تحلیل از چپ و راست؛

عاقبت عاقبت‌نیندیشی

کد خبر: 1106761

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

عاقبت عاقبت‌نیندیشی

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

مرز میان توهین و انتقاد

محمدجواد اخوان امروز در سرمقاله «جوان» نوشته است: «در روز‌های اخیر موضوع یادداشتی رسانه‌ای خطاب به یکی از مراجع معظم تقلید که به‌زعم عده‌ای مصداق توهین به ایشان تلقی شده به محور جهت‌دهی برخی رسانه‌های داخلی و خارجی تبدیل شده است. فارغ از آنکه این متن اساساً یک انتقاد محترمانه بوده یا اهانت‌بار، جنجالی که درباره آن پدید آمد، در خور بررسی بیشتری است.

محوریت جریان معترض به توهین‌آمیز بودن یادداشت مذکور را در داخل کشور، در برخی روزنامه‌های زنجیره‌ای و در سطح برون‌مرزی، رسانه‌های لندنی بر عهده داشتند. همین محوریت بسیار معنادار و البته کاملاً مضحک است. ... ‌طبیعی است که انتقاد اگر محترمانه و با نزاکت و ادب اسلامی باشد، مفید و موجب رشد جامعه و حوزه‌های علمیه نیز می‌شود، اما طرح مسائلی که موجب سوءاستفاده رسانه‌های فرصت‌طلب داخلی و خارجی می‌شود، بیش از آنکه به سود اسلام و انقلاب باشد، به زیان آنهاست.

در سیره امام راحل (ره) که الگوی همه نیرو‌های مؤمن و طلاب انقلابی است، اهانت به ساحت مرجعیت یک خط قرمز اساسی است، چنانکه ایشان می‌فرمایند: «من یک نصیحت می‌کنم به بچه‌های طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمده‌اند و حاد و تندند؛ و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر [کوچک‌ترین]کلمه‌ای به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمه‌ای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای تبارک‌وتعالی ولایت منقطع می‌شود. کوچک فرض می‌کنید؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را کوچک فرض می‌کنید؟ اگر به‌واسطه بعضی از جهالت‌ها لطمه‌ای بر این نهضت بزرگ وارد بشود، معاقَبید پیش خدای تبارک‌وتعالی؛ توبه‌تان مشکل است قبول بشود، چون به حیثیت اسلام لطمه وارد می‌شود.... من می‌دانم، من می‌دانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به‌عمد می‌خواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند. تفرقه بین این مجتمع معنایش این است که در اسلام خدای‌نخواسته خلل واقع بشود؛ استعمار به آرزوی خودش برسد... گمان نکنید که فحش به یک نفر است؛ فحش به یک جامعه اسلامی است؛ اهانت به یک جامعه اسلامی است؛ وَهْن وارد شدن بر یک جامعه اسلامی است. من که اینجا نشسته‌ام دست تمام مراجع را می‌بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علمای اسلام را من می‌بوسم. مقصد بزرگ‌تر از این است آقا. من دست برادری دراز می‌کنم به تمام ملت‌های اسلام، به تمام مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری دراز می‌کنم و دست آن‌ها را می‌فشارم. ما خاضع هستیم برای همه علمای اسلام؛ شما هم باید خاضع باشید؛ همه، همه، همه باید خاضع باشید... همه باید شکر این نعمت را بگزاریم که یک همچو مراجع بزرگ داریم؛ متشکر باشیم از خدا که یک همچو افراد برجسته داریم؛ قدردانی کنیم از آن‌ها؛ عزت آنها، عزت اسلام است؛ اهانت به آن‌ها اهانت به اسلام است. توجه داشته باشید، مبادا یک‌وقت خدای‌نخواسته، یک اهانتی به یک مسلمی، یک اهانتی به یک مرجعی، یک اهانتی به یک مؤمنی بشود که خدای تبارک‌وتعالی راضی نیست.»

بر این اساس اگر برفرض حسن نیتی نیز در تذکار به مراجع معظم وجود داشته باشد، می‌توان با ادبیاتی که کم‌ترین امکان سوءاستفاده در آن نباشد، نکات و تذکرات را ارائه نمود. باید بدانیم که تجربه ماجرا‌هایی ازاین‌دست به‌خوبی نشان می‌دهد که رسانه‌های فرصت‌طلب داخلی و خارجی چگونه در کمین نشسته‌اند تا با کوچک‌ترین خطا و یا سهوی، نیرو‌های انقلابی و متصفان به جبهه انقلاب را موردحمله خود قرار داده و از این آب گل‌آلود برای خود ماهی تفرقه صید کنند.»

 

چوب جادویی در اقتصاد وجود ندارد

حسین حقگو- ‌کارشناس اقتصادی امروز در یادداشتی برای «شرق» نوشته است: «‌در روزهای اخیر بورس ریزش‌های سنگینی را تجربه کرده و به نظر می‌رسد با وجود تأکید مقامات دولتی در مقابله با این وضعیت، شاهد تداوم این بی‌ثباتی‌ها با افت‌وخیزهایی باشیم؛ چراکه بدون حل تناقضات عمیق سیاست‌های اقتصادی انتظار ثبات و بهبودی، انتظار بیراهی است. یکی از این تناقضات و از جمله علل ریزش‌های بورس نگرانی سهام‌داران از قیمت‌گذاری دستوری برای محصولات بنگاه‌ها و از جمله خودرو، سیمان و فولاد است. چنان‌که رئیس جدید بورس می‌گوید: «نمی‌شود سرمایه مردم را جذب کنیم و بعد دست در جیب شرکت‌ها کنیم و سودشان را بگیریم». در واقع از یک سو سهام بسیاری از این شرکت‌ها در بورس عرضه شده و علی‌القاعده باید قیمت محصولات این بنگاه‌ها براساس سازوکار عرضه و تقاضا تعیین شود و از سوی دیگر دولت تحت عناوین مختلف و مهم‌ترین آنها حمایت از مصرف‌کنندگان و تنظیم بازار و... همچون رابین‌هود نازل شده و اقدام به تعیین قیمت محصولات بنگاه‌های دارای سهامداران خصوصی می‌کند. متأسفانه این رفتار عجیب و غریب زیان‌های هنگفتی را به سهامداران به سبب کاهش اعتماد و اعتبار سرمایه‌گذاران و کاهش رشد اقتصادی به اقتصاد ملی وارد می‌کند. همین نگرانی از قیمت‌گذاری دستوری رئیس سازمان بورس را در همان ابتدا به مکاتبه با وزیر صمت کشاند و گلایه از قیمت‌گذاری‌های شورای رقابت برای خودرو. اما به نظر می‌رسد مشکل ریشه‌دارتر از آن است که با یک نامه‌نگاری و درخواست و خواهش حل شود. البته مقامات مسئول مدتی است که خود را از شائبه قیمت‌گذاری دستوری مبرا کرده و این روش را مذموم عنوان می‌کنند، اما به جای در از پنجره وارد شده و همان سیاست را دوباره اجرا می‌کنند. ... همان‌طور که اقتصاددانان بازار بارها بر آن تأکید کرده‌اند، بهبود وضعیت بازارها و تعادل قیمت‌ها جز از طریق کاهش تورم و ایجاد فضای رقابتی ممکن نیست و نیز نیازمند اصلاحات اساسی در دخل و خرج دولت و کاهش مخارج غیرضرور و حذف وظایف زائد از یک سو و از سوی دیگر رفع تنش‌های خارجی و بهبود عملکرد تجارت خارجی و ایجاد ثبات و امنیت سرمایه‌گذاری و کاهش انحصارات و شبه‌انحصارات و بهبود محیط کسب‌وکار و ثبات مؤلفه‌های اقتصاد کلان است. این ضرورت‌های حیاتی امکان جلب و جذب سرمایه‌های داخلی و خارجی را به سمت اقتصاد مولد فراهم و با بزرگ‌شدن اقتصاد و فراهم‌آمدن امکان حضور و مشارکت آحاد اجتماعی در فضای اقتصادی، دایره انتخاب مصرف‌کنندگان افزایش و قیمت‌ها نیز کاهش می‌یابد، چراکه کالای با کیفیت پایین‌تر و قیمت بیشتر خیلی سریع از دایره انتخاب مصرف‌کنندگان خارج و بنگاه‌های تولیدکننده مجبور به اصلاح خود می‌شوند. به نظر می‌رسد هیچ راه میانبر و چوب جادویی در اقتصاد وجود ندارد و باید تسلیم منطق این علم شد و نباید با آسمان‌وریسمان به‌هم‌بافتن یا اجی‌مجی لاترجی و وعده‌های بدون پشتوانه دادن فرصت اصلاح را از دست داد که از مسیر حاضر کار به سامان نمی‌شود؛ نه کار بورس و نه کار سایر بازارها و اقتصاد ملی!»

 

عاقبتِ عاقبت‌نیندیشی در سیاست

احمد زیدآبادی امروز در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» نوشته است: «سخنان آیت‌الله صافی در دیدار با محمدباقر قالیباف واکنش‌های زنجیره‌واری پیدا کرده است که به‌رغم درخواست دادستان کل کشور برای خاتمه آن، به این‌ زودی پایان نخواهد یافت. درخواست آیت‌الله صافی برای پایان قهر جمهوری اسلامی با دیگر کشورها به منظور بهبود وضع معیشتی مردم، قاعدتا می‌توانست توسط همه نیروهای مخالف این پیشنهاد، نادیده گرفته شود؛ چنانکه برخی رسانه‌های طیف تندروتر اصولگرایی همین کار را کردند تا بلکه سخنان آقای صافی بازتاب لازم را پیدا نکند و به سرعت به محاق فراموشی سپرده شود. با این حال، طیفی از نزدیکان جبهه پایداری توان خویشتنداری و سکوت و نادیده‌انگاری را در این باره از دست دادند و با لحنی که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی در خطاب قرار دادن «مراجع مورد تایید نظام» نامتعارف و «اهانت‌آمیز» تلقی می‌شود، پیشنهاد آیت‌الله را به ‌شدت مورد نقد و نکوهش قرار دادند. به نظرم، دلیل این ماجرا بیش از ناشکیبایی و نابردباری معمول این طیف سیاسی در برابر اظهارنظرهای مغایر علایق سیاسی خود است و علت اصلی آن را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد. واقعیت این است که جریان نزدیک به جبهه پایداری در سال‌های اخیر خود را به عنوان سرسخت‌ترین نیروی مخالف برجام و پیامدهای پذیرش و اجرای آن نشان داده است. آنها از مخالفت با برجام نه فقط یک ایدئولوژی هویت‌ساز برای خود برساخته‌اند، بلکه ظاهرا در سایه این مخالفت منافع سیاسی ویژه‌ای را هم برای خود تعریف کرده و دنبال می‌کنند. گمان آنها علی‌الظاهر بر این بود که با پایان ریاست‌جمهوری حسن روحانی، عمر برجام نیز به سر رسیده است و دولت ابراهیم رییسی در حوزه سیاست خارجی در جهت منویات این جریان حرکت خواهد کرد. به خلاف انتظار آنان اما آقای رییسی و دستگاه وزارت خارجه او علیه اصل برجام موضعی نگرفته‌اند و اجرای به آن را چنانچه به لغو تحریم‌های اقتصادی امریکا علیه کشور بینجامد، در دستور کار خود قرار داده‌اند. روشن است که اگر برجام احیا و در مسیر اجرا و تعهد متقابل قرار گیرد، رابطه تهران-  واشنگتن از وضعیت تشنج فزآینده خارج و راه برای نوعی تعامل مسالمت‌آمیز بین دو کشور هموار می‌شود. 

این اما درست همان چیزی است که نیروهای نزدیک به جبهه پایداری آن را خلاف ایدئولوژی خودساخته و منافع سیاسی خود می‌دانند و  با تمام قوا می‌کوشند راه آن را به هر طریقی سد کنند. در حقیقت به دلیل همین نگرانی است که برخی از آنان در برابر سخنان آیت‌الله صافی رسم احتیاط را کنار گذاشته و با نوعی بی‌پروایی غیرمعمول در فضای رسمی سیاسی کشور، آیت‌الله را به باد انتقاد گرفتند. ظاهرا تصور آنها بر آن است که تاکید آیت‌الله صافی بر ضرورت پایان قهر با کشورهای جهان، موضع طرفداران احیای برجام و تعامل با امریکا را در مقابل طیف خودشان تقویت می‌کند و زمینه‌ساز حرکت سریع‌تر دولت رییسی به سمت احیای برجام می‌شود. از این‌رو، آنها با انتخاب لحنی گزنده علیه آیت‌الله صافی درصدد ارسال این پیام به دیگر چهره‌های حامی تشنج‌زدایی در روابط خارجی برآمدند که در این مورد خاص اصطلاحا با کسی تعارف و شوخی ندارند و حتی اگر مرجع تقلید سالخورده‌ای در سطح آقای صافی نیز اشاره‌ای به این موضوع داشته باشد، بدون درنگ و ملاحظه با او برخورد می‌کنند. با این همه، بی‌احتیاطی نزدیکان پایداری تاکنون نتیجه عکس به دنبال داشته است؛ به‌طوری که بسیاری از سران حوزه با دفاع همه‌جانبه از آیت‌الله صافی نه فقط مرعوب آنان نشده‌اند، بلکه با دستور دادستان کل کشور برای تعقیب قضایی آنها ماجرا وارد مرحله‌ای تازه شده است. واضح است که دولت رییسی هر گامی که به سمت احیای برجام بردارد، خشم نزدیکان به جبهه پایداری بیشتر برافروخته می‌شود. آنان اما در حال حاضر نمی‌خواهند و نمی‌توانند خشم خود را متوجه دولتی کنند که مورد حمایت آنهاست و برخی پست‌ها را نیز به نزدیکان آنان سپرده است. بنابراین آنها می‌کوشند تا در این مورد به‌زعم خود پای «غربگرایان» را وسط بکشند و گرایش روزافزون به احیای اصل برجام در دستگاه دولت و روحانیون بلندپایه را به توطئه پشت‌پرده اعضای دولت روحانی و برخی اصلاح‌طلبان نسبت دهند و خشم خود را بر سر آنان خالی کنند. این آدرس‌های اشتباه اما راه به جایی نمی‌برد. در حال حاضر ریش و قیچی برجام در دست دولت مورد حمایت آنهاست. اگر دولت تصمیم به احیای برجام بگیرد، دیگر غربگرایان را مسبب آن معرفی کردن همچون نعل وارونه‌ای است که همگان از وارونگی آن اطلاع دارند و در ردیابی آن دچار گمراهی نمی‌شوند. بنابراین طیف نزدیک به پایداری و همفکران آنها برای تداوم وضع موجود و استمرار تحریم‌ها، مجبورند دولت رییسی را به هر قیمتی از احیای برجام باز دارند. اگر آنها در این تلاش‌شان ناکام بمانند آنگاه یا باید ایدئولوژی خودساخته خود را رها کنند و با شرایط جدید همراه شوند یا با تمام قوای خود درصدد مخالفت با دولت رییسی و کارشکنی در مسیر آن برآیند. هرکدام از این دو مورد نیز برای آنان دردناک است! این است عاقبتِ عاقبت‌نیندیشی در سیاست!»

 

رفیق بازی در دولت ها

مهدی آیتی امروز در یادداشتی برای «آفتاب یزد» نوشته است: « دولت سیزدهم با شعار فراجناحی وانقلابی بودن روی کار آمد اما متاسفانه این موضوع رعایت نشد. البته در تمام نهاد‌ها و دولت‌ها این موضوع وجود داشته است و مختص به این دولت نیست.

به واقع اگر قرار بود این دولت فراجناحی عمل کند باید از همه احزاب در انتصاب‌ها استفاده می‌شد و نخبگان بر سرکار می‌آمدند. اگر دولت‌ها بخواهند سازمان و وزارتخانه‌ها را سالم و پاک‌سازی کنند باید از رفیق بازی فاصله بگیرند و از نخبگان استفاده کنند. متاسفانه در حال حاضر اکثر استانداران ازیک طیف خاص هستند.

حتی به مجلس هم نگاه کنیم متوجه می‌شویم که اکثر نمایندگان از این طیف هستند. بهر حال وقتی در وزارتخانه‌های دولت کلا افرادی از دانشگاه امام صادق(ع) و یا کسانی که در قوه قضائیه همراه رئیسی بودند یا از آستان قدس رضوی به سمتی رسیده‌اند حضور دارند یعنی رئیس جمهور شعار اصلی خود را زیر پا گذاشته است .

در دولت روحانی هم چنین بود. او هم از اقوام خود برای روسای بانک ها،استانداران و... استفاده می‌کرد. در دولت احمدی‌نژاد هم همین رفیق بازی‌ها وجود داشت. این موضوع نشان می‌دهد که در همه دولت‌ها فامیل بازی و رفیق بازی بوده است.»

 

جنگ ستارگان 2

جعفرگلابی روزنامه‌نگار امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «نفتالی بنت نخست وزیراسرائیل در گفت‌وگویی با نشریه تایمز گفته است که مقابله با برنامه هسته‌ای ایران برنامه جنگ ستارگان رونالد ریگان رئیس‌جمهور آمریکا دردهه 1980 میلادی است. مراد از جنگ ستارگان استراتژی‌ای است که طی آن آمریکا با تفوق اقتصادی خود مسابقه تسلیحاتی با شوروی سابق را تشدید کرد و ابرقدرت شرق با اقتصادی ناتوان نتوانست پابه‌پای غرب هزینه‌های سنگین رقابت نظامی را بپردازد. این ناتوانی بر انبوه مشکلات داخلی خصوصا وضع اسفبار معیشتی مردم افزود و استحکام داخلی را شدیدا آسیب‌پذیرکرد. نفوذ و تسلط بر نیمی از جهان هم نتوانست به شوروی سابق کمک کند چراکه کشورهای کمونیست از نظر اقتصادی نه تنها خود دچار بحران بودند بلکه با کمک‌های مسکو سرپا می‌ایستادند. درواقع کل بلوک شرق با انبوهی از نارسایی‌های روزافزون مالی و مادی به سمت واگرایی پیش می‌رفتند و از درون دچار فروپاشی بودند. ... اگرچه درحال حاضر اسرائیل بدون کمک حامیان خود در غرب با جمعیتی مصنوعی حتی یک روز توان ایستادگی در برابر ایران با هویت و صاحب قدمت و جمعیت 80 میلیونی را ندارد ولی نباید فراموش کنیم که سرمایه‌داران صهیونیست بزرگ جهان عمق استراتژیک اسرائیل هستند و آنها همه مساعی خود را به‌کار می‌بندند تا اقتصاد کوچک این کشور سرپا بایستد و حتی خیال رویارویی با ایران را در سر بپروراند. با وجود تحریم‌ها غلطیدن در مسابقه تسلیحاتی با اسرائیل دامی است که باید عواقب آن را دقیقا سنجید. فراموش نکنیم که متاسفانه کشورهایی چون عربستان و امارات و بحرین هم در ائتلافی نانوشته از مدت‌ها پیش در مسابقه تسلیحاتی شرکت جسته‌اند و حجم عظیمی از سفارشات ادوات نظامی را تقدیم غرب کرده اند. درواقع ما علاوه براسرائیل با برخی از دولت‌های عربی که آرمان فلسطین را به‌کلی کنار گذاشته‌اند و هراسی خود‌ساخته از ایران را شاخ و برگ می‌دهند هم روبه‌رو هستیم. در سیاست خارجی متاسفانه مشکلات گوناگونی داریم و رقبای ایران دائما بر این مشکلات می‌افزایند و توان ایستادگی ما را تضعیف می‌کنند. ... ایران می‌تواند مسابقه تسلیحاتی خود را به میادین تمدن، نفوذ، هویت، خرد و فرهنگ بکشاند و با جهان از در نیکی و مسالمت و همکاری سخن بگوید و در عمل هم حسن‌نیت خود را ثابت کند. این همه شدنی است اگر از درون اراده و تمایلات عمیق مردم و ایرانیان سراسر جهان اصل باشد و ما عیوب بلوک شرق سابق را نداشته باشیم. باید به مسابقه تسلیحات چون یک دام خطرناک بنگریم و به‌واسطه آن از چالش‌های داخلی غفلت نکنیم و تحت هیچ شرایطی رسیدگی به رفاه مردم و رفع محرومیت‌ها را ترک نگوییم. با رضایت مردم اساسا پهن کردن هر دامی بلاموضوع می‌شود. جنگ ستارگان با ایران با حضور مردمی آگاه و دانا و مسلط بر سرنوشت خود و دوری افراطیون از تصمیم‌سازی‌ها، رویایی بیش نخواهد بود و تعبیر نخواهد شد. تحولات مورد اشاره نه قرن‌ها پیش که همین چند سال گذشته جلوی چشممان اتفاق افتاده‌اند، از خردمندی به دور است که آنها را نادیده بگیریم.»

 

فاصله شمال و جنوب شهر را دریابید

مصطفی خدابخشی امروز در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته است: «شهر تهران را می‌توان یک کشور دانست؛ شهری که در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... به ایفای نقش می‌پردازد و همین موضوع باعث شده پایتخت نسبت به دیگر شهرها از اولویت و اهمیت بیشتری برخوردار باشد. با تمام این اوصاف اما گستره جغرافیایی شهر تهران، تنوع طیف جمعیتی ساکن در آن و توزیع ناعادلانه سرانه‌های خدماتی، باعث گردیده مشکلات در برخی مناطق پایتخت متورم و در برخی دیگر از مناطق کمتر باشد. 

طی سال‌های گذشته- خصوصا در 4 سال گذشته- مدیریت این کلانشهر بر کاهش فاصله شمال و جنوب شهر تاکید داشت تا از این طریق میزان خدمات ارائه‌شده در سطح شهر به صورت نسبتا متوازن توزیع شود اما با این وجود این موضوع مهم و حیاتی تاکنون محقق نشده و در حد شعار باقی مانده است و مدیران نشان داده‌اند برای عملیاتی کردن این موضوع عزم جدی ندارند و این مهم از مدیری به مدیر بعد به ارث رسیده است. 

بر اساس آمار، در تهران ۱۲‌ هزار هکتار بافت ناپایدار وجود دارد که بیش از ۴‌ هزار هکتار آن بافت فرسوده است که بخش عمده‌ای از این بافت فرسوده در مناطق مرکزی و جنوب شهر قرار دارد، این در حالی است که وضعیت بافت سکونتی در نقاط شمالی شهر به‌مراتب بهتر از دیگر نقاط است. همچنین در مناطق جنوبی شهر سرانه فضای سبز به 6/2 مترمربع می‌رسد؛ این در شرایطی است که این رقم در مناطق شمالی در برخی نقاط به ۱۲۲‌ مترمربع می‌رسد. با نگاهی به این آمار و ارقام، این حقیقت نمایان می‌شود که بین مناطق شمالی و جنوبی شهر فاصله‌ای نجومی در حوزه خدمات ارائه‌شده وجود دارد و همین موضوع باعث شده مردم ساکنان مناطق جنوبی رضایت‌مندی خود نسبت به سکونت در این مناطق را از دست بدهند و تلاش آنها برای انتقال به مناطق بالاتر با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر بازار مسکن، غیرممکن شود. 

به هر صورت شکاف بین شمال و جنوب شهر تهران یک حقیقت تلخ و دردآور است که مدیریت شهری برای موفقیت در عملکرد باید عزم خود را برای حل این معضل جزم کند. 

باید به این نکته نیز توجه داشت که حل مشکلات متورم‌شده شهر در مناطق جنوبی پایتخت که عموما شباهت بسیاری به یکدیگر دارند و می‌توان با یک فرمول سراغ رفع و رجوع‌شان رفت، در نهایت در کارنامه کارآمدی نظام در اداره شهر ثبت خواهد شد و مدیران شهری فارغ از نگاه سیاسی، باید فاصله نجومی بین شمال و جنوب شهر را پر کنند تا مردم، نسیم خدمت را حس کنند.»

 

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها