تحلیل از چپ و راست؛

در باب یک جراحی اقتصادی

کد خبر: 1147050

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

در باب یک جراحی اقتصادی

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

جراحی یک مریض رو به موت

آلبرت بغزیان، اقتصاددان در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «بسیاری از متفکران و اندیشمندان صاحبنام جهان معتقدند که اندیشه و هویت آدمی ارتباط مستقیمی با آنچه که بر زبان جاری می‌سازد، دارد. قرن‌ها پیش از چهره‌هایی چون «لودویگ ویتگنشتاین» اندیشمند شهیر اتریشی (قرن بیستم) که اندیشه و خرد انسان را در محدوده زبان و گفتار او تفسیر و تحلیل می‌کرد، شعرا و متفکران پارسی بر این واقعیت صحه گذاشته بودند که آدمی چیزی جز آنچه بر زبان می‌آورد، نیست. بر این اساس است که حافظ، بیتی این‌گونه سروده که: «حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان/ این نقش ماند از قلمت یادگار عمر» یا سعدی که معتقد است: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد...» اما باید توجه داشت که همه آنچه بر زبان آدمیان جاری است، برآمده از خرد ناب و اندیشه متعالی نیست و چه بسیار واژه‌ها و کلماتی که در راستای امیال و اهداف بی‌مقدار و بدون ارزش بر زبان جاری می‌شوند. بنابراین در برخورد با واژه‌های مختلف ابتدا باید خاستگاه آنها را شناسایی کرد و بعد درخصوص آنها تحلیل و تفسیر داشت. از منظر اقتصادی برخلاف واژه‌هایی چون اقتصاد مقاومتی، هدفمندسازی یارانه‌ها و... که بیان‌کننده رویکرد خاصی در حوزه‌های اقتصادی هستند و معنایی را به ذهن متبادر می‌کنند، واژه‌ای چون «جراحی اقتصادی» که این روزها به‌کرات در فضای رسانه‌ای و عمومی کشور تکرار می‌شود، چندان مصطلح نیست و نمی‌توان از آن برداشت خاصی را داشت. اگر از اقتصاد مقاومتی سخن گفته می‌شود، مراد آن است که تاب‌آوری اقتصاد در مواجهه با تکانه‌های درونی و بیرونی را افزایش داد. یا زمانی که از هدفمندسازی یارانه‌ها صحبت می‌شود، قصد آن است که نظامات یارانه‌ای را به عنوان یکی از 3 ضلع اصلی، نظامات توزیع ثروت در جامعه در مسیر اصلاح قرار داد. اما زمانی که ساختار یا دولتی از «جراحی اقتصادی» صحبت می‌کند چه مقصد و منظوری را مدنظر دارد؟ آیا اقتصاد را به مثابه پیکره‌ای بیمار، می‌بیند که نیازمند جراحی است؟

اگر چنین است، کدام جزء و بخش این پیکره دچار فساد و بیماری شده است؟ راس هرم؟ میانه هرم؟ کدام جزء؟ کدام بخش؟ این‌گونه است که معتقدم موضوعی که این روزها در فضای عمومی کشور ذیل عنوان جراحی اقتصادی مطرح شده از منظر معنایی و بنیادین، ایرادات عدیده‌ای دارد و از منظر آکادمیک فاقد معنای اقتصادی است. اما احتمالا اگر از چهره‌های دولتی پرسش کنیم، خواهند گفت، منظور از جراحی اقتصادی آن است که دولت، دیگر قصد ندارد از مُسکن‌های زودگذر برای حل مشکلات اقتصادی بهره ببرد و تلاش می‌کند تا با شناسایی درست درد، درمان مناسب را در نظر بگیرد. از این منظر باید به این نکته اشاره کرد، همان‌گونه که در دوران پسامدرنیسم، اطبا و پزشکان جز در موارد ضروری و حیاتی اقدام به جراحی و شکافتن پیکره بیمار نمی‌کنند، در بخش‌های اقتصادی نیز علما، جز در مواردی بسیار نادر، رای به خونریزی‌های گسترده و تعدیل‌های بنیان‌افکن نمی‌دهند. مهم‌تر از آن، یکی از اصلی‌ترین موارد برای فرد درمانگر، زمان آغاز درمانگری است. اقدام زودهنگام به اندازه تاخیر در بهبود می‌تواند خطرآفرین و بحران‌زا باشد. ناگفته پیداست، امروز اکثریت قریب به اتفاق اساتید اقتصادی، هم رای و هم نظرند که تداوم تخصیص ارز ترجیحی به شکل و شمایل قبلی، عاقلانه نیست. اما همین اساتید تاکید می‌کنند که زمان برای انجام یک چنین اصلاحاتی مناسب نیست. در شرایطی که هنوز پرونده احیای برجام به سامان  نرسیده است، موضوع FATF  حل و فصل نشده و مهم‌تر از آن اقناع لازم در افکار عمومی صورت نگرفته، یک چنین اقدامی بسیار خطرناک به نظر می‌رسد. تزریق داروی بیهوشی به بیماری که با مجموعه‌ای از مشکلات و نارسایی‌ها روبه‌روست، نه‌تنها باعث بهبود او نمی‌شود بلکه خطر فروپاشی و مرگ را برای او به دنبال دارد. دولت در شرایط تحریمی تصور می‌کند که با تزریق 300 یا 400 هزار تومان می‌توان مجموعه تبعات برآمده از آزادسازی قیمت‌ها را جبران کرد که تصور اشتباهی است. فراموش نکنید که حذف ارز 4200 تومانی، باعث گرانی ارز و نهایتا افزایش قیمت مجموعه اقلام و خدمات در کشور می‌شود. طبیعی است که با 300 هزار تومان یارانه نمی‌توان پاسخگوی این حجم از نوسانات قیمتی بود. این روند باعث ایجاد فشار زایدالوصف در زندگی دهک‌های متوسط و محروم جامعه می‌شود که تبعات آن بدون تردید در سایر حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و امنیتی بروز و ظهور پیدا می‌کند. تبعاتی که باید دید شراره‌های آن تا کجا زبانه می‌کشد؟»

 

این کوچه هنوز بن‌بست است

حنیف غفاری در سرمقاله «رسالت» نوشت: «جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و انریکه مورا، نماینده ویژه اروپا در مذاکرات برجام از شکسته شدن بن‌بست مذاکرات وین خبر می‌دهند.این نخستین بار نیست که بازیگران اروپایی از نزدیک بودن به توافق نهایی یا امکان‌پذیر بودن احیای برجام در آینده‌ای نزدیک سخن می‌گویند! حداقل طی ماه‌های گذشته ، ۵ بار مذاکرات وین تا نقطه‌ای که از آن به‌مثابه “«نقطه نهایی» یاد می‌شد پیش رفته و البته احیای برجام درنهایت رخ نداده است! 

واقعیت امر این است که موافقت با ازسرگیری مذاکرات وین و فرصت دادن به اتحادیه اروپا مبنی بر ارائه راهکارهای ابتکاری در مسیر حل معضلات باقیمانده مصداق خروج از بن‌بست نیست! این آمریکا و تروئیکای اروپایی هستند که با تصمیم سیاسی خود باید این معادله را حل کنند. معادله «احیای برجام» برخلاف آنچه غرب از ابتدا سعی در القای آن کرده است پیچیده و چندلایه نیست! یکی از تاکتیک‌های آمریکا و اروپا در مذاکرات اخیر وین، تبدیل کردن این معادله «تک مجهولی» به معادله‌ای « چند مجهولی» بوده است. 

آمریکا با فرابرجامی جلوه دادن مطالبات حقوقی و منطقی ایران در مسیر رفع عملیاتی تحریم‌ها، تلاش کرده است تا دایره برجام را محدود و در مقابل، بر مصادیق واژه ابداعی «فرابرجام» بیفزاید. اگر مقامات آمریکایی و اروپایی در مذاکرات آتی بخواهند بر همین روال اصرار ورزیده یا صرفا بازی با کلمات و الفاظ( در عین حفظ ماهیت رفتار خود ) را در دستور کار قرار دهند، خبری از احیای توافق هسته‌ای نخواهد بود. 

پیامدهای خروج یک‌جانبه آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران خود را در ابعاد گوناگون راهبردی و بین‌المللی  نمایان ساخته است. اکنون نیز باوجود تغییر دولت آمریکا و حضور دموکرات‌ها در رأس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن شاهد استمرار این پیامدها هستیم. فراموش نکنیم که استمرار مذاکرات وین و مواجهه با آینده برجام، فارغ از هر گزینه‌ای که در قبال آن رخ دهد باید در ذیل استراتژی مقاومت فعال صورت گیرد. حتی احیای توافق هسته‌ای به معنای پایان تاریخ‌مصرف این استراتژی کارآمد و اثبات‌شده نیست.

تنظیم تاکتیک‌ها و مؤلفه‌های رفتار منطقه‌ای کشورمان در ذیل «استراتژی مقاومت فعال»، همه محاسبات را به ضرر آنچه کاخ سفید و متحدانش پنداشته بودند بر هم زد.نتانیاهو و ترامپ از معادلات قدرت در تل‌آویو و واشنگتن  حذف شدند و جانشینان این دو نیز نسبت به ناکامی استراتژی فشار حداکثری در قبال کشورمان اذعان کردند. حتی  تغییر رفتار برخی شرکای منطقه‌ای آمریکا،  منبعث از کارآمدی «استراتژی مقاومت فعال» است. این استراتژی و تاکتیک‌های تعبیه‌شده در ذیل آن باید همچنان در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان حفظ شود. بدون شک در حوزه روابط بین‌الملل، تنها فاکتوری که می‌تواند خصایص ذاتی بازیگران مبنی بر مهار همه‌جانبه یک بازیگر را کنترل کند، تکیه‌بر توان و داشته‌های یک کشور است. زمانی که کشوری تحت تأثیر استراتژی‌های سخت و سلبی رقیب نسبت به خود قرار گیرد، قدرت حفظ خطوط قرمز راهبردی خود را از دست خواهد داد و به ساختاری آسیب‌پذیر تبدیل می‌شود.درهرحال، این کوچه هنوز بن‌بست است! زمانی این بن‌بست شکسته می‌شود که غرب اراده واقعی خود را جهت بازگشت واقعی به توافق هسته‌ای از طریق رفع عملیاتی تحریم‌های ضد ایرانی نشان دهد. آمریکا و اروپا فرصت زیادی برای اتخاذ این تصمیم تعیین‌کننده ندارند….»

 

4 اصلاح ساختاری برای تکمیل طرح یارانه ای

محمد حقگو در سرمقاله «خراسان» نوشت: «تهدیدهای متوجه مردمی سازی یارانه‌ها و لزوم 4   اقدام همزمان باید گفت اگر چه در کوتاه مدت، بهبود وضعیت قدرت خرید دهک‌های مختلف و به ویژه دهک‌های کم درآمد قطعی است، اما تهدیدهای متعددی از جنبه‌های مختلف برای طرح دولت وجود دارد. نمونه‌های ساده و بارز آن، این است که با افزایش قیمت کالاهای اساسی ناشی از عوامل مختلف از جمله قیمت‌های جهانی یا تورم عمومی کشور، قدرت خرید یارانه‌های کنونی کاهش یابد و در نتیجه دولت مجبور به بازبینی رقم یارانه‌های کنونی خواهد بود یا این که دهک بندی‌های آحاد جامعه تغییر کند و. ..  

با این اوصاف، باید خاطرنشان کرد که دولت لااقل به تدریج در 4 محور جراحی‌های اصلی اقتصاد ایران را کلید بزند:

1- اصلاح نظام توزیع کالاها: در روزهای اخیر، مردم برخی شهرها از جمله مشهد شاهد شلوغی محسوس صف‌های نان هستند. این در حالی است که مسئولان بر نبود و کمبود آرد تاکید دارند و اتفاقاً مشهد ایام پرمسافری را سپری نمی‌کند. این مسئله فرضیه‌هایی از جمله خروج آرد از شبکه توزیع را تقویت می‌کند. چه این که با آزادسازی نرخ مصارف صنف و صنعت آرد، تفاوت قیمت قابل ملاحظه‌ای نیز بین آرد دولتی با آن یا آرد دولتی با آرد صادراتی به وجود آمده است. نکته قابل تامل این جاست که مردم در صف‌های نانوایی کمتر متوجه این فرضیه هستند و این شرایط را از چشم طرح یارانه‌ای دولت می‌بینند. بنابراین انتظار می‌رود دولت با آغاز هر چه سریع‌تر طرح اصلاح یارانه آرد نانوایی‌های سنتی که موجب رسیدن یارانه به مصرف کننده نهایی و حذف تفاوت قیمتی آرد نانوایی‌ها با صنف و صنعت می‌شود و نیز اصلاح اساسی نظام توزیع آرد و نان (با محوریت رصد و مبارزه با چرخش آسیب زای پول‌های دلالی و واسطه گری)، همزمان نارضایتی مردم و ناکارامدی‌های نظام توزیع در این حوزه را پایان دهد. در ادامه این تجربه موفق می‌تواند در توزیع سایر کالاها نیز به کار گرفته شود.

2- اجرای هر چه سریع‌تر کالابرگ الکترونیک برای جلوگیری از ورود پول یارانه‌ها به بازارهای دلالی: یکی از معایب توزیع نقدی یارانه ها، انحراف این منابع به سوی تقاضای کالاهایی غیر از کالاهای هدف است. دولت تصریح کرده که اجرای قانون مجلس برای کالابرگ الکترونیک، نیازمند فراهم آمدن سازو کارهاست. بنابراین برای پیشگیری از مضرات ورود پول‌های سرگردان به بازارهای دارایی و ایجاد تورم جانبی، اجرای هر چه سریع‌تر کالابرگ الکترونیک ضرورت دارد.

3- حرکت از سیستم دهک بندی به مالیات بر مجموع درآمد: اجرای نظام دهک بندی اگر چه تا حد زیادی به شفافیت وضعیت رفاهی خانوارها نزد دولت کمک می‌کند، اما از یک سو به بازبینی دوره‌ای (با همه ملاحظات و خطاهای موجود) نیاز دارد و از سوی دیگر، در بلندمدت و با توجه به تجربه‌های جهانی، نمی‌تواند جای نظام مالیات بر مجموع درآمد را بگیرد. در نظام مالیات بر مجموع درآمد، همه آحاد جامعه سالانه مکلف به اظهار همه درآمدهای خود از منابع مختلف به همراه هزینه‌های قابل قبول مالیاتی هستند. در نتیجه ضمن راستی آزمایی، تشخیص دقیق دهک‌ها برای دولت امکان پذیر خواهد بود. همچنین در صورت ارائه اطلاعات غیر واقع، جریمه در انتظار مودی است. این در شرایطی است که در سیستم کنونی دهک بندی امکان استفاده از حساب‌های بانکی دیگران، خرید و استفاده از خودروی به نام دیگران و. .. وجود دارد که موجب می‌شود دهک بندی دقیق خانوار برخوردار، از دید سیاست گذار مخفی بماند. با این تفاسیر و با هدف اتصال نهایی سیستم مالیاتی به نظام حمایتی، حرکت به سوی ایجاد سازو کار مالیاتی فوق، ضروری است.  

4- پیشبرد بدون تعارف برنامه‌های اصلاح نظام بانکی: آمارها نشان می‌دهند که با وجود رشد بالای نقدینگی بلندمدت در اقتصاد ایران و به ویژه رشد نقدینگی غیر هدفمند، هر اصلاح رفاهی دولت با یارانه، در معرض نابودی سریع قرار می‌گیرد. همین الان هم تورم حدود 40 درصد، یارانه‌ها در طرح مردمی سازی یارانه‌ها را تهدید می‌کند. از آن جایی که ناترازی‌های نظام بانکی هم اینک یکی از عوامل مهم رشد نقدینگی و تورم در اقتصاد ایران به شمار می‌رود، در نتیجه اصلاح نظام بانکی، یکی از اقدام‌هایی خواهد بود که ضرورت بیش از پیش آن از هم اینک احساس می‌شود.  »

 

قمار با قوت لایموت مردم

علیرضا صدقی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «با ساده‌سازی مسئله آزادسازی اقلام اساسی در روزهای گذشته طی گزاره یک خطی بالا می‌توان توجیهاتی فراوان برای تصمیم دولت منظور کرد. لیکن این تحلیل‌ها بسیاری از مولفه‌های درگیر و موثر در مسائل اقتصادی را نادیده گرفته و با بهره‌گیری از ابزار ساده‌سازی مسئله، پیامدهای ناگوار احتمالی را در نظر نمی‌گیرد.

با این اوصاف، باید در نظر داشت که برنامه دولت سیزدهم در این زمینه از جهات مختلف واجد اشکالات و ایرادات جدی است که چنانچه مورد توجه قرار نگیرند، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی نامیمونی در پی خواهند داشت.

نخستین نقد به این تصمیم دولت را باید در حوزه اقتصادی و اختلاف میان یارانه کمک معیشتی پرداختی با سرانه مصرف مرغ و نسبت آن با مصرف گوشت قرمز در ایران جستجو کرد. دولت سیزدهم پیش از اعمال آزادسازی قیمت‌ها برای سه دهک به ازای هر فرد 400 هزار تومان و برای 6 دهک به ازای هر نفر 300 هزار تومان یارانه کمک معیشتی در نظر گرفت. با پرداخت این مبالغ، بهای برخی اقلام اساسی در ایران به قیمت جهانی آن نزدیک شد. به عنوان نمونه مرغ گوشتی به قیمت 2 دلار (معادل قیمت جهانی) رسید؛ نیز الباقی اقلام اعلامی به قیمت‌های بین‌المللی رسیده یا نزدیک شدند. در چنین وضعیتی باید مشاهده کرد که آیا پرداخت ماهانه این مبالغ می‌تواند هزینه خرید مرغ ماهانه را پاسخ دهد! براساس آمارهای منتشره سرانه مصرف مرغ در ایران 35 کیلوگرم در سال است. یعنی ماهانه 2 کیلو و 900 گرم؛ این اعداد یعنی هر ایرانی باید ماهانه مبلغی معادل 176000 تومان جهت پرداخت مرغ هزینه کند. حال اگر به این رقم، هزینه دیگر اقلام اصلاح قیمت شده نیز اضافه شود، نشان می‌دهد که کمک هزینه پرداختی به هیچ عنوان افزایش بها را پوشش نمی‌دهد.

از دیگر سو، درآمد سرانه خانوار در ایران با هیچ متر و معیار و سنجه‌ای قدرت برابری با قیمت‌های متداول جهانی را ندارد. نباید فراموش کرد که سقوط ارزش ریال در برابر ارزهای بین‌المللی و کاهش برابری آن با دیگر واحدهای پولی بین‌المللی طی سال‌های اخیر، میزان درآمد سرانه خانوار در ایران را به شدت کاهش داده است. در این شرایط چطور می‌توان انتظار داشت جامعه‌ای فقیرتر شده که با بحران جدی رکود تورمی روبه‌رو است، تاب‌آوری لازم در برابر آزادسازی قیمت‌ها ـ آن هم در کالاهای اساسی ـ را داشته باشد؟ به طور طبیعی در چنین وضعیتی افزایش قیمت‌ها، چنانچه با وجوه نظارتی دقیق و ساماندهی زنجیره تامین و توزیع همراه نباشد، نه‌تنها دستاوردی برای مردم به همراه نخواهد داشت، بلکه موجب ذیق معیشت آن‌ها نیز خواهد شد.

افزون بر این‌ها باید در نظر داشت که افزایش قیمت در کالا و خدمات رابطه‌ای دومینووار با یکدیگر دارند و نمی‌توان انتظار داشت پس از افزایش قیمت در یک یا چند کالا یا خدمات، دیگر بخش‌ها از آن متاثر نشوند و به روند طبیعی خود ادامه دهند. همان‌گونه که پیشتر نیز اشاره شد در اکوسیستم یک اقتصاد هنجاری، رابطه عرضه و تقاضا قیمت را تعیین می‌کند، عدم توانایی در تامین یک یا چند قلم ـ به هر دلیل و از جمله افزایش قیمت ـ موجب سرریز شدن تقاضا به دیگر کالاها می‌شود. با افزایش تقاضا، روند صعودی قیمت‌ها در دیگر اقلام نیز مشاهده می‌شود. در نتیجه، به زودی بازار شاهد افزایش قیمت در بسیاری از اقلام دیگر خواهد بود.

در پایان باید توجه داشت که ادامه این روند می‌تواند علاوه بر حوزه اقتصادی، دیگر حوزه‌های اجتماعی را نیز متاثر ساخته و زمینه را برای رسیدن به نقطه عدم تعادل هموار کند. رسیدن به این نقطه مشکلات متعددی را فراروی تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان و مهم‌تر از آن جامعه قرار خواهد داد.»

 

آمریکا یا روسیه کدام یک در جنگ اوکراین پیروز می‌شوند؟

جعفر بلوری در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «به این سؤال که «سرنوشت این جنگ چه خواهد شد؟» نیز پاسخ‌هایی داده شده است. البته پاسخ‌ها با یکدیگر متفاوتند.  ... شاید قوی‌ترین سناریو درباره سرنوشت این جنگ، «طولانی و فرسایشی شدن جنگ» باشد؛ طوری که برای طرفین غیرقابل تحمل شود. سناریوی «جنگ طولانی و فرسایشی» شاید جدی باشد اما قطعا به نفع هیچ یک از طرفین نیست. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، بسیاری از کشورهای گردن‌کلفت غربی، دچار بحران‌هایی شده‌اند که شاید، نسل امروز این جوامع، شبیهِ آن را در کتاب‌های تاریخ خوانده باشند. برخی کشورها مثل جمهوری آذربایجان نیز اعلام کرده‌اند: «گندم تمام شد» و برخی از کشورها مثل ترکیه نیز با تورم 70درصدی دست و پنجه نرم می‌کنند. همین دیروز اعلام شد، قیمت نان در ‌ترکیه با شیب تندی در حال افزایش است. قیمت برخی محصولات ضروری و مواد غذایی در آمریکا نیز تا بیش از 50 درصد افزایش یافته و رئیس‌جمهور این کشور با‌ اشاره به این وضع اعلام کرده، مهم‌ترین اولویتش در سیاست داخلی، مهار تورم است. در آلمان، صنعتی‌ترین عضو اتحادیه اروپا نیز مردم به استفاده از هیزم روی آورده‌اند و در برخی کشورهای اروپایی نیز گفته شده، مردم برای صرفه‌جویی در مصرف گاز، کمتر دوش بگیرند! اوضاع در کشورهای آفریقایی و فقیرتر به مراتب بدتر است و خبرهایی از کشتار مردم بر سر غذا منتشر می‌شود. اوضاع در این قاره سیاه، آن‌قدر سیاه شده که برخی مثل گوترش، دبیرکل سازمان ملل گفته‌اند، برای آفریقا فعلا نمی‌شود کاری کرد! همه این شرایط در کنار یکدیگر می‌گویند، این جنگ نباید طولانی شود و طرفین باید حتما و به هر شکلی که شده به توافق برسند.

اما با توجه به رویکرد به شدت تهاجمی که طرفین(به‌ویژه غربی‌ها) دارند، به‌نظر می‌رسد احتمال توافق، لااقل به این زودی‌ها زیاد نیست، چرا که اصولا، علت «ادامه» این جنگ چیزی که گفته می‌شود نیست! آمریکا این جنگ را «فرصتی تکرارنشدنی و بی‌نظیر» برای مهار یکی از قدرتمندترین رقبای خود می‌بیند و معتقد است، در صورت پیروزی در این جنگ، می‌شود چین، دیگر رقیب قدرتمند را هم مهار کرد و بازگشت به دوران جهان تک‌قطبی! ضمن اینکه می‌تواند انشقاقی را که ‌ترامپ بین متحدان آمریکا به‌وجود آورده ‌ترمیم کرد و پُزِ، 

کمک به متحد را داد و... روسیه نیز معتقد است، نتیجه گسترش ناتو به سمت مرزهایش تفاوتی با شکست در جنگ اوکراین ندارد و این جنگ فرصتی است برای شکستن نظم تَرَک برداشته غرب و بازگشت روسیه به دوران قبل از فروپاشی شوروی و تعریف نظمی جدید و... در این بین، بسیاری از این کشورهای اروپایی از جمله اوکراین نیز صرفا گوشت‌های قربانی هستند و به‌دلیل وابستگی سیاسی که به آمریکا دارند، نه راه پیش دارند و نه راه پس... بنابر این ما فکرمی‌کنیم، محتمل‌ترین سناریو، ادامه این جنگ دست‌کم تا پایان سال میلادی جاری باشد، مگر اینکه در این بین اتفاقی پیش‌بینی نشده رخ داده و تحولات را به سمتی دیگر پیش ببرد.»

 

سوال‌هایی از جراحان اقتصادی

جعفر گلابی روزنامه‌نگار در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « از زمان خاتمه جنگ تاکنون نه تنها اقتصاددانان که دولت‌ها با گرایش‌های متفاوت برحذف یارانه‌ها از روی کالاها هم‌نظر بوده‌اند تا قیمت‌ها راه تعادل خود را براساس عرضه و تقاضا در پیش گیرند. اما این امر ضروری مرتبا و تحت تاثیر شرایط سیاسی و اجتماعی کشور به تعویق افتاد تا بالاخره دولت آقای رئیسی وارد این کارزار شد تا در نهایت از تنگناهای سخت اقتصادی کم کند. اکنون دو سوال مهم و سرنوشت‌ساز مطرح است که اولا آیا زمان مناسبی برای این عمل که تعبیر جراحی اقتصادی از آن می‌شود انتخاب شده است و دوم اینکه آیا این سیاستی موفق خواهد بود و خواهد توانست نظام تعادل مطلوب در اقتصاد را ایجاد کند و انواع نابسامانی‌ها که فشار اصلیش متوجه مردم است را کمترکند؟در پاسخ به سوال اول ظاهرا بیش از آنکه معایب گسترده اقتصاد دولتی مملو از انواع رانت‌ها و هرز رفتن منابع و ازدیاد مفاسد اقتصادی مد نظر باشد فشار روزافزون هزینه‌های مختلف، تصمیم گیران را به این نتیجه رسانده که دیگر امکان تخصیص ارز 4200 تومانی وجود ندارد و باید هرچه زودتر آن را اصلاح کنند! دراین صورت سوال دوم هم پاسخ خود را پیدا می‌کند که احتمالا امکانی برای یافتن زمان مناسب علمی وکارشناسانه‌تر برای این منظور وجود نداشته است. به تعبیری اگر طی 35 سال گذشته دولت‌ها شرایط و زمان مناسبی برای این جراحی اقتصادی پیدا نکردهاند به شدت نگران عوارض آن بوده‌اند.پس ازجنگ جهانی دوم بسیاری ازکشورها برای عبور از اقتصادهای دولتی و آزاد ساختن بازار بعضا سال‌ها مقدمات کار را فراهم کردند و آرام و با احتیاط و ضمن انواع تمهیدات در بهترین زمان ممکن چترحمایتی خویش روی اقشار مختلف جامعه را برداشتند. اگر فقط برای همین جراحی بزرگ برجام را به نتیجه می‌رساندند کاری لازم وبه غایت عقلایی و دوراندیشانه کرده بودند. افزایش قیمت بنزین نشان داد که دست دولت‌ها برای انجام این جراحی‌ها هرچند ضروری باز نیست. متاسفانه ما از اقتصاد سالم و شفافی برخوردار نیستیم و مجموع عوامل اجتماعی و عرفی و انواع حساسیت‌های درست و نادرست و حضور دست‌های پیدا و پنهان و پیش‌بینی‌ ناپذیر بودن رفتار بخشی از مردم نتایج هرکار اقتصادی را با ابهام روبه‌رو می‌کند. عوامل موثر بر بازار ایران بقدری زیاد وآکنده از روابط پیچیده هستند که برخی از اقتصاددانان از انطباق قواعد پذیرفته شده علمی بر اقتصاد ایران طفره می‌روند! با چنین مقدماتی اقتدار اقتصادی دولت و نه قدرت سیاسی او برای این منظور وکاهش عوارض احتمالی آزادسازی اقتصادی نیازی مبرم و ضروری بود. مهمتر از خزانه‌ای پر و پیمان و روابط بدون تشنج وخصوصا داشتن حامیان یا دوستان قوی اقتصادی که برای این امر مورد احتیاج است. با همه مقدمات گفته شده و ابهام‌ها وپیچیدگی‌ها اینکه مدیریت کنونی بتوانند از پس این کار مهم برآیند خود موضوع مستقلی است که امیدواریم متولیان کشور روی آن فکرکرده باشند. در هرصورت حتی اگر همه امور به‌خوبی پیش رود تردیدی نیست که فشار اصلی این برنامه متوجه مردم است که باید جامعه هدف کمک‌های دولت باشند. در طرح یادشده تاکنون به هیچ امتیازی برای خانواده‌های زیرپوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی اشاره نشده است. افزون برآنها به نظر نمی‌رسد که جامعه ما دارای 3 طبقه کاملا مشخص باشد که 10 درصد آنها نیازی به یارانه نداشته باشند و بقیه نیازشان بین 300 تا 400 هزارتومان درگردش باشد. حتی درمیان خانواده‌های زیرپوشش نهادهای امدادی بعضا تفاوت بسیار است، مثلا بعضی از خانواده‌های بهزیستی دارای 2یا 3فرد معلول هستند و کاملا واضح است که درشرایط سخت اقتصادی چنین خانواده‌هایی چه فشارهایی را دریافت می‌کنند. در دولت آقای روحانی انصافا خانواده‌های زیرپوشش کمیته امداد و سازمان بهریستی مورد توجه قرار گرفتندکه البته کاملا ضروری و حیاتی بود. اکنون هم دولت باید متوجه آسیب پذیرترین اقشار جامعه خصوصا دو قشر یادشده وخانواده‌های دیگری که زیرپوشش خیریه‌های خصوصی هستند باشد. از وجوه مهم دیگر این طرح که بازهم تا کنون پیرامون آن اشاره‌ای صورت نگرفته است جنبه‌های اخلاقی آن است. اگر برخی مسئولان در همه مراحل کمال صداقت را در پیش گیرند و در همه برخوردهای فردی و گروهی از مراجعه به ادارات مربوطه گرفته تا انتقادهای رسانه‌ای و گروهی جانب کرامت را بگیرند و انتقاد و اعتراض قانونی را حق همه بدانند مسلما در تلطیف فضا موثر است و کمکی شایسته به طرح خواهد کرد. این جراحی سخت درست مثل یک جراحی پزشکی با حداکثر بهداشت، طبیبان مختلف، پرستاران حاذق و باتجربه، تقویت همه جانبه بیمار و توجه لحظه به لحظه به همه علائم سلامت اوست.»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها