«فردا» بررسی می‌کند؛ چرا رادیکال‌ها از ایجاد آرامش سیاسی می‌هراسند؟

رادیکال‌ها مشغول کارند!/ همگرایی نیروهای تندرو چگونه شکل می‌گیرد؟

کد خبر: 1190081

هر دو سوی محور رادیکالیسم به یک نتیجه می‌رسد و آن از خارج‌کردن سیاست رسمی از مدار قانون‌گرایی، گفت‌وگو و مردم‌سالاری است.

رادیکال‌ها مشغول کارند!/ همگرایی نیروهای تندرو چگونه شکل می‌گیرد؟

گروه سیاست سایت فردا: رادیکالیسم، رادیکالیسم است و فرقی نمی‌کند از با چه عنوانی ابراز شود یا در کدام سوی محور قرار گرفته باشد. اگر بخواهیم در عالم سیاست ایران عینی‌تر بررسی کنیم تفاوتی نمی‌کند یک نیروی رادیکال برچسب اصلاح‌طلبی داشته باشد یا سوپرانقلابی و رادیکال‌ها می‌توانند زیر سایه هر دوی این عناوین، فضا را غبارآلود کنند و حتی به نامی که برگزیده‌اند هم پایبند نباشند. طبیعتا هیچکس با اصلاح‌ امور مشکلی ندارد اما وقتی یک نیروی رادیکال با لباس اصلاح‌طلبی از تمام اصول عبور می‌کند نه به اصلاح باور دارد و نه به خیر عمومی یا وقتی یک سوپرانقلابی سخنانی تشنج‌زا مطرح می‌کند، آن هم نه خیر ملت و کشور را در می‌یابد و نه تلاشی برای تحقق آرمان‌های انقلاب انجام می‌دهند و هر دوی این دسته‌ها صرفا منافع خودشان را در نظر می‌گیرند.

شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم بخشی از فضای آشوب‌زده دو ماه اخیر ایران ناشی از رویکردهای همین نیروهای تندرو بوده است که هیچگاه سعی نکردند در مسیر گفت‌وگو و تعامل اجتماعی و سیاسی حرکت کنند و همواره دیده‌ایم یک سر طیف تندروها بارها انتخابات را تحریم کرده و به این شکل به مخاطبان خود القاء کرده است که باید از سیاست رسمی عبور کرد و مطالبات را به شکل دیگری پیگیری کرد و آن سوی محور رادیکالیسم هم با ادبیاتی عجیب و خارج عرف هر نیرویی که مخالفشان فکر می‌کند را منکوب می‌کنند و صرفا خود را نماد و نمود انقلاب و انقلابی‌گری می‌دانند و حتی پاس گلی به رادیکال‌های اصلاح‌طلب می‌دهند تا آنها بتوانند بگویند برای همین دشنام‌ها و تندروی‌هاست که باید قید سیاست رسمی را زد.

می‌بینیم که هر دو سوی محور رادیکالیسم به یک نتیجه می‌رسد و آن از خارج‌کردن سیاست رسمی از مدار قانون‌گرایی، گفت‌وگو و مردم‌سالاری است اما علت مشخص رفتارهای رادیکال برای این دو گروه چیست؟

نیروهای رادیکال اصلاح‌طلب با علم به اینکه جایگاه سابق را در بدنه خود ندارند و با دانستن بدنامی‌شان در هشت‌سال حمایت بی‌دریغ از دولت یازدهم و دوازدهم که باعث گسترش نارضایتی‌های عمومی شد، دستاویز ویژه‌ای در حوزه سیاست رسمی و مشخصا انتخابات ندارند. شاهد مثالش دو انتخابات سال‌های 98 و 1400 است که آنها حتی نتوانستند در انتخابات مجلس یازدهم یک لیست نیم‌بند هم ارائه دهند و دیدیم همان تعداد اصلاح‌طلبی که میدان آمده بودند با رأی بسیار پایین کنار رفتند. اصلاح‌طلبان هر بار که می‌دانند جامعه آنها را پس می‌زند، به سمت سیاست تحریم انتخابات پیش می‌روند و زبان به انتقاد از شورای نگهبان، سیاست‌های انتخاباتی و بسیاری موارد دیگر می‌روند تا بگویند اگر در این دوره ما پیروز نشدیم، ناشی از عوامل بیرونی است اما اگر در انتخاباتی دیگر احساس کنند که می‌توانند جامعه را متوجه خود کنند، ناگهان همه انتقادهای پیشین را کنار می‌گذارند و تن به قواعد انتخابات می‌دهند و در نهایت هم می‌گویند ما پیروز شدیم. رادیکال‌های اصلاحات حالا بیش از هر زمان احساس می‌کنند از سوی جامعه طرد شده‌اند و خودشان هم بارها گفته‌اند که «مردم» از ما هم عبور کرده‌اند. به همین دلیل در شرایطی که پایگاهی در میان مردم ندارند، می‌کوشند با ملتهب‌کردن فضای سیاسی بار دیگر خود را مطرح کنند. همین‌ها که ادعای اصلاح‌طلبی هم دارند، وقتی در شرایط کنونی سخن از اصلاح شیوه حکمرانی به میان می‌آیند یا این ایده را نادیده می‌گیرند یا اصل آن را نقد می‌کنند و مشخص نیست که با چه مشکل دارند؟ با اصلاح یا حاکمیت یا هر دو؟!

آن سمت ماجرا هم با اصلاح شیوه حکمرانی مشکل دارند زیرا به دلیل آنکه هیچگاه پایگاهی در میان مردم نداشته‌اند بقای سیاسی خود را در ایجاد هیاهو جست‌وجو می‌کنند. از طرفی هیچ وقت هم ایده بکری نداشته‌اند که بتوانند خود را از حیث نظری مطرح کنند. بنابراین هر فرد، حزب یا گروهی اگر بخواهد حرف مردم را بزند یا ایده مؤثری بدهد، باید بداند که یکی از مخالفان سرسختنش فارغ از نقد و نظر علمی همین سوپرانقلابی‌ها هستند. از قضا آنها هم رودرروی اصلاح شیوه حکرمانی قرار می‌گیرند.

همه اینها در حالی است که اصلاح‌ شیوه حکمرانی در شرایط کنونی یکی از ضروری‌ترین موضوعاتی است که باید محقق شود و حتما این اصلاح بسیار متفاوت است از اصلاحی که سال‌ها اصلاح‌طلبان از آن یاد می‌کردند زیرا اصلاحی مورد پذیرش است که در چارچوب اصول انقلاب اسلامی و برای رفع مشکلات عینی و واقعی مردم باشد در حالی که آنچه سال‌ها جبهه اصلاحات از آن یاد کرده، بی‌توجه به اصول انقلابی و بعضا با عبور از اصول و حتی قوانین بوده است. در شرایط فعلی بی‌تردید با اصلاح شیوه حکمرانی می‌توان زمینه‌های بسیاری برای پاسخ‌دهی مناسب به مطالبات عمومی داد تا در آینده‌ای نزدیک تمام نقدها و اعتراضات به امید و رضایت عمومی تغییر شکل دهند؛ دو فاکتوری که تندروها همواره با آنها مخالف بوده‌اند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها