نورافکن: لیاقت استقلال کمتر از قهرمانی نیست/ هرجا باشم زیر پرچم ایرانم

کد خبر: 667612

حضور من در استقلال برای حفظ آبروی باشگاه و رسیدن به دور بعد لازم است و من خودم هم نمی توانم در این شرایط تیم را رها کنم. درحالی که از آنسو دلم هم با تیم جوانان است و می دانم شاید می توانم به آن تیم هم کمک کنم ولی فرقی نمی کند. در هر دو تیم زیر پرچم ایران هستم.

نورافکن: لیاقت استقلال کمتر از قهرمانی نیست/ هرجا باشم زیر پرچم ایرانم
نورافکن: لیاقت استقلال کمتر از قهرمانی نیست/ هرجا باشم زیر پرچم ایرانم
سرویس ورزشی فردا: پرویز مظلومی در فصل پانزدهم لیگ برتر جرأت کرد و به امید نورافکن 18 ساله بازی داد. فوتبالیستی که نه کسی او را می شناخت و نه او را در قد و قواره های بازی در استقلال می دانستند. با این وجود او در 11 بازی برای استقلال بازی کرد تا در لیگ برتر شانزدهم این تعداد بازی را به عدد 14 ارتقا داده و البته در لیگ قهرمانان آسیا از ارکان اصلی تیم منصوریان لقب بگیرد. امید نورافکن در قامت کاپیتان تیم ملی جوانان ایران جواز حضور در جام جهانی را هم همراه این تیم گرفت ولی حالا نمی داند می تواند این تیم را در رقابت های کره جنوبی همراهی کند یا نه! درخشش او در نیم فصل دوم لیگ برتر شانزدهم این اجازه را به منصوریان نمی دهد که بدون امید نورافکن به مصاف العین امارات برود! در این مدت و درباره وضعیت فوتبالی این بازیکن زیاد خوانده ایم و این بار خبرنگار « فردا » زندگی شخصی اش را بیشتر مورد بررسی قرار داده است. فردا: اهل کجایی؟ - من بچه شهر ری هستم. در بیمارستان فیروز آبادی متولد شدم و دوران کودکی ام را هم آنجا سپری کردم.
فردا: الان تهران زندگی می کنید؟ - نه! سالهاست که در رباط کریم زندگی می کنیم. محله شهرک قلعه میر.
فردا: تنها یا با پدر و مادرت؟ - نه من با خانواده ام زندگی می کنم و هنوز مستقل نشده ام.
فردا: چند سال سن داری؟ - من متولد 20 فروردین سال 1376 هستم. چند وقت پیش 20 سالم کامل شد و وارد 21 سالگی شدم.
فردا: در روزهای تولد امسالت اوضاع خوبی نداشتی؟ - نه! متأسفانه مسایلی برایم بوجود آمد که مدتی از تمرینات اخراج شدم و این برایم خیلی بد شد. دو، سه بازی تیم را هم از دست دادم. امیدوارم هواداران مرا ببخشند.
فردا: با تیم جوانان سهمیه جام جهانی گرفتید؟ - بله با مربیگری امیرحسین پیروانی، تلاش کادر فنی و بازیکنان موفق شدیم در سخت ترین شرایط مجوز راهیابی به جام جهانی را بدست بیاوریم. تیم ملی هم تا چند روز دیگر در این مسابقات شرکت می کند. قطعا تجربه بزرگی برای همه بچه های این تیم خواهد بود.
فردا: تو در این دوره نیستی؟ - دعوت شده ام اما هنوز درگیر بازی های لیگ قهرمانان آسیا با استقلالم.
فردا: می دانی بودن در این مسابقات می تواند در سرنوشت فوتبالی ات تأثیرگذار باشد؟ - به هر حال شرایط اینگونه رقم خورده و فکر می کنم بازی برای استقلال در آسیا هم کم از آن مسابقات نیست. اگر قرار باشد دیده شوم اینجا هم مرا می بینند. این هم رقابت هایی در سطح اول آسیاست. گرچه آنجا جهانی است ولی کم هم نیست.
فردا: خودت دوست داشتی در کدام مسابقات بازی می کردی؟ - هرچه کادر فنی تیم استقلال با کادر فنی تیم جوانان تصمیم بگیرند من هم موافق آن هستم.
فردا: می گویند استقلال چون قراردادت را تمدید نکردی اجازه ات را صادر نمی کند؟ - اصلا اینطور نیست. الان حضور من در استقلال برای حفظ آبروی باشگاه و رسیدن به دور بعد لازم است و من خودم هم نمی توانم در این شرایط تیم را رها کنم. درحالی که از آنسو دلم هم با تیم جوانان است و می دانم شاید می توانم به آن تیم هم کمک کنم ولی فرقی نمی کند. در هر دو تیم زیر پرچم ایران هستم. هرچه خدا بخواهد همان می شود.
فردا: اوایل فصل به خاطر همین تیم ملی با کادر فنی استقلال به مشکل برخوردی؟ - من از سر جوانی برای خروج از اردو با علی آقا (منصوریان) هماهنگی نکردم و متأسفانه فکر می کردم اگر بگویم می خواهم بروم اردو، نمی گذارند از تیم بروم و به همین خاطر کادر فنی از دستم شکار شدند ولی بعد که همه چیز را گفتم متوجه اشتباهم شدند و مرا بخشیدند.
فردا: اهل نماز هم هستی؟ - البته که هستم. گاهی ممکن است نماز اول وقتم از دست برود ولی در کل همیشه نمازم را می خوانم و می دانم با ایمان به خدا همواره راه درست پیش پایم می آید.
فردا: چقدر درس خواندی؟ - دیپلمم را که گرفتم توانستم برای دانشگاه اقدام کنم که البته حالا و با راهیابی به جام جهانی می توانیم از سهمیه ورزشکار قهرمان استفاده کنیم و به دانشگاه برویم.
فردا: چه درسی خواهی خواند؟ - قطعا تربیت بدنی می خوانم که به دردم می خورد.
فردا: چند خواهر و برادر هستید؟ - من فقط یک خواهر دارم.
فردا: از خودت کوچکتر است؟ - نه من از او کوچکترم. خواهرزاده ای هم دارم که عشق دایی اش است.
نورافکن
فردا: چه سن و نامی دارد؟ - تقریبا 8 ماهه است و اسمش هم "پریا"ست. خیلی مامانی و خوردنی است. خیلی دوستش دارم.
فردا: در این مدت که بازی می کنی توانسته ای به پدر و مادرت در بحث مالی کمکی هم بکنی؟ - من که هنوز آنقدرها پول درنیاورده ام ولی با این همه همان اندک پولی که بدست آورده ام را پس انداز کرده ام و در حد توانم هم به پدر و مادرم کمک کرده ام.
فردا: گواهینامه گرفته ای؟ - نه ندارم ولی می خواهم بگیرم تا بتوانم یک ماشین برای خودم بخرم. رفت و آمدم به محل تمرین خیلی سخت است و باید این کار را هرچه زودتر انجام بدهم.
فردا: در اوقات فراغتت بیشتر مشغول چه کارهایی هستی؟ - بیشتر استراحت می کنم و یا تمرینات اختصاصی ام را انجام می دهم.
فردا: تفریحی نداری؟ - بیشتر به دوچرخه سواری می پردازم. خیلی این کار را دوست دارم و به من آرامش زیادی می دهد. یک دوچرخه دارم و بیرون از محله مان جایی هست که آنجا تمرین می کنم. از این کار حس خوبی بدست می آورم و تمرکزم را بالا می برد.
فردا: اهل روزنامه خواندن نیستی؟ - بیشتر روزنامه می خوانم. دوست دارم کتاب هم بخوانم ولی متأسفانه وقت نمی کنم.
فردا: کدام غذای مادرت را بیشتر از همه دوست داری؟ - من عاشق دستپخت او هستم و هر چه درست کند با میل و هوس می خورم.
فردا: دوست داری در ورزش به کجا برسی؟ - دوست دارم بتوانم به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کنم و بعد هم به تیم های آلمانی بروم.
فردا: تیم محبوبت در آلمان کدام تیم است؟ - بایرن مونیخ را خیلی دوست دارم. امیدوارم روزی بتوانم در بوندس لیگا بازی کنم مثل مهدوی کیا، علی دایی و یا علی کریمی.
فردا: چرا آلمان؟ - خب چون فکر می کنم بازی ام بیشتر به سبک بازی آلمان می خورد. خشک و محکم بازی می کنم. آلمان ها هم بیشتر این مدلی فوتبال می کنند.
فردا: اگر یک پول قلمبه دستت برسد چه کارش می کنی؟ - حتما یک خانه برای خودم می خرم. خانه ای که بتوانم برای آینده ام روی آن حساب کنم. بعد هم برای پدر و مادرم خرج می کنم و آنها را به یک سفر زیارتی خوب مثل کربلا می فرستم تا حرم امام حسین(ع) را زیارت کنند.
فردا: وقتی اولین گلت را برای استقلال زدی چه حالی داشتی؟ - احساس کردم بزرگ شدم. با لباس تیمی گل زدم که قبل از من بزرگانی مانند زنده یاد پورحیدری آن را می پوشیدند و این برای من حس خیلی خوبی داشت. گلی که به پدیده زدم را هم خیلی دوست داشتم.
فردا: در استقلال با کدام بازیکنان بیشتر رفیق هستی؟ - من با همه خوب هستم و همه را دوست خودم می دانم اگر بخواهم بگویم فلانی یا فلانی، درست نیست.
فردا: دبنال برند و مارک هم در انتخاب لباس هایت هستی؟ - نه! به هیچ وجه! من سادگی را به همه چیز ترجیح می دهم و خیلی معتقدم که آدم را نباید با لباسش بشناسند بلکه انسان بودن باعث زیبایی آدم ها می شود.
فردا: از کدام اخلاقت بیزار هستی؟ - نمی دانم. این را باید از دیگران بپرسید. شاید کمی خجالتی بودنم را دوست ندارم. البته خیلی هم خجالتی نیستم ولی با این همه فکر می کنم اخلاق خیلی تابلویی ندارم که از آن بیزار باشم.
فردا: فکر نمی کنی کمی هم زود از کوره در می روی؟ - بله! این رفتارم را هم دوست ندارم. البته الان مدتی است که با خودم عهد کرده ام دیگر این اتفاق برایم رخ ندهد. تمرین می کنم که عصبانی نشوم.
فردا: به ازدواج هم فکر می کنی؟ - نه به هیچ عنوان. البته الان به این مسایل فکر نمی کنم چون می خواهم همه تمرکزم روی بازی های استقلال باشد. در کل فعلا دو سه سالی فرصت دارم تا شاید بتوانم راهی به اروپا پیدا کنم. من هم می خواهم مانند سردار آزمون و بقیه لژیونرها در خارج از ایران نام کشورم را بالا ببرم.
فردا: آرزوی خودت چیست؟ - سلامتی پدر و مادرم. خانواده ام و همه دوستانم از همه چیز برایم بیشتر اهمیت دارد.
فردا: حرفی مانده؟ - از همه هواداران استقلال تشکر می کنم. آنها درس معرفت به ما دادند. در فصل اخیر بارها ما بد کار کردیم ولی آنها پای تیم شان ایستادند و دست از حمایت ما برنداشتند. این خیلی مهم بود. این نایب قهرمانی مبارک شان باشد هرچند که لیاقت شان قهرمانی کمتر نیست.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها