سپاه نبود، مردم از تشنگی هلاک می‌شدند؟! /چرا سیف از اتاقش خارج نمی‌شود؟ /می گویند ما نظام را قبول داریم، ولی گله‌مندیم/پای درد دل مردم بنشینید

کد خبر: 841928

دغدغه این روز‌های مردم، موضوع اقتصادی است. فشار اقتصادی و مشکلات آن روی بازاریان و کسبه، اما بیشتر است. آن‌ها نمی‌دانند با وجود نوسان‌های شدید اقتصادی، باید کالا بخرند یا نه؟ آنان نمی‌توانند تصمیم بگیرند که کالایی را که دارند، با چه قیمتی بفروشند. افت فاحش مشتریان و خریداران هم دلیل دیگری بر این نارضایتی است. همه این‌ها امنیت شغلی بازاریان و ثبات بازار را بر هم زده است.

سپاه نبود، مردم از تشنگی هلاک می‌شدند؟! /چرا سیف از اتاقش خارج نمی‌شود؟ /می گویند ما نظام را قبول داریم، ولی گله‌مندیم/پای درد دل مردم بنشینید

دغدغه این روز‌های مردم، موضوع اقتصادی است. فشار اقتصادی و مشکلات آن روی بازاریان و کسبه، اما بیشتر است. آن‌ها نمی‌دانند با وجود نوسان‌های شدید اقتصادی، باید کالا بخرند یا نه؟ آنان نمی‌توانند تصمیم بگیرند که کالایی را که دارند، با چه قیمتی بفروشند. افت فاحش مشتریان و خریداران هم دلیل دیگری بر این نارضایتی است. همه این‌ها امنیت شغلی بازاریان و ثبات بازار را بر هم زده است. به‌خاطر همین است که هفته گذشته، یکی دو روز بازاریان به نشانه اعتراض مغازه‌های خود را بستند تا صدای دردمندشان را به گوش مسوولان برسانند. این وسط چهره‌هایی هم بودند که در دل آن روز‌های پر التهاب، میان بازاریان رفتند و پای درد دل‌شان نشستند، چهره‌هایی مثل حاج «حسین یکتا». در این میان، حجت‌الاسلام «عبدالحسین خسروپناه» استاد و پژوهشگر فلسفه دین و رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه نیز، به گفته خودش در بین کسبه بازار حاضر شد و چند ساعتی را با آنان گذراند. حضوری که عجیب و جالب بود. به همین بهانه با او گفتگو کرده‌ایم.

حجت الاسلام خسروپناه در گفتگو با «صبح‌نو» درباره حضورش در بازار می‌گوید: «یک تئوری دارم و این‌که اهل علم و کسانی که دغدغه‌های معرفتی و نظری دارند، اگر پیوندی با جامعه و اجتماع پیدا نکنند، نظریه‌های آن‌ها کاملاً جنبه انتزاعی و غیرکاربردی پیدا می‌کند و معلوم نیست این نظریه‌های انتزاعی تا چه حد به درد مردم می‌خورد. من سال‌هاست در حوزه علوم انسانی-‌اسلامی پژوهش می‌کنم و در این خصوص به الگوی حکمی، اجتهادی هم رسیده‌ام. این پژوهش‌ها و تئوری‌ها ایجاب می‌کند تا از نزدیک حوادث را ببینم و با مردم ارتباط برقرار کنم.» خسروپناه تأکید می‌کند که تئوریزیسین و تئوری‌پرداز‌ها باید با جامعه همگام باشند. دیدار پژوهشگر فلسفه دین هم در این راستا بوده است: «زمانی که از رسانه‌ها شنیدم که مردم مغازه‌هایشان را بسته‌اند یا مجبور به بستن شده‌اند، تصمیم گرفتم که از نزدیک فضا را ببینم. من به بازار شوش رفتم که مغازه‌های فروش ظروف و تعمیرگاه دارد.» مغازه‌هایی هم بسته بود، اما شرایط عادی بود. زندگی و کسب‌و‌کار جریان داشت و مردم هم در رفت‌وآمد بودند. حالا شاید تعدادشان کمتر بود، اما شرایط غیر عادی نبود.

