سیاست‌های جمعیتی دستوری است یا یک سیاست فرهنگی؟

سفره خالی جمعیت

کد خبر: 1219913

اغراق نیست بگوییم حالا کمتر کسی است که نداند ایران در پشت حصار سالمندی قرار گرفته است، نداند که سالمندی جمعیت چه تهدید مهم و بزرگی است، از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا امنیت ملی این سرزمین را تهدید می‌کند. شاید کمتر کسی باشد که نداند پیامدهای ریز و درشت پیری جمعیت از همین حالا نشانه‌هایش را در زندگی روزمره ما نمایان کرده است؛ از افزایش سالمندآزاری گرفته تا کاهش نیروی جوان کار و نبود زیرساخت‌های درمانی برای جمعیتی چند میلیونی که حالا در میانسالی است و به سمت سالمندی می‌رود. همه همین پیامدها بود که توصیه به فرزندآوری یا اجرای سیاست‌های جمعیتی از جمله پرتکرارترین توصیه‌های مقام معظم رهبری طی دو دهه گذشته است. خود این سیاست‌ها در زمره اسناد بالادستی نظام قرار دارد و هر دولتی با هر نگاه و اولویتی می‌بایست به اجرای درست این سیاست‌ها مبادرت بورزد. اما آنچه در همه این فرآیند برای شهروندان آشکارتر از خطرات سالمندی است تاکید بر این نکته است که اجرای سیاست‌های جمعیتی بیش از آنچه دستوری باشد یک سیاست فرهنگی است. گزاره‌ای بدیهی که حداقل در گفتار و رفتار مسئولان مرتبط به این موضوع دیده نمی‌شود.

سفره خالی جمعیت

فرزند طلایی و بحران جمعیت

گفته تازه صابر جباری، سرپرست مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت درباره بارداری زیر سن 18 سال عموما از سوی رسانه‌ها با پیشوند «اظهار نظر عجیب» نقل شده، ملاحظه‌ای که از هراس با مغلطه‌ای با عنوان مخالفت با سیاست‌های جمعیتی عنوان شده است. اما این از وجه ضدتشویقی این گفته کم نمی‌کند. این مقام مسئول در وزارت بهداشت گفته است «طبق تحقیقات آمریکایی‌ها  نوزاد مادر زیر ۱۸ سال و بالاتر از ۴۲ سال، نوزاد طلایی است.» تعریف نوزاد طلایی یا «golden baby» که مورد اشاره صابر جباری است تفاوت آشکاری با تعریف جهانی آن دارد.

صالح قاسمی،  پژوهشگر جمعیت و نویسنده کتاب جنگ جهانی جمعیت که حالا سالهاست در این حوزه فعالیت می‌کند تعریف متفاوتی از نوزاد طلایی دارد. او به فردا می‌گوید «اصطلاح جمعیتی فرزند طلایی ناظر به برخی از داده‌های پزشکی در دنیا است که می‌گویند سنین ایمن فرزندآوری و بارداری برای خانم‌ها سنین ۲۵ تا ۳۵ سال است.» اگرچه او پیوست مهمی به این گفته‌ها دارد. چرا که به گفته او همان تحقیقات نشان می‌دهد سن 20 سالگی دوران ایمن بارداری زنان است و فرزندآوری در آن سن به نوعی ایمن محسوب می‌شود. صالح قاسمی می‌گوید «نباید از بارداری در این سن منع شد به این دلیل که امنیت جانی مادر به مخاطره می‌افتد این در حالی است که در ایران به اشتباه رده سنی ۲۵ تا ۳۵ سال به عنوان بارداری ایمن معرفی می شود.»

وقتی ما مدیران زبده بحرانیم!

اما فارغ از درستی و نادرستی اظهارنظرهای اینچنین آنچه مهم به نظر می‌رسد رفتن پی پاسخ به این پرسش است که اساسا تشویق به فرزندآوری چقدر مساله‌ای فرهنگی است؟ حداقل مشاهدات پیش رو نشان از این دارد که بیش از آنچه به فرهنگ‌سازی برای آگاهی از مخاطرات این موضوع علاقمند باشیم قصد داریم به شیوه‌ای دستوری به چنین نتایجی برسیم! این موضوع تنها در اجرای سیاست‌های جمعیتی نیست و می‌توان مدل آن را در بسیاری از مسائل دیگر روز هم مشاهده کرد. برخی از کارشناسان مدیریت بحران معتقدند اساسا مدیریت در ایران مدیریتی مبتنی بر بحران است و چندان باوری به مدیریت پیشگری نداریم. رد این گفته را می‌توان در وضعیت کنونی هم دید. افزایش سن جمعیت ایران حالا به مرحله بحرانی رسیده است. تنها 7 سال تا بسته شدن پنجره جمعیتی مانده و این تنها فرصت ما برای بیرون رفتن از این بحران است. در دهه 60 نرخ باروری زنان ایران 3.2 فرند بود و حالا این عدد به زیر یک رسیده است. شاید سیاست‌های ضد جمعیتی دولت اصلاحات آغازگر این بحران باشد اما آسیب مهم‌تر در 8 سال دولت تدبیر و امید اتفاق افتاد، دولتی که از هیچ فرصتی برای اجرای سیاست‌های ضدجمعیتی  دریغ نکرد.

فرزندآوری؛ دستوری نمی‌شود

اما ماجرای بحران جمعیتی تنها یک راه‌حل دارد و آن هم فرهنگ‌سازی است. بر کسی پوشیده نیست که اساس هر فرهنگی در هر سرزمینی اقتصاد است. به این معنا که متغیرهای موثر در علاقمندی جامعه به فرزندآوری تنها و تنها از راه اقتصاد و فرهنگ می‌گذرد. راه‌اندازی گشت اخلاقی سقط جنین یا اظهارنظرهایی اینچنین درباره نوزاد طلایی احتمالا اگر تاثیری منفی بر این رویه نداشته باشد تاثیرات مثبتی هم نخواهد داشت. مشوق‌های در نظر گرفته شده برای فرزندآوری هم تناسبی با وضعیت واقعی پیرامونی ما ندارد. به نوعی این ممشوق‌ها در هر نهادی به وجهی تزئینی برای این سازمان‌ها تبدیل شده است. تنها در یک نمونه واضح آن سنگ‌اندازی بسیار بانک‌ها برای ارائه تسهیلات وام فرزندآوری است که خود قصه مفصلی است.  از سوی دیگر وقتی اصرار بر ساماندهی وضعیت اقتصادی و تشویق به فرزندآوری است که بدانیم طبق نتایج پیمایش زندگی خانوادگی در ایران «۶۰درصد مردم کشور حداقل ۳ فرزند می‌خواهند!» اما بیرون از داده‌های این نظرسنجی آنها علاقه‌ای به فرزندآوری ندارند چرا که برای رسیدن به این آرزوی خود بیشتر از تبلیغات محیطی و ثبت شده روی بیلبوردهای شهر یا اظهارنظرهای اینچنینی مقامات وزارت بهداشت به امنیت مالی نیاز دارند که به نظر می‌رسد از آنها دریغ شده است.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها