چهار شنبه ای که سوری شد

کد خبر: 48773

امیرهادی انواری

چهار شنبه ای که سوری شد

جشن سوری و یا آنچه ما امروز آن را چهار شنبه سوری میخوانیم ، جشنی است که مانند بیشتر جشن های ایرانی که به ستاره شناسی بستگی دارند مبدا همه حساب های علمی و تقویمی است . در آن روز در سال 1725 پ م زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده و کبیسه پدید آورده و تاریخ کهن را درست و منظم کرده است. 1. بر خلاف بعضی از مناسبت ها این مناسبت سر منشا ای کهن و باستانی در تاریخ این آب و خاک دارد ، و پر هجو نیست اگر بگوییم از اهمیتی به مراتب بالاتر از نوروز بر خوردار بوده است . ازین رو شاید از آنچه که بایسته این مناسبت تاریخی بوده کمتر به آن توجه شده ! بر ماست که دست کم در مورد بعضی نکات برجسته آن بیشتر از آنچه تا حال میدانسته ایم بدانیم. جشن سوری تنها یک جشن ساده نیست ، جشن سوری یک یاد آوری از گوشه ای از تاریخ غرور آور این آب و خاک است . جشن سوری یا چهار شنبه سوری در کتاب تاریخ بخارا2 اشاره شده که منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری این جشن را برگزار میکند که موجب آتش سوزی در قصر او نیز میشود . : «..... و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان ، فرمود تا آن سرای ها را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند . آن گاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است ، آتشی عظیم افروختند . پاره ای آتش به جست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت .....» آنچه از این بخش برداشت میشود این است که بطور یقین این جشن در سیصد و پنجاه هجری و در ماه شوال که مصادف با پایان سال شمسی بوده توسط یکی از شاهان سامانی در بخارا و جوی مولیان برگزار شده . و آنجا که نگارنده به « عادت قدیم است» اشاره میکند مشخص میشود که این جشن از سالها و بلکه سده های پیش در ایران رایج بوده .اما هیچ اشاره ای به روز آن نشده ، یعنی شب چهار شنبه سوری . امروزه ما مردم ایران هر ساله به شکل های مختلف جشن چهار شنبه سوری را برگزار میکنیم ، در جای جای ایران این جشن به صورت های مختلف برگزار میشود که نسبت به آنچه اصل آن بوده تفاوت های بسیاری دارد . در شهر های بزرگ به نظر می رسد که رسوم و آداب اصیل جشن سوری رو به فراموشیست و آنچه بدان تبدیل شده یک فستیوال جدید است که هیچ ربطی به اصل جشن سوری ندارد! ( البته باید یاد آور شد هنوز در شهرستان ها و شهر های کوچک و روستا ها پیوند هایی بین چهار شنبه سوری و خود جشن سوری دیده میشود که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد ) . تا به حال بر اساس تحقیقات محققین و پژوهشگران هیچ سند تاریخی برای روز دقیق برگزاری جشن سوری در زمان باستان بدست نیامده . آنچه مسلم است این است که ممکن نیست در ایران باستان جشن سوری در یک روز معلوم مثل شب چهار شنبه برگزار میشده ! چرا که تقویم ایران باستان اصلا شماره روز ها به صورت هفته گانه نداشته ! یعنی هر روز نام خاص خود را داشته . روز شماری که ما امروزه از آن استفاده میکنیم که بر اساس آن هر ماه به چهار بخش هفت قسمتی که هر بخش یک روز است و در کل به آن هفته میگوییم تقسیم شده ، پس از ورود تازیان(اعراب) به ایران و از روزشمار تازیان برداشت شده . پیش از آن ماه های ایرانی به صورت پنج پنج تقسیم میشده که به هر یک پنجه میگفتند . مثل تقسیمی که در مصر باستان و بابل رایج بوده3 . تقویم ایران باستان شامل دوازده ماه سی روزه بوده( سی روز بی کم و کاست و نه سی و یک روز ) و در سال کبیسه پنج روز با الهام از پنج نام گاثاها 4به سال اضافه میکردند ، این پنج روز را در مجموع پنجه ، خمسه ، پنجه دزدیه ، خمسه مسترقه ، گاه ، اَندَرگاه ، بِهیزک و پنجه وِه میگفتند . بر این اساس در ایران باستان زمان جشن سوری نمیتوانسته در شب چهار شنبه بوده باشد ، چرا که اصلا شنبه و چهار شنبه و آدینه ای برقرار نبوده ! خصوصیات شب چهار شنبه در روزشماری تازیان و اعراب چهار شنبه روز منحوس و نا مبارکی شمرده می شود ، یکی از دلایلی که به نظر می رسد بعد ها جشن سوری به شب چهار شنبه منتقل شد همین است ، یعنی سعی میشده شب چهار شنبه را که نحس و نا مبارک بوده را با جشن و سرور بگذرانند و در آن شب و روز دست از خرید و فروش و کسب و کار بکشند چرا که اعتقاد داشتند به دلیل نحسی چهار شنبه هر معامله و کسبی که در آن شب و روز نیز انجام شود نا مبارک خواهد بود ، جاحظ در تالیف خود به چهار شنبه یا یوم الرباع اشاره میکند و میگوید : « وَ الاِربَعاء یَوم ضنک و نَحس »5 همچنین منوچهری دامغانی نیز در یکی از اشعار خود به نحسی این روز اشاره کرده و گفته : چهار شنبه که روز بلاست باده بخور بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد چنان که از نظر گذشت چهار شنبه در تقویم تازی دارای خصوصیات منحوس بوده ( مثل روز 13 فروردین ) شاید به همین جهت بوده که مردم سعی داشتند شب چهار شنبه آخر سال را به جشن و پایکوبی بگذرانند و دست از کسب و کار بکشند تا بدین شکل از نحسی آن در امان باشند ! و جشن سوری بهترین بهانه برای برگزاری این فراغت بوده ، همانند آنچه مردم در سیزده فروردین انجام میدهند ، با این تفاوت که جشن سوری دارای پیشینه بسیار غنی تاریخی و اعتقادی میباشد . پس شاید بعد ها به همین دلیل جشن سوری را به شب چهار شنبه نحس آخر سال انتقال دادند . ارتباط با قیام مختار پ یکی دیگر از حدس هایی که برای چگونگی انتقال جشن سوری به شب چهار شنبه میتوان زد ارتباط آن با مختار سردار شیعه عرب است که به خون خواهی شهدای کربلا که به نا حق در کربلا توسط لشکر یزید پسر معاویه با شقاوت کشته شده بودند قیام میکند . گفته شده مختار پس از واقعه عاشورا و پس از آنکه از زندان آزاد می شود ، به خون خواهی شهدای کربلا بر می خیزد 6. آنگاه برای آنکه مخالف را از موافق تشخیص دهد و بر کفتار ها بتازد فرمان داد تا شیعیان راستین آن حضرت بر بام خانه ها آتش بی افروزند ، شب آن فرمان مصادف بوده با شب چهار شنبه آخر سال . یکی از حدس ها نیز این است که شاید به این دلیل بوده که از آن پس مردم ایران که دوستدار اهل بیت رسول اکرم اسلام و حضرت سید الشهدا هستند ، آن شب را پاس میدارند و به یاد آن شب چهار شنبه را با جشن سوری همزمان جشن میگیرند ، که در آن شب دوستداران واقعی حضرت سید الشهدا شناخته شدند . یک عقیده کهن ایرانی اعتقاد مردم باستان فروهر ها 7 به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی و آسمانی خود به شهر و دیار خود فرود آمده و میان بازماندگان زندگی میکنند . تا پیش از روز بیست و پنجم اسفند ماه که در شب آن ، یعنی شب بیست وششم فروهر ها فرود می آیند . در این روزها بازماندگان لباس نو تهیه میکنند و در اتاق ها به ویژه اتاق درگذشتگانشان نقل و نبات و شیرینی و میوه و سبزی و گل و کتاب مقدس و شمع روشن و چوب های خوشبو در سفره مینهند . کدورت ها و نقارها را بر طرف میکنند . به‌آن امید که چون روان درگذشتگان به میان آنان آمدند شاد و راضی باشند و به بازماندگان دعا و برکت عنایت کنند . در این شبها مردم بر سر بامها برای راهنمایی روان درگذشتگانشان آتش روشن میکردند تا در فروغ و روشنای آن آتش ، روان درگذشتگان در روشنایی وارد خانه بازماندگان شوند ، همچنین رسم بوده که کنار آن آتش که بر پشت بام روشن میکردند خوراک های ویژه ای نیز قرار دهند . دلیل توجه به فروغ و روشن کردن‌ آتش نگویی که آتش پرستان بَدند پرستندگان پاک یزدان بُدند "فردوسی" فروغ به معنی نور و روشنایی است ، بر اساس تعلیمات زرتشت از آتش 8 که یکی از مخلوقات اهورا مزدا میباشد نیز نشات میگیرد . بر خلاف یک تصور نا بجا تقدیس آتش نه به دلیل پرستش آن می باشد که در واقع نوعی نشانه و اثر از روشنایی و حقیقت اهورا مزدا میباشد ، و نقشی کنایه ای دارد . در زمان ایران باستان و همچنین پیروان امروزی آیین بهی(زردشتی) از آنجا که برای اهورا خالق مطلق گیتی سمت و سویی جغرافیایی و مادی قائل نیستند هر جا که فروغی دیده شود آن را نشانه ای صوری از وجود روشنایی و حقیقت و وجود اهورا مزدا میدانند ، از این روست که در هنگام نماز رو به فروغ نماز میگذارند . در تعلیمات آیین بهی انگره مینو ( از دو بخش انگره + مینو تشکیل میشود انگره به معنی فشرده و خلل رسانی است و مینو از «من» می آید که در زبان سنسکریت به معنی دانش است ) سبب بدی و زشتی و پلیدی در تاریکیست و در نقطه مقابل آن سپنتا مینو * ( از دو بخش سپنتا + مینو تشکیل شده در اینجا سپنتا به معنای سود رسانی و مینو هم معنی قبل است ) قرار دارد که سبب خیر و خوبی و نیکیست و در روشنایی و فروغ جاودان قرار دارد . همچنین آتش در زمان باستان دارای خاصیت ضد عفونی و در واقع از بین برنده بیماری و بدی بوده که اینها همه به خواست اهورا مزدا بدست انگره مینو تولید میشدند . ازین جهت و دلایل دیگر برای تقدیس آتش است که در آیین باستانی ایران آتش تقدیس میشده و اکثر مراسم و جشن ها با حظور آتش بر گزار میشده و میشود . البته دلیل دیگری نیز وجود دارد و آن آتشی است که زرتشت با خود به همراه داشته و بی دود بوده ، بحث در مورد آن آتش از حوصله این نوشت خارج است ، برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب فروغ زردشتی .9 سه حدس برای تعیین زمان اصلی جشن سوری در ایران باستان به طور تحقیق میتوان تاریخ برگزاری شب سوری را در ایران باستان از سه مرحله بیرون ندانست یا در شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه کوچک (از بیست وششم اسفند تا سی ام می باشد ) 10یا نخستین شب از ده شب و روز فروردگان ( شاید همان عید نوروز باشد ، این جشن پیش از زرتشت نیز در ایران شرقی رواج داشته هنگام اصلی آن پنج روز کبیسه یا پنجه دزیده یا اندرگاه است) 11 قرار دارد ، یا در اولین شب پنجه بزرگ یا پنجه وه ( پنج روز آخر سال است )12 که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز جشن همسپتمدم Hamaspatmadam و آخرین گهنبار محسوب میشود دانست . و یا در آخرین شب سال قرار دارد که جشن اصلی همسپتدم و‌آخرین گهنبار( در واقع گهنبار ها شش فصل نا متساوی و شش تقسیم سال به شمار می روند که بر اساس زندگی جوامع دامدار و کشاورز این چنین تقسیم به وجود آمده است )13 البته این تقسیم بندی مختص به آیین زرتشتی نیست ، چه پیش از زرتشت نیز در ایران و هند چنین گاهنبار هایی وجود داشته که با خواندن سرود ها و ادعیه های ویژه مذهبی و نماز برگزار میشده )14 و جشن آفرینش انسان است . ( گهنبار مواقع آفرینش و خلقت زمین است در کل شش گهنبار عبارتند از : 1: میدیوزرم - Midyuzarm- 2: میدیوشم - Midyushcm 3: پیتی شهیم - Pityshahim 4 : ایاترم - Ayathcrm 5: میدیارم - Midyarem 6 : همسپتمدم - Hamaspatmadam و این شش با احتساب تاریخ فعلی به ترتیب : 1 : از یازده تا پانزدهم اردیبهشت ماه 2: از یازدهم تا پانزدهم تیر ماه 3 : از بیست و شش تا سی شهریور ماه 4 : ازبیست و شش تا سی مهرماه 5 : از ده تا چهار ده دی ماه 6 : از بیست و پنج تا آخر اسفند ماه ) گوشه ای از سنن مختلف ایرانی که رو به فراموشی هستند لُرک آجیل مشکل گشا :یکی از مراسم بسیار مورد توجه شب چهارشنبه سوری ، تشریفات فراهم آوردن آجیل مشکل گشا می باشد . این آجیل وجهی تمثیلی دارد . هر کس که مشکل و گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل را تهیه و به عنوان نذر و فدیه میان دیگران پخش می نماید . بی گمان در شکل اولیه ، این تقدیم و اهدایی بوده جهت فروهر ها که بر سفره مینهادند تا موجب خشنودی شان شود . لُرک همان آجیل گهنبار هاست که معمولا از هفت نوع میوه خشک است شامل : پسته ، بادام ، سنجد ، کشمش ، گردو ، برگ هلو ، انجیر و خرمای خشک که در مراسم آفرینگان ها ، گهنبار ها ، جشن خوانی ، جشن نوزادی ، در مراسم سدره و کشتی بندی*( سدره : پیراهن سفید و پنبه ای است که بر تن میکنند ، کشتی : طنابی است که از پشم بافته شده و آن را با ترتیب خاصی به کمر می بندند ، زرتشتیان از این دو در مراسم خاص مثل نماز استفاده میکنند ) و دیگر اعیاد به مدعوین داده می شود . 15 در اعتقادات عامه مردم مسلمان است که شب جمعه آخر سال یا شب چهار شنبه یا آخرین شب سال ، اهل قبور و ارواح مردگان باید زیارت شوند و آنکه در این شب ها بیدار و منتظر و بر بام خانه های خود در آمده تا که بازماندگان به نام آنان نذور و خیرات دهند و هم چنین مرسوم است در چنین شبهایی در گورستان ها بر سر قبر عزیزان شمع یا چراغ بیفروزند . همه این ها و بسیاری دیگر یاد آور مراسم مردم ایران قدیم است که برای فروهران در ده روز پایان سال که ایام فروردگان است انجام می دادند و امروزه کم و بیش نیز زرتشتیان انجام می دهند . 16‌ رسوم شب چهار شنبه سوری در‌آذربایجان: میان بعضی طوایف و ایل ها در آذربایجان ، رسوم - دست نخورده تر و سالم تر باقی مانده چنانکه شب چهار شنبه سوری از نوروز مهمتر و مورد توجه تر بوده و با تشریفات فراوان برگزار می شود و رسوم و آدابی که انجام می دهند ، یاد آور جشن فرودگان است . به نظر می رسد که ایام فروردگان شب سوری و چهار شنبه سوری حالیه از نوروز عهد قدیم نیز با توجه و اقبال بیشتری رو به رو بوده : « میان مردم ایل خلیکانلو ( ایل حلالی ) در آذربایجان غربی در شب اول اسفند عید خضر نبی معروف است . پیدایش این عید به سبب پایان زمستان است که معتقدند از تلف شدن احشام جلو گیری میگردد . در این شب دوشیزگان و بانوان و جوانان ده به رقص چوبی مشغول و در هر ده یک نفر خود را به طور عجیبی آراسته مانند حاجی فیروز عید نوروز در رقص شرکت میکند ... به عید نوروز چنان اهمیت نمی دهند ، ولی برای چهار شنبه سوری بیش از عید نوروز اهمیت قایلند . در این شب بهترین غذا ها را طبخ و آتش بازی بر پا می شود و تا نیمه شب ادامه دارد ...... مردم ایل قره پاپاق به عید نوروز خیلی اهمیت می دهند و ماه اسفند را ماه عید گویند . چهار شنبه اول اسفند را دروغگو ، دوم را راستگو ، سوم را سیاه و چهارم را (( اجرا )) گویند . روز چهار شنبه اول جوانان روی بام یا تپه رفته و آتش افروخته نشانه روی و تیر اندازی میکنند . در چهار شنبه سوم کسانی که در عرض سال خانواده یا بستگان آنها فوت نموده با طبق های میوه و شیرینی سر خاک رفته و پس از فاتحه خوانی شیرینی و میوه را به مستمندان میدهند . در روز چهار شنبه سوری ، یعنی چهار شنبه آخر ، اهالی لباس نو می پوشند و با هلهله و شادی به آتش افروزی می پردازند و به دید و باز دید میروند . صبح روز چهار شنبه آخر ، پیش از طلوع آفتاب زن و بچه کنار رودخانه رفته از آب چهار شنبه استفاده نموده و کوزه خود را پر کرده برای سال نو تیمناٌ نگه می دارند»17 پیشتر ها و شاید امروزه در‌آذربایجان و بخصوص ارومیه رسم کجاوه اندازی رایج بوده . شب چهار شنبه سوری بر بام خانه ها می روند و کجاوه ای را که زینت کرده اند و بر آن طاق شال کشیده و آیینه بندی کرده اند با طنابی از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گویند : (( بکش که حق مرادت را بدهد )) کسی که در خانه است مکلف است که در آن کجاوه شیرینی و آجیل شور و شیرین و میوه خشک بریزد و پس از آن که چیزی در آن ریختند با طناب آن را بالا می کشند و به خانه دیگر می روند . مخصوصا جوانان تازه داماد که هنوز عروس را به خانه نیاورده اند موظفند چنین کجاوه ای را به بام خانه عروس ببرند و اگر نتوانند از بام بالا روند ، باید پشت در خانه بروند و پنهان شوند که کسی نبیند و کجاوه را به طریقی به پشت اطاق برسانند تا چیزی دریافت کنند . 18 در تبریز آتش افروزی وگره گشایی از عناصر اصلی چهار شنبه سوری هستند. آجیل چهار شنبه سوری و خشکبار ، از مهمترین عناصر و سنن این جشن در تبریز است . اگر دوست و میهمان تازه واردی در این شب داشته باشند ، از رسوم است که خوانچه ای آجیل و خشکبار برای او بفرستند . دیگر ویژه گی های رسوم مردم تبریز آن است که از بام خانه ها به سر عابران آب می پاشند . این سنت از آداب کهن ایرانی است و در زمان ساسانیان معمول بوده است که در جشن نوروز به یکدیگر آب می پاشیدند . و هنوز در میان ارمنی ها و زرتشتی ها چنین رسمی باقی است . در میدان ارک تبریز هم توپی بود چون توپ مروارید تهران و شیراز که زنان و دختران برای حاجت خواهی بدان متوسل می شدند . در شب چهار شنبه سوری ، تیر اندازی در تبریز از رسوم بسیار متداول بود . 19 رسوم شب چهار شنبه سوری در تهران و اطراف آن : این رسم در روستا های نزدیک تهران معمول بوده(همانند آذربایجان) و شاید هنوز نیز اجرا شود ، بدین شکل که جوانان به ویژه پسر های جوانی که نامزد دارند از روی بام خانه دختر ، شال های خود را فرو می اندازند و صاحب خانه شیرینی و گاه پیراهن و غیره ..... در آن میپیچد و گره میزند . کسانی که شال یا کجاوه می اندازند همیشه نا مرئی هستند و نبایستی شناخته شوند . 20 در میدان ارگ تهران توپ کهن سالی بود که مدت صد سال بر فراز صفه ای* ( جای سایه دار غرفه مانند ) جا گرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید . شب های چهار شنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند مخصوصا آن دخترانی که در آرزوی شوهر بودند از آن توپ بالا می رفتند و بر فراز آن دمی می نشستند و از زیر آن می گذشتند و در بر آورده شدن آرزوی خود شک نداشتند و بچه های شیر خوار را که به اصتلاح نحسی می کردند یا ریسه می رفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقار خانه میگذراندند . این توپ را توپ مروارید می نامیدند و افسانه های گونا گون درباره آن می گفتند 21 مردم تهران در چندین سال پیش که از سر در نقار خانه بالا می رفتند ، کوزه ای آب ندیده با خود بالا می بردند و از آنجا به زمین می افکندند و می شکستند و کسانی که بدان جا دست رسی نداشتند ، از بام خویش کوزه را به زمین می افکندند . این کار در بسیاری از شهر های ایران هنوز معمول است و در سده های سوم و چهار هجری ، در بغداد نیز رایج بود . عقیده بر آن است که بلا ها و قضا های بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و بلا دفع شود . 22 کردستان : در پایان وا پسین روز اسفند ماه ، یعنی در هنگام فرو نشستن آفتاب ، کردها خود را آماده افروختن آتش میکنند ..... در بالای بام ها و فراز کوهها ، آتش نوروز را با شکوه هر چه بیشتر می افروزند ( در حالی که اصل و بنیاد و علت آتش افروزی را که مربوط به نوروز نیست فراموش کردند ) و شادی میکنند ، پسران و دختران گروه گروه در پیرامون آتش می ایستند و پایکوبی و شادی میکنند . ......روستائیان در شب جشن ، گندم و نخود و کنجد و شاهدانه را توی ساج برشته میکنند و آنها را با دیگر میوه های خشک که گردو و پسته و ..... در هم می آمیزند و بدین شکل آجیل جشن را فراهم میکنند ( همان آجیل لرک یا هفت مغز ) ..... ، هم چنین در شب چهار شنبه سوری در آوند ( ظرف )های ویژه ای نگه میدارند. تا اگر کسی از خانواده شان بیمار شود ، از آن آب بدو بدهند ، چون باور دارند بیمار اگر از آب شب چهار شنبه سوری بنوشد بهبود می یابد . ... زنان نا زا در‌آن شب به پشت بام ها می روند و هر یک کلید ( یا قفل ) بسته ای را با خود می برند و از روزنه خانه ای به سخن های مردم‌آن گوش میدهند . هر گاه از خوشی ها گفت و گو کنند ، می گوید : ای کلید به نیاز درونیم باز شو و خود کلید ( قفل ) را باز میکند و آنگاه با دلی خوش باز می گردد . 23 خراسان : مردم خراسان در شب چهار شنبه آخر سال ، نزدیک غروب‌ آفتاب ، هر خانواده یا گروهی ، هفت یا سه بوته خار روشن می کنند . سپس پیر و جوان و کوچک و بزرگ از روی آتش می پرند و برای دفع شرور و زیان ، این شعر را می خوانند : زردی ما از تو سر خی تو از ما در برخی روستا ها ، هنگام پریدن از روی آتش ، این شعر را می خوانند : آلا به در ، بلا به در دزد و حیز از دِها به در در توضیح شعر دوم ، آلا ala همان آل است که زنی موهوم و لاغر اندام و بلند قد و سرخ روست که بینی اش از گِل و کارش دزدیدن جگر زنان زائوست .! دِها deha به آدم دزد و چشم دریده گویند . با خواندن این ترانه ها و پریدن از روی آتش آل ها و دزد ها و زیانکاران را از روستا و خانه های خود می رانند . دیگر رسوم شب چهار شنبه: همچنین دیگر رسوم شب چهار شنبه از قبیل : کوزه شکنی ، فال گوش ، گره گشایی ، بخت گشایی دفع چشم زخم و بخت گشایی کندر و خوشبو ، قلیا ( زاج سیاه را گویند ، و زاج خود از نمک های طبیعی است ، بی بو و بی مزه ) سودن ، آش بیمار ، فال گرفتن با بلونی ( کوزه دهانه گشاد ، شبیه شیشه های مربا ) ، در اکثر شهر ها و شهرستان های ایران کم و بیش و با اختلافاتی انجام میشود . مثلا در مورد بخت گشایی سنت تقریبا یکیست اما در اصفهان محل آن سنگ سوراخی در قریه مورگان است ، در تهران و شیراز و تبریز توپ مروارید در همدان شیر سنگی و ........... 24 شیراز :آتش افروختن در معابر و خانه ها ، فال گوش ایستادن ، اسپند سوختن ، نمک گرد سر گرداندن ، در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانیدن همراه با اوراد * ( دعا ها و ذکر ها ، جمع ورد ) مخصوصی است که زنان می خوانند . قلمرو چهار شنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آن جا نیز توپ کهنه ای است مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند ( البته در گذشته دور که اینک در شیراز و تهران هر دو این رسم منسوخ شده است ). 25 در سروستان (که در حدود نود و دو کیلومتری شرق شیراز قرار دارد ) نیز مراسم چهار شنبه سوری تشریفات خاصی دارد : «در غروب آخرین چهار شنبه سال ، مراسمی بسیار ساده بر پا میشود . به این ترتیب که توی کوچه ها ، میدان ها و اغلب خانه ها ، خرمن های خار و گَوَن آماده را با شعله آتش می افروزند و همه با سرور و شادی از کوچک و بزرگ از روی آن می پرند و با هر پرشی این شعر را می خوانند : هاجنگ شیر ، ها جنگِ شیر / بالا بی شین ، خود شیر اومد رسید . و یا : سرخی تو از من زردی من از تو » 26 یک حدس ....میگویند ضحاک ( یا اژدهاک از شاهان ماد ) شخصی را بنام اورامانیل مامور کرده بود که هر روز دو جوان خوبرو را بکشد و از مغز آنان برای مار های دوش وی خوراک فراهم آورد و هر روز دو جوان خوبرو به او سپرده میشد . اورامانیل با تدبیر یکی از آن دو را کشته و دیگری را پشت کوه ها پنهان می کرد . وقتی فریدون به شاهی رسید علت این کار را از او پرسید و پاسخ شنید که میخواستم یکی از‌آنان را از مرگ نجات دهم . فریدون مشعل دارانی به مشعل های افروخته به کوه گسیل میدارد و جوانان پنهان شده را باز یافته ، با سرور و شادی به شهر می آورند . از آن روز به بعد مردم به یاد رفتن آن جوانان آتش می افروزند ! » در مورد ضحاک یا اژدهاک ، البته روایت مار دوش بودن او بیشتر حالت یک افسانه دارد . اژدهاک یا ایشتوویگو در واقع آخرین شاه ماد بود که قساوت بسیاری در حکمرانی به خرج میداد: «....ولی ایشتوویگو ، که روزی نسبت به هارپاگ خشمناک شده بود ، دستور داد از تن بی سر و دست فرزند او خوراکی فراهم آورند و پدر را مجبور کردند که از گوشت تن فرزندش بخورد . هارپاگ فرمان را اجرا کرد و گفت هر چه شاه امر فرماید مایه شادی او می شود ؛ ولی کینه را در دل خود نگاه داشت و بعد ها به کمک کوروش بزرگ برخاست تا ایشتوویگو * (اژدهاک یا ضحاک ) را خلع کنند . کوروش جوان ، فرماندار ولایت اَنشان* ( شامل خوزستان و بختیاری امروز ) ، که در فرمان مادیان بود ، علیه شاه زن صفت و ستمگر اکباتان *( به معنی محل تلاقی چند راه است که پایتخت ماد ها بوده ) قیام کرد . ....... پس از آن ، دولت پارس رفته رفته کارش به جایی رسید که تمام خاور نزدیک را به زیر فرمان خود در آورد .» 28 _______ توضیحات ، منابع و ماخذ: 1 : تقویم و تاریخ ایران / ذبیح منصوری 2: ‌تاریخ بخارا - تالیف ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی ( 286- 348) به عربی است که به سال 522 ابونصر احمد بن محمد البقاوی بخشی از آن را به فارسی برگردان کرده و به سال 574 محمد بن زفر بن عمر منتخب و ویراسته ای از آن بخش فراهم آورد . شارل شفر این گزیده را در مجموعه گزیده های فارسی به سال 1883 چاپ و در پاریس منتشر کرد . 3: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 - بخش پنجم / پنجه ، روزهای فروردگان ص 211 4: گاثا ها: سروده های خود زرتشت که چه از نظر مذهبی و چه از نظر تاریخی دارای اهمیت بالایی میباشند 5: المحاسن و الاضداد ، ص 277 6:در این نبرد ایرانیان کوفه ، بصره و الجزایر بیاری او و سردار شجاعش مالک اشتر بر میخیزند ، و سبب پیروزی او میگردند ولی مختار در دعوی دوستی با آل علی صادق نبوده بهمین علت پس از چندی ادعا میکند که به او وحی نازل می شود ، چون نتوانست دلیلی بر گفته خود بیاورد اعتقاد مردم باوسست شد و بالاخره در مقابل سپاه علدالملک شکست خورد . - تاریخ تحولات اجتماعی ، مرتضی راوندی ، جلد دوم فصل هفدهم ص 289 تهران 7: فروهر : در آیین زرتشتی ذره ای از ذرات نور اهورا - مزدا که در وجود هر کس بودیعه نهاده شده و کار او نور افشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن تن راه بالا را میپیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش میبیند . فروهر ها سالی یکبار بزمین فرود می آیند و آن در جشن فروردیگان است که زرتشتیان مراسمی به یاد روانهای درگذشتگانشان برگزار میکنند . فرهنگ فارسی دکتر عمید جلد دوم ص 1535 8: از آکاشا Akasha است ، آکاشا لفظی است سنسکریت - زبانی که کتب ودا نیز به آن زبان نوشته شدند و در اصل زبانیست آریایی که زبان ایران باستان با‌ان پیوند های بسیاری دارد - و به دو معنی درخش و جایی که در مقام بالا از ابتدا ی آفرینش نقش حال و اعمال و اوضاع زمانه و کائنات و آمد و شد ها در ان صورت می بندد . 9: برگرفته از کتاب فروغ مزدیسنی ، تالیف ارباب کیخسرو شاهرخ ، تهران - 1380 10: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 - بخش پنجم / پنجه ، روزهای فروردگان ص 211 11: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش پنجم / جشن فرودگان و پنجه ص 203 12: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش چهارم / گاهنبار ها ، فصول شش گانه سال ص 177 13: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش دوم / سال و ماه و روز شمار آن ص 79 14: - گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش چهارم / گاهنبار ها فصول شش گانه سال ص 181 15: فرهنگ بهدینان ، گرد آوری جمشید سروشیان ، تهران 1335 ، ص 147_ 146 16: _ گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش ششم / اهدای آجیل و هدایا در چهار شنبه سوری ص 237 17: ایرانشهر - جلد اول ، بخش هفتم - ص 230-229و 235 18: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش ششم / آهدای آجیل و هدایا در چهار شنبه سوری ص 237 همینطور بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوری ص 258_259 19: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 - بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوری ص 259 20: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش ششم / آهدای آجیل و هدایا در چهار شنبه سوری ص 237 21: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 بخشش ششم / مراسم چهار شنبه سوری / ص 253_ 254 22: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوری / ص 254_255 23: نوروز در میان کرد ها ، نوشته دکتر صدیق صفی زاده ، تهران 1350 خورشیدی ، ص 17_16و 27_28 24: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 / بخشش ششم 25: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 - بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوری ص 257 26: فرهنگ مردم سروستان ، تالیف صادق همایونی ، تهران ، 1371 ، ص 409 27: فرهنگ مردم سروستان ، تالیف صادق همایونی ، تهران ، 1371 28: تاریخ تمدن / ویل اریل دورانت ، 1367 تهران/جلد اول / فصل سیزدهم ، امپراطوری پارس / ص 407

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها