تحلیل از چپ و راست؛

منافع ایران؛ از اروپا تا خلیج فارس

کد خبر: 1168357

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

منافع ایران؛ از اروپا تا خلیج فارس

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

ضرب الاجل اروپائیان فدای منافع ملی ایران

حنیف غفاری در سرمقاله «رسالت» نوشت: «پیشنهادات اتحادیه اروپا در خصوص احیای توافق هسته ای به ایران رسیده و در حال بررسی است. شورای عالی امنیت ملی طی روزهای اخیر جلساتی را با حضور بسیاری ازکارشناسان و سیاستمداران با هدف تحلیل آخرین شرایط مذاکرات وین  برگزار کرده و در این جلسات، بر لزوم بررسی حقوقی و فنی همه جانبه متن پیش نویس تهیه شده در آخرین دور مذاکرات وین تاکید شده است.«حل و فصل مسائل پادمانی با آژانس»، «تضمین محوری برجام در عرصه مالی –اعتباری» و « رفع عملیاتی تحریمها» سه مطالبه ای هستند که جمهوری اسلامی ایران بررسی متن جدید( که از سوی طرف غربی به عنوان متن نهایی نامیده می شود) را بر مبنای آن آغاز کرده است. 

واقعیت امر این است که ملاحظات زمانی، محیطی و فرامتنی بازیگران غربی در پروسه بررسی پیشنهاد اروپائیان محلی از اعراب ندارد. به عبارت بهتر، در این برهه زمانی دستگاه دیپلماسی ما اسیر دوگانه سازی طرف مقابل از متن و فرامتن نخواهد شد! بخش مهمی از پروسه«گریز از متن» را آمریکا و اروپا  هدایت و مدیریت می کنند. ایران متن پیش نویس تهیه شده توسط اروپائیان را بر خلاف خواسته غیر معقول آنها، به عنوان متن غیر قابل تغییر نپذیرفته است! در این خصوص ممکن است ایران درخواست اصلاحاتی را مطرح نماید. از سوی دیگر ، استدلال آمریکایی ها مبنی بر اختلافات داخلی در این کشور بر سر بازگشت بایدن به برجام نیز قطعا قابل قبول نیست.  بایدن در عین مخالفت کنگره، می تواند با استناد به قدرت خود به عنوان رئیس جمهور به ایران در خصوص باقی ماندن در برجام تا پایان دوران ریاست جمهوری خود تضمین دهد. فراتر از آن، اگرچه دولت فعلی آمریکا نمی تواند برای دولت بعدی آمریکا تعیین تکلیف کند اما قطعاً می تواند با پذیرش یک سری از تعهدات و تضمین ها  چه در بُعد فنی و چه در بُعد اقتصادی و چه در ابعاد دیگر هزینه های دولت احتمالی بعدی آمریکا در خصوص خروج از برجام را بالا ببرد به گونه ای که خروج از توافق هسته ای برای دولت آمریکا عملاً اقدامی پرریسک و مخاطره آمیز باشد.

به عبارت بهتر، هزینه چنین تصمیمی از سوی دولت فعلی یا بعدی آمریکا هم از بعد فنی(ذاتی) و هم از بعد اعتباری( مالی) باید افزایش پیدا کند. 

ضرب الاجل های ساختگی آمریکا و اروپا در خصوص بررسی پیشنهادات ارائه شده در مذاکرات وین، جملگی باید فدای «منافع ملی» ما شود. بدیهی است که کماکان به سبب خروج یک جانبه آمریکا از توافق هسته ای  و

 بی تعهدی مطلق تروئیکای اروپایی  به برجام، طرف مقابل در جایگاهی قرار ندارد که بخواهد برای احیای توافقی که خود زیر پاگذشته ضرب الاجل تعیین کند! فراتر از آن، زمانی که آمریکا نسبت به «سند برجام» و اروپائیان نسبت به«بیانیه ۱۱ ماده ای بروکسل در خصوص تامین منافع برجامی ایران» کمترین پایبندی و تعهدی نداشتند، چگونه «متن پیشنهادی اروپا در دور آخر مذاکرات وین» را غیر قابل تغییر و خدشه ناپذیر قلمداد می کنند! از این رو بهتر است بازیگران غربی خود  را مشغول بازی با واژگان و خلق پارامترها و مولفه های کاذب و غیرشفاف در مسیر احیای توافق هسته ای نکنند! اگر طرف غربی واقعا خواستار احیای برجام می باشد، رمز آن توجه به مطالبات حقوقی و خطوط قرمز تعیین شده از سوی ایران می باشد! بهتر است آمریکا و اروپا به جای تحریک  تماشاگران ، به فکر گردش توپ در میانه میدان باشند!!!»

 

استخوان در گلوی نواصولگرایان

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «ماجرای ترور سلمان رشد و انتشار خبری مبنی بر برنامه‌ریزی برای ترور جان بولتون سیاستمدار مشهور ضد ایرانی و از نزدیکان به سازمان مجاهدین خلق، این ذهنیت را ایجاد کرد که گویی دست‌هایی در کار است که این دو واقعه را زمینه‌چینی برای مخالفت افکار عمومی امریکایی‌ها با توافق برجام قرار دهد. به ویژه آنکه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد، میزان موافقت با احیای برجام از سوی مردم امریکا بسیار بالا رفته است. در این میان اتفاق جالبی رخ داد. مشاور اصلی گروه مذاکره‌کننده جدید در برجام، در توییتی ضمن محکوم کردن سلمان رشدی، وقوع این دو رویداد را از حیث اثرگذاری منفی بر احیای برجام، عجیب دانسته است که در فضای عمومی، چنین ابهامی، به معنای توطئه‌آمیز دانستن این دو رویداد علیه احیای برجام تلقی می‌شود. بلافاصله پس از این توییت، نواصولگرایان تندرو حملات شدید و حتی بی‌ادبانه‌ای خود را روانه او کردند که وی در پاسخ این توضیحات را داد که قصدش توجه سوال علیه امریکا بوده است، در حالی که به نظر می‌رسد اصولا متوجه منطق حمله‌کنندگان به خود نشده است. از نظر آنان، حکم یا فتوای مربوط به سلمان رشدی فارغ از مکان و زمان و این‌جور ملاحظات است. البته بخشی از آنان معتقد به این گزاره‌ها نیستند، ولی چون مخالف احیای برجام هستند، از هر اتفاقی که مانع از توافق شود استقبال می‌کنند، ولی برخی دیگر این فتوا را واجد ویژگی‌های سیاسی نمی‌بینند و به‌طور مطلق از رخداد آن دفاع می‌کنند. برایشان فرقی نمی‌کند که چه کسی یا گروهی یا کشوری و با چه انگیزه‌ای پشت ماجرا باشد.

حتی اگر فردا ثابت شود که این دو رویداد با هدف اثرگذاری منفی بر احیای برجام اجرا شده است باز هم بر استقبال این گروه از ماجرا تاثیری نمی‌گذارد. چرا این ادعا می‌شود؟ به این علت واضح که در گذشته و حتی اکنون مخالفت آنان با برجام همسو با مخالفت شدید اسراییل با برجام است و فقط نمی‌دانیم که مخالفت و دشمنی کدام یک شدیدتر است. آن آقای مشاور اگر دنبال چنین هماهنگی‌هایی می‌گردد، یا دنبال پیدا کردن دست‌های پشت توطئه است، نیازی نیست که به مساله ترور سلمان رشدی و بولتون ارجاع دهد، کافی است به همسویی کامل اسراییل و این گروه در ضدیت با برجام و خیلی دیگر از مواضع آنان مراجعه کند.

فرض کنیم که با اسناد روشن و غیر قابل انکار بتوان ثابت کرد که دست اسراییل پشت چنین اقداماتی یا موارد مشابهی است که این گروه از آن حمایت می‌کنند، می‌دانید چه پاسخی خواهند داد؟ خواهند گفت که برخی از امور به دست دشمنان پیش خواهد رفت و این از حمایت‌های ویژه‌ای است که از سوی خداوند شامل حال ما می‌شود!! و اگر دشمنان هم این کار را کرده باشند اتفاقا با یک تیر به دو نشان زده شده است. هم سلمان رشدی را کشته‌اند و هم علیه برجام عمل کرده‌اند و این را نشانه توجه ویژه باریتعالی به خودشان می‌دانند.

آقای مشاور که از منتقدان احتمالی برجام بوده، شاید از منظر فنی مخالف بوده و نه از منظر بنیادی؛ ولی این گروه، مخالف بنیادین آن هستند و امروز که کار به توافق رسیده، راه این دو گروه از یکدیگر جدا شده و این مهم‌ترین بحرانی است که نواصولگرایان حاکم با آن مواجه هستند و به همین دلیل تاکنون قادر به تصمیم‌گیری قاطع و به موقع نبوده‌اند. از یک سو می‌خواهند با نفی برجام وحدت صوری و ظاهری خود را حفظ کنند، ولی باید هزینه بسیار سنگین فقدان برجام را بدهند که در این صورت تندروها خود را کنار می‌کشند و هزینه را بر دوش حکومتی‌ها می‌اندازند تا بعدا خودشان روی کار بیایند. از سوی دیگر به‌ دنبال این هستند که برجام را زنده و دولت و اقتصاد کشور را از وضعیت فعلی خارج و رضایت مردم را کسب کنند، در این صورت باید توهین‌های تندروها را به جان بپذیرند ولی اطمینان داشته باشند که آنان حذف خواهند شد. این وضعیت استخوان در گلویی است که نه می‌توانند آن را فرو دهند و نه می‌توانند آن را بالا بیاورند. گزارش‌های مثبت و اغراق‌آمیز رسانه‌ای تندروها در روزهای اخیر در حمایت از عملکرد یک‌ساله دولت برای این است که به دولت بگویند شما بدون برجام شکست نخورده‌اید و موفق هستید و باید این راه را ادامه دهید، این فریبکاری بزرگی است.»

 

فضای خاکستری برجام

داریوش قنبری استاد دانشگاه در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «آنچه هست در ارتباط با پیشنهادات اروپا ابهامات زیادی وجود دارد. قبلا ایران یکسری مسائل را به عنوان پیش شرط‌های برگشت به برجام مطرح کرده بود و از جمله تضمین‌های آمریکا که باید به نحوی در ارتباط با فروش نفت ایران و مراودات تجاری و اقتصادی با جهان خارج صادر می‌شد. یکی از نگرانی‌های ایران این بود که توافقی مثل دوران اوباما صورت بگیرد و رئیس‌جمهور بعدی از آن عدول کرده به همین خاطر بحث تضمین را مطرح کرده بود. در طرف مقابل هم آمریکایی‌ها اعلام کرده بودند با توجه به ساختار تصمیم گیری در آمریکا هیچ رئیس‌جمهوری نمی‌تواند برای رئیس‌جمهور بعدی آمریکا تعیین تکلیف کند. یکسری مسائل دیگر هم در ارتباط با رفع تحریم‌های دوران ترامپ مطرح بوده که آن تحریم‌ها هم باید از نظر ایران برداشته شوند. مساله دیگر موضوع پی‌ام‌دی است که به نوعی پرونده آن بسته شده بود و الان هم بحث ابعاد احتمالی نظامی موسوم به پی‌ام‌دی مفتوح شده که خواست ایران بسته شدن این پرونده است. از پیشنهاد اتحادیه اروپا که تا چه حد به این مسائل پرداخته و از طرف دیگر مواردی که آمریکا روی آن اصرار دارد از جمله تحریم سپاه پاسداران که چاره‌ای اندیشیده شده تا از تحریم خارج شود و مشخص نیست چه دامنه‌ای از تحریم‌ها برداشته می‌شود اطلاع چندانی در دست نیست و تنها در ارتباط با پیشنهادات آنچه به صورت قاطع عنوان شده این است که بعد از آن، مذاکره دیگری در کار نخواهد بود و می‌توان گفت اتحادیه اروپا به نوعی خواسته‌های خودش را در قالب این پیشنهادات به دو طرف داده و معلوم نیست این خواسته‌ها تا چه اندازه مورد قبول دو طرف قرار بگیرد. به هر حال اظهارنظرهای بعضا متفاوتی از سوی طرفین صورت گرفته و یکسری نکات مثبت که مورد توجه قرار گرفته و غربی‌ها بدان پرداختند و همین‌طور اظهارات خاصی که برخی دیپلمات‌های ایرانی داشتند به نوعی حکایت از خوش‌بینی دارد. بازار هم به این خوش‌بینی واکنش نشان داده و در قیمت ارزهای خارجی نمود پیدا کرده است. به هر حال این امیدواری مجددا ایجاد شده که برجام به نتیجه برسد و این بار پیشنهادات نتیجه مثبتی به دنبال داشته باشند. اما از آنجا که ابهامات زیادی مطرح است نمی‌توان اظهارنظر قطعی کرد که سرنوشت نهایی برجام چه می‌شود. قطعا و یقینا خواسته‌های حداکثری ایران برآورده نشده و در این شکی نیست اما خواسته‌های حداقلی که بتواند به نوعی از ناحیه پذیرش برجام به بازارهای جهانی ورود پیدا کند، تحقق یافتنی هست یا خیر. اینکه اتحادیه اروپا هم اعلام کرده که مذاکره دیگری نمی‌کند و متن نهایی است که باید مورد قبول قرار بگیرد بر دامنه نگرانی‌ها افزوده که اگر این پیشنهاد پذیرفته نشود قطعا وضعیت مناسبی نخواهد بود. بنابراین باید منتظر ماند که ببینیم چه پاسخی از طرف ایران و آمریکا به پیشنهاد اروپا داده می‌شود و محتوا چیست. چون محتوا منتشر نشده و بنده اطلاع چندانی ندارم نمی‌توانم با قاطعیت درباره اینکه تا چه اندازه این پیشنهاد حداقل برای طرف ایرانی قابل قبول خواهد بود، نظر دهم و امکان پذیر نیست. به‌خاطر اینکه محتوای پیشنهاد دقیقا مشخص نیست و از آن بی‌اطلاع هستم از این رو اظهارنظر قطعی را با دشواری مواجه کرده است. اما برخی اظهارنظرها حکایت از خوش‌بینی دارد و اگر به توئیت آقای مرندی توجه کنیم تا حدود زیادی این امیدواری توام با تردید را در آن می‌بینیم. در امیدواری ایشان برای به نتیجه رسیدن برجام نگرانی از بابت برخی مسائل هم مطرح شده بود که در جای خودش قابل توجه است. به هر حال در شرایط فعلی یکسری نگرانی‌ها را برای احیای برجام پدید آورده است و فعلا فضا نسبت به برجام خاکستری است و نمی‌توان با توجه به اطلاعاتی که باید برای تحلیل در دسترس باشد و نیست اظهارنظر قطعی میسر نیست اما مدت زمان مشخص شده برای تصمیم‌گیری طرفین درحال اتمام است و مواضعی که از سوی طرفین مشخص شود و اظهارنظرهایی که صورت بگیرد قطعا این ابهامات را خارج می‌کند. به هر حال سه موضوع برای ایران مهم بوده است. نخست بحث رفع تحریم‌ها و موضوع تضامین برای ایران دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای است و اگر در این زمینه تضامین داده شده باشد حداقل از طرف ایرانی می‌توان نسبت به احیای برجام خوشبین بود.»

 

نشانه های نزدیکی دو سوی خلیج فارس

هادی محمدی در سرمقاله «خراسان» نوشت: « این روزها خبرهای خوبی از نزدیک شدن دوباره کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، به کشور حاشیه شمالی یعنی جمهوری اسلامی ایران به گوش می رسد که جدیدترین آن اعزام سفیر جدید کویت به تهران پس از هفت سال کاهش روابط به سطح کاردار بود. به نظر  می رسد تیم سیاست خارجی دولت سیزدهم  به خوبی توانسته همزمان با یک ساله شدن مراسم تحلیف وی در مجلس شورای اسلامی ، مهم ترین برنامه اش در حوزه همسایگان را  تا حد زیادی اجرایی کند.

جدا از اختلافاتی که بخش مهمی از آن ریشه در رویکرد های ریاض راجع به جمهوری اسلامی داشت و به تبع آن برخی کشورهای عرب منطقه  نیز تابع این  رویه بودند آن چه باعث شد تا روابط دو بخش جنوبی و شمالی خلیج فارس به فراقی چند ساله  دچار شود ماجرای حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد  بود . اقدامی که البته از سوی مقامات ارشد انتظامی و سیاسی ایران محکوم شد .

این اقدام خودسرانه بهترین بهانه را به عربستان داد تا ضمن قطع روابط خود با ایران و خارج کردن دیپلمات هایش و اخطار به تهران برای بستن سفارتخانه اش در ریاض ، به کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس فشار بیاورد تا آن ها نیز روابط خود با تهران را قطع کنند. در این میان بحرین به راحتی دنباله روی کرد اما قطر و عمان حاضر به این کار نشدند و امارات و کویت نیز به کاهش روابط خود به سطح کاردار و فراخواندن سفرایشان از ایران بسنده کردند .

حالا بعد از حدود هفت سال از آن اتفاقات ، ایران و عربستان که دو طرف اصلی این تنش بودند مدت هاست به میزبانی عراق در حال گفت وگو برای از سرگیری روابط و بازگشایی سفارت‌ها هستند . تهران و ریاض پنج دور مذاکره کرده اند و به قول مقامات ارشد دو طرف گفت وگوهای مثبت و روبه جلویی هم داشته اند و به نظر می رسد به زودی باید شاهد گفت وگوها در سطوح دیپلماتیک بالاتر هم باشیم . همین حرکت مثبت بین دو کشور بزرگ و اصلی منطقه خلیج فارس ، کاهش تنها در منطقه به ویژه در سوریه  و جلو رفتن مذاکرات هسته ای احیای برجام که اتفاقا آن نیز به نظر می رسد به انتهای راه خود رسیده باشد  به عنوان موتورهای محرکی برای سایر کشورهای دنباله‌روی عربستان این فضا را ایجاد کرده تا آن ها نیز کم کم به سمت ایران به عنوان بزرگ تر منطقه بازگردند . 

حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه کشورمان 31 تیر امسال در  یک برنامه تلویزیونی ضمن اشاره به سیاست های منطقه‌ای دولت  رئیسی در یک سال اخیر و سفرهای رئیس جمهور به عمان و قطر به عنوان دو کشور عربی مهم خلیج فارس  ، تصریح کرد :"با اقداماتی که در شروع به کار دولت جدید انجام شد کشورهای حوزه خلیج فارس برای تحلیف آقای رئیسی دعوت شدند و تلاش شد با برنامه‌های عملی از همه ظرفیت‌های سیاسی، دیپلماتیک و ... در تقویت مناسبات با این کشورها استفاده کنیم. امارات تصمیم گرفت سفیر به تهران وارد کند. به زودی سفیر این کشور وارد تهران می‌شود. کویت سفیر خود را معرفی کرد و موافقت کردیم ظرف روزهای آینده سفیر کویت وارد تهران می ‌شود. پنج دور مذاکره با عربستان در سطح امنیتی داشتیم و پیشرفت‌هایی حاصل شد و حج خوبی را شاهد بودیم برای آماده سازی بازگشایی سفارتخانه‌ها. "

روز شنبه اولین وعده وزیر خارجه درباره کشورهای عربی عملیاتی شد و بدر عبدا... المنیخ سفیر جدید دولت کویت در جمهوری اسلامی ایران، در آغاز ماموریت خود در دیدار با حسین امیرعبداللهیان رونوشت استوار نامه خود را تقدیم کرد.

این سفیر بعد از هفت سال که سفارتخانه اش با کاردار اداره می‌شد به تهران آمده است و به نظر می رسد در روزهای آینده در انتظار حضور سفیر دیگر کشور عربی جنوب خلیج فارس یعنی امارات متحده عربی هم باشیم . همچنین طبق پیش‌بینی ها و شنیده ها و به ویژه در صورت تحقق توافق احیای برجام ، باید در انتظار تحول مثبت بزرگ در روابط تهران و ریاض هم باشیم . مقامات  کشورمان  بارها بر این موضوع تاکید کرده‌اند که تهران دست دوستی خود را با صداقت به سوی همسایگان دراز می‌کند. رویکرد ها و پیشنهادهای قبلی مقامات کشورمان از طرح پیشنهاد " تاسیس مجمع گفت‌وگوی منطقه‌ای" تا  "طرح صلح هرمز  و... نیز به خوبی نمایانگر آن  است این رویکرد  اقدامی نمایشی نیست؛ بلکه گزینه راهبردی برای کشورمان  است.در واقع  تهران بر این باور است که مبانی مشترک ایران و کشورهای همسایه بسیار بیشتر از اختلاف نظرهای ناشی از برخی نگرانی‌های بی‌اساس و منافع زودگذری است که تا حد زیادی متاثر از دخالت طرف های ثالثی مانند آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است . دخالت هایی که عمدتا این روابط و مبانی مشترک را در نگرانی  بر سر موضوعی به نام امنیت دچار چالش می کند.

14مرداد 1400 ، سید ابراهیم رئیسی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری اش در مجلس شورای اسلامی در برابر نمایندگان ملت ، سفرای خارجی و مهمانانی از کشورهای مختلف از جمله کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ، تصریح کرد : " قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه، امنیت‌ساز است. ظرفیت‌های منطقه ای ایران، حامی صلح و ثبات در کشورهاست و صرفاً برای مقابله با تهدید قدرت‌های سلطه‌گر و ظالم، به کار گرفته می‌شود و بحران‌های منطقه، باید از طریق گفت‌وگوهای واقعیِ «درون‌منطقه‌ای» و بر اساسِ تأمینِ حقوقِ ملت‌ها، حل‌وفصل شود." وی به خوبی تاکید کرد که به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران دست دوستی و برادری به سوی همه کشورهای منطقه به ویژه همسایگان دراز می‌کنم. به نظر می رسد یک سال پس از این سخنان ، دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم به خوبی توانسته این نگاه را در پایتخت های عربی جنوب خلیج فارس جا بیندازد تا جایی که حالا آن ها نیز به دست  دوستی  ایران پاسخ مثبت داده اند و می‌تواند افق روشنی در روابط بین ایران و این کشور ترسیم کند.»

 

اصلاح‌‌طلبان و سودای «یوم الواقعه»

فریدون حاجی‌پور، عضو شورای سردبیری «جام جم» نوشت: «جریان اصلاحات که مدت‌هاست دچار ریزش و افول سرمایه اجتماعی شده، برای احیای خود با ایده‌ها و نگرش‌های مختلف و متضادی در درون مواجه است. تضادهای مبنایی که دامنه‌ای از چپ‌های سنتی، اصلاح‌طلبان نهادی، ساختاری و درنهایت پهلو گرفته تا براندازی را شامل می‌شود.

اصلاح‌طلبان امروزی اگر از به بن‌بست رسیدن اصلاحات شکل گرفته از سال۷۶ سخن به میان می‌آورند، به عنوان نیروهای چپ طی چند دهه گذشته با جهتگیری‌های مختلفی روبه‌رو بوده‌اند؛ روزگاری به دور چپ سنتی طواف می‌کردند، زمانی دوم خرداد و اصلاحات را فریاد کردند، سپس به جنبش سبز رسیده و در دوران دولت اعتدال به بهبودی‌خواهی میل کردند. اینان اما در شرایط کنونی و پس از شکست در انتخابات۱۴۰۰ در حال آسیب‌شناسی خود برآمده و تلاش فراوانی دارند تا ترمیم طبقاتی، گفتمانی، تشکیلاتی و انتخاباتی را دنبال کنند.

این آسیب‌شناسی جریان اصلاحات اما بدون توجه عمیق به اقتضائات زمانه، درک و شناخت جامعه، تحلیل واقعگرایانه دلایل ریزش سرمایه اجتماعی‌شان، غلبه سیاست بر ترجیحات و خیرعمومی و...باعث شده این جریان در شرایط کنونی با تعارض شدید نحله‌های مختلف خود برای هژمون کردن دیدگاه‌ها و راهبردها برای آینده اصلاحات مواجه شود.

بحران جانشینی در جریان اصلاحات به موازات بروز شکاف‌های درونی موجب شده ایده‌ها و کنش‌هایی در جریان اصلاحات شکل بگیرد که رادیکالیسم شتابان را در صدر قرار داده و عقلانیت و سیاست‌ورزی منطقی در حاشیه این جریان قرار گیرد. این رادیکالیسم بی‌گمان موجب هدف قرار گرفتن هویت جریان اصلاح‌طلبی و شیفت از اصلاح‌طلبی به تجدیدنظرطلبی شده و نامیدن گفتمان «هلو انجیری» که نه، اما همان ادامه «کت پوزیسیونی» و «شلوار اپوزیسیونی» را در پی  داشته باشد.

اگر امروز افرادی همچون مصطفی تاجزاده از اصلاحات ساختاری سخن به میان می‌آورند و خود به تنهایی تشکیلات اصلاح‌طلبی را در اقدام از پیش‌انجام شده قرار می‌دهند، باید راز آن را در بیان چند نکته دید.

- جریان اصلاحات در درون خود با دیدگاه‌های مختلفی برای ترسیم خطوط راهبردی-عملیاتی این جریان مواجه است. میل برخی سران اصلاحات به طیف اصلاح‌طلبان نهادی و بروز اندیشه و ادبیات آنان در برخی توصیه‌ها و تجویزها موجب شده یک نزاع درون تشکیلاتی و طغیان راهبردی میان طیف‌های جریان اصلاحات شکل بگیرد و اصلاح‌طلبان ساختاری برای هژمون کردن دیدگاه‌های خود رادیکالیسم را پیشه کنند.

- طیف اصلاح‌طلبان ساختاری تلاش دارند در نزاع با اصلاح‌طلبان نهادی برای جذب بدنه اجتماعی این جریان، رادیکال عمل کرده و با هیجان، به فربگی خود و به حاشیه راندن طیف اصلاح‌طلبان نهادی مبادرت ورزند. بیان مطالبی در خصوص اصلاح‌طلبان رام‌شده، اهلی، کارگزارانی‌شده و... بخشی از تلاش‌های اصلاح‌طلبان ساختاری در این زمینه است. از دیگر‌سو، انتقاد درونی اصلاح‌طلبان مبنی بر روشن نبودن جایگاه تاجزاده در جریان اصلاحات نیز نیمه دیگری از نزاع درونی در این جریان را به نمایش می‌گذارد.

- اصلاح‌طلبان ساختاری و نهادی هر یک به فراخور برنامه‌های خود، هویتی اپوزیسیونی دارند، ساختاری‌ها اما نزدیک‌تر به براندازان به‌ویژه در حوزه مفهومی حکایت آشکارتری را به نمایش می‌گذارند.

- این دو طیف در شرایط کنونی مستظهر به حمایت اجتماعی بدنه جریان اصلاحات نبوده و در عمل اصلاح اصلاحات را از مدار تحقق خارج کرده‌اند، هرچند اصلاح‌طلبان نهادی در ایده‌های خود، از بازنشستگی ژنرال‌های این جریان سخن به میان می‌آورند اما واقعیت ماجرا این است که اصلاحات از وضعیت «جوانان عجول» - «پیران لجوج» رنج برده و برخی جوانان در حلقه آمده‌اش هم چشم در توصیه‌ها و آموخته‌های آن سوی مرزها دارند.

- چهره‌های اصلاح‌طلب از هر نوع نحله‌اش، به یوم الواقعه چشم دوخته‌اند و آنچه را در نهان طرح می‌کنند، به دنبال پیاده‌سازیش در موعد مقرر هستند. در این میان، اصلاح‌طلبان ساختاری بازی را عیان و برای سران، منطق موقعیت را مخدوش ساخته‌اند.

در آخر اما هر آنچه در حال طرح و بیان از سوی اصلاح‌طلبان است با فقدان محوریت مردم، زندگی و دوری از تبدیل رنج‌های آنان به پروژه‌های سیاسی مواجه است.»

 

 


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها