت ها را می کنند، افرادی هستند که با حضور اقتصادی دولت مشکلی ندارند اما می خواهند دولت پول را به آن ها بدهد و آن
ها خودشان پول را مدیریت کنند و هر کاری خواستند بکنند در حالی که در هیچ جای دنیا چنین اتفاقی هرگز نمی افتد. این کنترل از سوی دولت ها در همه کشورها وجود دارد. اما این کنترل ها گاهی زبر و ناخوشایند است و گاهی نیز نرم و متناسب با هنر تعریف شده است. بنده سخنگوی هیچ نهاد دولتی در سینما نیستم اما بعید می دانم هیچ مدیر عاقلی با حضور بخش خصوصی در سینما مشکلی داشته باشد. من به شدت نگران حضور بخش خصوصی در سینمای امروز هستم زیرا سرمایه هایی دارد وارد سینمای کشور می شود که ریشه ندارد و کسی که دارد سرمایه خود را وارد سینما می کند، مطلقاً دغدغه فرهنگی و هنری ندارد. بخشی از این
سرمایه گذاران، انگیزه اقتصادی هم ندارند. من به شدت از حضور این سرمایه گذاران نگران هستم و این جریان، سازی است که صدایش فردا صبخ به گوش ما خواهد رسید و این فردا صبح، چند سال دیگر است. شما حتی در فیلم های هالیوودی هم نمی توانید نظارت حاکمیتی را نبینید. آن جا هم این کنترل و نظارت وجود دارد. البته مثل ایران نیست. در آمریکا یک اصل وجود دارد و آن مسئله امنیت و منافع ملی است و پذیرفته اند سینما در پیشانی امنیت و منافع ملی قرار گرفته است. به همین دلیل است که CIA در ساخت بیش از 2000 فیلم مشارکت داشته است اما ظاهر ماجرا این است که سینمای آمریکا سینمای خصوصی است. محمدهانی ایران
منش: در این میان، عده ای که نگران فضای دولتی شدن هستند می گویند برای مردمی کردن سینما باید به بچه های شهرستان عرصه و میدان بیشتری بدهیم و از تهران گرایی گریزی به شهرستان گرایی داشته باشیم و شهرستان ها را نیز فعال کنیم. این ها می گویند که باید اکران را به هیئت، مسجد و مهمانی های خانگی ببریم و جنس و شکل اکران را تغییر دهیم و جشنواره مردمی راه بیاندازیم. اکبر نبوی: این که سینما نیست. پخش در هیئات و خانه ها، پخش نمایش ویدئویی است نه سینما. البته سال های اول انقلاب نمایش فیلم با پروژکتورهای 16 میلی متری در سطح گسترده ای انجام می شد و در مساجد انجام می شد و جهاد به این
گونه کارها کمک هم می کرد. اما این نوع پخش امروزی فیلم در هیئت ها و مساجد که دیگر سینما نیست بلکه پخش ویدئویی و نمایش خانگی است. درباره توسعه سینمای شهرستان، من منکر وجود مشکلاتی همچون تمرکز بیش از اندازه بر تهران و تهران زدگی در سینما نیستم اما این ها صورت ماجراست. باطن مشکلات سینمای ما این است که داستان در سینما مشکل دارد. متاسفانه هم بخش دولتی اعم از حکومتی و حاکمیتی و هم بخش خصوصی نسبت به این مسئله به شکلی که شایسته است توجه نمی کنند. باید به متن توجه کرد. سیاست تهران زدایی و توسعه سینمای شهرستان ها با یک راه حل حل خواهد شد اما تهران زدایی یک مسکن است و سینمای
بیمار ما را درمان نمی کند. سینمای ایران دچار بیماری های بسیاری است که باید آن را به پزشک بسپاریم تا درمان کند.