ما نظام را قبول داریم، ولی گله‌مندیم خسروپناه در بین بازاریان، سه، چهار ساعتی مانده و حرف‌شان را شنیده است. او تأکید می‌کند در این مدت برخورد‌ها حتی در بین تجمع‌کننده‌ها هم منفی نبوده است: «در این مدت زمان، یک نفر هم به بنده که یک روحانی هستم یا به نظام، توهینی نکرد. بودند مواردی که مردم به ما اعتنا نکنند یا بی‌محلی کنند، اما توهین یا برخوردی وجود نداشت.» رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه صحبت‌هایش با مردم را هم این‌طور جمع‌بندی می‌کند: «مردم گفتند ما خودمان حافظ این نظام و انقلاب هستیم، آن‌ها اگر هم اعتراضی داشتند، به این معنا نیست که این اعتراض به اصل نظام است، این اعتراض به تصمیم‌ها و بی‌توجهی‌هاست. آن‌ها گفتند که معترضانی هم که شعار ضدنظام می‌دهند، از بازاری‌ها نیستند. آن‌ها حرف خودشان را دارند و این هم به ما ربطی ندارد.» او می‌گوید: «بازاری‌ها از صداوسیما گله داشتند که چرا این صدای اعتراض بازاری‌ها به‌صورت گسترده پخش نمی‌شود. یکی از آن‌ها می‌گفت که اگر صداوسیمای ما این پوشش خبری را درست انجام ندهد، رسانه‌های معاند به نحوی که خودشان دلشان بخواهند، اخبار را منتقل می‌کنند.» موضوع ثبات نداشتن در دلار یکی دیگر از درد‌دل‌های بازاری‌ها بوده است: «گله ما این نیست که چرا دلار گران شده است، گله ما این است که چرا ثبات قیمت نیست. دلار را ۱۰‌هزار تومان بکنند، اما بدانیم که این میزان ثابت است.» بازاریان با ثبات نداشتن قیمت‌ها نه می‌توانند کالایی بخرند و نه می‌توانند کالایی بفروشند. بزرگ‌ترین ضربه به بازار را همین تغییر در دلار ایجاد می‌کند. آن‌ها البته از روحانیت هم گله‌مند بودند: «یکی از گله‌های آن‌ها از علما و روحانیونی بود که همیشه با بازاریان در ارتباط بودند. بازاریان می‌گفتند چرا ارتباط‌ها کم شده است؟ چرا صدای ما را نمی‌شنوند؟ انتظار داشتند که درد دل بازار را بشنوند و ارتباطات هم بیشتر شود و صدای بازاریان را به دولتمردان برسانند.» او تأکید می‌کند: «در زمانی که ناآرامی‌هایی به‌وجود آمده بود، بعضی از دولتمردان با روحانیون تراز اول و مراجع دیدار داشتند، اما با نماینده بازاری‌ها یا اصناف هم دیدار داشتند؟ من حداقل اطلاعی ندارم که این دیدار انجام شده باشد.»

پای درد دل مردم بنشینید حضور خسروپناه در بازار و نشستن پای درد دلشان، بازخورد‌های زیادی داشته است. او بعد از حضورش در بازار، گلایه‌های بازاریان را هم به مسوولان حوزه‌های علمیه و مرتبطان مراجع، انتقال می‌دهد: «همه آن‌ها این دغدغه‌ها را تأکید می‌کردند. نتیجه این اطلاع هم این شد که برخی از این نکات را با مسوولان مطرح و مراجع هم سخنرانی‌هایی کردند.» البته خسروپناه معتقد است که مراجع و مسوولان باید بیش از این با بازار در ارتباط باشند. او مثال می‌زند: «در خوزستان ما مشکل آب داشتیم، بعد سپاه می‌آید و مشکل آب آن‌ها را حل می‌کند. من می‌خواهم بپرسم که آیا ما وزارت جهاد کشاورزی نداریم؟ ما وزارت نیرو نداریم؟ اگر سپاه نبود، مردم باید از تشنگی هلاک شوند؟ آن‌ها در بازار هم حضور پیدا نمی‌کنند. آن‌ها کجا هستند تا پای درددل مردم بنشینند؟» خسروپناه از بعضی از دولتی‌ها هم انتقاد می‌کند: «آقای سیف چرا از اتاقش خارج نمی‌شود و در بین بازاریان حاضر نمی‌شود؟ آقای ربیعی کجاست؟ شخص رییس‌جمهوری یا نه معاونش آقای جهانگیری چرا در بین مردم حاضر نمی‌شوند و درد مردم را نمی‌شنوند؟» رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه می‌گوید: «امیرمومنین علی؟ ع؟ با وجود این‌که حاکم اسلامی بودند، ولی خودشان به فقرا و محرومین سر می‌زدند تا از نزدیک حرف مردم را بشنوند.» سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که به حرف‌ها و دغدغه‌های بازاریان تا چقدر جامه‌عمل پوشانده شده است؟ خسروپناه در جواب می‌گوید: «من سه، چهار روز پیش هم دوباره به بازار سر زدم، بازاریان به شدت گله‌مندند و از وضع موجود راضی نیستند. احساس می‌کنند که تدبیری در این امر وجود ندارد. آن‌ها انتظار ندارند یک‌شبه مشکلات حل شود؛ آن‌ها می‌گویند چطور یک‌شبه مشکلات ایجاد می‌شود، چطور یک‌شبه طلا دو برابر یا سه برابر می‌شود، اما فرایند تعریف‌شده‌ای برای اصلاح این مشکل در نظر گرفته نمی‌شود؟» او تأکید می‌کند: «مردم سؤال دارند و من نمی‌توانم به این سؤال جواب دهم، چون جواب به این سؤال در حوزه من نیست. من تصمیم‌گیرنده نیستم، من یک معلم هستم، تنها می‌توانم اظهارنظر اجتماعی و فرهنگی کنم. مسوولی که مسوولیت دارد و می‌تواند تصمیم بگیرد، هیچ‌کاری نمی‌کند و وقت نمی‌گذارد.» او تأکید می‌کند: «مردم با وجود این‌که به نظام معتقدند، نسبت به مسوولان کشوری که می‌توانند تصمیم بگیرند، مأیوس‌اند. مردم امیدی ندارند که مشکلات حل شود. البته من وظیفه داشتم که امید دهم و به آن‌ها گفتم که رهبری دستور داده است تا قوای سه‌گانه مشکلات را حل کنند. من این‌ها را گفتم، اما این‌که چقدر مردم امیدوار باشند و چقدر هم مسوولان حرف‌های ما را ترتیب اثر دهند، نمی‌دانم.» حرف بازاریان و مردم، مخالفت با دولت نیست، بسیاری از آن‌ها که گلایه دارند، فقط می‌خواهند مسوولان در زمینه اقتصاد کار‌های مؤثرتری انجام دهند، کار‌هایی که شرایط کنونی و نامناسب اقتصادی را حل کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    Markets

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها